محمد نورى يكى ديگر از خوانندگان موسيقى نوين ايران هم از همراهى اين قافله جا ماند و تنها صدايش را براى نسل هاى بعد به يادگار گذاشت.
همكارانش او را در زمره خوانندگانى قرار مى دهند كه به تعبير امروزى ها موسيقى پاپ ايرانى را پايه گذاشتند. منوچهر سخايى، از خوانندگان هم دوره محمد نورى با اشاره به سخت گيرى هاى شوراى موسيقى آن زمان در حمايت از موسيقى سنتى و ملى ايران از تلاش هايى مى گويد كه اين سو و آن سو براى ارائه موسيقى مدرن صورت مى گرفت. تلاش هايى كه به نتيجه نشست.
منوچهر سخايى: گهگاه اين آهنگ ها پخش مى شد، آن هم مثلاً يا برنامه ارتش بود، برنامه هايى كه خارج از كادر راديو بود، اينها گاهى وقتها از اين كارها مى كردند. آقاى محمد نورى كه خواننده بسيار خوبى هم بود، ايشان در برنامه ارتش برنامه هايش را اجرا مى كرد. توى خود راديو ميدان نمى دادند. با اينكه ايشان كارش هم خيلى خوب بود. بعد راديو آن موقع تصميم گرفت ماهى يكى دو تا از اين جور آهنگ ها را اجازه پخش دهد. خيلى سخت گيرى مى كردند كه اين يكى دو نفر كه باشند. انتخابى كه كردند يكى آقاى نورى بود و يكى آقاى ويگن.»
محمد نورى نيز به نوشته كتاب زنان موسيقى ايران از اسطوره تا امروز، خود مى گويد كه كار خوانندگى را ميان ويگن و عارف شروع كرده و در ادامه مسير خود را از خوانندگان هم دوره اش جدا كرده است.
به تعبير عارف، ديگر خواننده هم دوره محمد نورى، از اساس اين تفاوت را مى شد در سبك و شيوه اجراى محمد نورى ديد.
عارف: ايشان در عين اين كه درست مى خواندند و اپراخوانى مى كردند و يك صداى خوب تنور داشتند، سعى مى كردند به ترانه هاى محلى نزديك شوند و فرقشان با ويگن اين بود كه ويگن ترانه هاى روز را مى خواند ولى محمد نورى راهش را از روز اول درست رفت و تا آخرش هم درست به انجام رساند.»
محمد نورى به اعتقاد خوانندگان و آهنگسازانى كه او را از نزديك مى شناسند، پرورش يافته گونه اى از موسيقى بود كه در دهه بيست خورشيدى به واسطه ورود موسيقى پلى فونى يا چند صدايى در موسيقى مردمى و پاپ كشورهاى گوناگون به جامعه توسعه ايران هم نفوذ كرد.
اين موضوع جوانان بسيارى را بر آن داشت تا بر روى آهنگ هاى غربى كلام فارسى بگذارند و آنها را اجرا كنند. با وجود اين، پس از انقلاب اسلامى محمد نورى ديگر خود را در زمره خوانندگان موسيقى پاپ ايرانى قلمداد نمى كرد.
محمد وافرى، خواننده، آهنگساز و سرپرست اركستر مهر ايران كه از شاگردان آقاى نورى است، او را برخوردار از شيوه اى مستقل در آوازخوانى مى داند.
محمد وافرى: به نوعى مى توانيم بگوييم موسيقى فولك بر پايه و اساس تكنيك هاى آواز كلاسيك و از سويى هم عنوانى كه امروز به آن اطلاق مى شود، سمى كلاسيك يا شبيه كلاسيك، آن چيزى كه شايد صحيح نباشد به خاطر اينكه وجه اولش پررنگ اگر بخواهد بشود، وجه دوم را ضعيف مى كند، دو كلمه پاپ- كلاسيك است كه در كنار هم قرار مى گيرد. امروز خيلى از موسيقى هاى پلى فونيك پاپ- كلاسيك اند.»
