ايران داراى برنامه هاى هسته اى است و يك رژيم سركوبگر بر آن حاكم است ولى مقابله با اين مسئله و حل اين مشكل از طريق حمله نظامى جهان را دچار بى ثباتى خواهد كرد.
پل ولى از روزنامه نگاران برجسته و اعضاى تحريريه روزنامه اينديپندنت، چاپ بریتانیا، در آغاز مطلب خود كه در مخالفت با حمله نظامى به ايران و به خصوص سخنان اخير تونى بلر درباره اقدام نظامى نوشته شده است به تاريخ باستان ايران اشاره كرده و يادآور مى شود كه «مانى، پيامبر ايرانى اعتقاد داشت كه جهان در يك كشاكش دائمى بين دنياى معنويت و نورانى با جهان مادى و نيروهاى شيطانى و تاريكى گستر گرفتار است. اين نوع تفسير از حوادث و تعادل جهان بشرى هنوز هم مورد تاكيد و باور بسيارى است.»
تونى بلر، نخست وزير اسبق بريتانيا، نيز كه از جمله پيروان مانى به نظر مى رسد هفته گذشته در مصاحبه اى با شبكه بى بى سى به مناسبت انتشار كتاب خود گفت: «برخوردارى ايران از تسليحات هسته اى كاملا غير قابل قبول است. من معتقدم كه ما براى رويارويى با ايران بايد آماده شويم حتى اگر لازم باشد به شكل نظامى.»
پل ولى مى افزايد كه هيچگاه انتظار نداشت تونى بلر براى مشاركت در حمله به عراق اظهار ندامت كرده و يا عذرخواهى كند. ولى فكر مى كردم كه حداقل در خلوت و در اعماق قلب خود او بايد متوجه شده باشد كه حمله به عراق يك تصميم و قضاوت نادرست و فاجعه بار بود. اما اكنون با طرفدارى از اقدام نظامى عليه ايران به نظر مى رسد كه آقاى بلر از اعمال خود پشيمان نيست.
نويسنده اين تحليل تاكيد مى كند كه هيچكس شكى ندارد حكومت ايران يك رژيم سركوبگر است و مردم آن كشور از جنبه هاى مختلف در فشار و دشوارى زندگى مى كنند. سيستم قضايى اين كشور هنوز هم به قصاص و سنگسار معتقد و در مواردى اين مجازات هاى قرون وسطايى را اجرا مى كند. به خصوص اجراى اين نوع مجازات ها در مورد زنان بى رحمانه تر است.
به نوشته روزنامه ایندیپندنت، دمكراسى مورد ادعاى رهبران ايران كاذب و توخالى است و نمونه برجسته آن تقلب گسترده و گستاخانه در انتخابات رياست جمهورى سال گذشته است. مخالفان و منتقدان هيچ فضا و امكانى براى ابراز نظر ندارند و بسيارى از آنها در زندان و يا تحت فشارهاى ديگر هستند. در عين حال اين حكومت به اشكال مختلف تنش و تندروى در منطقه را تشويق مى كند.
پل ولى پس از اين مقدمات مى پرسد آيا واكنش به اين همه بايد حمله نظامى و بمباران تهران باشد؟ اين ماجراها و داستان هايى كه به عنوان توجيه دفاع از گزينه نظامى عليه ايران مطرح مى شوند با مورد حمله به افغانستان و عراق بسيار شباهت دارند.
معمولا در گام اول اين كشورها به عنوان خطرهاى استراتژيك معرفى مى شوند. در گام دوم يك توجيه جنجالى و دهن پر كن مثل اسامه بن لادن در افغانستان و يا صدام حسين در عراق علم مى شود و بعد مسئله تحريم هاى بين المللى به ميان مى آيد و پس از آن در نهايت تنها گزينه باقى مانده عنوان مى شود كه حمله نظامى است.
تحليلگر روزنامه اينديپندنت سپس مى افزايد: دولت ايران از سال ها پيش برنامه هاى هسته اى خود را آغاز كرده و مدعى است كه هدف آن توليد انرژى است. ايران مى گويد اورانيوم غنى شده را براى سوخت راكتور هسته اى بوشهر لازم دارد. ولى نكته در اين است كه از همين اورانيوم غنى شده مى توان براى ساخت سلاح هسته اى نيز استفاده كرد.
