کمتر از یک ماه از زمانی که کمیته حمایت از روزنامهنگاران ایران را «بزرگترین زندان روزنامهنگاران» در جهان لقب داد، سازمان گزارشگران بدون مرز در گزارش سالانه خود میگوید که ایران در سال ۲۰۱۰ نیز بار دیگر بیشترین روزنامهنگار تبعیدی را به خود اختصاص داده است.
رضا معينی،مسئول بخش ایران گزارشگران بدون مرز، در مورد گزارش سالانه این نهاد به رادیو فردا می گوید: «آمارهايی در اين مورد وجود دارند از جمله آمار تعداد کشته شدن روزنامه نگاران که در سال جاری – يعنی سال ۲۰۱۰ ، تعداد ۵۷ نفر گزارش شده است که در سال پيش از آن اين تعداد ۷۶ نفر بوده است.
اما نسبت بقيه آمارهای سال ۲۰۱۰ را به نسبت سال پيش از آن بايد بررسی کرد. سال گذشته ما با حوادث خاصی در سراسر جهان رودرو بوديم. اما يک واقعيت ديگری که در اين آمارها وجود دارد، تثبيت روند سرکوب و سانسور در جهان است.
يعنی اين آمارها اگر هم کمتر باشد و يا تقريبا يکی باشد با آمار سال پيش از آن، اما تثبيت روند سانسور و سرکوب متاسفانه خبر خوبی نيست.»
يعنی وضعيت آزادی بيان در سال ۲۰۱۰ بهبود پيدا نکرده است؟
خير بهبود پيدا نکرده است. اگر چه آمارها در رابطه با کشتار نسبت به سال گذشته که وضعيت خاص تری بود کاهش پيدا کرده است اما اين به معنای بهتر شدن وضعيت مطبوعات و آزادی بيان در جهان نيست.
آقای معينی در واقع شما به نوعی اشاره می کنيد که جنس گرفتاری های روزنامه نگاران در جهان تغيير کرده است. البته اين را می شود در جدول آماری شما هم مشاهده کرد، آنجا که آمار روزنامه نگاران ربوده شده در سال ۲۰۱۰ به نسبت روزنامه نگاران ربوده شده در سال ۲۰۰۹ افزايش ۵۵ درصدی داشته است، اما آيا می توانيم چنين نتيجه ای بگيريم؟
دقيقا. اين نتيجه گيری از اين زاويه است که ما وقتی به واقعيت روزنامه نگاری در سراسر جهان نگاه می کنيم به اين نتيجه می رسيم که اين ناظران خارجی و بی طرف بايد در اين شرايط ، وضعيت خاصی را داشته باشند. يعنی به عنوان ناظر خارجی در همه مناطق بتوانند حضور پيدا کنند. اما وقتی که اين گونه نيست ، حضور بی طرفانه و وظيفه اطلاع رسانی آنها مورد سوال قرار می گيرد و حتی مورد احترام قرار نمی گيرد. از اين زاويه مسئله بسيار نگران کننده است.
دو نوع ربايش خبرنگاران را در سال جاری تجربه کرديم. يکی ربودن مستقيم در بخش ها و مناطق جنگی مثل افغانستان و پاکستان ساير مناطق درگيرو در ساير جاههايی که باندهای قاچاق مواد مخدر و حتی گاه دولتی، به نوعی گروگانگيری می کنند.
اگر چه در اين مورد به طور مشخص در گزارشمان صحبت نکرده ايم اما بخشی از زندانيان را هم می شود به عنوان گروگان به حساب آورد.
من فکر می کنم که دو روزنامه نگار آلمانی که در ايران بازداشت شده اند را نام ديگری به جز گروگان نمی توان بر آنها نهاد.
آقای معينی، شما بر حسب وظيفه ايی که در سازمان گزارشگران بدون مرز داريد که همان رصد کردن وضعيت آزادی بيان در کشورهای فارسی زبان است، چه تفاوتی بين خطرات و مخاطراتی که بر سر راه آزادی بيان در افغانستان وجود دارد و همين مخاطرات در کشوری مثل ايران می بينيد؟
واقعيت اين است که اگر همين طور بر اساس آمار و با تکيه بر شاخص های مشخص خودمان بخواهيم بگوييم بايد بگويم در حال حاضر در افغانستان فقط يک روزنامه نگار زندانی وجود دارد که به شکل غير قانونی و عملا بر خلاف قوانين جاری در اين کشور و بنا بر قانون مطبوعاتشان دستگير شده است.
