ميرحسين موسوی میتوانست بازی را برهم بزند. او سياستمداری به يادمانده در ذهن مردمانی بود که هشت سال تحمل سالهای تعديل اقتصادی رنجورشان کرده بود. اما برگ برنده چپهای خط امامی حاضر به بازگشت به ميدان نبود.
نخست وزير سابق ترجيح میداد به جای پوشيدن ردای رياست جمهوری، در کارگاه نقاشیاش نقشهای غيرسياسی بزند و برای ساختمانهای ساخته نشده طرح معماری.
ميرحسين موسوی به دعوتها برای آمدنش به رقابتهای انتخاباتی با انتشار بيانيهای در آبان ماه ۷۵ پايان داد. او نمیآمد و نيامدنش آب پاکی را روی دستهای چپ خط امامی ريخت تا آنها تنها گزينه ممکن برای پايان دادن به استيلای سياسی محافظهکاران را از دست بدهند.
مراد ويسی، همکار راديو فردا که در آن زمان عضو تحريريه روزنامه سلام، روزنامه نزديک به مجمع روحانيون مبارز و خط امامیها بود از آن روزگار اين چنين میگويد:
«فضای آن موقع اين بود حالا که آقای موسوی نيست يک نامزد آبرومند بدهند و بعد آقای خاتمی آمد. آقای خاتمی هم موقعی که شهرستان میرفت ادبيات خيلی سنگينی داشت. همهاش از گفتمان و جامعه مدنی و اينها صحبت میکرد.»
فضای رقابتهای انتخاباتی تا پيش از نيمههای اسفندماه ۷۵ چنان يکدست و به نفع رييس مجلس وقت بود که کمتر کسی ترديد داشت علیاکبر ناطق نوری مسافر پاستور نباشد. با اينکه با آمدن خاتمی تحليلگران سياسی بر ايجاد شور بيشتر به انتخابات بیرمق تاکيد میکردند، اما نقشی بيش از اين برای وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی ميرحسين موسوی قائل نبودند.
محمد خاتمی برای هنرمندانی که دوران وزارت او بر فرهنگ و هنر ايران را روزگاری خوش میپنداشتند چهرهای شناخته شده بود. چهرهای شناخته شده که آنها را مجاب به حمايت از او میکرد. اما مردم از محمد خاتمی چيزی به ياد نمیآوردند. با اين حال هرچه ماشين انتخابات به خط پايانش نزديک میشد اتفاقات ديگری در فضای سياسی رقم میخورد. در آن روزگار حال و هوای دانشجويان و دانشگاهيان حال و هوايی متفاوت بود.
سراجالدين ميردامادی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت در آن روزها از فضای دانشگاه در پيوند با رقابتهای رياست جمهوری آن سال چنين میگويد:
«عملا بعد از منتفی شدن گزينه حضور آقای مهندس ميرحسين موسوی در انتخابات سال ۱۳۷۶ مجموعه دانشجويی دنبال گزينههای ديگری میگشت. و آنجا بود که صحبت آقای خاتمی مطرح شد و خب ايشان خيلی زود توانست جای خودش را در بين شورای عمومی تحکيم باز کند و عدهای متمايل به ايشان شدند و بعد جلسات خصوصی را شورای مرکزی تحکيم داشت و از ايشان دعوت کرد و بعد نهايتا ايشان به عرصه انتخابات آمد. فضا برای کار در دانشگاهها فضای نسبتا مناسبی بود. و اين بود که ما توانستيم جلسات سخنرانی آقای خاتمی را در دانشگاههای سراسر کشور ايجاد کنيم و اين خودش توانست موتور محرکه ستاد آقای خاتمی باشد و موجی که در جامعه ايجاد شد... سخنرانی اول ورود به انتخابات هم آقای خاتمی در حياط دفتر تحکيم وحدت انجام دادند و خود ايشان هم گفتند من از دريچه دانشگاه وارد انتخابات شدم. و دانشجويان هم موتور محرکه ستاد تبليغاتی آقای خاتمی در آن سال شدند و توانستند آن شور و هيجان را به جامعه منتقل کنند.»
در ميانه راه، پيوستن نيروهای سياسی ملی - مذهبی که بدنه اجتماعی خاصی را در ميان نخبگان نمايندگی میکردند نيز محمد خاتمی را به حلقه پيوند دهنده منتقدان حاکميت بدل کرد.
