احمدی نژاد؛ زمان اندک و هراس از شکست در انتخابات آینده

سه سال پيش محمود احمدی نژاد، به عنوان يکی از نمايندگان نسل دوم انقلاب اسلامی، بالاترين مقام اجرایی کشور را از انحصار نسل اول، گارد اول انقلاب، خارج کرد.(عکس: AFP)

روزنامه «تهران امروز» را، که به دليل چاپ عکسی نگاتيف و نوشتن متنی انتقادی در باره کارنامه سه ساله احمدی نژاد در مقام رياست جمهوری توقيف شد، می توان قربانی رسانه های ايران در سومين سالگرد پيروزی احمدی نژاد در انتخابات رياست جمهوری سوم تير سه سال پيش لقب داد.


برای رییس جمهوری اسلامی که افزايش سرکوب آزادی بيان، تشديد سانسور کتاب و رسانه ها، شدت گرفتن توقيف نشريات و مسدود کردن وب سايت ها و وبلاگ ها از مهم ترين مشخصه های دولت او تلقی می شوند، توقيف يک روزنامه در شادمانی سومين سالگرد پيروزی در انتخابات، شاخصه مناسبی است که بخشی از کارنامه و تصوير او را به خوبی نشان می دهد.


توقيف «تهران امروز» که از محمد باقر قالیباف، شهردار تهران و از رقبای احتمالی احمدی نژاد در انتخابات سال آينده هواداری می کرد، نگرانی احمدی نژاد را از احتمال شکست در انتخابات سال آينده و بدل شدن به نخستين رییس جمهوری تک دوره ای جمهوری اسلامی نيز نشان می دهد.


«چشم اسفنديار» احمدی نژاد


هراس رییس جمهوری ريشه در سرخوردگی رای دهندگانی دارد که در سه سال گذشته اميد به تحقق وعده های انتخاباتی احمدی نژاد را از دست داده اند. سه سال پيش سرخوردگی همين رای دهندگان از جناح های مجاز جمهوری اسلامی، زمينه ساز پيروزی احمدی نژاد شد و همين سرخوردگی می تواند رقبای احتمالی او را به پيروزی برساند.


هراس رییس جمهوری ريشه در سرخوردگی رای دهندگانی دارد که در سه سال گذشته اميد به تحقق وعده های انتخاباتی احمدی نژاد را از دست داده اند. سه سال پيش سرخوردگی همين رای دهندگان از جناح های مجاز جمهوری اسلامی، زمينه ساز پيروزی احمدی نژاد شد و همين سرخوردگی می تواند رقبای احتمالی او را به پيروزی برساند.

سه سال پيش محمود احمدی نژاد، به عنوان يکی از نمايندگان نسل دوم انقلاب اسلامی، بالاترين مقام اجرایی کشور را از انحصار نسل اول، گارد اول انقلاب، خارج کرد و در اين عرصه علاوه بر کروبی و رفسنجانی از نسل اول، دو نماينده ديگر نسل دوم، قالیباف و لاريجانی را نيز شکست داد.


در کشوری که اقتصاد و اغلب ساختارهای سياسی، اجتماعی و فرهنگی آن بر مبنای توزيع درآمدهای نفت و گاز شکل گرفته است و تجربه هشت سال «فساد نهادينه شده اقتصادی» دوران رياست جمهوری رفسنجانی و « شکست مردم سالاری دينی» اصلاح طلبان مذهبی را نيز پشت سر داشت، مفهوم عدالت اجتماعی به توزيع برابرتر درآمدهای نفتی و مبارزه با فساد اقتصادی دولتمردان بلند پايه تقليل يافت و چون شعار اصلی احمدی نژاد در انتخابات رياست جمهوری، آراء اکثريت رای دهندگان را جلب کرد .

مقبوليت فرهنگ، زبان و لحن احمدی نژاد، که سياست و مديريت جامعه و جهان را به مفاهيم ساده شده «خير و شر» تقليل می دهد و نگاه موعودگرايانه او، که انقلاب و جمهوری اسلامی را مقدمه ظهور منجی موعود تلقی می کند، در ميان مردم ، نيز او را در انتخابات ياری دادند .


احمدی نژاد بيش از ديگر نامزدهای رقيب و با صراحتی بيش تر از آنان از مقامات جمهوری اسلامی انتقاد می کرد و برای مردمی که از مفاهيم ، برنامه ها و عملکرد هر سه جناح پراگماتيست های مذهبی طرفدار رفسنجانی، اصلاح طلبان مذهبی و محافظه کاران سنتی هوادار روحانيت نسل اول سرخورده شده بودند، نقش منتقدی بيرونی را بازی کرد که تحول کم هزينه و مبارزه با دولتمردان ۳۰ سال گذشته را نويد می داد و در اين ميان بی اعتبار شدن برنامه ها و مفاهيم جناح های ديگر در تجربه عملی او را ياری دادند .


