داود منطق: جهشی در توجه جهانی به نقاشی ایرانی رخ داده است

  • مهرداد قاسمفر

نمونه ای از آثار داود منطق که پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری در ایران خلق شده است.

موج مهاجرت ايرانيان، به خصوص ايرانيان هنرمند، تحصيل كرده، روزنامه نگار و نويسنده در یکسال اخیر رشد چشمگيرى داشته است.

اين مهاجرت هاى اغلب به اجبار، گاهى براى مهاجر آسيب زننده بوده و گاهى هم در دستان هنرمند به آثارى هنرى تبديل شده است.

يكى از اين مهاجرت كرده هاى دسته دوم، داوود منطق است، نقاش، تصويرساز و گرافيست جوانى كه اخيرا به كانادا مهاجرت كرده است و هفته گذشته نمايشگاهى از آثارش را در «كويين گالرى» تورنتو به نمايش گذاشت.

داوود منطق در ايران ۱۱ نمايشگاه انفرادى و ۲۰ نمايشگاه گروهى داشته است. اما اين اولين نمايشگاه آثار اوست كه با نام «تصور كن دنيايى را كه همه در صلح زندگى مى كنند» در دوران خروجش از ايران برگزار مى كند.



از داوود منطق خواستم تا مهمان برنامه اين هفته جنگ فرهنگی باشد تا با هم در مورد نمايشگاهش و تاثير مهاجرت هاى اجبارى بر كار خودش و سايرهنرمندان ايرانى صحبت كند.

آقاى منطق، آثار نمايشگاه شما نه كاملا نقاشى هستند و نه كاملا تصويرسازى و گرافيك، به اين كارهايى كه الان ارائه كرده ايد عنوان نقاشى مى دهيد يا كارهاى گرافيكى؟

داود منطق: به عنوان نقاشى؛ ولى مى توانم در اين مورد توضيحى بدهم. و آن هم اين كه در واقع اين كارها، كارهايى بودند كه من وقتى از ايران خارج شدم و به كانادا آمدم ، شرايط كارگاهى و آتيله اى نداشتم.

در يك فضاى كوچك تنها متريال هايى كه در اختيارم بود ۱۰ يا ۲۰عدد دفترچه و كاغذ و ماژيك بود. من سعى كردم با آنها كار كنم. طبيعتا امكانات و متريال ها روى كار من تاثير مى گذارد.

من در ايران از منظرى دنيا را نگاه مى كردم كه فقط محدوديت بود. فقط خودسانسورى بود. و يك باره به فضايى آمدم كه اين محدوديت ها نه اينكه وجود نداشته باشد- در همه جاى دنيا شكلى از محدوديت ها وجود دارد - ولى اينجا افق ديد افراد كاملا متفاوت است.

داود منطق، نقاش و گرافیست ایرانی
ولى چيزى كه هميشه تحليل شخصى من است و شايد البته تعريف درستى نباشد؛ دوستان هميشه به من مى گويند كه كارهايم نزديك به فضاى تصوير سازى است، تفاوت تصوير سازى ونقاشى از نظر من اين است: «نقاش، تصوير سازى ذهنى خود را مى كند، اگر اين ذهنيت ها داستان گونه باشند، خاصيت تصوير سازى به خود مى گيرند.»

در واقع من خيلى دوست دارم هميشه در نقاشى هايم مرز باريكى ميان تصوير سازى و نقاشى باقى بماند.

با توضيحى كه شما بر اين نمايشگاه نوشته بوديد ، احساس كردم كه شما بيش از هرچيز همچنان در فضاى سرگشتگى هاى مهاجرت، به خصوص سرگشتگى هايى كه براى يك هنرمند وجود دارد، هستيد و آن تعليق را همچنان احساس مى كنيد؛ آيا كارهايى كه در اين نمايشگاه ارائه داده ايد، بازتابى از اين جا كندگى و جدا شدن از بستر است؟

بله، دقيقا همان خصوصيتى كه مى گوييد در اين آثار وجود دارد. به خصوص اينكه من بدون برنامه ريزى قبلى ناچار شدم شرايط مهاجرت را انتخاب كنم. و يكباره با فضاى جديدى روبرو شدم كه با تعاريفى كه حداقل در ايرانى كه من قبلا براى زندگى كردن داشتم، متفاوت بود.

بهترين شيوه كه مى توانستم خودم را تحليل كنم اين بود كه اين شكل از نقاشى را انتخاب كنم كه خيلى سريع احساسات لحظه ام را به روى كاغذ منتقل كنم و به عنوان مثال، منتظر خشك شدن رنگها نباشم.

نه تنها شما بلكه در مدت اخير، تعداد زيادى از هنرمندان رشته هاى مختلف به اجبار از ايران خارج شدند و مهاجرت را انتخاب كرده اند. شما به عنوان يكى از كسانى كه اين تجربه را داشتيد مى توانيد بگوييد كه آيا مهاجرت در خلق آثار خلاقلانه اثر مى گذارد واين كه اساسا اين تجربه چگونه است؟

در واقع من در ايران از منظرى دنيا را نگاه مى كردم كه فقط محدوديت بود. فقط خودسانسورى بود. و يك باره به فضايى آمدم كه اين محدوديت ها نه اينكه وجود نداشته باشد- در همه جاى دنيا شكلى از محدوديت ها وجود دارد - ولى اينجا افق ديد افراد كاملا متفاوت است.

مى شود از پنجره هاى بيشترى دنيا را نگاه كرد. وقت هايى هست آدمى احساس مى كند كه چقدر جهان بينى گذشته اش وابسته به مكان ها و باورهايى بوده است كه بسيارى از آنها گويا متعلق به خودش نبوده است.

به اعتقاد شما، علت اينكه هنرمندان ايرانى مهاجر در طول ساليان گذشته – تجربه هاى جديد را بايد نشست و ديد- كمتر توانسته اند خود را وارد بازار جهانى كنند چه بوده است؟ مشكل اصلى چيست ؟

ببينيد الان چند سالى ست كه در ايران جهشى- به لحاظ كمى و كيفى و توجه جامعه جهانى به نقاشى اين كشور- اتفاق افتاده است.

دليل اين مسئله هم اين است كه دوره هايى در گذشته وجود داشته كه هنر غرب يكباره به يك حالت سكون رسيده و نمى دانسته است كه چه اتفاقى در آينده قرار است بيافتد و بايد چكار كند.

در اين گونه مواقع (يعنى مواقع سرگشتگى هنر) او برمى گشته و به هنر شرق نگاه مى كرده است. و يكباره توجهش به هنر ايران يا هنر خاورميانه يا هنر چين معطوف مى شده است.

طبيعتا هنرمندان شرقى، از ديد مشترى يا مخاطب غربى آدم هايى هستند كه مقدارى دست اول تر به نظر مى آيند.

در واقع من هنرمند براى اينكه بتوانم خودم را به سبك آرتيستى نزديك كنم كه توجه بين المللى را به خود جلب كند، بايد با آرتيست هاى مكانى كه در آن زندگى مى كنم رقابت را شروع كنم.

هر چند كه رقابت كردن براى يك نقاش وجود ندارد، اما از زاويه ديد بيرونى و از منظر ديد يك مخاطب، اين يك كاراكتر يا شكلى است كه از بين ساير نقاش ها، انتخاب مى كند.

خصوصيتى در نقاشى من وجود دارد كه شبيه هيچ كدام از اين سبك ها نيست، اين هم يك فرصت است و هم در عين حال مى تواند يك عيب باشد. من دارم سعى مى كنم از اين فرصت استفاده كنم.