دنيای رنگ و طرح و پارچه و لباس. ايده های نو، دنيای پر زرق و برق مد و حالا مد ايرانی.
نيما بهنود، گرافيست و طراح لباس و مد، بنيانگذار «نيمانی» (NimaNY ) است که در سال ۲۰۰۴ يعنی شش سال پيش همراه با تعدادی از دوستانش اولين تی شرت های نيمانی را به بازار عرضه کردند.
خطوط نستعليق و مهرهای قديمی به صورت چاپ دستی روی تی شرت های زنان و مردان نقش بست و از آن زمان تاکنون نيمانی راه خود را در ميان دوستاران و طرفداران مد آن هم از نوع ايرانی اش باز کرده است.
تی شرت ها از حروف و کلمات و مهرهای قديمی به جولانگاه صفحات روزنامه ها تبديل شدند، عکس های مريلين مونرو، جيمز دين و فروغ فرخزاد جای خود را هماوا با طرفداران جنبش سبز به يک اثر انگشت بزرگ سبز دادند، کمربند و دستبند چرمی و لنگ اضافه شدند و حالا تازه ترين اثر نيمانی تی شرت سفيدی است، يقه هفت و آستين کوتاه با يک عکس بزرگ ثريا اسفندياری، همسر دوم محمدرضا شاه پهلوی.
دليل انتخاب اين شخصيت بر روی تی شرت های جديد نيمانی ما را بر آن داشت که پای صحبت های نيما بهنود، طراح جوان مد نيمانی در نيويورک بنشينيم.
رادیو فردا: در شروع کار اول از خطوط نستعليق استفاده کردی و مهرهای قديمی، بعد رسيدی به صفحات روزنامه ها و به عکس های مريلين مونرو، جيمز دين و حالا عکس ثريا اسفندياری. چه شد که به اين انتخاب رسيدی و چرا ملکه ثريا؟
نيما بهنود: من ملکه ثريا را چون مطبوعات جهانی بعد از اينکه از شاه جدا شد می گفتند پرنسس ثريا، من هم اسمش را پرنسس ثريا گذاشتم. ولی من هميشه او را به عنوان يک زن بسيار جذاب و فوق العاده شيک می شناختم. چيز بيشتری راجع به او نمی دانستم. از بچگی هم عکس هايش را می ديدم، خيلی جذاب بود. ولی اخيرا که يک سری تحقيقات در موردش کردم و يک سری کتاب خواندم، متوجه شدم چيزی که باعث شده ثريا اين قدر جذابيت داشته باشد، اين استقلال اوست که به عنوان يک زن مستقل به زيبايی اش کمک کرده.
منظورم اين است که ثريا هيچ وقت عروسک دربار نبود. شايد از اين لحاظ بتوان او را با پرنسس دايانا مقايسه کرد. چون او هم ملکه بودن بريتانيا را نخواست. ثريا هم وقتی از شاه جدا شد، مردم در خيابان ها ريخته بودند گريه می کردند و حتی چيزی که برای من جالب بود اين بود که دکتر مصدق هم توی کتاب خاطراتش خيلی با احترام از او صحبت کرده. در صورتی که دکتر مصدق با دربار روابط خوبی نداشت.
اين خودش يکی از علت هايی بود که من انتخابش کردم. البته بعدا جنبه هنری اش را توضيح می دهم. او برای ما در اينجا در نيمانی مهم بود و چيزهايی که راجع به ثريا فهميديم. لباس عروسی ثريا را کريستين ديور شخصا برای او دوخته بود که اين اصلا چيز مرسومی نبود. حتی برای آن زمان که کريستين ديور برای کسی لباس عروسی بدوزد. آن لباس هم الان در موزه مد پاريس است.
وقتی هم ميتران رئيس جمهور سابق فرانسه مد را به عنوان هنر هفتم معرفی کرد، همه طراحان بزرگ دنيا به ديدن اين لباس رفتند. اين خيلی مهم بود برای ما. بعد از آن ثريا مزون ديور را در تهران راه اندازی کرد به کمک مينا آقايان که اين مزون ديور در خيابان کاخ راه اندازی شد و بعدها هم بود و به حالت خياطی در آمده بود.
