چهارشنبهسوری همواره فرصتی برای شادی در جامعهای بوده که مجالهای شاديش چندان فراخ نيست. چهارشنبهسوری، سهشنبهروزی شاد است يا می تواند باشد به دليل قابليتهايی که داشته، يا دارد.
بگذاريم ببنيم چهارشنبهسوری چه ويژگیهايی دارد که آن را به روزی شاد برای جامعه ما تبديل کرده يا انتظار می رود تبديل کند. نخست بسنجيم که شادی و شادی کردن چه هستند و چگونه، تا بعد، ببينيم چهارشنبهسوری از اين چيستی و چگونگی چه بهرهها دارد.
شاد بودن و شادی کردن
شاد بودن و شادی کردن دو چيز متفاوتند. شاد بودن همان دلخوشی است. اما شادی کردن ابراز و اظهار آن دلخوشی ومسرتی است که درون ما شادی می کند. شاد بودن البته، می تواند هم حاصل شادی کردن باشد هم عامل آن. هر چه هست، شادی کردن نوعی «اجرا»ست. اجرای شادی يا همان شادی کردن، معمولا با دو عنصر اساسی همراه است: حرکت بدن و همراهی جمع.
حرکت و جمعيت، عناصر اساسی شادی
حرکت بدن هم بخشی از اجرای شادی است هم خود به شاد بودن کمک می کند. از به هوا پريدن برای گل زدن تيمی که دوستش داريم بگيريد تا غريو شادی سردادن برای برندهی جايزهی اسکاری که به ميهن بازمی گردد، از رقصيدن بگيريد تا خنديدن به فيلمی کمدی در سالن سينما يا سريالی که در خانه و با هم از تلويزيون تماشا می کنيم تا برسد به دنبال هم کردن در يک بازی «گرگم به هوا» در مدرسه يا دشت و دمن. در همه اين موارد، حرکتِ بخشهايی از بدن جزئی از اجرای شادی يا شادی کردن است و کمک می کند که ما شادی را از طريق بدن خود و نيز با بدن خود تجربه کنيم.
احساس درونی شادی با واسطهی بدن، بيشتر جنبهی فردی دارد. يعنی بدن من يا شما يا ديگری است که به صورت فردی تجربهی شادی را با خود حمل می کند. با اين همه، تجربهی شادی کردن به طور کلی از خلال زندگی اجتماعی ميسر میشود. به عبارت ديگر گرچه «شاد بودن» به صورت فردی هم ممکن است، اما ما عادت کرده ايم که «شادی کردن» را به صورت جمعی اجرا و تجربه کنيم. بی سبب نيست که اگر کسی به تنهايی و در خلوت خويش بخندد پيش خودش فکر می کند «چيزيش شده» يا ديگران ممکن است به «خل شدنش» بخندند.
از اين گذشته، شادی در جمع و با همراهی ديگران، شادی کردن را شادتر می کند، يا به اصطلاح آن را تشديد می کند. خنديدن به فيلمی کمدی در ميان جمعی که با هم می خندند هم محتمل تر است هم احساس شادی را به ديگران و از ديگران به خود ما تسری میدهد. در اين حال ديگران شادی من را می بينند و من شادی ديگران را می بينم و حس می کنم تنها من نيستم که شادم. به اين ترتيب، شادی ديگران به شادی من اضافه می شود و می تواند من را شادتر کند.
خوردن و نوشيدن، وجه مکمل شادی
جدای از حرکت و همراهی ديگران، شادی کردن، دست کم برای ما ايرانی ها، معمولا با خوردن و نوشيدن هم همراه است. وقتی می خواهيم خوش بگذرانيم، سعی می کنيم چيزهايی برای خوردن و نوشيدن هم فراهم آوريم. از غذاهای چرب و چيلی گرفته که تا کوه و کمر «خِرکش» می کنيم تا تخمه و آجيل و ميوه و چای و دوغ، و اگر اهلش باشيم، و البته چشم «پاسبانهای آسمان» يا دولت نايبش را دور ببينيم، نوشيدن آبآتشين.
