در آخرین روزهای مهر ماه گذشته خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) خبر داد که تعدادی از دانشجویان و اقوام و بستگان دکتر حجتالله ربانی با تجمع مقابل سفارت سوئد خواستار آزادی این استاد دانشگاه شده اند. پیش از این هم خبرهایی منتشر شده بود که «تعدادی از اساتید دانشگاه وهمکاران دکتر حجتالله ربانی، محقق ایرانی که در سوئد در زندان به سر میبرد با انتشار نامههایی خطاب به صلیب سرخ جهانی و بان کیمون دبیرکل سازمان ملل خواستار رسیدگی به وضعیت این محقق شده بودند.»
اما حجتالله ربانی چه کسی است و چرا در سوئد زندانی است؟ ماریا رشیدی، دبیر انجمن حق زنان سوئد مهمان برنامه این هفته ما است تا به ما جزییات بیشتری در مورد این خبرها بدهد.
خانم رشیدی، رسانهها در سوئد در مورد حجتالله ربانی و دلیل زندانی بودنش در زندانهای سوئد چه نوشتهاند؟
متاسفانه این خبر شوک بزرگی در جامعه سوئد بود و رسانه ها با انتخاب تیتر «آدمخوار» آن را پوشش دادند. داستان از این قرار بود که آقای حجتالله ربانی بعد از اینکه از همسر قبلیشان جدا شدند، مجددا ازدواج کرده و زنی را که بیست و چند سال جوانتر از خودش بود به سوئد آورد. بعد از مدتی چون این ازدواج موفق نبود،همسر دوم وی نیز از او جدا شد. اما آقای ربانی اصولا نمی خواسته از او جدا شود علاوه بر این هم گویا به این خانم مشکوک بوده، تصمیم به انتقام می گرد. آقای ربانی در بیمارستان کارلینسکای استکهلم کار میکرد پس با چاقوی جراحی لب پایین این خانم را برید و تکه گوشت بریده شده را خورد. او گفته بود: لبهایت را میخورم تا دیگر کسی نتواند آنها را ببوسد.
خوب این عمل ضربه خیلی شدیدی روحی و جسمی به این خانم وارد کرد و البته مشخص است که بعد از این حادثه توسط پلیس سوئد به آدرسی مخفی انتقال داده شد و آقای ربانی هم که الان در بازداشت پلیس سوئد است. حدس میزنم پس از این جنایت، شاید سه یا چهار سال حکم زندان به ایشان تعلق پیدا کند.
آیا این حادثه که رسانههای سوئد از آن به عنوان بازداشت یک آدمخوار نام بردند، در آن کشوراتفاق غریبی است و یا در میان جامعه مهاجران سوئد خشونت علیه زنان رواج دارد؟
خشونت علیه زنان متاسفانه یک مشکل جهانی است. خاص یک کشور خاص یا فرهنگ خاص نیست. اما مسالهای که سبب تفاوت خشونت ها میشود، این است که خشونت ناموسی از مناطقی میآید که بیشتر مردم آن جوامع سنتی یا بسیار مذهبی هستند. این دسته از خشونتها خشونتهای ناموسی نامیده میشوند که فلسفه آن این است که اگر مال من نیستی، مال فرد دیگری هم نباید باشی. در سوئد به طور کلی خشونت علیه زنان وجود دارد ولی خشونتهای ناموسی اصولا بین مهاجران نسبتا دیده میشود.
در خبر منتشر شده در خبرگزاری فارس آمده که دکتر ربانی به دلیل فشار روحی در زندان اقدام به خودکشی کرده بوده. آیا رسانههای سوئد هم این خبررا تایید کرده اند؟
بعد از این که من این خبر را خواندم با همان بازداشتگاه تماس گرفتم و گفتم که آیا در مورد این آقا ناعادلانه برخورد میکنید؟ دو سه روز بعد توی دو تا از روزنامههای سوئد به نام Aftonbladet و Expressen تمام این صحبتها را رد کردند و نوشتند: این آقا به عنوان محقق در سوئد کار نمیکند. چون سایتهای ایران نوشته بودند که ایشان چندین تز داشته و چندین تحقیق در مورد سرطان کرده است. که مسئولان این ادعا را هم رد کردند.