تمام اين تفاوت ها با توجه به پيشينه فرهنگى محمد نورى معناى ديگرى پيدا مى كند. تسلط به زبان خارجى، تحصيل در رشته هاى تئاتر و موسيقى و آشنايى با ادبيات فارسى مردى را براى موسيقى نوين ايران تربيت كرده بود كه به گفته برخى از آهنگسازان، آثارش به موسيقى كلاسيك پهلو مى زد و درعين حال پر بود از نغمه هاى بومى و ملى.
عارف گريزى مى زند به آثار محمد نورى و شيوه استفاده او از ظرفيت هاى صوتى اش را ستايش مى كند:
«آقاى محمد نورى سبك و كارش يك چيز مشابهى نداشت. ايشان بلد بودند كه چطورى نفس بكشند و صدا را از حنجره بيرون بدهند و يك حدى براى صدايشان مشخص كرده بودند. ولى آقاى نورى اصرارى براى اينكه بروند به نت هاى بالا نداشتند. اصلاً هم سعى نمى كردند. اگر هم مى رفتند بسيار نرم و لطيف انجام مى دادند.»
و اين بر هيچكس پوشيده نيست كه محمد نورى تا پيش از اينكه به بيمارى سخت مبتلا شود، شاگردان بسيارى داشت. شاگردانى كه به گفته محمد وافرى به غير از تئورى آواز، جامعه شناسى آواز را هم فرا مى گرفتند.
آقاى وافرى ما را با خود به لحظاتى از كلاس هاى درس استادش محمد نورى مى برد:
«اول صداى تقليدى را مى گرفت. صداى خودشان را به آنها مى داد و بعد آموزش پيدا مى كردند. تلاشى از اين جهت نمى كرد كه كارى بكند كه شبيه خودش شود. بلكه موكداً از او مى خواست كه خودت باش. اين را در تمرين ها هم لحاظ مى كرد. به هر حال گرايش وجود داشت كه به واسطه انگيزه شبيه استاد شدن كه هميشه در پايه هاى اول هنرجويى وجود دارد و نفوذ شخصيت استاد گرايش هايى بود كه شاگرد سعى مى كرد شبيه استادش باشد.»
آقاى نورى دانش آموخته مكتب اسماعيل مهرتاش، فاخره صبا و اولين باغچه بان بود و به گفته بسيارى، ناصر حسينى يكى از كسانى كه آهنگ هاى بسيارى را براى او ساخته، تاثير بسيارى بر خوانندگى او داشته است. عارف از آن چه مى گويد كه بيش از هر چيز از خاطره ترانه هاى محمد نورى در حافظه نسل گذشته بر جا مانده و آنها اين خاطره را به حافظه نسل امروز سپرده اند:
«جان مريم يكى از معروف ترين كارهايشان است. خيلى سوكسه داشته و مردم دوست داشتند به وقت خودش. بسيار موفق بود. يك موسيقى مبارك باد دارد كه بسيار سنگين و رنگين و...»
چند نسل پس از عارف، خواننده سرشناس موسيقى پاپ، محمد وافرى، خواننده تحصيل كرده در مكتب محمد نورى ايستاده كه از اتفاق يك همكارى مى گويد:
«اتفاق استاد محمد نورى و دكتر محمد سرير را بررسى كنيم، در جايگاه خودشان هم افزايى كم نظيرى ايجاد كرده بودند. اين دو عزيز هم ترانه دارند و هم آن وجه غالب شعر مثلاً كلاسيك يا نو را دنبال كردند و بر رويش نغماتى هم شنيديم كه هارمونى هم اجرا كردند. پشتوانه فرهنگى وسيع و استوار و آگاهى و درك عميق هنرى اين دو بزرگوار چه در ادبيات و چه موسيقى كلاسيك و نو منجر به خلق يك سرى آثار بى نظير و استادانه هنرى شد.»
