شاپور بختيار در آيينه اسناد تازه آزاد شده آرشيو ملی بريتانيا (بخش دوم)

شاپور بختیار (نفر اول سمت چپ) همراه با سه تن از اعضای نهضت مقاومت ملی در پاریس.

در فاصله بهمن ۱۳۵۷ تا مرداد ۱۳۵۸، و دوران اختفا و خروج پنهانی اش از ايران، گزارش مهمی در اسناد رسمی بريتانيايی درباره شاپور بختيار وجود ندارد. آشکار شدن بختيار پس از شش ماه اختفا و آغاز مجدد فعاليت های سياسی او در فرانسه، به سوژه و محور جديدی برای وزارت خارجه بريتانيا تبديل شد.

بر اساس گزارش دوم آگوست ۱۹۸۰ (۱۱ مرداد ۱۳۵۹) فرانسيس گری‌ يه، يکی از مسئولان بخش خاورميانه وزارت خارجه بريتانيا، بختيار در نخستين کنفرانس مطبوعاتی خود در پاريس، خود را با ژنرال شارل دوگل مقايسه کرد و گفت که او نيز همچون دوگل برای رهايی کشورش از اشغال مبارزه می‌کند.

گرير در گزارش خود علاقه حاکمان جديد ايران بر بازگشت بختيار به کشور را مردود فرض کرد و احتمال آشتی بختيار با نظام کنونی" را «بسيار بعيد» دانست. بر اساس پيش بينی گری ‌يه، با آغاز کارزار سياسی بختيار در پايتخت فرانسه، «احتمال دارد که پاريس به قبله گاه جنبش مقاومت در تبعيد تبديل شود.»

در گزارش گری‌ يه، هم زمان شدن آغاز فعاليت‌های علنی سياسی بختيار در پاريس با سخنان انتقادی اخير آيت‌الله کاظم شريعتمداری درباره لزوم خودداری روحانيان در مداخله در امور غيردينی و ديدارهای شريعتمداری با آيت الله حسن قمی و آيت الله عبدالله شيرازی دو مرجع منتقد ديگر در مشهد قابل توجه ارزيابی شده است.

در اين مقطع گزارش‌های متعددی به وزارت خارجه بريتانيا درباره فعاليت‌های سياسی بختيار ارسال می‌شد. موضع رسمی لندن در اين باره، توجه دقيق به فعاليت‌های بختيار به عنوان يک «گزينه ضعيف» بود که «اشتباه است او را به طور کامل از داستان خط بزنيم.»

نظرهای چهره‌های مختلف ايرانی در خارج از کشور درباره بختيار يکسان نبود.

رضا فلاح، قائم مقام شرکت نفت ايران در دوران محمد رضا شاه، اميد بازگشت سلطنت و سرنگونی جمهوری اسلامی توسط بختيار را ميسر می‌دانست. فلاح در ديدار هشتم آگوست (۱۷ مرداد) خود با آنتونی پارسونز لندن، گفت که مطابق رای مجلس، بختيار همچنان نخست وزير قانونی ايران است و مردم پشتيبان او هستند. به گفته فلاح، هدف فوری و تاکتيکی مخالفان حکومت جديد ايران، تاسيس يک دولت در تبعيد احتمالا در فرانسه و تحت رهبری بختيار بود.

بر اساس گزارش های تازه آزاد شده درباره نخستين روزهای آغاز جنگ ايران و عراق، در اين دوره، شماری از کشورهای عربی و اپوزيسيون ايرانی خارج از کشور، به خصوص اويسی و بختيار، بر اين باور بودند که با حمله عراق به ايران ظرف يک هفته ارتش ايران شکست خواهد خورد و در طول يک ماه حکومت اسلامی سرنگون شده و دولت جديد تحت حمايت عراق در تهران، يا دست کم مناطق اشغالی مستقر خواهد شد.


پارسونز در پاسخ به فلاح گفت که پشتيبانی بختيار به به قانون اساسی مشروطيت و اخذ فرمان نخست وزيری از شاه است. اين در حالی است که همين ارتباط با شاه و قانون اساسی مشروطيت حامی شاه، موجب هلاکت دولت بختيار شد.

به گفته پارسونز، حتی اگر بختيار بخواهد شورای سلطنت هم تشکيل بدهد باز هم بايد خود را متکی به جلب حمايت شاه يا وليعهد بکند و اين حمایت، بخت بختيار را برای بازگشت از بين خواهد برد.