خانم رشیدی، آیا از سرنوشت همسر آقای ربانی اطلاعی دارید؟ آیا ایشان همچنان در سوئد هستند و جراحیهای ترمیمی برای ترمیم کردن لب بریده شده ایشان صورت گرفته؟
در چنین شرایطی اولین کاری که اینجا انجام میشود این است که آن زن نگون بخت را به خانههای امن منتقل میکنند و تمام هویت و آدرساش مخفی میشود و هیچکس به هیچوجه نمیتواند به او دسترسی داشته باشد. من هم اینجا خواهش میکنم اگر این خانم صدای مرا میشنود با من تماس بگیرد. من بسیار مایل هستم که از امکاناتی که داریم استفاده کنیم و هر جور و به هر شکلی که بتوانیم به این عزیزمان کمک کنیم.
ملاله یوسف زی، فریادی که جهان شنید
اتوبوس مثل همیشه دانشآموزان دختر را از مدرسهای در دره سوات پاکستان به خانه باز میگرداند که با دستور یک گروه از طالبان در یکی از مناطق پرتردد شهر متوقف شد. یکی ازاعضای طالبان وارد اتوبوس شد و با صدای بلند فریاد زد: ملاله! و پس از آن شلیک سه گلوله برای لحظهای فقط لحظهای، سکوت را بر اتوبوس، منطقه و حتی شهر حاکم کرد.
اما تنها سه روز بعد ۹ و نیم میلیون دانشآموز پاکستانی به خیابان آمدند تا نشان بدهند که دیگر شلیک گلوله نمیتواند آنها را از تحصیل باز بدارد. هدف گلولهها ملاله یوسفزی دختر چهارده ساله پاکستانی بود که از یازده سالگی تلاشش را برای ایجاد صلح در منطقه و فراهم کردن امکانات تحصیل برای دختران آغاز کرده بود. ملاله با انتشار خاطرات روزانه اش از دشواریهای زندگی و تحصیل در مناطق تحت کنترل طالبان سخن گفته بود. همین تلاش او باعث شده بود که سال گذشته جایزه ملی صلح پاکستان به خاطر خدمات فوقالعادهاش برای پیشبرد صلح در منطقه بسیار خطرناک سوات پاکستان به او اهدا شود.
بنیاد بینالمللی حقوق کودکان هم سال گذشته ملاله را نامزد دریافت جایزه بینالمللی صلح کودکان کرده بود. همان موقع ملاله در گفتگویی با شبکه خبری سیانان گفته بود:
«من حقوقی دارم. حق دارم تحصیل کنم. حق دارم بازی کنم. حق دارم آواز بخوانم. حق دارم با دیگران گفت و گو کنم. حق دارم برای خرید بیرون بروم و حق دارم حرف بزنم.»
اما حالا کمتر از دو هفته پس از اینکه گلوله اسلامگرایان افراطی جمجمه ملاله یوسفزی چهارده ساله را هدف قرار داد، او در بیمارستانی در بیرمنگام بریتانیا تحت معالجه است. او در حالی با آمبولانس هوایی بیمارستانی در راولپندی پاکستان را ترک کرد که طالبان پاکستان مسوولیت ترور او را بر عهده گرفته و او را نماد کفر و هرزگی خوانده بود. طالبان اعلام کرده که حتی اگر ملاله زنده بماند یک بار دیگر برای کشتن او تلاش خواهد کرد. تهدیدی که از سوی دولت پاکستان بیپاسخ نماند. رحمان ملک، وزیر کشور پاکستان برای دستگیری سخنگوی طالبان پاکستان که مسوولیت تیراندازی به ملاله را بر عهده گرفته جایزه یک میلیون دلاری تعیین کرد:
«من برای سر احسانالله احسان جایزه یک صد میلیون روپیهای اعلام میکنم. هر کس او را بگیرد جایزه را دریافت خواهد کرد. این به خاطر آن است که ما میخواهیم این گونه تروریسم را ریشه کن کنیم.»