نکته جالب اين بود که ثريا هميشه معتقد بود باید از پارچه ها و نقش های ايرانی در خياطی استفاده شود. با اينکه ديور برايش شخصا لباس می دوخت، بعضی اوقات کيف و کفشش را از مهران در لاله زار می خريد. البته کيف سازی معروفی بود. ولی باز هم نشانگر آن است که ثريا آن چيزی که دور دنيا به خاطر سفرهای متعددش و آشنايی اش با خانواده های درباری ديگر، از لحاظ مد دوست داشت که در ايران به اجرا دربيايد و صنعت خياطی و هنر ايران در کشورهای ديگر رايج شود.
اين برای ما خيلی قشنگ بود و تفکر اصلی کمپانی ما هم از روز اول همين بود که ديد دنيا بيايد به طرف هنر ايرانی در قالب يک استاندارد جهانی. اين مهم بودن ثريا برای من از اين لحاظ بود.
ولی اين انتخاب فرق می کند با عکس های مريلين مونرو و جيمز دين. به هر حال يک بار سياسی دارد. آيا به اين بار سياسی نظر داشتی و به آن آگاه بودی؟
درست می گويی. البته تمام چيزهايی که ما درست می کنيم يک بار سياسی دارد بدون اينکه بخواهيم يا نخواهيم. حتی مريلين مونرو و جيمز دين داشتند. بنابر اين من خيلی نگران آن نيستم. به خاطر اينکه نمی توانم کنترلش کنم. به خاطر اينکه ما ايرانی هستيم و کارهايی هم که روی اين لباس ها انجام می شود، ايرانی است و به هر صورت يک بار سياسی خواسته يا ناخواسته دارد.
در مورد طرح های ديگری که ما انتخاب می کنيم هيچ چيز سياسی نيست. ولی خب! نظر بقيه را که نمی شود کنترل کرد. يعنی هر طرح جديدی که ما به بازار می دهيم، يک سری سئوال سياسی به دنبالش هست که آن هم خاص ايرانی بودن است.
من نگاه می کردم به تبليغ هايی که برای تی شرت جديدت در اينترنت داشتی، ديدم عکس ثريا اسفندياری يا پرنسس ثريا به قول خودت. اين سئوال برای من پيش آمد که چرا اين عکس. چون فکر می کنم انتخاب سختی بوده و حتما هزاران عکس دارد خانم ثريا. ولی چرا اين عکس را انتخاب کردی؟ عکس يک لبخند خيلی خاصی دارد. اگر شما بيشتر عکس های خانم ثريا اسفندياری را بيننيد، اصولا آن هايی که در ايران است يک کمی غمگين است. من دقت کردم روی خيلی از عکس هايش. اين عکس می خندد. چرا اين عکس به خصوص را انتخاب کردی؟
اتفاقا نکته مهمی را متوجه شدی. من از قصد اين عکس را انتخاب کردم به خاطر اينکه ثريا حتی در کتابش «کاخ تنهايی» هم هست، اصولا در دنيا به عنوان «پرنسس غمگين» می شناختندش. به خاطر زندگی که داشته و اتفاقاتی که در زندگی اش هست.
ولی آن چيزی که برای ما اهميت داشت، نگاه ثريا به مد، هنر و استقلال ثريا به عنوان يک زن بود، که اين کلا چيز مثبتی است. برای همين يک چهره خندان ازش پيدا کرديم که البته صدها عکس ديگر هم بود که بايد همه را امتحان می کرديم و می ديديم از لحاظ دوخت لباس و اينکه کجای لباس قرار گيرد، بهتر است.
ولی خندان بودنش اگر هم توجه کرده باشيد در آن آگهی ويدیويی هم اغلب صحنه هايی که ما از ثريا انتخاب کرديم، صحنه هايی است که غم انگيز نيست. به هر صورت ما معتقديم بعد از ثريا يک اتفاق خاصی در مد ايران افتاد و مردم يک زاويه جالبی را از مد ديدند.
