از ايران خبر مى رسد كه ۵۰ خانه بهاييان ايرانى ساكن روستايى در حوالى سارى، مرکز استان مازندران، با همكارى نيروهاى دولتى تخريب شده است.
اين چندمين بار است كه خبر تخريب منازل مسكونى بهاييان در ايران منتشر مى شود. پيش از اين هم گورستان بهاييان در ايران تخريب شده بود.
در همين زمينه رادیو فردا با يكى از بهاييان ايرانى كه اطلاعات دقيقى درباره تخريب اخير خانه هاى همكيشان خود دارد، گفت و گو كرده است.
درخشان: روستاى ايول از توابع شهرستان سارى، نزديك كياسر است. به گفته خودشان، با هماهنگى هاى انجام شده، حدود ۵۰ خانه متعلق به بهائيان را با كمك چهار بولدوزر تخريب كرده و آتش زده اند.
منظور شما از لفظ «خودشان» چه كسانى است؟
به گفته خود محلى هاى همان جا، كه (مى گويند) ما با هماهنگى هايى كه صورت داده ايم، اين كارها را انجام مى دهيم. جريان اين بود كه از قبل زمزمه هايى براى تخريب كردن بود. مى گفتند كه قرار است اين روستا را تخريب كنند و خانه هاى بهائيان را به آتش بكشند، اما ما چنين چيزى را باور نمى كرديم.
با همه اين تفاسير ما به فرماندارى، استاندارى و به بخشدارى رفتيم. به آنها اطلاع داديم كه «آقا يك چنين چيزى دارند مى گويند، آيا چنين امكانى هست.»
آنها گفتند: چنين مطلبى ممكن نيست، شما اصلا نگران نباشيد؛ خوب! ما دلمان قرص شد، اما به صورت اتفاقى آقاى محمود پيرى به همراه خانواده اش به سمت ايول مى رفته، بلافاصله ماشينش كه وارد محل مى شود، مورد ضرب و شتم شديد و فحاشى بسيار قرار مى گيرد كه چرا اينجا آمده اى؟ و در همين زمان متوجه مى شود كه اتفاقا خانه ايشان را داشته اند تخريب مى كردند.
چه كسانى بودند كه ايشان را مورد ضرب و شتم قرار دادند؟
محلى هاى همانجا. چون بلافاصله او را هدايت مى كنند كه از آنجا برود و مى گويند كه شما تا ۴۸ ساعت حق نداريد كه به سمت محل بياييد.
متاسفانه بايد اعلام كنم كه ۵۰ خانه را با كمك چهار بولدوزر و در واقع با كمك ساكنان محلى همان جا تخريب كرده اند، واقعا عجيب است كه يكباره ۵۰ خانه را تخريب كنند و به آتش بكشند.
آقاى درخشان الان ساكنان اين ۵۰ خانه درچه وضعيتى هستند؟ وسايلشان چه شده است و خودشان در چه وضعيتى قرار دارند؟
ما هر خانه اى كه مى رويم، دارند گريه و زارى مى كنند، البته اين نكته را بايد بگويم كه دوستان ما ساكن آنجا نبودند. در سال هاى اوايل انقلاب، يعنى در روز هفتم ۷ تير سال ۱۳۶۲، اين دوستان را از آنجا بيرون كردند، آمدند و گفتند كه شما بايد حتما مسلمان بشويد. تهديدهاى آنچنانى كردند، آنها را با بيل و كلنگ زدند و در مسجد حبس كردند و از آنجا بيرون كردند.
از آن تاريخ به بعد، اينها هر سال در زمان برداشت محصولشان دو يا سه روز از پاسگاه و دادگسترى نامه مى گرفتند كه بتوانند به آنجا بروند و اين دو سه روز را حداقل در خانه هايشان بمانند و بتوانند زمين هايشان را كشت كنند. اگر چه قسمت اعظمى از زمينها را گرفته بودند و...
آقاى درخشان يعنى مالكان اين خانه ها و مزارع براى مراجعه به خانه خودشان ناگريز بودند كه هر بار نامه بگيرند؟
دقيقا. هر بار و يا هر سالى كه مى خواستند به آنجا بروند، از دادگسترى نامه مى گرفتند كه بتوانند دو روز سه روز در خانه هاى خودشان بمانند. در اين مورد به ارگان هاى مختلف سر زديم. هر جا كه رفتيم با بى اعتنايى و بى مهرى مواجه شديم، وقتى به بخشدارى رفتيم، به آنها گفتيم آقا دارند خانه هايمان را تخريب مى كنند.