اتفاقى كه ادامه پيدا مى كند تا خلق يكى از خاطره انگيز ترين كارهاى محمد نورى در سال هاى پس از انقلاب اسلامى در روزگارى كه موسيقى هاى شنيدنى كم بود:
محمد وافرى: آلبوم «دلاویزترین» در يك اتفاق مثبت چند ساله سكوت آقاى نورى و دكتر سليم متولد مى شود و كارى مى شود كه هر چند بار هم كه مى شنويد احساس مى كنيد خسته نمى شويد و دوست داريد بازهم بشنويد. سرشار از تكنيك هاى آهنگسازى نغمات زيبا و تصويرپردازى ها و رنگ بندى هاى زيباى اركستر...»
محمد نورى از سويى در سال هاى پس از انقلاب اسلامى به واسطه پخش ترانه هاى ملى و ميهنى اش از صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران جزو معدود خوانندگانى بود كه حضور خود را با كارهاى هنرى صرف بر روى صفحه تلويزيون و صحنه حفظ كرد. آثارى كه گهگاه پس از سخنرانى هاى مقام هاى دولتى و حكومتى پخش مى شدند.
در ترانه هاى محمد نورى كمتر وقايع و اتفاقات اجتماعى و سياسى روز حضور دارند. برخى از همكاران نورى نظير عارف معتقدند كه از آثار محمد نورى در تلويزيون دولتى ايران استفاده نادرستى شده است:
«متاسفانه بعد از انقلاب، ايشان آوازهايى را كه خواندند حكومت جمهورى اسلامى از موسيقى ايشان سوء استفاده كردند. چرا كه ايشان آوازهايى را اجرا كردند كه بسيار ناسيوناليستى و ايرانى ...»
محمد وافرى، از شاگردان نزديك محمد نورى هم در اين ارتباط به خاطره اى از آزردگى هاى استادش بسنده مى كند:
«با هدف ايجاد درنگ در تصوير دقيق بيان و معانى، آوازهايى كه استاد سعى كردند آن را القاء كنند به شنوندگان خودشان متاسفانه اغلب با تصاوير نامربوطى بالاخره همراه بود كه نوعى بى اخلاقى نابخشودنى محسوب مى شود در عرصه هنر. البته استاد گاهى موضوع را به طنز ويژه خودشان مطرح مى كردند، ماجراى تصاوير و آوازهايشان را. در همين راستا نبايد غافل شد كه انتخاب ايشان به عنوان چهره ماندگار از سوى يك رسانه و رسانه تصويرى صوتى يك مانور سياسى بود براى جبران بخشى از عقب ماندگى سياسى اين سازمان. يادم مى آيد سال هاى ۷۶-۷۷ بود مدتى صبح ها در يك عكاس خانه دوست مسيحى در خيابان سهروردى نشسته بوديم. يك روز استاد با نان سنگگ وارد شدند. از در آمدند تو و همه تعجب كرديم. چون راديو با هيجان اهداى تنديس به پنجاه سال صداى ماندگار استاد نورى را در اصفهان به طور مستقيم پخش مى كرد.
ايشان در پاسخ به سئوالات و تعجب و طبيعتاً خنده اى كه جمع داشتند، اشاره به دوست ارمنى مان كرد و با جديتى كه در لحظه پيش مى آوردند، فرمودند انتخاب ايشان شرط است، چون من را براى خودم مى خواهد. ايشان گفتند كه ما اين سنگگ را دور هم بخوريم بسيار جذاب تر از آن برنامه تصنعى است.»
سه روز پيش از نهم مرداد ماه، عارف همكار قديمى محمد نورى با خانه او تماس مى گيرد:
«صحبت هاى بسيار ساده. حالت خوبه؟ مى تونى بخونى؟ هنوز دارى مى خونى؟ به من چنين چيزهايى گفتند. من هم گفتم آخرين ويدئوى شما را ديدم. بسيار زيبا بود. چقدر آهنگ زيبايى در مورد ايران خوانده بوديد. و خيلى با هم درد دل گرم و صميمى كرديم. اين آخرين صحبت ما بود. متاسفانه دو سه روز بعد با خبر شدم كه در بيمارستان فوت كردند.»
و نهم مرداد ماه همه چيز تمام مى شود. صدا مى ماند و صاحب صدا مى رود. يازدهم مرداد ماه، مردم در بدرقه صاحب صدا همچنان با او آواز سر مى دهند: ما براى آن كه ايران خانه خوبان شود، رنج دوران برده ايم...