ايرانی ها آن موقع نمی توانستند بروند سفر و با مد جهانی آشنا شوند. ولی به خاطر مزون هايی که در تهران باز شد يک ديد جالبی پيدا کردند. اين ها همه چيزهای مهمی است که ثريا برای ما داشت. در واقع ملکه بودنش و اين که چه شد ديگر ملکه نباشد، خيلی مدنظر نبود.
برند نيمانی خيلی پيشرفت کرده. از زمانی که شروع شد تا به اين جا رسيد خيلی گسترش پيدا کرد. کشورهای مختلفی رفتيد. شو گذاشتيد. اين پيشرفت کاملا محسوس است. اما می خواهم بدانم به نظر خودت برند نيمانی الان کجا ايستاده و چقدر می تواند با برندهای بين المللی رقابت کند؟
برند ما بعضی اوقات به خاطر اينکه مغازه های متعددی در دنيا برای فروش داريم و يا شوهای مختلف می رويم، بعضی ها احساس می کنند شايد بزرگتر از آن چيزی است که هست.
الان نيمانی فقط يک مقداری تی شرت دارد، يک مقداری کمربند و دستبند و چيزهای چرمی؛ ما صبح و شب تحقيق می کنيم تا چيزهای جديد تر به بازار بياوريم. هنوز يک برند کامل نيستيم. من خودم نمی توانم اسمش را بگذارم يک برند کامل، به خاطر اينکه تعداد محصولاتی که داريم محدود است. انواع کفش و عينک و کيف و چيزهای مختلف... آن موقع می شود گفت که يک برند کامل است. اينها البته برنامه های ماست.
پس مخاطبان ما می توانند فکر کنند که يک روزی ممکن است کفش و کيف و عينک نيمانی هم داشته باشند و بتوانند بخرند.
صد در صد. يک گروه تحقيق جديد کارشان همين هست. برويم پيدا کنيم که چه محصولات ديگری را پيدا کنيم که توی آن دوباره يک زمينه يا قسمتی از هنر ايرانی را جای بدهد و آن در واقع هدف اصلی است. وقتی يک چيزی پيدا می شود آن را به مرحله اجرا در می آوريم. همين کمربندها و دستنبندهايی که به وجود آمد. يک سری روسری به وجود آمد. الان چيزهای جديدتر در دست اجراست. يک سری کامل محصولات مختلف داشته باشيم من خودم آن موقع به شخصه می توانم بگويم يک برند کامل شده.
فکر می کنم کسانی که در ايران زندگی می کنند، همچنان نمی توانند کارهای تو را بخرند. برای رساندن لباس های مد نيمانی به طرفدارانت در ايران تا حالا چکار کردي؟ چه اقداماتی انجام دادي؟
هزاران هزار ايميل از ايران می شود و همه می گويند اين جنس هايی که در ايران است همه تقلبی است و ما می رويم آنها را می خريم چون چاره ای نداريم. چرا در ايران به فروش نمی رود؟
من فقط می خواهم جوابی در اين مورد بدهم. آن هم اين است که در هر نوع تجارتی، کارکردن با ايران مشکل است. مخصوصا وقتی که آدم از لحاظ اداری در آمريکا باشد. ما خيلی دنبالش بوديم، خيلی با آدم های مختلف در اين زمينه صحبت کرديم. ولی اين تقريبا غير ممکن است. هنوز هم در جريان آن هستيم که اگر يکی پيدا شود که بشود اين کار را انجام داد. به محض اينکه اين بوجود بيايد ما حتما خبرش را در وب سايت و در مطبوعات ديگر پخش می کنيم که مردم بدانند جنس های اصل بخرند.
تا آن راه اندازی نشده، متاسفانه من خودم هم می دانم که تقلبی است و بچه ها مجبورند آنها را بخرند. مثل ۱۵ يا ۱۶ سال پيش که من خودم هم در تهران بودم جنس های تقلبی ديگر را می خريدم چون واقعی اش نبود.