نگاه همه ايرانيان مهاجر همچون فلاح و داوود آليانس به فعاليت‌های بختيار چندان خوشبينانه نبودند. مثلا، رحيم ايروانی مدير و مالک صنايع ملی شده کفش ملی در ديداری با يکی از ديپلمات‌های ارشد بريتانيايی در لندن بازگشت شاه يا وليعهد به ايران و يا حتی نشکيل شورای سلطنت، ولو در صورت مرگ آيت الله خمينی طی يکی دو سال آينده را منتفی دانست. ايروانی پيش بينی کرد که «نوعی رژيم دينی» برای يک يا دو دهه در ايران ادامه خواهد يافت.

اميرخسرو افشار ديپلمات ارشد و وزير خارجه سابق ايران نيز در روز دوم اکتبر (۱۰ مهر) در ديدار با يکی از ديپلمات‌های بريتانيايی مقيم تهران که موقتا به لندن آمده بود گفت که به توان بختيار برای جلب هيچ گونه حمايتی از داخل ايران اعتقاد ندارد و حمايت خارجی از بختيار هم به هيچ دردی نمی خورد.

افشار معتقد بود که اين معادله ممکن است در صورت فوت خمينی تغيير کند، ولی فعلا دورنمای روشنی برای موفقيت بختيار ديده نمی شود.

لرد پيتر کرينگتون، وزير امور خارجه بريتانيا، در يک گزارش سری به تاريخ ۲۳ اوت (اول شهريور) با نام بردن از داوود آليانس بازرگان يهودی ايرانی تبار به عنوان «شريک تجاری منچستری بختيار» از درخواست آليانس از مقامات بريتانيا در جهت واسطه شدن برای جلب همکاری حکومت صدام حسين در عراق با بختيار ياد کرده است.

کرينگتون عنوان کرد که حکومت عراق علاقمند است حکومت جديد ايران از طريق يک جنبش ملی گرايانه و نه يک حرکت راديکال سرنگون شود.

يکی از علاقمندان و حاميان بختيار در بين سياست ورزان بريتانيايی، جوليان ايمری، معاون سابق وزارت امور خارجه و نماينده با نفوذ و پر سابقه آن کشور بود. ايمری در نيمه آگوست (اواخر مرداد) در پاريس با بختيار ديدار کرد. در اين ديدار بختيار بخشی از «شکست خود برای نجات شاه» را به «انتخاب ديرهنگام خود» مرتبط کرد. اين در حالی بود که بختيار «اعتبار خروج شاه از ايران را متعلق به خود و بر اساس توصيه کارتر» دانست. به باور بختيار، خروج شاه از ايران مانع به راه افتادن حمام خون توسط ارتش ايران شد.

در اين ديدار، بختيار نيز مدعی لرزان بودن موقعيت حکومت جديد تهران شد: «رژيم خمينی بيشتر از چند ماه ديگر نمی‌تواند دوام يابد و چند گروه کمونيست و جدايی طلب آماده در دست گرفتن قدرت هستند.»

در ادامه اين گفت و گو، بختيار از احتمال انجام يک کودتا از جنوب کشور و بازگرداندن سلطنت به ايران به وسيله به تخت نشاندن رضا پهلوی وليعهد صحبت کرد. در عين حال بختيار شاه را «غير قابل پذيرش» ارزيابی می کرد و هيچ شانسی برای بازگشت او به قدرت در ايران قائل نبود.

در همين ديدار بختيار بار ديگر از ايمری نيز خواست تا ميانجی جلب حمايت حکومت صدام حسين در عراق از تلاش وی برای سرنگونی جمهوری اسلامی در ايران شود.

در تداوم اين گفت و گو و ديدار لرد جورج- براون، وزير سابق امور خارجه و اقتصاد در کابينه هارولد ويلسون و معاون پييشن حزب کارگر، با بختيار در پاريس بود که در روز ۳۰ اوت (۸ شهريور) براون با صدام حسين رييس جمهور جديد عراق، که تنها يک ماه و نيم از کودتای آرام او عليه احمد حسن البکر می‌گذشت ديدار کرد. در اين ديدار حامد علوان وزير امور خارجه عراق نيز حضور داشت.