همكارانش او را در زمره خوانندگانى قرار مى دهند كه به تعبير امروزى ها موسيقى پاپ ايرانى را پايه گذاشتند. منوچهر سخايى، از خوانندگان هم دوره محمد نورى با اشاره به سخت گيرى هاى شوراى موسيقى آن زمان در حمايت از موسيقى سنتى و ملى ايران از تلاش هايى مى گويد كه اين سو و آن سو براى ارائه موسيقى مدرن صورت مى گرفت. تلاش هايى كه به نتيجه نشست.
منوچهر سخايى: گهگاه اين آهنگ ها پخش مى شد، آن هم مثلاً يا برنامه ارتش بود، برنامه هايى كه خارج از كادر راديو بود، اينها گاهى وقتها از اين كارها مى كردند. آقاى محمد نورى كه خواننده بسيار خوبى هم بود، ايشان در برنامه ارتش برنامه هايش را اجرا مى كرد. توى خود راديو ميدان نمى دادند. با اينكه ايشان كارش هم خيلى خوب بود. بعد راديو آن موقع تصميم گرفت ماهى يكى دو تا از اين جور آهنگ ها را اجازه پخش دهد. خيلى سخت گيرى مى كردند كه اين يكى دو نفر كه باشند. انتخابى كه كردند يكى آقاى نورى بود و يكى آقاى ويگن.»
محمد نورى نيز به نوشته كتاب زنان موسيقى ايران از اسطوره تا امروز، خود مى گويد كه كار خوانندگى را ميان ويگن و عارف شروع كرده و در ادامه مسير خود را از خوانندگان هم دوره اش جدا كرده است.
به تعبير عارف، ديگر خواننده هم دوره محمد نورى، از اساس اين تفاوت را مى شد در سبك و شيوه اجراى محمد نورى ديد.
عارف: ايشان در عين اين كه درست مى خواندند و اپراخوانى مى كردند و يك صداى خوب تنور داشتند، سعى مى كردند به ترانه هاى محلى نزديك شوند و فرقشان با ويگن اين بود كه ويگن ترانه هاى روز را مى خواند ولى محمد نورى راهش را از روز اول درست رفت و تا آخرش هم درست به انجام رساند.»
محمد نورى به اعتقاد خوانندگان و آهنگسازانى كه او را از نزديك مى شناسند، پرورش يافته گونه اى از موسيقى بود كه در دهه بيست خورشيدى به واسطه ورود موسيقى پلى فونى يا چند صدايى در موسيقى مردمى و پاپ كشورهاى گوناگون به جامعه توسعه ايران هم نفوذ كرد.
اين موضوع جوانان بسيارى را بر آن داشت تا بر روى آهنگ هاى غربى كلام فارسى بگذارند و آنها را اجرا كنند. با وجود اين، پس از انقلاب اسلامى محمد نورى ديگر خود را در زمره خوانندگان موسيقى پاپ ايرانى قلمداد نمى كرد.
محمد وافرى، خواننده، آهنگساز و سرپرست اركستر مهر ايران كه از شاگردان آقاى نورى است، او را برخوردار از شيوه اى مستقل در آوازخوانى مى داند.
محمد وافرى: به نوعى مى توانيم بگوييم موسيقى فولك بر پايه و اساس تكنيك هاى آواز كلاسيك و از سويى هم عنوانى كه امروز به آن اطلاق مى شود، سمى كلاسيك يا شبيه كلاسيك، آن چيزى كه شايد صحيح نباشد به خاطر اينكه وجه اولش پررنگ اگر بخواهد بشود، وجه دوم را ضعيف مى كند، دو كلمه پاپ- كلاسيك است كه در كنار هم قرار مى گيرد. امروز خيلى از موسيقى هاى پلى فونيك پاپ- كلاسيك اند.»