سعید پیوندی جامعه شناس ساکن پاریس در مورد ملاله یوسفزی میگوید:
«این دختر در حقیقت از سالها قبل، از زمانی که یازده سال داشت با نوشتن و از طریق ابراز مخالفتش با کسانی که آموزش دختران را قبول ندارند یا به زنها ظلم میکردند، درعمل ه یک نماد یا سمبل مقاومت زنها تبدیل شده بود. همین جایگاه ویژه او با وجود سن خیلی کم و گفتمانی که در بین زنهای آن منطقه جا افتاده و می رفت تا مقاومتی به وجود بیاورد، باعث شد که تا این حد تنفر و کینه علیه او وجود داشته باشد، آن اندازه که به سراغش بروند و بخواهند یک دختر چهارده ساله را ترور کنند.»
اما حق تحصیل تنها حقی نیست که طالبان تلاش میکند از زنان و دختران پاکستان و افغانستان بگیرد.
سعید پیوندی:« آمار سازمان ملل نشان میدهد که یک سوم زنان کشورهایی مثل پاکستان پیش از رسیدن به ۱۸ سال ازدواج میکنند و این برای یک جامعه فاجعه است و ملاله نماینده نسلی است که علیه این فاجعه قیام میکند.»
پزشکان میگویند وضعیت جسمانی ملاله تحت کنترل است و امیدوارند که در روزهای آینده شاهد پیشرفت درمان او باشند. اما آنگونه که خبرنگاران محلی پاکستان میگویند حمله به ملاله تاثیری بیشتر از شلیک سه گلوله در پاکستان برجای گذاشته. عبدالهای کاکای، گزارشگر رادیو مشعل بخش پشتون زبان رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی که خاطرات روزانه ملاله را منتشر میکرد به رادیو فردا میگوید اینک همه پاکستان با ملاله است:
«ملاله در پاکستان مشهور شده و تمام پاکستان پشتیبان این دختر شده است و حمله به او سراسر پاکستان را تکان داده. این دختر از بینظیر بوتو نخست وزیر اسبق هم مشهورتر شده. چرا که خانم بوتو نخست وزیر بود و کشته شد اما کسانی هم بودند- یعنی مخالفان سیاسی اش- که از کشته شدنش خوشحال شدند، هرچند اقلیت بودند. اما در مورد ملاله هیچکس به جز طالبان مخالف او نیست .»
در سال ۲۰۰۹ زمانی که طالبان اعلام کرد تمامی مدارس دخترانه در منطقه سوات پاکستان را تعطیل خواهد کرد ملاله آرزوهایش را در برابر خبرنگار نیویورک تایمز بر زبان آورد. آرزویی که پدر ملاله همچنان امیدوار است دخترش روزی به آن دست پیدا کند:
«من میخواهم به تحصیلاتم ادامه بدهم و دکتر بشوم.»
Your browser doesn’t support HTML5
اما حجتالله ربانی چه کسی است و چرا در سوئد زندانی است؟ ماریا رشیدی، دبیر انجمن حق زنان سوئد مهمان برنامه این هفته ما است تا به ما جزییات بیشتری در مورد این خبرها بدهد.
خانم رشیدی، رسانهها در سوئد در مورد حجتالله ربانی و دلیل زندانی بودنش در زندانهای سوئد چه نوشتهاند؟
متاسفانه این خبر شوک بزرگی در جامعه سوئد بود و رسانه ها با انتخاب تیتر «آدمخوار» آن را پوشش دادند. داستان از این قرار بود که آقای حجتالله ربانی بعد از اینکه از همسر قبلیشان جدا شدند، مجددا ازدواج کرده و زنی را که بیست و چند سال جوانتر از خودش بود به سوئد آورد. بعد از مدتی چون این ازدواج موفق نبود،همسر دوم وی نیز از او جدا شد. اما آقای ربانی اصولا نمی خواسته از او جدا شود علاوه بر این هم گویا به این خانم مشکوک بوده، تصمیم به انتقام می گرد. آقای ربانی در بیمارستان کارلینسکای استکهلم کار میکرد پس با چاقوی جراحی لب پایین این خانم را برید و تکه گوشت بریده شده را خورد. او گفته بود: لبهایت را میخورم تا دیگر کسی نتواند آنها را ببوسد.
خوب این عمل ضربه خیلی شدیدی روحی و جسمی به این خانم وارد کرد و البته مشخص است که بعد از این حادثه توسط پلیس سوئد به آدرسی مخفی انتقال داده شد و آقای ربانی هم که الان در بازداشت پلیس سوئد است. حدس میزنم پس از این جنایت، شاید سه یا چهار سال حکم زندان به ایشان تعلق پیدا کند.