در اين ملاقات براون با اشاره به امکان همکاری‌های بختيار و حکومت عراق، خواهان همکاری بغداد و بختيار عليه حکومت اسلامی ايران شد. آغاز فعاليت‌های راديويی و تبليغاتی طرفداران بختيار در داخل عراق از تبعات ديدار براو با صدام حسين بود.

جوليان ايمری در روز ۲۱ مارس ۱۹۸۰/ اول فروردين ۱۳۵۹ در ديداری با کرينگتون وزير خارجه بريتانيا با اعلام اين که با شماری از مخالفان تبعيدی سرشناس جمهوری اسلامی از قبيل بختيار، فريدون جم، غلامعلی اويسی و اردشير زاهدی ديدار داشته، گزارشی از فعاليت‌های آنان را ارائه کرد.

به گفته ايمری، عراقی‌ها به بختيار و اويسی پيشنهاد کمک داده ‌اند و صدام حسين شخصا به اين موضوع اظهار علاقه کرده است. برادر صدام [برزان ابراهيم حسن التکريتی] رييس سازمان امنيت [عراق] دستور کمک داده است. به بختيار پيشنهاد گشايش دفتری در بغداد داده شده و اويسی بر اين گمان است که که اکنون می‌تواند گروه‌های کماندويی به داخل ايران بفرستد.

ايمری ادامه داد، در اين مرحله اويسی و بختيار خواهان کمک بريتانيا در شکل تأييد نقشه‌های آنان هستند. به گفته اويسی و بختيار، «روی آوردن به بريتانيا عاقلانه‌تر از کمک خواستن از آمريکا است.»

لرد کرينگتون در واکنش به سخنان ايمری گفت که به نظر دولت بريتانيا، اويسی هيچ شانسی ندارد و همکاری او با بختيار هم تاکتيکی است. وزير خارجه بريتانيا افزود: «اقدام برای سرنگونی رژيم انقلابی با کمک گرفتن از خارج، نتيجه معکوس خواهد داشت و حتی ممکن است حکومت انقلابی ايران را در آغوش روس‌ها بياندازد.»

سه روز بعد در روز ۲۴ مارس (چهارم فروردين)، داوود آليانس، در نيويورک با پارسونز که به تازگی نماينده دائم بريتانيا در سازمان ملل شده بود، مدعی تماس‌های گسترده بختيار در ايران و آماده شدن مقدمات بازگشت او به ايران شد.

آليانس عنوان کرد که بختيار تماس‌های سطح بالايی با ايران داشته و با اعضای ارشد تعدادی از کميته‌ها و حتی آيت‌الله بهشتی هم در تماس بود. به گفته آليانس، شريعتمداری هم آماده بود تا در زمان مناسب به هر کسی که امکان سرنگونی خمينی را داشته باشد قول همکاری بدهد.

نتيجه گيری پارسونز درباره ديدارش با آليانس اين بود: «بختيار به اين نتيجه رسيده که احساسات ضد خمينی در سراسر ايران در حال گسترش است و لحظه سرنوشت چندان دور نيست.»

پارسونز تاکيد کرد: ظاهرا بختيار پول زيادی برای اين عمليات دارد. صحبت‌هايی درباره فوران نعمت عراقی شده و آليانس از کمک اسراييلی‌ها به بختيار هم صحبت کرده است.

پارسونز در پاسخ به درخواست دوباره آليانس برای حمايت بريتانيا از بختيار، با کنايه به بازگشت آيت الله خمينی به ايران، اعلام کرد که در جريان امور ايران نيست، ولی برايش بسيار دشوار است که فکر کند در شرايط فعلی بختيار بتواند فاتحانه از طريق مهرآباد به ايران برگردد.

ديدارهای آليانس به نيابت از بختيار با مقامات بريتانيايی همچنان ادامه می ‌يافت. روز ۱۹ ژوئن/ ۲۹ خرداد، ديويد ميرز رييس بخش خاورميانه وزارت خارجه به دنبال درخواست اضطراری آليانس با او ديدار کرد. اين ديدار به دنبال ديدار بختيار با آليانس انجام شد.

آليانس تاکيد کرد که «بختيار هم اکنون در پول غلت می‌زند و آماده برای اقدام است. او يک سازمان در ايران و سه ايستگاه راديويی دارد، يکی به صورت سيار، مستقر و فعال در اطراف تهران، يکی در عراق و يکی در جايی ديگر.»