اين در حالی است که در ايران کاملا وضع بر عکس است. در افغانستان مجموعه آزادی بيان و آزادی مطبوعات هر چند که ضربه خورده است اما کماکان مورد احترام است. و از يک آزادی نسبی و حتی نسبت به منطقه، از يک آزادی بالايی بهره مند است.
در ايران اما اين گونه نيست. ما در سال گذشته به طور مشخص- به جز دو يا سه ماه – ديديم که ايران تبديل به بزرگترين زندان روزنامه نگار جهان شد.
همين امروز ايران با وجود ۳۵ روزنامه نگار زندانی، بزرگترين زندان روزنامه نگاران در جهان است. در سال گذشته در ايران بيش از ۱۳۰ روزنامه نگار و وب نگار زندانی بازداشت شدند. و مورد بازجويی قرار گرفتند. در صورتی که در افغانستان فقط همين يک مورد را داشتيم.
بر اساس بيلان آزادی مطبوعات در سال ۲۰۱۰ که سازمان گزارشگران بدون مرز منتشر کرد، ايران در يکی ديگر از شاخص های ديگر نيز ظاهرا گوی سبقت را از ساير کشورهای جهان ربوده است. و آن هم فرار روزنامه نگاران از کشور است.
آن طور که در گزارش شما ذکر شده است برای دومين سال متوالی است که ايران رکوردار خروج روزنامه نگاران از کشور است. اين پديده را شما چگونه ارزيابی می کنيد؟ آيا اين پديده به تازگی به گزارش های مربوط به آزادی بيان در سازمان گزارشگران بدون مرز افزوده شده است؟
زمانی که تامين جانی، شغلی و از نظر قانونی، تامين حقوق روزنامه نگاری وجود ندارد يا مورد احترام قرار نمی گيرد به شکل مشخص، يکی از راههای برون رفت از آن شرايط، مجبور شدن به ترک کشور است.
در طی سال گذشته به اسامی بيش از ۲۰۰ روزنامه نگار می رسيم که جلای وطن کرده اند و اين مسئله خودش يکی از شاخص ترين نقص های آزادی بيان و مطبوعات در يک کشور است.
رضا معينی،مسئول بخش ایران گزارشگران بدون مرز، در مورد گزارش سالانه این نهاد به رادیو فردا می گوید: «آمارهايی در اين مورد وجود دارند از جمله آمار تعداد کشته شدن روزنامه نگاران که در سال جاری – يعنی سال ۲۰۱۰ ، تعداد ۵۷ نفر گزارش شده است که در سال پيش از آن اين تعداد ۷۶ نفر بوده است.
اما نسبت بقيه آمارهای سال ۲۰۱۰ را به نسبت سال پيش از آن بايد بررسی کرد. سال گذشته ما با حوادث خاصی در سراسر جهان رودرو بوديم. اما يک واقعيت ديگری که در اين آمارها وجود دارد، تثبيت روند سرکوب و سانسور در جهان است.
يعنی اين آمارها اگر هم کمتر باشد و يا تقريبا يکی باشد با آمار سال پيش از آن، اما تثبيت روند سانسور و سرکوب متاسفانه خبر خوبی نيست.»
يعنی وضعيت آزادی بيان در سال ۲۰۱۰ بهبود پيدا نکرده است؟
خير بهبود پيدا نکرده است. اگر چه آمارها در رابطه با کشتار نسبت به سال گذشته که وضعيت خاص تری بود کاهش پيدا کرده است اما اين به معنای بهتر شدن وضعيت مطبوعات و آزادی بيان در جهان نيست.