نيما بهنود، گرافيست و طراح لباس و مد، بنيانگذار «نيمانی» (NimaNY ) است که در سال ۲۰۰۴ يعنی شش سال پيش همراه با تعدادی از دوستانش اولين تی شرت های نيمانی را به بازار عرضه کردند.
خطوط نستعليق و مهرهای قديمی به صورت چاپ دستی روی تی شرت های زنان و مردان نقش بست و از آن زمان تاکنون نيمانی راه خود را در ميان دوستاران و طرفداران مد آن هم از نوع ايرانی اش باز کرده است.
تی شرت ها از حروف و کلمات و مهرهای قديمی به جولانگاه صفحات روزنامه ها تبديل شدند، عکس های مريلين مونرو، جيمز دين و فروغ فرخزاد جای خود را هماوا با طرفداران جنبش سبز به يک اثر انگشت بزرگ سبز دادند، کمربند و دستبند چرمی و لنگ اضافه شدند و حالا تازه ترين اثر نيمانی تی شرت سفيدی است، يقه هفت و آستين کوتاه با يک عکس بزرگ ثريا اسفندياری، همسر دوم محمدرضا شاه پهلوی.
دليل انتخاب اين شخصيت بر روی تی شرت های جديد نيمانی ما را بر آن داشت که پای صحبت های نيما بهنود، طراح جوان مد نيمانی در نيويورک بنشينيم.
رادیو فردا: در شروع کار اول از خطوط نستعليق استفاده کردی و مهرهای قديمی، بعد رسيدی به صفحات روزنامه ها و به عکس های مريلين مونرو، جيمز دين و حالا عکس ثريا اسفندياری. چه شد که به اين انتخاب رسيدی و چرا ملکه ثريا؟
نيما بهنود: من ملکه ثريا را چون مطبوعات جهانی بعد از اينکه از شاه جدا شد می گفتند پرنسس ثريا، من هم اسمش را پرنسس ثريا گذاشتم. ولی من هميشه او را به عنوان يک زن بسيار جذاب و فوق العاده شيک می شناختم. چيز بيشتری راجع به او نمی دانستم. از بچگی هم عکس هايش را می ديدم، خيلی جذاب بود. ولی اخيرا که يک سری تحقيقات در موردش کردم و يک سری کتاب خواندم، متوجه شدم چيزی که باعث شده ثريا اين قدر جذابيت داشته باشد، اين استقلال اوست که به عنوان يک زن مستقل به زيبايی اش کمک کرده.
منظورم اين است که ثريا هيچ وقت عروسک دربار نبود. شايد از اين لحاظ بتوان او را با پرنسس دايانا مقايسه کرد. چون او هم ملکه بودن بريتانيا را نخواست. ثريا هم وقتی از شاه جدا شد، مردم در خيابان ها ريخته بودند گريه می کردند و حتی چيزی که برای من جالب بود اين بود که دکتر مصدق هم توی کتاب خاطراتش خيلی با احترام از او صحبت کرده. در صورتی که دکتر مصدق با دربار روابط خوبی نداشت.
اين خودش يکی از علت هايی بود که من انتخابش کردم. البته بعدا جنبه هنری اش را توضيح می دهم. او برای ما در اينجا در نيمانی مهم بود و چيزهايی که راجع به ثريا فهميديم. لباس عروسی ثريا را کريستين ديور شخصا برای او دوخته بود که اين اصلا چيز مرسومی نبود. حتی برای آن زمان که کريستين ديور برای کسی لباس عروسی بدوزد. آن لباس هم الان در موزه مد پاريس است.
وقتی هم ميتران رئيس جمهور سابق فرانسه مد را به عنوان هنر هفتم معرفی کرد، همه طراحان بزرگ دنيا به ديدن اين لباس رفتند. اين خيلی مهم بود برای ما. بعد از آن ثريا مزون ديور را در تهران راه اندازی کرد به کمک مينا آقايان که اين مزون ديور در خيابان کاخ راه اندازی شد و بعدها هم بود و به حالت خياطی در آمده بود.