تقی رحمانی، روزنامه نگار و فعال سياسی ملی- مذهبی از پيوستن اين نيروهای سياسی به کمپين انتخاباتی محمد خاتمی در سال ۷۶ میگويد:
«به طور کلی در انتخابات ۷۶ ملی - مذهبیها کانديدا داشتند. تمرکز ما روی آقای مهندس سحابی بود ولی آقای مهندس سحابی اعتقاد داشتند که بايد از آقای خاتمی حمايت کرد چون رد صلاحيت آقای مهندس سحابی قطعی بود. چون ايشان اعلان کرده بودند که ولايت فقيه را قبول ندارند. از يک طرف التزام به قانون دارند و اصلا در ساختار آن زمان يک ملی مذهبی را بپذيرند برای کانديداتوری بعيد بود. الانش هم بعيد است. به اين خاطر آقای خاتمی با يک سری برنامههايی آمد خب تويش بحث جامعه مدنی بود، آقای خاتمی از حرفهای نوع مدنی محور میزد. خب يک فضايی در مقابل آقای ناطق نوری که اين روال قديم را میخواست ادامه دهد ايجاد میکرد. با توجه به اينکه در مجلس پنجم سيگنالهای تحول در ايران خودش را نشان داده بود خب مهم بود. خود به خود تمايل ملی- مذهبیها به طرف آقای خاتمی بود و يک عده تاييد کردند و توی شهرستانها هم دانشجويانی که به طرف ملی مذهبیها گرايش داشتند اجماع کلی روی حمايت از آقای خاتمی بود. اين سيگنال تحول قبلا زده شده بود. ولی اين برای بعضیها قابل فهم بود. برای ما نقطه اميدی بود پيوند احزاب سياسی، نهادهای مدنی ژلهای، دانشگاه به عنوان يک پياده نظام قوی که میتواند مردم را به روشنفکران پس بدهد، همه در خدمت اين تحول قرار گرفتند.»
محمد خاتمی جمع اضدادی بود که از هر زاويه برای عدهای جذابيتهايی داشت. آخوند سيد شيک پوشی که لبخند بر لب داشت و با ادبيات رايج سياستمداران جمهوری اسلامی سخن نمیگفت. حلقه ازدواجش همچنان در دستانش بود و گفتمانش گفتمانی متفاوت بود با شاخصهايی شناخته شده برای خواص و ناشناخته برای ديگر بخشهای جامعه. در کنار امکانات محدود تبليغاتی ستاد او. مسافرتهای اتوبوسی به سراسر ايران و بی واسطه و بیتکلف در ميان مردم بودن، از نامزد کم شانس منتقدان انگيزههايی برای گفتن يک «نه» بزرگ به نماينده حاکميت يعنی علیاکبر ناطق نوری، رييس مجلس شورای اسلامی وقت ساخته بود.
در اين ميان حمايت حزب کارگزاران که نزديکان اکبر هاشمی رفسنجانی آن را تشکيل میدادند و آورده شدن امکانات تبليغاتی و مالی آنها به کمپين محمد خاتمی تصوير اميدوار کننده تری از آينده انتخابات ارائه میکرد. آن قدر که به دور دوم کشيده شدن انتخابات حال ديگر گزينه احتمالی پيش رو شده بود.
مراد ويسی، عضو شورای سردبيری روزنامه سلام در سال ۷۶:
«دقيقا ما اين چهار مرحله را در آن شش ماه انتخابات از آبان تا خرداد طی کرديم. يعنی اول فکر میکرديم آقای موسوی میآيد به عنوان يک نامزد جدی در مقابل فضای سنگين حکومت به نفع آقای ناطق نوری، بعد فضای بعدی اين بود که دنبال يک نامزد بگردند و فضای بعدی اين بود که نامزدی پيدا کنند که آبرومند بيايد در انتخابات و بعد يواش يواش اين فضا به دست آمد که میشود رفت دور دوم. يکی دو شب مانده به انتخابات اين فضا گرفته بود که اصلا آقای خاتمی میبرد. ولی اين فرض هم وجود داشت که حکومت ممکن است کاری کند که دست ببرد در نتايج و بگويد که انتخابات رفته دور دوم.»
با اينکه محمد خاتمی تا پيش از نزديک شدن به روزهای پايانی رقابتها خود را به جدیترين رقيب ناطق نوری تبديل کرده بود اما همچنان ترديد از سلامت انتخابات حاميان خاتمی را مردد میکرد که در به اصطلاح آن «بازی نظام» شرکت کنند.