تمام اين تفاوت ها با توجه به پيشينه فرهنگى محمد نورى معناى ديگرى پيدا مى كند. تسلط به زبان خارجى، تحصيل در رشته هاى تئاتر و موسيقى و آشنايى با ادبيات فارسى مردى را براى موسيقى نوين ايران تربيت كرده بود كه به گفته برخى از آهنگسازان، آثارش به موسيقى كلاسيك پهلو مى زد و درعين حال پر بود از نغمه هاى بومى و ملى.
عارف گريزى مى زند به آثار محمد نورى و شيوه استفاده او از ظرفيت هاى صوتى اش را ستايش مى كند:
«آقاى محمد نورى سبك و كارش يك چيز مشابهى نداشت. ايشان بلد بودند كه چطورى نفس بكشند و صدا را از حنجره بيرون بدهند و يك حدى براى صدايشان مشخص كرده بودند. ولى آقاى نورى اصرارى براى اينكه بروند به نت هاى بالا نداشتند. اصلاً هم سعى نمى كردند. اگر هم مى رفتند بسيار نرم و لطيف انجام مى دادند.»
و اين بر هيچكس پوشيده نيست كه محمد نورى تا پيش از اينكه به بيمارى سخت مبتلا شود، شاگردان بسيارى داشت. شاگردانى كه به گفته محمد وافرى به غير از تئورى آواز، جامعه شناسى آواز را هم فرا مى گرفتند.
آقاى وافرى ما را با خود به لحظاتى از كلاس هاى درس استادش محمد نورى مى برد:
«اول صداى تقليدى را مى گرفت. صداى خودشان را به آنها مى داد و بعد آموزش پيدا مى كردند. تلاشى از اين جهت نمى كرد كه كارى بكند كه شبيه خودش شود. بلكه موكداً از او مى خواست كه خودت باش. اين را در تمرين ها هم لحاظ مى كرد. به هر حال گرايش وجود داشت كه به واسطه انگيزه شبيه استاد شدن كه هميشه در پايه هاى اول هنرجويى وجود دارد و نفوذ شخصيت استاد گرايش هايى بود كه شاگرد سعى مى كرد شبيه استادش باشد.»
آقاى نورى دانش آموخته مكتب اسماعيل مهرتاش، فاخره صبا و اولين باغچه بان بود و به گفته بسيارى، ناصر حسينى يكى از كسانى كه آهنگ هاى بسيارى را براى او ساخته، تاثير بسيارى بر خوانندگى او داشته است. عارف از آن چه مى گويد كه بيش از هر چيز از خاطره ترانه هاى محمد نورى در حافظه نسل گذشته بر جا مانده و آنها اين خاطره را به حافظه نسل امروز سپرده اند:
«جان مريم يكى از معروف ترين كارهايشان است. خيلى سوكسه داشته و مردم دوست داشتند به وقت خودش. بسيار موفق بود. يك موسيقى مبارك باد دارد كه بسيار سنگين و رنگين و...»
چند نسل پس از عارف، خواننده سرشناس موسيقى پاپ، محمد وافرى، خواننده تحصيل كرده در مكتب محمد نورى ايستاده كه از اتفاق يك همكارى مى گويد:
«اتفاق استاد محمد نورى و دكتر محمد سرير را بررسى كنيم، در جايگاه خودشان هم افزايى كم نظيرى ايجاد كرده بودند. اين دو عزيز هم ترانه دارند و هم آن وجه غالب شعر مثلاً كلاسيك يا نو را دنبال كردند و بر رويش نغماتى هم شنيديم كه هارمونى هم اجرا كردند. پشتوانه فرهنگى وسيع و استوار و آگاهى و درك عميق هنرى اين دو بزرگوار چه در ادبيات و چه موسيقى كلاسيك و نو منجر به خلق يك سرى آثار بى نظير و استادانه هنرى شد.»
اتفاقى كه ادامه پيدا مى كند تا خلق يكى از خاطره انگيز ترين كارهاى محمد نورى در سال هاى پس از انقلاب اسلامى در روزگارى كه موسيقى هاى شنيدنى كم بود:
محمد وافرى: آلبوم «دلاویزترین» در يك اتفاق مثبت چند ساله سكوت آقاى نورى و دكتر سليم متولد مى شود و كارى مى شود كه هر چند بار هم كه مى شنويد احساس مى كنيد خسته نمى شويد و دوست داريد بازهم بشنويد. سرشار از تكنيك هاى آهنگسازى نغمات زيبا و تصويرپردازى ها و رنگ بندى هاى زيباى اركستر...»