آليانس يک بار ديگر به نيابت از بختيار از ميرز درباره «موضع بريتانيا» در قبال فعاليت های بختيار سوال کرد. به گفته اليانس، بختيار از آمريکايی‌ها دست کشيده و آن‌ها را «احمق و بی‌ربط» می‌داند. ولی از نظر بختيار بريتانيايی‌ها عاقل‌ترند.

اين در حالی بود که آليانس اظهار داشت بختيار گفته است که حمايت بريتانيا از او «بوسه مرگ» است. بختيار هم ضمن تاييد ديدگاه «شريک منچستری» خود گفته بود که مقامات لندن بايد نقشه‌ای داشته باشند، چرا که آن‌ها زيرک‌تر از آن هستند که ساکت نشسته و اجازه دهند ايران به دست کمونيست‌ها بيفتد. او فقط يک تضمين حمايتی برای آغاز کار می‌خواهد و ارائه اين تضمين تضادی با سياست‌های لندن ندارد.

بر اساس يک گزارش محرمانه، در ديدار اندرو ويتلی خبرنگار پيشين بی.بی.سی و روزنامه نگار مقيم ايران با استيون لمپورت يکی از مسئولان ارشد بخش خاورميانه وزارت خارجه بريتانيا، در ۲۵ ژوئن ۱۹۸۰/ ۴ تير ۱۳۵۹ مسائل مختلف ايران به ويژه وضعيت اپوزيسيون خارج از کشور مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

به عقيده ويتلی، سه راديو خارج از کشوری صدای آزاد ايران (وابسته به اويسی)، راديو ايران (وابسته به بختيار) و يک رسانه گفتاری جديد به نام راديو وطن (از قاهره) تاثير زيادی در ايران داشتند. بر اساس اين گزارش، راديو وطن به احتمال قريب به يقين توسط آمريکايی‌ها حمايت مالی می‌شد.

ويتلی که مناسبات نزديکی با بختيار داشت، از احتمال حمايت عراق، عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خليج فارس از فعاليت های بختيار و اويسی سخن گفت.

ادامه اين ديدارها به سفر آخر ژوئن (اوايل تير) جوليان ايمری و پيتر تمپل موريس، ديگر عضو ارشد آن زمان حزب محافظه کار در پارلمان بريتانيا، به پاريس و ديدار طولانی و جداگانه آن دو با اويسی و بختيار منجر شد. ايمری و تمپل موريس گزارش هايی از اين دو ديدار تهيه و به مقامات بريتانيا ارسال کردند. اين ديدارها در فاصله‌ای کمتر از دو هفته قبل از شکست کودتای نوژه در ايران صورت گرفته بود.

بخش خاورميانه وزارت خارجه بريتانيا در روز ۱۴ اکتبر/ ۲۲ مهر در يک گزارش سری از اقدامات مورد نظر بختيار و اويسی در برخورد با آغاز جنگ اين گونه سخن گفت: «بروز جنگ با توجه به دامنه کمک هايی که آن دو (اويسی و بختيار) از عراق دريافت کرده اند موجب سردرگمی آنان شده است. آنها احتمالا وسوسه شده تا به ايران برگردند و با کمک عراق اداره بخش های اشغالی خوزستان و يا کردستان را در اختيار خود بگيرند.»


در اين گزارش‌ها، درباره وضع مالی دو سياستمدار تبعيدی ذکر شده که ظاهرا هيچ يک از دو رهبر مشکل مالی نداشته و آنان احتمالا از سوی ايرانيان ثروتمند تبعيدی حمايت می‌شوند.

در اين ديدارها اويسی و بختيار يکديگر را متهم کردند که تحت حمايت مالی پرنسس اشرف پهلوی قرار دارند. ايمری عنوان کرده: «تعجبی ندارد اگر هر دو آن‌ها به نوعی مورد پشتيبانی حمايت خانواده سلطنتی و شايد مقداری هم از عراق کمک می‌گيرند.»

در ادامه اين گزارش درباره مناسبات ارتشبد اويسی و حکومت صدام حسين در عراق آمده است: «ژنرال اويسی چندين ديدار از عراق داشته و ادعا می‌کند که گفتگوهای خوبی هم با پرزيدنت صدام حسين داشته است. شماری از افسران اويسی در عراق حضور دارند. او يک ايستگاه راديويی در عراق دارد که برای ايران برنامه پخش می‌کند. او امکاناتی دارد که مردانش تقريبا هر زمانی که بخواهد می‌توانند در داخل ايران تردد کنند.»