نکته جالب اين بود که ثريا هميشه معتقد بود باید از پارچه ها و نقش های ايرانی در خياطی استفاده شود. با اينکه ديور برايش شخصا لباس می دوخت، بعضی اوقات کيف و کفشش را از مهران در لاله زار می خريد. البته کيف سازی معروفی بود. ولی باز هم نشانگر آن است که ثريا آن چيزی که دور دنيا به خاطر سفرهای متعددش و آشنايی اش با خانواده های درباری ديگر، از لحاظ مد دوست داشت که در ايران به اجرا دربيايد و صنعت خياطی و هنر ايران در کشورهای ديگر رايج شود.
اين برای ما خيلی قشنگ بود و تفکر اصلی کمپانی ما هم از روز اول همين بود که ديد دنيا بيايد به طرف هنر ايرانی در قالب يک استاندارد جهانی. اين مهم بودن ثريا برای من از اين لحاظ بود.
ولی اين انتخاب فرق می کند با عکس های مريلين مونرو و جيمز دين. به هر حال يک بار سياسی دارد. آيا به اين بار سياسی نظر داشتی و به آن آگاه بودی؟
درست می گويی. البته تمام چيزهايی که ما درست می کنيم يک بار سياسی دارد بدون اينکه بخواهيم يا نخواهيم. حتی مريلين مونرو و جيمز دين داشتند. بنابر اين من خيلی نگران آن نيستم. به خاطر اينکه نمی توانم کنترلش کنم. به خاطر اينکه ما ايرانی هستيم و کارهايی هم که روی اين لباس ها انجام می شود، ايرانی است و به هر صورت يک بار سياسی خواسته يا ناخواسته دارد.
در مورد طرح های ديگری که ما انتخاب می کنيم هيچ چيز سياسی نيست. ولی خب! نظر بقيه را که نمی شود کنترل کرد. يعنی هر طرح جديدی که ما به بازار می دهيم، يک سری سئوال سياسی به دنبالش هست که آن هم خاص ايرانی بودن است.
من نگاه می کردم به تبليغ هايی که برای تی شرت جديدت در اينترنت داشتی، ديدم عکس ثريا اسفندياری يا پرنسس ثريا به قول خودت. اين سئوال برای من پيش آمد که چرا اين عکس. چون فکر می کنم انتخاب سختی بوده و حتما هزاران عکس دارد خانم ثريا. ولی چرا اين عکس را انتخاب کردی؟ عکس يک لبخند خيلی خاصی دارد. اگر شما بيشتر عکس های خانم ثريا اسفندياری را بيننيد، اصولا آن هايی که در ايران است يک کمی غمگين است. من دقت کردم روی خيلی از عکس هايش. اين عکس می خندد. چرا اين عکس به خصوص را انتخاب کردی؟
اتفاقا نکته مهمی را متوجه شدی. من از قصد اين عکس را انتخاب کردم به خاطر اينکه ثريا حتی در کتابش «کاخ تنهايی» هم هست، اصولا در دنيا به عنوان «پرنسس غمگين» می شناختندش. به خاطر زندگی که داشته و اتفاقاتی که در زندگی اش هست.
ولی آن چيزی که برای ما اهميت داشت، نگاه ثريا به مد، هنر و استقلال ثريا به عنوان يک زن بود، که اين کلا چيز مثبتی است. برای همين يک چهره خندان ازش پيدا کرديم که البته صدها عکس ديگر هم بود که بايد همه را امتحان می کرديم و می ديديم از لحاظ دوخت لباس و اينکه کجای لباس قرار گيرد، بهتر است.
ولی خندان بودنش اگر هم توجه کرده باشيد در آن آگهی ويدیويی هم اغلب صحنه هايی که ما از ثريا انتخاب کرديم، صحنه هايی است که غم انگيز نيست. به هر صورت ما معتقديم بعد از ثريا يک اتفاق خاصی در مد ايران افتاد و مردم يک زاويه جالبی را از مد ديدند.