اصلاح طلبان مذهبی تجربه شکست هشت ساله خاتمی را پشت سر داشتند و تصوير آقای رفسنجانی در ذهنيت و روان شناسی مردم با استبداد سياسی، خصوصی کردن اقتصاد به سود محافل قدرت و با فساد اقتصادی چندان گره خورد بود که تلاش هواداران داخلی و خارجی او در آستانه انتخابات، برای نشان دادن گرايش جديد رفسنجانی به عقل گرایی، آزادی و دمکراسی اسلامی و برای ترساندن رای دهندگان از عواقب پيروزی احمدی نژاد به جایی نرسيد .


مهدی کروبی گرچه يکی از نيازهای اصلی آن سال ها را کشف کرده و کوشيد تا با وعده توزيع ماهانه درآمدهای نفتی آرای مردم را جلب کند اما سابقه گذشته او در حکومت و تعلق او به نسل اول انقلاب راه نفوذ او را در ميان مردمی که خواهان تحول بودند بر او بست.


آقايان لاريجانی و قالیباف، رقبای اصول گرای احمدی نژاد، که همانند او و همه نمايندگان سياسی نسل دوم انقلاب از متن جنگ و نهادهای نظامی و امنيتی به سياست راه يافته بودند، چون آقای کروبی در ذهنيت رای دهندگان سابقه حضور در مديريت نظام را پشت سر داشته و مقبول مردمی نبودند که به مديريت ۳۰ ساله گذشته انتقاد داشتند .


سابقه اعلام شده احمدی نژاد به استانداری اردبيل و شهرداری تهران محدود می شد و اکثريت رای دهندگان به کسی رای دادند که کم تر از رقبای خود سابقه حکومت داشت، بيش تر و صريح تر از رقبای خود از دولتمردان جمهوری اسلامی انتقاد می کرد و وعده می داد که با قدرتمندان فاسد و مافيای رانت خوار مبارزه کرده و درآمدهای نفتی را عادلانه تر توزيع کند. اصلی ترين عامل پيروزی احمدی نژاد در انتخابات اما به چشم اسفنديار او بدل شد .


ناسيوناليزم چپ به جای توزيع عادلانه درآمدهای نفتی


در همان روزهای اول پيروزی احمدی نژاد ائتلاف اعلام نشده سه جناح کارگزاران، اصلاح طلبان مذهبی و محافظه کاران سنتی متمايل به روحانيت نسل اول انقلاب در مجلس با مخالفت با وزاری پيشنهادی او برای وزارتخانه های کليدی چون نفت و اقتصاد راه را بر مبارزه او با مافيای اقتصادی بست.


مبارزه ای که اگر تحقق می يافت به دليل ماهيت پوپوليستی آن به جای ريشه کردن فساد نهادينه شده اقتصادی می توانست بحران اقتصادی ايران را تشديد کند.


در سه سال رياست جمهوری احمدی نژاد، به رغم افزايش بی سابقه درآمدهای نفتی، خط فقر و شکاف بين فقرا و ثروتمندان «رانت خوار» همراه با نرخ تورم و گرانی افزايش يافت و اعتصابات کارگری و کارمندی در اعتراض به وضعيت اقتصادی بالا گرفت.


احمدی نژاد که در عرصه اقتصادی با مشکلات گوناگونی چون ساختار اقتصاد ايران، قدرت محافل رانت خوار، تشديد تحريم های بين المللی، کاهش ارزش دلار و عملی نبودن برنامه های خود رو به رو بود، در دو سال گذشته کوشيد تا از تحول سياست خارجی و امنيتی جمهوری اسلامی از تعليق غنی سازی اورانيوم به ادامه آن، بهره گيرد و خود را به عنوان نماينده ناسيوناليزم چپ مذهبی ايران به مردمی معرفی کند که ناسيوناليزم پوپوليستی بر آمده از دوران های ماقبل جهانی شدن و شکل گرفته در قالب شعارهای ساده انديشانه، از مولفه های اصلی روانشناسی و شعور جمعی ـ تاريخی آن ها است.


تحول در برنامه های اتمی ايران از تعليق غنی سازی به ادامه آن البته ابداع احمدی نژاد نبود و در آخرين سال های رياست جمهوری آقای خاتمی به دستور رهبر و سياست گذاران اصلی سياست خارجی، از جمله رییس جمهوری وقت، آغاز شد.


تبديل ايران به بزرگ ترين قدرت نظامی منطقه گرچه يکی از اصلی ترين اهداف نسل دوم انقلاب ايران است، اما سودا و رويای مشترک اغلب دولتمردان ايران از همه جناح ها نيز هست.


جمهوری اسلامی که در همه مرزهای خود در محاصره ارتش آمريکا است می تواند بمب اتمی يا توانایی عملی توليد سريع آن را تضمينی برای بازداری حمله نظامی تصور کند.