ايمری درباره طبيعت پيوند اويسی و عراق می ‌نويسد: «اويسی معتقد است که صدام حسين بر اساس سه هراس، او را مورد پشتيبانی قرار می دهد. هراس از تصرف ايران توسط شوروی، در نتيجه سرنگونی رژيم بعثی در عراق، هراس از نفوذ خمينی در جامعه شيعه عراق و هراس از تبعات تجزيه کردستان ايران برای عراق.»

به گفته ايمری، شايد صدام در پس ذهنش جاه ‌طلبی تصرف خوزستان را داشته باشد. ولی در حال حاضر و با هر معياری، هراس قوی‌تر از طمع او است. اويسی کمک عراق به خودش را مهم، ولی محدود توصيف کرد.

اويسی همچنين عنوان کرد که ارتباطات دوستانه‌ای را با حکومت‌های مصر، اسراييل و عمان برقرار کرده و خواهان کمک از بريتانيا نيز هست و می‌خواهد اين خواسته را با کويت، امارات عربی متحده و شايد پاکستان هم مطرح کند.

ايمری درباره بختيار و ديدارهايش با صدام حسين چنين نوشته است: «بختيار هم تماس نزديکی با عراقی‌ها برقرار کرده و يک يا چند ملاقات دوستانه هم با صدام حسين داشته است. قدردانی بختيار از نيات صدام حسين، واقعا همانند اويسی است.»

ايمری ضمن اشاره به اختلافات اويسی و بختيار ادامه می‌دهد: «همانند اويسی، به بختيار نيز امکاناتی داده شده تا برخی از افرادش در عراق مستقر شده و به داخل ايران نفوذ کنند. او هم يک ايستگاه راديويی برای خودش دارد که از راديوی اويسی جدا است.»

بختيار به ايمری و تمپل موريس گفت که سازمانی گسترده در سراسر ايران دارد و تقريبا مانند شيوه دوران تبعيد خمينی، هواداران بختيار هم نوار سخنرانی‌های او را در داخل کشور توزيع می‌کنند. او بدون آن که جزيياتی از کارش را افشا کند، اعلام کرد که مورد حمايت ارتشيان ايران هم است.

ايمری معتقد بود که بختيار ارتباطات بين‌المللی خوبی داشت، ولی بيشتر تماس های او با کسانی بود که برای ديدن او به پاريس می‌رفتند.

ايمری درباره روابط اويسی و بختيار نوشت: «اويسی به خوبی از بختيار سخن گفت و از تلاش‌های او استقبال کرد، در عين حال گفت حاضر نيست که زير دست او خدمت کند. اويسی بختيار را سياستمدار حزبی و لابد خود را فرمانده حکومت نظامی می‌داند که بعد از برقراری نظم به مردم اجازه می‌دهد که با اجرای يک همه‌پرسی تصميم بگيرند.»

در مقابل، بختيار خواستار آن بود که «پس از تغيير حکومت توسط نظاميان و پاک کردن کشور از روحانيان و کمونيست‌ها» به عنوان فاز دوم دگرگونی وارد کار شود و پس از تاييد مردم در يک همه پرسی، بار ديگر قانون اساسی مشروطيت را جاری سازد.

ايمری افزود: بختيار هم از اويسی تعريف می‌کرد و حتما ارتباطاتی هم بين آن دو وجود دارد، ولی بختيار هم حاضر به اتحاد با اويسی نبود، چرا که فکر می‌کرد که اين اقدام وجهه او به عنوان يک رهبر ليبرال را مخدوش می‌کرد. هم اويسی و هم بختيار شرايط جمهوری اسلامی را روز به روز به سمت ضعيف‌تر شدن ارزيابی کرده و قدرت افرادی چون بنی‌صدر، قطب زاده و امثال آنان را در برابر آيت‌الله خمينی و روحانيان را ناچيز می‌دانستند. به گفته بختيار: «خمينی به علاوه بنی ‌صدر همچنان خمينی بود، ولی بنی ‌صدر منهای خمينی هيچ نبود.»