آیا این حادثه که رسانههای سوئد از آن به عنوان بازداشت یک آدمخوار نام بردند، در آن کشوراتفاق غریبی است و یا در میان جامعه مهاجران سوئد خشونت علیه زنان رواج دارد؟
خشونت علیه زنان متاسفانه یک مشکل جهانی است. خاص یک کشور خاص یا فرهنگ خاص نیست. اما مسالهای که سبب تفاوت خشونت ها میشود، این است که خشونت ناموسی از مناطقی میآید که بیشتر مردم آن جوامع سنتی یا بسیار مذهبی هستند. این دسته از خشونتها خشونتهای ناموسی نامیده میشوند که فلسفه آن این است که اگر مال من نیستی، مال فرد دیگری هم نباید باشی. در سوئد به طور کلی خشونت علیه زنان وجود دارد ولی خشونتهای ناموسی اصولا بین مهاجران نسبتا دیده میشود.
در خبر منتشر شده در خبرگزاری فارس آمده که دکتر ربانی به دلیل فشار روحی در زندان اقدام به خودکشی کرده بوده. آیا رسانههای سوئد هم این خبررا تایید کرده اند؟
بعد از این که من این خبر را خواندم با همان بازداشتگاه تماس گرفتم و گفتم که آیا در مورد این آقا ناعادلانه برخورد میکنید؟ دو سه روز بعد توی دو تا از روزنامههای سوئد به نام Aftonbladet و Expressen تمام این صحبتها را رد کردند و نوشتند: این آقا به عنوان محقق در سوئد کار نمیکند. چون سایتهای ایران نوشته بودند که ایشان چندین تز داشته و چندین تحقیق در مورد سرطان کرده است. که مسئولان این ادعا را هم رد کردند.
خانم رشیدی، آیا از سرنوشت همسر آقای ربانی اطلاعی دارید؟ آیا ایشان همچنان در سوئد هستند و جراحیهای ترمیمی برای ترمیم کردن لب بریده شده ایشان صورت گرفته؟
در چنین شرایطی اولین کاری که اینجا انجام میشود این است که آن زن نگون بخت را به خانههای امن منتقل میکنند و تمام هویت و آدرساش مخفی میشود و هیچکس به هیچوجه نمیتواند به او دسترسی داشته باشد. من هم اینجا خواهش میکنم اگر این خانم صدای مرا میشنود با من تماس بگیرد. من بسیار مایل هستم که از امکاناتی که داریم استفاده کنیم و هر جور و به هر شکلی که بتوانیم به این عزیزمان کمک کنیم.
ملاله یوسف زی، فریادی که جهان شنید
اتوبوس مثل همیشه دانشآموزان دختر را از مدرسهای در دره سوات پاکستان به خانه باز میگرداند که با دستور یک گروه از طالبان در یکی از مناطق پرتردد شهر متوقف شد. یکی ازاعضای طالبان وارد اتوبوس شد و با صدای بلند فریاد زد: ملاله! و پس از آن شلیک سه گلوله برای لحظهای فقط لحظهای، سکوت را بر اتوبوس، منطقه و حتی شهر حاکم کرد.
اما تنها سه روز بعد ۹ و نیم میلیون دانشآموز پاکستانی به خیابان آمدند تا نشان بدهند که دیگر شلیک گلوله نمیتواند آنها را از تحصیل باز بدارد. هدف گلولهها ملاله یوسفزی دختر چهارده ساله پاکستانی بود که از یازده سالگی تلاشش را برای ایجاد صلح در منطقه و فراهم کردن امکانات تحصیل برای دختران آغاز کرده بود. ملاله با انتشار خاطرات روزانه اش از دشواریهای زندگی و تحصیل در مناطق تحت کنترل طالبان سخن گفته بود. همین تلاش او باعث شده بود که سال گذشته جایزه ملی صلح پاکستان به خاطر خدمات فوقالعادهاش برای پیشبرد صلح در منطقه بسیار خطرناک سوات پاکستان به او اهدا شود.
بنیاد بینالمللی حقوق کودکان هم سال گذشته ملاله را نامزد دریافت جایزه بینالمللی صلح کودکان کرده بود. همان موقع ملاله در گفتگویی با شبکه خبری سیانان گفته بود:
«من حقوقی دارم. حق دارم تحصیل کنم. حق دارم بازی کنم. حق دارم آواز بخوانم. حق دارم با دیگران گفت و گو کنم. حق دارم برای خرید بیرون بروم و حق دارم حرف بزنم.»