ايرانی ها آن موقع نمی توانستند بروند سفر و با مد جهانی آشنا شوند. ولی به خاطر مزون هايی که در تهران باز شد يک ديد جالبی پيدا کردند. اين ها همه چيزهای مهمی است که ثريا برای ما داشت. در واقع ملکه بودنش و اين که چه شد ديگر ملکه نباشد، خيلی مدنظر نبود.
برند نيمانی خيلی پيشرفت کرده. از زمانی که شروع شد تا به اين جا رسيد خيلی گسترش پيدا کرد. کشورهای مختلفی رفتيد. شو گذاشتيد. اين پيشرفت کاملا محسوس است. اما می خواهم بدانم به نظر خودت برند نيمانی الان کجا ايستاده و چقدر می تواند با برندهای بين المللی رقابت کند؟
برند ما بعضی اوقات به خاطر اينکه مغازه های متعددی در دنيا برای فروش داريم و يا شوهای مختلف می رويم، بعضی ها احساس می کنند شايد بزرگتر از آن چيزی است که هست.
الان نيمانی فقط يک مقداری تی شرت دارد، يک مقداری کمربند و دستبند و چيزهای چرمی؛ ما صبح و شب تحقيق می کنيم تا چيزهای جديد تر به بازار بياوريم. هنوز يک برند کامل نيستيم. من خودم نمی توانم اسمش را بگذارم يک برند کامل، به خاطر اينکه تعداد محصولاتی که داريم محدود است. انواع کفش و عينک و کيف و چيزهای مختلف... آن موقع می شود گفت که يک برند کامل است. اينها البته برنامه های ماست.
پس مخاطبان ما می توانند فکر کنند که يک روزی ممکن است کفش و کيف و عينک نيمانی هم داشته باشند و بتوانند بخرند.
صد در صد. يک گروه تحقيق جديد کارشان همين هست. برويم پيدا کنيم که چه محصولات ديگری را پيدا کنيم که توی آن دوباره يک زمينه يا قسمتی از هنر ايرانی را جای بدهد و آن در واقع هدف اصلی است. وقتی يک چيزی پيدا می شود آن را به مرحله اجرا در می آوريم. همين کمربندها و دستنبندهايی که به وجود آمد. يک سری روسری به وجود آمد. الان چيزهای جديدتر در دست اجراست. يک سری کامل محصولات مختلف داشته باشيم من خودم آن موقع به شخصه می توانم بگويم يک برند کامل شده.
فکر می کنم کسانی که در ايران زندگی می کنند، همچنان نمی توانند کارهای تو را بخرند. برای رساندن لباس های مد نيمانی به طرفدارانت در ايران تا حالا چکار کردي؟ چه اقداماتی انجام دادي؟
هزاران هزار ايميل از ايران می شود و همه می گويند اين جنس هايی که در ايران است همه تقلبی است و ما می رويم آنها را می خريم چون چاره ای نداريم. چرا در ايران به فروش نمی رود؟
من فقط می خواهم جوابی در اين مورد بدهم. آن هم اين است که در هر نوع تجارتی، کارکردن با ايران مشکل است. مخصوصا وقتی که آدم از لحاظ اداری در آمريکا باشد. ما خيلی دنبالش بوديم، خيلی با آدم های مختلف در اين زمينه صحبت کرديم. ولی اين تقريبا غير ممکن است. هنوز هم در جريان آن هستيم که اگر يکی پيدا شود که بشود اين کار را انجام داد. به محض اينکه اين بوجود بيايد ما حتما خبرش را در وب سايت و در مطبوعات ديگر پخش می کنيم که مردم بدانند جنس های اصل بخرند.
تا آن راه اندازی نشده، متاسفانه من خودم هم می دانم که تقلبی است و بچه ها مجبورند آنها را بخرند. مثل ۱۵ يا ۱۶ سال پيش که من خودم هم در تهران بودم جنس های تقلبی ديگر را می خريدم چون واقعی اش نبود.