ايمری در ارزيابی و توصيه پايانی گزارش خود خطاب به وزير خارجه بريتانيا، با استناد به اطلاعات اويسی و بختيار درباره تقويت شدن حزب توده و مشکلات شديد داخلی و احتمال حمله نظامی شوروی به ايران، توصيه کرده بود که لندن برای جلوگيری از نفوذ و گسترش کمونيسم و شوروی از فعاليت‌های اويسی و بختيار حمايت کند.

بر اساس يک گزارش ديگر، ويتلی در روز ۱۷ جولای/ ۲۶ تير در ديدار با فرانسيس گری‌يه از مسئولان بخش خاورميانه وزارت خارجه کشورش خلاصه‌ای از گفت و گويش با جواد خادم در معرفی گروه‌ها و رهبران اپوزيسون ايرانی در تبعيد را مطرح کرد.

در بخشی از اين گزارش، از ارتشبد فريدون جم و دريادار احمد مدنی به عنوان حاميان بختيار ياد شده و عنوان شده که مدنی اکنون مخفی شده است. ديپلمات بريتانيايی در توضيح خود بر اين گفت و گو ضمن تعجب از موضع مدنی به دليل اين که هنوز در ايران است تعجب، و نسبت به فعاليت جم در گروه بختيار نيز ابراز ترديد کرده است.

در ادامه اين گزارش همچنين از گروهی به نام «نقاب» [نجات قيام ايران بزرگ] ياد شده که دارای يک شورای پانزده نفره در داخل ايران بوده و در زمان ارسال اين گزارش مدعی شده بود که در حال تدارک بازگرداندن بختيار به ايران طی سه ماه آينده است.

اين تلاش را می‌توان به ماجرای نوژه نسبت داد، چرا که همين گروه مسئوليت کودتای نوژه را نيز برعهده گرفت که در ۱۸ تير/ ۹ جولای و در فاصله گفت و گوی ويتلی با خادم و ديدار ويتلی با گری‌ يه، خنثی و با شکست مواجه شده بود.

در ادامه اين گزارش از قول خادم عنوان شده بود: «بختيار مطمئن است موقعی که زمانش فرا برسد، (آیت الله) شريعتمداری از او حمايت خواهد کرد.»

به دنبال چندين روز مصلحت انديشی، هماهنگی و کسب تکليف با وزارت خارجه بريتانيا، فريدون جاهد، خبرنگار بخش فارسی راديوی بی‌بی‌سی مصاحبه‌ای را با بختيار در پاريس در روز ۲۴ جولای ۱۹۸۰/ ۲ مرداد ۱۳۵۹ (سه روز قبل از درگذشت شاه) انجام داد. متن کامل اين مصاحبه نيز برای بازبينی و اعلام نظر برای وزارت خارجه بريتانيا ارسال شد.

اين مصاحبه در حالی انجام شد که بختيار قبلا در ديدار با داوود آليانس، راديوی بی‌بی‌سی را «صد در صد طرفدار خمينی» ناميده و عنوان کرده بود که انگيزه راه اندازی ايستگاه راديويی سيارش در ايران در جهت خنثی کردن تبليغات بی‌بی‌سی است.

در اين مصاحبه، بختيار در پاسخ به سؤالی درباره ادعای مقامات ايران درباره ارتباط بين کودتای نوژه و قصد اشغال ايران توسط عراق گفت: «من هرگز با اشغال ايران توسط عراق موافق نيستم، ولی متاسفانه ايران روز و شب به عراق حمله می‌کند.»

خبرنگار بی‌بی‌سی مجددا پرسيد: آيا عراقی‌ها به شما قول چيزی را داده‌اند؟ بختيار پاسخ داد: «من از هيچ کس قول نمی‌خواهم، ولی منافع متقابلی وجود دارد و ما هر دو ضد رژيم خمينی هستيم.»

مواضع اويسی و بختيار در موضوعات مختلف موجب شده بود تا ديگر گروه‌های اپوزيسيون علاقه‌ای به همگامی با آنان نداشته باشند. برای مثال، در گزارش ۱۵ آگوست/ ۲۴ مرداد سر جان گراهام (سفير فراخوانده شده بريتانيا از تهران) از قول ريچارد اپنهايمر روزنامه نگار بريتانيايی آمده بود که دکتر خسرو شاکری پژوهشگر و فعال سياسی ايرانی، در ديدا اخيرش به اپنهايمر گفته که او عضو جبهه‌ای از مصدق گرايان است و مصمم است تا خود را از شاپور بختيار، ژنرال اويسی و پاليزبان و منابع مالی و حمايت خارجی جدا نگاه دارد.