مسلما بهتر است كه ايران هيچ گاه به سلاح هسته اى دست نيابد. چنان وضعى ممكن است ثبات منطقه را برهم زده و ساير كشورها را نيز وارد رقابت هسته اى كند. در عين حال ايران در سياست هاى منطقه اى و حمايت از گروه هاى تندرو گستاخ تر خواهد شد. مسلما هيچ كس آرزوى چنين حالتى را ندارد. ولى همه اين مسائل كه به آن اشاره شد واقعا ارزش آن را دارد كه به خاطر جلوگيرى از آن يك جنگ بزرگ ديگر آغاز شود؟
به اعتقاد پل ولى، از روى گزافه گويى و ژست هاى دو طرف مى شود ديد كه وقوع جنگ تقريبا بعيد است. حكومت ايران و محمود احمدى نژاد رييس جمهور آن كشور پيام هاى گوناگونى به جهان خارج مى فرستند گویی كه در صورت كسب امتيازات حاضر به معامله هستند. از سوى ديگر اكثر كارشناسان تسليحاتى معتقدند كه توان نظامى ايران در شرايط فعلى در حدى نيست كه براى هيچيك از كشورهاى منطقه خطر جدى تلقى شود. بنابراين به نظر مى رسد كه مانورهاى نظامى و آزمايش هاى موشكى و گزافه گويى هاى ايران بيشتر جنبه دفاعى دارد تا تهاجمى.
نكته ديگر است كه اگر ايران بخواهد اورانيوم غنى شده و يا پلوتونيوم را براى مصارف نظامى به كار بگيرد يا ماموران آژانس بين المللى انرژی اتمی اين نكته را درخواهند يافت و يا ايران ناگزير مى شود كار آنها را مختل كرده و در نتيجه جامعه جهانى از اين تغيير مطلع خواهد شد.
در عين حال گزارش هاى اطلاعاتى غرب حاكى از آن است كه رهبرى و تصميم گيران اصلى در حكومت ايران نيز همگى در مورد توليد سلاح هسته اى اتفاق نظر ندارند.
در بخش پايانى اين تحليل، پل ولى مى نويسد: تمامى تمرين ها و نقشه پروازهاى پنتاگون نشان مى دهد كه هر گونه حمله هوايى – هر چقدر هم كه دقيق انجام شود – به مراكز هسته اى ايران نتيجه معكوس خواهد داشت. نتيجه يك چنين حملاتى از حالت احتمالى تسليح ايران به سلاح هسته اى و كنار آمدن با اين واقعيت بسيار نامطلوب تر است.
حمله به ايران بهانه و ابزار جديدى خواهد بود براى گسترش ضديت با غرب. تروريست ها از سراسر جهان به ايران سرازير خواهند شد تا وظايف ضد غربى خود را انجام دهند. و در نهايت حمله نظامى به جاى متوقف كردن برنامه هاى هسته اى ايران و بهبود ثبات در منطقه باعث گسترش جنگ و بى ثباتى سريع خاورميانه خواهد شد.
پل ولى از روزنامه نگاران برجسته و اعضاى تحريريه روزنامه اينديپندنت، چاپ بریتانیا، در آغاز مطلب خود كه در مخالفت با حمله نظامى به ايران و به خصوص سخنان اخير تونى بلر درباره اقدام نظامى نوشته شده است به تاريخ باستان ايران اشاره كرده و يادآور مى شود كه «مانى، پيامبر ايرانى اعتقاد داشت كه جهان در يك كشاكش دائمى بين دنياى معنويت و نورانى با جهان مادى و نيروهاى شيطانى و تاريكى گستر گرفتار است. اين نوع تفسير از حوادث و تعادل جهان بشرى هنوز هم مورد تاكيد و باور بسيارى است.»
تونى بلر، نخست وزير اسبق بريتانيا، نيز كه از جمله پيروان مانى به نظر مى رسد هفته گذشته در مصاحبه اى با شبكه بى بى سى به مناسبت انتشار كتاب خود گفت: «برخوردارى ايران از تسليحات هسته اى كاملا غير قابل قبول است. من معتقدم كه ما براى رويارويى با ايران بايد آماده شويم حتى اگر لازم باشد به شكل نظامى.»
پل ولى مى افزايد كه هيچگاه انتظار نداشت تونى بلر براى مشاركت در حمله به عراق اظهار ندامت كرده و يا عذرخواهى كند. ولى فكر مى كردم كه حداقل در خلوت و در اعماق قلب خود او بايد متوجه شده باشد كه حمله به عراق يك تصميم و قضاوت نادرست و فاجعه بار بود. اما اكنون با طرفدارى از اقدام نظامى عليه ايران به نظر مى رسد كه آقاى بلر از اعمال خود پشيمان نيست.
نويسنده اين تحليل تاكيد مى كند كه هيچكس شكى ندارد حكومت ايران يك رژيم سركوبگر است و مردم آن كشور از جنبه هاى مختلف در فشار و دشوارى زندگى مى كنند. سيستم قضايى اين كشور هنوز هم به قصاص و سنگسار معتقد و در مواردى اين مجازات هاى قرون وسطايى را اجرا مى كند. به خصوص اجراى اين نوع مجازات ها در مورد زنان بى رحمانه تر است.