اما حالا کمتر از دو هفته پس از اینکه گلوله اسلامگرایان افراطی جمجمه ملاله یوسفزی چهارده ساله را هدف قرار داد، او در بیمارستانی در بیرمنگام بریتانیا تحت معالجه است. او در حالی با آمبولانس هوایی بیمارستانی در راولپندی پاکستان را ترک کرد که طالبان پاکستان مسوولیت ترور او را بر عهده گرفته و او را نماد کفر و هرزگی خوانده بود. طالبان اعلام کرده که حتی اگر ملاله زنده بماند یک بار دیگر برای کشتن او تلاش خواهد کرد. تهدیدی که از سوی دولت پاکستان بیپاسخ نماند. رحمان ملک، وزیر کشور پاکستان برای دستگیری سخنگوی طالبان پاکستان که مسوولیت تیراندازی به ملاله را بر عهده گرفته جایزه یک میلیون دلاری تعیین کرد:
«من برای سر احسانالله احسان جایزه یک صد میلیون روپیهای اعلام میکنم. هر کس او را بگیرد جایزه را دریافت خواهد کرد. این به خاطر آن است که ما میخواهیم این گونه تروریسم را ریشه کن کنیم.»
سعید پیوندی جامعه شناس ساکن پاریس در مورد ملاله یوسفزی میگوید:
«این دختر در حقیقت از سالها قبل، از زمانی که یازده سال داشت با نوشتن و از طریق ابراز مخالفتش با کسانی که آموزش دختران را قبول ندارند یا به زنها ظلم میکردند، درعمل ه یک نماد یا سمبل مقاومت زنها تبدیل شده بود. همین جایگاه ویژه او با وجود سن خیلی کم و گفتمانی که در بین زنهای آن منطقه جا افتاده و می رفت تا مقاومتی به وجود بیاورد، باعث شد که تا این حد تنفر و کینه علیه او وجود داشته باشد، آن اندازه که به سراغش بروند و بخواهند یک دختر چهارده ساله را ترور کنند.»
اما حق تحصیل تنها حقی نیست که طالبان تلاش میکند از زنان و دختران پاکستان و افغانستان بگیرد.
سعید پیوندی:« آمار سازمان ملل نشان میدهد که یک سوم زنان کشورهایی مثل پاکستان پیش از رسیدن به ۱۸ سال ازدواج میکنند و این برای یک جامعه فاجعه است و ملاله نماینده نسلی است که علیه این فاجعه قیام میکند.»
پزشکان میگویند وضعیت جسمانی ملاله تحت کنترل است و امیدوارند که در روزهای آینده شاهد پیشرفت درمان او باشند. اما آنگونه که خبرنگاران محلی پاکستان میگویند حمله به ملاله تاثیری بیشتر از شلیک سه گلوله در پاکستان برجای گذاشته. عبدالهای کاکای، گزارشگر رادیو مشعل بخش پشتون زبان رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی که خاطرات روزانه ملاله را منتشر میکرد به رادیو فردا میگوید اینک همه پاکستان با ملاله است:
«ملاله در پاکستان مشهور شده و تمام پاکستان پشتیبان این دختر شده است و حمله به او سراسر پاکستان را تکان داده. این دختر از بینظیر بوتو نخست وزیر اسبق هم مشهورتر شده. چرا که خانم بوتو نخست وزیر بود و کشته شد اما کسانی هم بودند- یعنی مخالفان سیاسی اش- که از کشته شدنش خوشحال شدند، هرچند اقلیت بودند. اما در مورد ملاله هیچکس به جز طالبان مخالف او نیست .»
در سال ۲۰۰۹ زمانی که طالبان اعلام کرد تمامی مدارس دخترانه در منطقه سوات پاکستان را تعطیل خواهد کرد ملاله آرزوهایش را در برابر خبرنگار نیویورک تایمز بر زبان آورد. آرزویی که پدر ملاله همچنان امیدوار است دخترش روزی به آن دست پیدا کند:
«من میخواهم به تحصیلاتم ادامه بدهم و دکتر بشوم.»