سراجالدين ميردامادی عضو دفتر تحکيم وحدت در سال ۷۶:
«خب. اينجا آقای ناطق نوری خيلی قدرت فائقه بود و خيلی شانس کمی ديده میشد و حتی من خاطرم هست که شايد مثلا يک ماه مانده به انتخابات در دفتر آقای کروبی جلسه بود، ياس و نااميدی به گونهای بود که حتی آقای کروبی تاکيد داشت که همه بايد تلاش کنيم که با يک رای آبرومندانهای انتخابات را عبور کنيم ازش و اينکه حالا لزوما آقای خاتمی بتواند موفق باشد پيشبينی نمیشد. چون همه دستگاهها در اختيار آقای ناطق نوری بود و صدا و سيما از او حمايت میکرد. دستگاههای امنيتی اطلاعاتی همراه او بودند. بخش عمدهای از دولت آقای هاشمی هم حتی همدل و همسو با آقای ناطق نوری بود و کانديدای برتر محسوب میشد. از سوی دفتر رهبری هم به شدت حمايت میشد. خيلی اميدی وجود نداشت. تبليغات منفی عليه خاتمی بسيار زياد بود.»
کيومرث صابری، روزنامه نگار و طنزپرداز همان زمان در مجله گل آقا به ترديدهای جامعه درباره سلامت انتخابات اشاره کرده بود. در آن طنز آمده بود «مینويسی محمد خاتمی، میخوانند علیاکبر ناطق نوری!» اينجا نوبت اکبر هاشمی رفسنجانی مرد مقتدر آن روزهای عالم سياست ايران بود که در خطبههای نماز جمعه از سلامت انتخابات و صيانت آرای مردم سخن بگويد و تاکيد کند که امروز جابجايی آرا بزرگترين گناههاست.
مراد ويسی روزنامه نگار که آن روزها درتحريريه روزنامه سلام حضور داشت از ايجاد اطمينان نسبی پس از نماز جمعه رييس جمهوری وقت در ميان رایدهندگان به خاتمی میگويد:
«همه فکر میکردند حرف آقای هاشمی مثبت است و کمک میکند به اينکه جلوی آن فضای سنگينی که همه میگفتند تقلب میشود به نفع آقای ناطق نوری، گرفته شود.»
نامزد کم شانس منتقدان خود را به رقيبی جدی برای نامزد حاکميت بدل کرد که اگر خاتمی نيامده بود کار دشواری برای پشت سر گذاشتن رضا زوارهای عضو حقوقدان شورای نگهبان و محمد محمدی نيک معروف به ریشهری، وزير پيشين اطلاعات در پيش نداشت.
اما شايد کمتر کسی فکر میکرد که سرنوشت اين انتخابات در آن جمعه چنان رقم بخورد که ساعت ۱۴ روز شنبه- سوم خرداد- پس از اعلام نخستين آمار آرای ماخوذه، پيام تبريک علیاکبر ناطق نوری به محمد خاتمی منتخب مردم ايران از راديو سراسری همزمان پخش شود.
رکوردها برای محمد خاتمی جابجا شده بود. به قول سعيد حجاريان، مشاور محمد خاتمی و تئوريسين فکری نزديکان خاتمی، آنها انتظار باران داشتند اما سيل آمده بود. مشارکت مردمی به رقم بی سابقه ۸۰ درصد رسيده بود و از بيش از ۲۹ ميليون رای حدود ۷۰ درصد آرا يعنی چيزی بيش از ۲۰ ميليون رای از آن محمد خاتمی بود تا فصلی تازه در جمهوری اسلامی ايران رقم بخورد با نام اصلاحات.
نخست وزير سابق ترجيح میداد به جای پوشيدن ردای رياست جمهوری، در کارگاه نقاشیاش نقشهای غيرسياسی بزند و برای ساختمانهای ساخته نشده طرح معماری.
Your browser doesn’t support HTML5
ميرحسين موسوی به دعوتها برای آمدنش به رقابتهای انتخاباتی با انتشار بيانيهای در آبان ماه ۷۵ پايان داد. او نمیآمد و نيامدنش آب پاکی را روی دستهای چپ خط امامی ريخت تا آنها تنها گزينه ممکن برای پايان دادن به استيلای سياسی محافظهکاران را از دست بدهند.
مراد ويسی، همکار راديو فردا که در آن زمان عضو تحريريه روزنامه سلام، روزنامه نزديک به مجمع روحانيون مبارز و خط امامیها بود از آن روزگار اين چنين میگويد:
«فضای آن موقع اين بود حالا که آقای موسوی نيست يک نامزد آبرومند بدهند و بعد آقای خاتمی آمد. آقای خاتمی هم موقعی که شهرستان میرفت ادبيات خيلی سنگينی داشت. همهاش از گفتمان و جامعه مدنی و اينها صحبت میکرد.»
فضای رقابتهای انتخاباتی تا پيش از نيمههای اسفندماه ۷۵ چنان يکدست و به نفع رييس مجلس وقت بود که کمتر کسی ترديد داشت علیاکبر ناطق نوری مسافر پاستور نباشد. با اينکه با آمدن خاتمی تحليلگران سياسی بر ايجاد شور بيشتر به انتخابات بیرمق تاکيد میکردند، اما نقشی بيش از اين برای وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی ميرحسين موسوی قائل نبودند.