به نوشته روزنامه ایندیپندنت، دمكراسى مورد ادعاى رهبران ايران كاذب و توخالى است و نمونه برجسته آن تقلب گسترده و گستاخانه در انتخابات رياست جمهورى سال گذشته است. مخالفان و منتقدان هيچ فضا و امكانى براى ابراز نظر ندارند و بسيارى از آنها در زندان و يا تحت فشارهاى ديگر هستند. در عين حال اين حكومت به اشكال مختلف تنش و تندروى در منطقه را تشويق مى كند.
پل ولى پس از اين مقدمات مى پرسد آيا واكنش به اين همه بايد حمله نظامى و بمباران تهران باشد؟ اين ماجراها و داستان هايى كه به عنوان توجيه دفاع از گزينه نظامى عليه ايران مطرح مى شوند با مورد حمله به افغانستان و عراق بسيار شباهت دارند.
معمولا در گام اول اين كشورها به عنوان خطرهاى استراتژيك معرفى مى شوند. در گام دوم يك توجيه جنجالى و دهن پر كن مثل اسامه بن لادن در افغانستان و يا صدام حسين در عراق علم مى شود و بعد مسئله تحريم هاى بين المللى به ميان مى آيد و پس از آن در نهايت تنها گزينه باقى مانده عنوان مى شود كه حمله نظامى است.
تحليلگر روزنامه اينديپندنت سپس مى افزايد: دولت ايران از سال ها پيش برنامه هاى هسته اى خود را آغاز كرده و مدعى است كه هدف آن توليد انرژى است. ايران مى گويد اورانيوم غنى شده را براى سوخت راكتور هسته اى بوشهر لازم دارد. ولى نكته در اين است كه از همين اورانيوم غنى شده مى توان براى ساخت سلاح هسته اى نيز استفاده كرد.
مسلما بهتر است كه ايران هيچ گاه به سلاح هسته اى دست نيابد. چنان وضعى ممكن است ثبات منطقه را برهم زده و ساير كشورها را نيز وارد رقابت هسته اى كند. در عين حال ايران در سياست هاى منطقه اى و حمايت از گروه هاى تندرو گستاخ تر خواهد شد. مسلما هيچ كس آرزوى چنين حالتى را ندارد. ولى همه اين مسائل كه به آن اشاره شد واقعا ارزش آن را دارد كه به خاطر جلوگيرى از آن يك جنگ بزرگ ديگر آغاز شود؟
به اعتقاد پل ولى، از روى گزافه گويى و ژست هاى دو طرف مى شود ديد كه وقوع جنگ تقريبا بعيد است. حكومت ايران و محمود احمدى نژاد رييس جمهور آن كشور پيام هاى گوناگونى به جهان خارج مى فرستند گویی كه در صورت كسب امتيازات حاضر به معامله هستند. از سوى ديگر اكثر كارشناسان تسليحاتى معتقدند كه توان نظامى ايران در شرايط فعلى در حدى نيست كه براى هيچيك از كشورهاى منطقه خطر جدى تلقى شود. بنابراين به نظر مى رسد كه مانورهاى نظامى و آزمايش هاى موشكى و گزافه گويى هاى ايران بيشتر جنبه دفاعى دارد تا تهاجمى.
نكته ديگر است كه اگر ايران بخواهد اورانيوم غنى شده و يا پلوتونيوم را براى مصارف نظامى به كار بگيرد يا ماموران آژانس بين المللى انرژی اتمی اين نكته را درخواهند يافت و يا ايران ناگزير مى شود كار آنها را مختل كرده و در نتيجه جامعه جهانى از اين تغيير مطلع خواهد شد.
در عين حال گزارش هاى اطلاعاتى غرب حاكى از آن است كه رهبرى و تصميم گيران اصلى در حكومت ايران نيز همگى در مورد توليد سلاح هسته اى اتفاق نظر ندارند.
در بخش پايانى اين تحليل، پل ولى مى نويسد: تمامى تمرين ها و نقشه پروازهاى پنتاگون نشان مى دهد كه هر گونه حمله هوايى – هر چقدر هم كه دقيق انجام شود – به مراكز هسته اى ايران نتيجه معكوس خواهد داشت. نتيجه يك چنين حملاتى از حالت احتمالى تسليح ايران به سلاح هسته اى و كنار آمدن با اين واقعيت بسيار نامطلوب تر است.
حمله به ايران بهانه و ابزار جديدى خواهد بود براى گسترش ضديت با غرب. تروريست ها از سراسر جهان به ايران سرازير خواهند شد تا وظايف ضد غربى خود را انجام دهند. و در نهايت حمله نظامى به جاى متوقف كردن برنامه هاى هسته اى ايران و بهبود ثبات در منطقه باعث گسترش جنگ و بى ثباتى سريع خاورميانه خواهد شد.