نخستين حمله به اقامتگاه کاردار ايران در قاهره در تاريخ دو کشور

یک معترض سلفی در نزدیکی اقامتگاه کاردان ایران در مصر

گزارش های تصويری حکايت از آن دارد که اقامتگاه کاردار ايران در مصر مورد يورش تعدادی از معترضان سلفی قرار گرفته است.
حمله کنندگان با بهره جستن از تاخير پليس، به سنگ پرانی و سپس بالا رفتن از ديوار اقامتگاه مباردت ورزيدند و با نصب پرچم سوريه اعتراض خود را به حمايت جمهوری اسلامی از بشار اسد نشان داده و خواستار اخراج کاردار ايران شدند. اين «نخستين» حمله به ساختمان مسکونی نماينده ايران در مصر در طول روابط سياسی دو کشور به شمار می رود.
جنگ شيعه و سنی نتيجه حمايت از بشار اسد
بی ترديد اين نخستين يورش به منزل مسکونی کاردار ايران، نشان از شکافی دارد که سياست های غلط جمهوری اسلامی موجب اختلاف شيعه و سنی شده است.
گرچه شمار معترضان چندان زياد نبود ولی گرايش فکری آنان (جريان تندرو و افراطی سلفی) از عقبه جمعيتی فراوانی در مصر و ديگر کشورهای مسلمان برخوردار است که خود می تواند اين شکاف را بيش از پيش دامن بزند.
بنا به گزارش های دريافتی، معترضان حملات لفظی خود را نه صرفاً متوجه جمهوری اسلامی بلکه متوجه مذهب شيعه کرده بودند که خود می تواند دايره منازعات را از منازعات سياسی به «منازعات عقيدتی» گسترش دهد.
مصطفی تاج زاده، پيش از اين طی نامه ای از درون زندان خطاب به علی خامنه ای مورخ ۲۷ بهمن ۹۱ نوشته بود که «به علت حساسيت شرايط و "مخاطراتی" که راهبردهای "نادرست" متوجه ايران و ايرانی کرده» پيش بينی می کند «دفاع مطلق» جمهوری اسلامی از بشار اسد، به عنوان «بزرگترين خطای رهبر» می تواند اختلافات شيعه و سنی را در جهان اسلام دامن زند. او نوشته بود که:«اين جنگ، آوردگاه شيعيان و سنی‌ها شده است. مبارزان سنی سلفی و غيرسلفی سوری، مصری، تونسی، ليبيايی، عرب سعودی و يمنی و اردنی، و ترکيه‌ای از يک سو در برابر شيعيان سوری، عراقی، لبنانی صف کشيده‌اند و به کشتار يکديگر مشغولند... يقين دارم که پشتيبانی کامل و مستمر از رژيم دمشق، نقش مهمی در گسترش تخاصم شوم شيعی- سنی در آن سرزمين ايفا می کند.»
تاج زاده آنگاه فراتر از اين رفته و پيش بينی می کند که جنگ شيعه و سنی به طور قطع شرايط شکننده ای را برای ايران به همراه خواهد داشت که از هم اکنون بايد برای آن تدبيری انديشيد. وی می نويسد: «روشن است که در اين نزاع خونين، شيعيان آسيب پذيرترند. به اين دليل آشکار که اقليت ۱۵ تا ۲۰ درصدی مسلمانان را تشکيل می دهند. عقل سليم حکم می کند که اقليت همواره طرفدار حکومت قانون، امنيت و برابری حقوق باشد. چرا که در غير اين صورت، بازنده استراتژيک خواهد بود. اميدوارم شکنندگی اوضاع را دريابيد و پيش از آن که دير شود، به اصلاح سياست های کلان نظام... توفيق يابيد.»
بازندگی جمهوری اسلامی در جنگ سفارت خانه ها
معاهدات بين المللی (از جمله کنوانسيون وين ۱۹۶۱) تصريح بر مصونيت ديپلمات ها و اماکن ديپلماتيک نزد کشور پذيرنده دارد. بی ترديد پرونده جمهوری اسلامی در نقض اين معاهدات به دليل تعدد حمله به سفارت خانه های مقيم از همه بدتر است.
در تاريخ ۳۴ ساله اين رژيم، سفارتخانه های امريکا، دانمارک، عربستان و انگليس مورد يورش قرار گرفته اند. در آخرين حمله به سفارت انگليس در تهران، مهاجمان در برابر چشمان پليس، نخست به ساختمان اداری سفارت و سپس به ساختمان مسکونی کارمندان سفارت يورش بردند. در پی اين حادثه هيچ يک از مهاجمان تحت تعقيب قضايی قرار نگرفتند.
حال اگر جمهوری اسلامی مدعی مسئوليت دولت مصر در تامين امنيت اقامتگاه کاردار ايران باشد (که قطعا چنين مسئوليتی متوجه دولت مصر هست)، چه پاسخی خواهد داشت که خود به کررات در تامين امنيت سفارتخانه های مقيم در ايران کوتاهی کرده است؟
شکاف ها عميق تر می شود
حمله به اقامتگاه کاردار ايران در قاهره، در پی آن اتفاق افتاد که در سفر احمدی نژاد به مصر در آبان ۹۱، رييس دولت جمهوری اسلامی سه بار مورد تعرض مهاجمانی قرار گرفت که قصد تعرض به او از جمله با کفش را داشتند.
اينک اين دومين مورد از مواردی است که يکی از جريان های تندرو جهان عرب يعنی سلفی ها، اعتراض خود را با حمله به اقامتگاه کاردار نشان داده است.
با توجه به ضعف دولت مرکزی در اداره امور کشور و دامنه اختلافات گسترده ای که در مصر مشاهده می شود، دور از انتظار نيست که مواردی از اين قبيل بار ديگر تکرار گردد.
به نظر می رسد هرچه چمهوری اسلامی در حمايت از بشار اسد بيشتر هزينه کند، موجبات انزوای بيشتر خود را در جهان عرب و جهان اسلام فراهم آورده است. بی دليل نيست که در آخرين نشست سران اسلامی در مکه، از ميان ۵۷ کشور مسلمان که رای به تعليق عضويت دولت سوريه در اين سازمان دادند، جمهوری اسلامی تنها کشوری بود که با اين رای مخالف بود. (مراجعه شود به مقاله ای از نويسنده با عنوان پيام اجلاس مکه: شکست سياست خارجه جمهوری اسلامی)
نتيجه:
بدين ترتيب نتيجه بلافصل حمايت جمهوری اسلامی از بشار اسد آن است که :
اولاً جمهوری اسلامی در مسيری گام برداشته که موجبات جنگ شيعه و سنی را دامن زده است.
ثانياً به موازات انزوای هرچه بيشتر رژيم سوريه، موجبات انزوای بيشتر جمهوری اسلامی نيز رقم خورده است.
ثانياً تمام فلسفه بافی های مقامات جمهوری اسلامی مبنی بر نام نهادن تحولات خاورميانه به «بيداری اسلامی با الهام از انقلاب اسلامی ايران»، نقش بر آب شده است در زمانی که شاهديم رژيم جمهوری اسلامی در انزوای مطلق در خاورميانه و جهان اسلام قرار گرفته است.