چهارشنبهسوری، حرکتی جمعی در کنار خوردن و نوشيدن
به چهارشنبهسوری که نگاه کنيم می بينيم همهی اين عناصر را با خود دارد. پر است از حرکت: از بيرون شدن از خانه تا پريدن از روی آتش، از دست و پايکوبی کردن و ترانه خواندن تا ترقه بازی امروزی ها و قاشقزنی ديروزی ها. به علاوه، چهارشنبهسوری اساساً به صورت جمعی تعريف شده و اجرا می شود. کسی به صورت فردی بوته ای روشن نمی کند که از روی آتشش بپرد. اگر هم به تنهايی بپرد کسی نيست که زردی را به او حواله کند و سرخی را از او بستاند.
قاشق زنی سابق هم که بدون «در و همسايه» و محله ممکن نبود و نيست، چه رسد به ترقه بازی اين روزها که تا ديگران صدايش را نشنوند و به هيجان نيايند گويی اتفاقی نيافتاده است. به جز حرکت و جمعيت، آجيل مشکل گشا هم که از قديم از واجبات چهارشنبهسوری بوده است و خانواده ها هميشه مقاديری مستحبات خوردنی هم بر آن مزيد می کرده اند. به اين اعتبار همه عناصری که می توانند مناسکی جمعی را شادی بخش کنند يک جا در چهارشنبهسوری جمع شده اند.
عنصر اضافی هيجان
شادی و هيجان توامانند. به اعتباری شادی درونی با نوعی هيجان در درون ما همراه است، چه رسد به شادی کردن که به اعتبار حرکت بدن و نمايشش در جمع به هيجان شادی اضافه می کند. با در نظر گرفتن عنصر هيجان در شادی، بايد گفت چيز ديگری که چهارشنبهسوری را در سال های اخير مورد توجه بيشتر قرار داده، تزريق ناخواستهی عنصر بيشتری از هيجان به آن بوده است.
در اين سال ها، همان قدر که مردم چهارشنبهسوری را جدی تر گرفته اند، عزم دولت هم برای جلوگيری از برگزاری اين مراسم افزايش يافته است. اين جلوگيری دست کم دو جنبهی اصلی داشته است: اول جلوگيری از آسيب های روانی و جسمی و تخريب های محيطی ناشی از به کار گرفتن مواد منفجره و دو ديگر جلوگيری از مراسمی که به زعم زمامداران با اصول و ارزش های اسلامی ناسازگار است.
اين تلقیها و تقلاها درست بوده باشد يا نادرست، در هر حال پای پليس و باتوم و تعقيب و گريز را به خيابان های سه شنبهی آخر سال باز کرده است. و اين يعنی تشريف فرما شدن هيجانی اضافه به اين مراسم به خاطر بازی تعقيب و گريز جوانان با پليس و اين که چگونه بتوانند پليس را قال بگذارند و دور بزنند و کار خود پيش ببرند. اين چيزها همان قدر که برای جوانان شيرين کاری به حساب می آيد و هيجان افزا، برای پليس مامورتی جدی و دردسر آفرين قلمداد می شود.
ديگرعنصر اضافی هيجان، ترقه بازی های امروزی است که گاه دست کمی از انفجاری در حد و حدود آنچه حق مسلم هسته ای ما گفته می شود، ندارد. نه تنها صدا و دود و هيبت انفجار برای جوانان موضوع رقابت وهيجان شده است، که ترساندن عابران و رهگذارن و شليک خنده های پس از انفجار، تفريحی است که به شادی جوانان اضافه شده است. آنان هيجان و شاديش را نصيب می برند و عابران ترس و ناراحتيش را.
اين آسيب های روحی بی رحمانه به عابران از همه جا بی خبر، به جسم وجان خود اين جوانان هم رحم نکرده و کم آسيب نرسانده است. به اين ترتيب در اين سال ها کم پيش نيامده که فرصت شاد سهشنبهها در آتش چهارشنبهسوری بسوزد و خاکستر غم به جا بگذارد. انگار ما نمی دانيم چگونه شادی کنيم تا به غم خود يا ديگران اضافه نکنيم.