به ما ايراد گرفتند كه نامه و شكايتى كه نوشته ايد، عليه نظام است. حتى تهديد به بازداشت كردند كه شماها را هم بازداشت مى كنيم. گفتيم الان خانه هايمان دارد تخريب مى شود. ما بهايى و هموطن شما هستيم. ما كه بيگانه نيستيم ما اسراييلى نيستيم، انگليسى نيستيم، آمريكايى نيستيم، به خدا ايرانى هستيم، ما بايد چكار كنيم؟ به داد ما برسيد، به خدا مانده ايم چكار بكنيم؟
آقاى درخشان اين كسانى كه اين برخوردها را مى كنند، بيشتر دولتى ها هستند يا خود مردم محلى؟
تصور خود شما چيست؟ فكر مى كنيد ۵۰ تا خانه كه هر خانه اى يك آخور و يك جا براى نگهدارى هيزم داشته چطور ممكن است بدون هماهنگى تخريب شود؟ ما هم قبل از تخريب و هم در حين تخريب اطلاع داديم، به نظر شما چگونه بايد باشد؟ و علاوه بر اين، دوستان ما اطلاع داده اند. ولى متاسفانه هيچ كارى براى جلوگيرى از اين اتفاق نكردند.
اين بولدوزرهايى هم كه آوردنده بودند احتمالا از طرف بخشدار يا فرماندار بوده است؟
ما نمى دانيم و نمى توانيم اين جور بگوييم كه از طرف چه كسى بوده است؟ متاسفانه هر چى بوده، الان تخريب كامل انجام شده است.
جالب اينجا است كه ما يك يا دو روز قبل خدمت استاندار رفته بوديم، به معاون استاندار گفتيم امكان چنين اتفاقى وجود دارد. جوابى كه معاون استاندار داد خيلى تامل برانگيز است. ايشان فرمودند: «استاندار مثل پزشك يك جامعه مى ماند، اگر حس كند كه غده اى در بدنه جامعه مضر است مى تواند آن را بردارد» حالا من اين را از شما سوال مى كنم: «آيا كشاورزان بهایی روستاى ايول همان غده مضر جامعه هستند؟»
اين چندمين بار است كه خبر تخريب منازل مسكونى بهاييان در ايران منتشر مى شود. پيش از اين هم گورستان بهاييان در ايران تخريب شده بود.
در همين زمينه رادیو فردا با يكى از بهاييان ايرانى كه اطلاعات دقيقى درباره تخريب اخير خانه هاى همكيشان خود دارد، گفت و گو كرده است.
درخشان: روستاى ايول از توابع شهرستان سارى، نزديك كياسر است. به گفته خودشان، با هماهنگى هاى انجام شده، حدود ۵۰ خانه متعلق به بهائيان را با كمك چهار بولدوزر تخريب كرده و آتش زده اند.
منظور شما از لفظ «خودشان» چه كسانى است؟
به گفته خود محلى هاى همان جا، كه (مى گويند) ما با هماهنگى هايى كه صورت داده ايم، اين كارها را انجام مى دهيم. جريان اين بود كه از قبل زمزمه هايى براى تخريب كردن بود. مى گفتند كه قرار است اين روستا را تخريب كنند و خانه هاى بهائيان را به آتش بكشند، اما ما چنين چيزى را باور نمى كرديم.
با همه اين تفاسير ما به فرماندارى، استاندارى و به بخشدارى رفتيم. به آنها اطلاع داديم كه «آقا يك چنين چيزى دارند مى گويند، آيا چنين امكانى هست.»
وقتى به بخشدارى رفتيم، به آنها گفتيم آقا دارند خانه هايمان را تخريب مى كنند. به ما ايراد گرفتند كه نامه و شكايتى كه نوشته ايد، عليه نظام است. حتى تهديد به بازداشت كردند كه شماها را هم بازداشت مى كنيم. گفتيم الان خانه هايمان دارد تخريب مى شود. ما بهايى و هموطن شما هستيم. ما كه بيگانه نيستيم ما اسراييلى نيستيم، انگليسى نيستيم، آمريكايى نيستيم، به خدا ايرانى هستيم، ما بايد چكار كنيم؟ به داد ما برسيد، به خدا مانده ايم چكار بكنيم؟
درخشان از بهائیان ساکن روستای ایول مازندران
چه كسانى بودند كه ايشان را مورد ضرب و شتم قرار دادند؟
محلى هاى همانجا. چون بلافاصله او را هدايت مى كنند كه از آنجا برود و مى گويند كه شما تا ۴۸ ساعت حق نداريد كه به سمت محل بياييد.