رسانه های غربی در بررسی های خود بيش تر به سياست خارجی احمدی نژاد حمله و روشنفکران ايرانی از تشديد سانسور، سرکوب احزاب، نهادها، عقايد، مذاهب، رسانه ها و گرايش های غير حکومتی انتقاد می کنند اما اکثريت مردمی که در سال آينده به پای صندوق های رای خواهند رفت، به شکست برنامه های اقتصادی احمدی نژاد و متحقق نشدن وعده های انتخاباتی او می انديشند.

در منطقه ای که به دلايل گوناگون، از جمله زرادخانه اتمی اسرائيل ، پاکستان و هند و سياست های ايران با شتاب به سوی رقابت های اتمی پيش می رود، قدرت نظامی بدون سلاح اتمی، يا دست کم توانایی توليد سريع آن، تصور ناشدنی است.


سه منظر متفاوت؛ غرب، روشنفکران ايرانی و مردم


سخنان تند ضد اسرائيلی احمدی نژاد، ادامه غنی سازی اورانيوم ، کوبيدن بر طبل دشمنی با اسرائيل و غرب، حمايت ايران از گروه های تندرو لبنانی و فلسطينی و نگاه موعود گرايانه ای که انقلاب اسلامی را مقدمه ظهور امام غایب و انقلاب اسلامی بين المللی ارزيابی می کند، همراه با زبانی که با خشونت با جهان سخن می گويد، بيش از هر عامل ديگری رسانه های غربی را عليه احمدی نژاد برانگيخته است.


اما اين مواضع و اين زبان درست همان چيزی است که احمدی نژاد قرار است در مبارزه انتخاباتی سال آينده خود از آن بهره گيرد.


اتحاديه اروپا که از جمهوری اسلامی به عنوان پايگاهی مناسب در رقابت خود با آمريکا حمايت می کرد اما اميدوار بود تا با اصلاحاتی در چارچوب نظام، برخی سياست های آن را چون اصرار بر غنی سازی اورانيوم، مخالفت با صلح خاورميانه و حمايت از گروه های تندرو فلسطينی تعديل کند، به اصلاح طلبان مذهبی و آقای خاتمی دل بسته بود.


زبان و لحن آقای خاتمی نيز به تناسب سياست های دوران رياست جمهوری او، تصور اتحاديه اروپا را در امکان پذيری اصلاحات دلخواه اين اتحاديه در قالب نظام غير آمريکایی جمهوری اسلامی امکان پذير جلوه می داد.


اما تعليق غنی سازی اورانيوم نيز ابداع خاتمی نبود و غرب نيز به تدريج اين واقعيت را پذيرفت که خطوط اصلی سياست های خارجی، نظامی و امنيتی ايران را نه رییس جمهوری که ترکيبی از توازن نيروی های جناح های گوناگون و رهبری تعيين می کنند و همه جناح ها، حتا پراگماتيست ها و اصلاح طلبان مذهبی، در ادامه برنامه های اتمی ايران وحدت نظر دارند.


رسانه های غربی در بررسی های خود بيش تر به سياست خارجی احمدی نژاد حمله و روشنفکران ايرانی از تشديد سانسور، سرکوب احزاب، نهادها، عقايد، مذاهب، رسانه ها و گرايش های غير حکومتی انتقاد می کنند اما اکثريت مردمی که در سال آينده به پای صندوق های رای خواهند رفت، به شکست برنامه های اقتصادی احمدی نژاد و متحقق نشدن وعده های انتخاباتی او می انديشند.


احمدی نژاد، که برای کسب مجدد اعتماد رای دهندگان فقط يک سال وقت دارد، می کوشد تا با شتاب و با تاکتيک ها و شيوه های گوناگون مستقيم و غير مستقيم، برنامه مبارزه با فساد اقتصادی، مذهبی ترين و گاه خرافاتی ترين لايه های شعور و روان شناسی جمعی و ناسيوناليزم چپگرای مذهبی را در ميان رای دهندگان زنده کند.


رای مستقيم يا غير مستقيم، اعلام شده يا اعلام نشده رهبر جمهوری اسلامی، گرايش سپاه پاسداران، بسيج و ديگر نهادهای امنيتی و نظامی و محافل قدرتمند نسل دوم، موضع گيری برخی از چهره های هنوز مقبول نسل اول روحانيون جناح محافظه کار سنتی و چگونگی و شيوه حضور سه جناح کارگزاران، محافظه کاران سنتی و اصلاح طلبان مذهبی در انتخابات رياست جمهوری سال آينده بر سرنوشت احمدی نژاد موثر خواهند بود و در اين ميان تلاش برای جلب حمايت دوباره اکثريت رای دهندگان، هدف اصلی احمدی نژاد در زمان اندک باقی مانده برای او، نقش مهمی را ايفاء خواهد کرد.