روابط اويسی و بختيار با حکومت صدام حسين پس از آغاز جنگ نيز ادامه يافت. روز ۶ اکتبر/ ۱۴ مهر، (دو هفته پس از آغاز جنگ)، الين شيولينو خبرنگار هفته نامه نيوزويک در تهران اطلاعاتی را درباره فعاليت‌های اپوزيسيون خارج از ايران در اختيار لمپورت گذاشت. به عقيده شيولينو: «ايرانيان تبعيدی در پاريس دچار يک آشفتگی جدی هستند و کاملا راه کنونی خود را گم کرده‌اند.»

شيولينو بر اساس ديدارهای اخير خود با اويسی و بختيار عنوان کرد: «اويسی کاملا مخالف عراق نيست، ولی بختيار همچنان اميدوار است که از عراق به عنوان سکوی پرشی برای بازگشت به قدرت استفاده کند. اخيرا از بختيار پرسيده‌اند که همکاری با عراق چگونه با ناسيوناليسم تطابق دارد؟ او گفته است: چون او ناسيوناليست است، وظيفه او نخست جنگ با خمينی است و بعد حفظ ايران از تجاوز عراق.»

يک گزارش سری ديويد ميرز مسئول بخش خاورميانه وزارت خارجه بريتانيا به تاريخ ۲۵ سپتامبر/ سوم مهر، خبر از سفر بختيار به عراق در آستانه حمله نظامی عراق به ايران (۲۲ سپتامبر/۳۱ شهريور) می دهد. در ادامه اين گزارش عنوان شده که عراق از اپوزيسيون ايرانی خواسته تا در جبهه های نبرد پشت سر نيروهای عراقی حاضر شوند تا دول خود را در مناطق اشغالی تشکيل دهند.


بخش خاورميانه وزارت خارجه بريتانيا در روز ۱۴ اکتبر/ ۲۲ مهر در يک گزارش سری از اقدامات مورد نظر بختيار و اويسی در برخورد با آغاز جنگ اين گونه سخن گفت: «بروز جنگ با توجه به دامنه کمک هايی که آن دو (اويسی و بختيار) از عراق دريافت کرده اند موجب سردرگمی آنان شده است. آنها احتمالا وسوسه شده تا به ايران برگردند و با کمک عراق اداره بخش های اشغالی خوزستان و يا کردستان را در اختيار خود بگيرند.»

در ادامه اين گزارش سری تصريح شده که در بين نيروهای اپوزيسيون مذکور اختلاف نظرهايی درباره نحوه واکنش در برابر جنگ وجود دارد. برخی نگران آن بودند که محکوم کردن حمله عراق به عدم وفاداری به متحدشان تعبير شود، برخی خواهان محکوم کردن صريح حمله عراق بودند و برخی فکر می کردند با محکوم کردن تجاوز عراق در بين نيروهای مسلح ايران محبوبيت کسب خواهند کرد. با اين همه به نظر می رسد که همه در اين مورد با يکديگر متفق بودند که بروز جنگ به تحکيم وفاداری مردمی به رژيم و روحانيان منجر شده و برنامه‌های آن‌ها را دست کم برای شش ماه به عقب انداخته است.

يک گزارش سری ديويد ميرز مسئول بخش خاورميانه وزارت خارجه بريتانيا به تاريخ ۲۵ سپتامبر/ سوم مهر، خبر از سفر بختيار به عراق در آستانه حمله نظامی عراق به ايران (۲۲ سپتامبر/۳۱ شهريور) می دهد. در ادامه اين گزارش عنوان شده که عراق از اپوزيسيون ايرانی خواسته تا در جبهه های نبرد پشت سر نيروهای عراقی حاضر شوند تا دول خود را در مناطق اشغالی تشکيل دهند.

در پايان اين گزارش درباره بازتاب چنين اقدامی اين گونه هشدار داده شده است: «من معتقدم که ايجاد دولت جايگزين تبعيدی مثلا در خوزستان، به شدت می‌تواند بخت آنان را برای اين که هرگز توسط مردم ايران پذيرفته شوند را کاهش ‌دهد، مگر آن که عراقی‌ها خود را آماده فتح کل ايران کنند تا تبعيدی‌ها را به قدرت برسانند.»