متاسفانه بايد اعلام كنم كه ۵۰ خانه را با كمك چهار بولدوزر و در واقع با كمك ساكنان محلى همان جا تخريب كرده اند، واقعا عجيب است كه يكباره ۵۰ خانه را تخريب كنند و به آتش بكشند.
آقاى درخشان الان ساكنان اين ۵۰ خانه درچه وضعيتى هستند؟ وسايلشان چه شده است و خودشان در چه وضعيتى قرار دارند؟
ما هر خانه اى كه مى رويم، دارند گريه و زارى مى كنند، البته اين نكته را بايد بگويم كه دوستان ما ساكن آنجا نبودند. در سال هاى اوايل انقلاب، يعنى در روز هفتم ۷ تير سال ۱۳۶۲، اين دوستان را از آنجا بيرون كردند، آمدند و گفتند كه شما بايد حتما مسلمان بشويد. تهديدهاى آنچنانى كردند، آنها را با بيل و كلنگ زدند و در مسجد حبس كردند و از آنجا بيرون كردند.
از آن تاريخ به بعد، اينها هر سال در زمان برداشت محصولشان دو يا سه روز از پاسگاه و دادگسترى نامه مى گرفتند كه بتوانند به آنجا بروند و اين دو سه روز را حداقل در خانه هايشان بمانند و بتوانند زمين هايشان را كشت كنند. اگر چه قسمت اعظمى از زمينها را گرفته بودند و...
آقاى درخشان يعنى مالكان اين خانه ها و مزارع براى مراجعه به خانه خودشان ناگريز بودند كه هر بار نامه بگيرند؟
دقيقا. هر بار و يا هر سالى كه مى خواستند به آنجا بروند، از دادگسترى نامه مى گرفتند كه بتوانند دو روز سه روز در خانه هاى خودشان بمانند. در اين مورد به ارگان هاى مختلف سر زديم. هر جا كه رفتيم با بى اعتنايى و بى مهرى مواجه شديم، وقتى به بخشدارى رفتيم، به آنها گفتيم آقا دارند خانه هايمان را تخريب مى كنند.
به ما ايراد گرفتند كه نامه و شكايتى كه نوشته ايد، عليه نظام است. حتى تهديد به بازداشت كردند كه شماها را هم بازداشت مى كنيم. گفتيم الان خانه هايمان دارد تخريب مى شود. ما بهايى و هموطن شما هستيم. ما كه بيگانه نيستيم ما اسراييلى نيستيم، انگليسى نيستيم، آمريكايى نيستيم، به خدا ايرانى هستيم، ما بايد چكار كنيم؟ به داد ما برسيد، به خدا مانده ايم چكار بكنيم؟
آقاى درخشان اين كسانى كه اين برخوردها را مى كنند، بيشتر دولتى ها هستند يا خود مردم محلى؟
تصور خود شما چيست؟ فكر مى كنيد ۵۰ تا خانه كه هر خانه اى يك آخور و يك جا براى نگهدارى هيزم داشته چطور ممكن است بدون هماهنگى تخريب شود؟ ما هم قبل از تخريب و هم در حين تخريب اطلاع داديم، به نظر شما چگونه بايد باشد؟ و علاوه بر اين، دوستان ما اطلاع داده اند. ولى متاسفانه هيچ كارى براى جلوگيرى از اين اتفاق نكردند.
اين بولدوزرهايى هم كه آوردنده بودند احتمالا از طرف بخشدار يا فرماندار بوده است؟
ما نمى دانيم و نمى توانيم اين جور بگوييم كه از طرف چه كسى بوده است؟ متاسفانه هر چى بوده، الان تخريب كامل انجام شده است.
جالب اينجا است كه ما يك يا دو روز قبل خدمت استاندار رفته بوديم، به معاون استاندار گفتيم امكان چنين اتفاقى وجود دارد. جوابى كه معاون استاندار داد خيلى تامل برانگيز است. ايشان فرمودند: «استاندار مثل پزشك يك جامعه مى ماند، اگر حس كند كه غده اى در بدنه جامعه مضر است مى تواند آن را بردارد» حالا من اين را از شما سوال مى كنم: «آيا كشاورزان بهایی روستاى ايول همان غده مضر جامعه هستند؟»