آقای معينی در واقع شما به نوعی اشاره می کنيد که جنس گرفتاری های روزنامه نگاران در جهان تغيير کرده است. البته اين را می شود در جدول آماری شما هم مشاهده کرد، آنجا که آمار روزنامه نگاران ربوده شده در سال ۲۰۱۰ به نسبت روزنامه نگاران ربوده شده در سال ۲۰۰۹ افزايش ۵۵ درصدی داشته است، اما آيا می توانيم چنين نتيجه ای بگيريم؟
دقيقا. اين نتيجه گيری از اين زاويه است که ما وقتی به واقعيت روزنامه نگاری در سراسر جهان نگاه می کنيم به اين نتيجه می رسيم که اين ناظران خارجی و بی طرف بايد در اين شرايط ، وضعيت خاصی را داشته باشند. يعنی به عنوان ناظر خارجی در همه مناطق بتوانند حضور پيدا کنند. اما وقتی که اين گونه نيست ، حضور بی طرفانه و وظيفه اطلاع رسانی آنها مورد سوال قرار می گيرد و حتی مورد احترام قرار نمی گيرد. از اين زاويه مسئله بسيار نگران کننده است.
دو نوع ربايش خبرنگاران را در سال جاری تجربه کرديم. يکی ربودن مستقيم در بخش ها و مناطق جنگی مثل افغانستان و پاکستان ساير مناطق درگيرو در ساير جاههايی که باندهای قاچاق مواد مخدر و حتی گاه دولتی، به نوعی گروگانگيری می کنند.
اگر چه در اين مورد به طور مشخص در گزارشمان صحبت نکرده ايم اما بخشی از زندانيان را هم می شود به عنوان گروگان به حساب آورد.
من فکر می کنم که دو روزنامه نگار آلمانی که در ايران بازداشت شده اند را نام ديگری به جز گروگان نمی توان بر آنها نهاد.
آقای معينی، شما بر حسب وظيفه ايی که در سازمان گزارشگران بدون مرز داريد که همان رصد کردن وضعيت آزادی بيان در کشورهای فارسی زبان است، چه تفاوتی بين خطرات و مخاطراتی که بر سر راه آزادی بيان در افغانستان وجود دارد و همين مخاطرات در کشوری مثل ايران می بينيد؟
واقعيت اين است که اگر همين طور بر اساس آمار و با تکيه بر شاخص های مشخص خودمان بخواهيم بگوييم بايد بگويم در حال حاضر در افغانستان فقط يک روزنامه نگار زندانی وجود دارد که به شکل غير قانونی و عملا بر خلاف قوانين جاری در اين کشور و بنا بر قانون مطبوعاتشان دستگير شده است.
اين در حالی است که در ايران کاملا وضع بر عکس است. در افغانستان مجموعه آزادی بيان و آزادی مطبوعات هر چند که ضربه خورده است اما کماکان مورد احترام است. و از يک آزادی نسبی و حتی نسبت به منطقه، از يک آزادی بالايی بهره مند است.
در ايران اما اين گونه نيست. ما در سال گذشته به طور مشخص- به جز دو يا سه ماه – ديديم که ايران تبديل به بزرگترين زندان روزنامه نگار جهان شد.
همين امروز ايران با وجود ۳۵ روزنامه نگار زندانی، بزرگترين زندان روزنامه نگاران در جهان است. در سال گذشته در ايران بيش از ۱۳۰ روزنامه نگار و وب نگار زندانی بازداشت شدند. و مورد بازجويی قرار گرفتند. در صورتی که در افغانستان فقط همين يک مورد را داشتيم.
بر اساس بيلان آزادی مطبوعات در سال ۲۰۱۰ که سازمان گزارشگران بدون مرز منتشر کرد، ايران در يکی ديگر از شاخص های ديگر نيز ظاهرا گوی سبقت را از ساير کشورهای جهان ربوده است. و آن هم فرار روزنامه نگاران از کشور است.
آن طور که در گزارش شما ذکر شده است برای دومين سال متوالی است که ايران رکوردار خروج روزنامه نگاران از کشور است. اين پديده را شما چگونه ارزيابی می کنيد؟ آيا اين پديده به تازگی به گزارش های مربوط به آزادی بيان در سازمان گزارشگران بدون مرز افزوده شده است؟
زمانی که تامين جانی، شغلی و از نظر قانونی، تامين حقوق روزنامه نگاری وجود ندارد يا مورد احترام قرار نمی گيرد به شکل مشخص، يکی از راههای برون رفت از آن شرايط، مجبور شدن به ترک کشور است.
در طی سال گذشته به اسامی بيش از ۲۰۰ روزنامه نگار می رسيم که جلای وطن کرده اند و اين مسئله خودش يکی از شاخص ترين نقص های آزادی بيان و مطبوعات در يک کشور است.