روند اين رايزنی‌ها در ديدارهای بعدی لرد جورج- براون با مقامات عراقی، بختيار و اويسی در پاريس و مقامات وزارت خارجه بريتانيا ادامه يافت. معاون سابق وزير خارجه بريتانيا، در آخرين روزهای اکتبر ۱۹۸۰ با صدام حسين و طارق عزيز معاون نخست وزير عراق ديدار کرد. در بازگشت او از بغداد، سفارت بريتانيا در کويت دو گزارش در تاريخ ۲۹ و ۳۰ اکتبر/ هفتم و هشتم آبان، شمه‌ای از ديدار براون با مقامات عراقی را به لندن ارسال کرد.

در گزارش نخست، جورج- براون بر اساس گفت و گو با سران عراق عنوان کرد که با توجه به مواضع ضدغربی خمينی و معتدل تر بودن صدام از اين جهت، به صلاح حکومت بريتانيا است که با اپوزيسيون ايرانی برای سرنگونی حکومت تهران کمک کند.

براون با تشبيه کردن اقدام احتمالی گروه بختيار و اويسی تاکيد کرد که آنان می‌توانند به شيوه نهضت مقاومت ملی فرانسه در جنگ جهانی دوم، با همکاری با طرف مقابل ضمن استفاده از ضعف حکومت ايران، خوزستان را جدا کرده و حکومت خود را در آن جا شکل دهند.

لرد کرينگتون وزير خارجه بريتانيا در پاسخ به اين گزارش، با اشاره به تماس های مداوم لرد جورج- براون با صدام حسين، بختيار و ديگر گروه های تبعيدی ايرانی و حمايت از او از نقشه «خوزستان آزاد» و ترويج آن در بين دوستان ايران- عراقی او، خواستار دريافت توضيحات بيشتری درباره اين نقشه شد.

بر اساس اين گزارش براون تصريح کرد که به دنبال رايزنی‌های او با مقامات عراق، قرار است در همين هفته، اويسی، امينی و بختيار در پاريس جلسه ای تشکيل داده و تصميم دارند در بيانيه خود اين گونه بيان کنند: «آنان نمی توانند به عنوان ميهن پرست حضور اشغالگران خارجی در ايران را بپذيرند، ولی با اين حال آنان با حمايت ضمنی عراق قادر خواهند بود که حکومتی را در جنوب ايران تشکيل دهند تا ديگر ميهن پرستان نيز به آن ملحق شوند.»

در همين ارتباط، کريس رندل کريس رندل يکی از مسئولان بخش تحقيقات خاورميانه وزارت خارجه بريتانيا در يک گزارش توصيفی محرمانه که در ابتدای نوامبر ۱۹۸۰ تهيه شده و مهر بايگانی هفتم نوامبر/ ۱۶ آبان بر آن خورده، در بررسی تحولات گذشته و حال خوزستان نوشت: «يکی از دلايل يورش بی‌مهابای حکومت عراق به خاک ايران، اطلاعات گمراه کننده ايرانيان تبعيدی از جمله شاپور بختيار، مبنی بر اين بود که احتمالا به دليل وجود اغتشاش در ارتش و بی‌ثباتی رژيم به دليل مخالفت مردم، به ويژه در خوزستان، ايران قادر به جنگ نخواهد بود و مخالفت مردم موجب برافراشته شدن پرچم نيروهای آزادی‌بخش خواهد شد.»

بر اساس گزارش های تازه آزاد شده درباره نخستين روزهای آغاز جنگ ايران و عراق، در اين دوره، شماری از کشورهای عربی و اپوزيسيون ايرانی خارج از کشور، به خصوص اويسی و بختيار، بر اين باور بودند که با حمله عراق به ايران ظرف يک هفته ارتش ايران شکست خواهد خورد و در طول يک ماه حکومت اسلامی سرنگون شده و دولت جديد تحت حمايت عراق در تهران، يا دست کم مناطق اشغالی مستقر خواهد شد.

این پيش بينی هرگز به وقوع نپيوست و موجب آغاز يک بازی بدون برنده و دو سر باخت برای مردمان هر دو کشور ايران و عراق شد.