محمد نورى از سويى در سال هاى پس از انقلاب اسلامى به واسطه پخش ترانه هاى ملى و ميهنى اش از صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران جزو معدود خوانندگانى بود كه حضور خود را با كارهاى هنرى صرف بر روى صفحه تلويزيون و صحنه حفظ كرد. آثارى كه گهگاه پس از سخنرانى هاى مقام هاى دولتى و حكومتى پخش مى شدند.
در ترانه هاى محمد نورى كمتر وقايع و اتفاقات اجتماعى و سياسى روز حضور دارند. برخى از همكاران نورى نظير عارف معتقدند كه از آثار محمد نورى در تلويزيون دولتى ايران استفاده نادرستى شده است:
«متاسفانه بعد از انقلاب، ايشان آوازهايى را كه خواندند حكومت جمهورى اسلامى از موسيقى ايشان سوء استفاده كردند. چرا كه ايشان آوازهايى را اجرا كردند كه بسيار ناسيوناليستى و ايرانى ...»
محمد وافرى، از شاگردان نزديك محمد نورى هم در اين ارتباط به خاطره اى از آزردگى هاى استادش بسنده مى كند:
«با هدف ايجاد درنگ در تصوير دقيق بيان و معانى، آوازهايى كه استاد سعى كردند آن را القاء كنند به شنوندگان خودشان متاسفانه اغلب با تصاوير نامربوطى بالاخره همراه بود كه نوعى بى اخلاقى نابخشودنى محسوب مى شود در عرصه هنر. البته استاد گاهى موضوع را به طنز ويژه خودشان مطرح مى كردند، ماجراى تصاوير و آوازهايشان را. در همين راستا نبايد غافل شد كه انتخاب ايشان به عنوان چهره ماندگار از سوى يك رسانه و رسانه تصويرى صوتى يك مانور سياسى بود براى جبران بخشى از عقب ماندگى سياسى اين سازمان. يادم مى آيد سال هاى ۷۶-۷۷ بود مدتى صبح ها در يك عكاس خانه دوست مسيحى در خيابان سهروردى نشسته بوديم. يك روز استاد با نان سنگگ وارد شدند. از در آمدند تو و همه تعجب كرديم. چون راديو با هيجان اهداى تنديس به پنجاه سال صداى ماندگار استاد نورى را در اصفهان به طور مستقيم پخش مى كرد.
ايشان در پاسخ به سئوالات و تعجب و طبيعتاً خنده اى كه جمع داشتند، اشاره به دوست ارمنى مان كرد و با جديتى كه در لحظه پيش مى آوردند، فرمودند انتخاب ايشان شرط است، چون من را براى خودم مى خواهد. ايشان گفتند كه ما اين سنگگ را دور هم بخوريم بسيار جذاب تر از آن برنامه تصنعى است.»
سه روز پيش از نهم مرداد ماه، عارف همكار قديمى محمد نورى با خانه او تماس مى گيرد:
«صحبت هاى بسيار ساده. حالت خوبه؟ مى تونى بخونى؟ هنوز دارى مى خونى؟ به من چنين چيزهايى گفتند. من هم گفتم آخرين ويدئوى شما را ديدم. بسيار زيبا بود. چقدر آهنگ زيبايى در مورد ايران خوانده بوديد. و خيلى با هم درد دل گرم و صميمى كرديم. اين آخرين صحبت ما بود. متاسفانه دو سه روز بعد با خبر شدم كه در بيمارستان فوت كردند.»
و نهم مرداد ماه همه چيز تمام مى شود. صدا مى ماند و صاحب صدا مى رود. يازدهم مرداد ماه، مردم در بدرقه صاحب صدا همچنان با او آواز سر مى دهند: ما براى آن كه ايران خانه خوبان شود، رنج دوران برده ايم...