محمد خاتمی برای هنرمندانی که دوران وزارت او بر فرهنگ و هنر ايران را روزگاری خوش میپنداشتند چهرهای شناخته شده بود. چهرهای شناخته شده که آنها را مجاب به حمايت از او میکرد. اما مردم از محمد خاتمی چيزی به ياد نمیآوردند. با اين حال هرچه ماشين انتخابات به خط پايانش نزديک میشد اتفاقات ديگری در فضای سياسی رقم میخورد. در آن روزگار حال و هوای دانشجويان و دانشگاهيان حال و هوايی متفاوت بود.
سراجالدين ميردامادی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت در آن روزها از فضای دانشگاه در پيوند با رقابتهای رياست جمهوری آن سال چنين میگويد:
«عملا بعد از منتفی شدن گزينه حضور آقای مهندس ميرحسين موسوی در انتخابات سال ۱۳۷۶ مجموعه دانشجويی دنبال گزينههای ديگری میگشت. و آنجا بود که صحبت آقای خاتمی مطرح شد و خب ايشان خيلی زود توانست جای خودش را در بين شورای عمومی تحکيم باز کند و عدهای متمايل به ايشان شدند و بعد جلسات خصوصی را شورای مرکزی تحکيم داشت و از ايشان دعوت کرد و بعد نهايتا ايشان به عرصه انتخابات آمد. فضا برای کار در دانشگاهها فضای نسبتا مناسبی بود. و اين بود که ما توانستيم جلسات سخنرانی آقای خاتمی را در دانشگاههای سراسر کشور ايجاد کنيم و اين خودش توانست موتور محرکه ستاد آقای خاتمی باشد و موجی که در جامعه ايجاد شد... سخنرانی اول ورود به انتخابات هم آقای خاتمی در حياط دفتر تحکيم وحدت انجام دادند و خود ايشان هم گفتند من از دريچه دانشگاه وارد انتخابات شدم. و دانشجويان هم موتور محرکه ستاد تبليغاتی آقای خاتمی در آن سال شدند و توانستند آن شور و هيجان را به جامعه منتقل کنند.»
اول فکر میکرديم آقای موسوی میآيد به عنوان يک نامزد جدی در مقابل فضای سنگين حکومت به نفع آقای ناطق نوری، بعد فضای بعدی اين بود که دنبال يک نامزد بگردند و فضای بعدی اين بود که نامزدی پيدا کنند که آبرومند بيايد در انتخابات و بعد يواش يواش اين فضا به دست آمد که میشود رفت دور دوم. يکی دو شب مانده به انتخابات اين فضا گرفته بود که اصلا آقای خاتمی میبرد. ولی اين فرض هم وجود داشت که حکومت ممکن است کاری کند که دست ببرد در نتايج و بگويد که انتخابات رفته دور دوم.مراد ویسی، عضو تحریریه روزنامه سلام در سال ۱۳۷۶
تقی رحمانی، روزنامه نگار و فعال سياسی ملی- مذهبی از پيوستن اين نيروهای سياسی به کمپين انتخاباتی محمد خاتمی در سال ۷۶ میگويد:
«به طور کلی در انتخابات ۷۶ ملی - مذهبیها کانديدا داشتند. تمرکز ما روی آقای مهندس سحابی بود ولی آقای مهندس سحابی اعتقاد داشتند که بايد از آقای خاتمی حمايت کرد چون رد صلاحيت آقای مهندس سحابی قطعی بود. چون ايشان اعلان کرده بودند که ولايت فقيه را قبول ندارند. از يک طرف التزام به قانون دارند و اصلا در ساختار آن زمان يک ملی مذهبی را بپذيرند برای کانديداتوری بعيد بود. الانش هم بعيد است. به اين خاطر آقای خاتمی با يک سری برنامههايی آمد خب تويش بحث جامعه مدنی بود، آقای خاتمی از حرفهای نوع مدنی محور میزد. خب يک فضايی در مقابل آقای ناطق نوری که اين روال قديم را میخواست ادامه دهد ايجاد میکرد. با توجه به اينکه در مجلس پنجم سيگنالهای تحول در ايران خودش را نشان داده بود خب مهم بود. خود به خود تمايل ملی- مذهبیها به طرف آقای خاتمی بود و يک عده تاييد کردند و توی شهرستانها هم دانشجويانی که به طرف ملی مذهبیها گرايش داشتند اجماع کلی روی حمايت از آقای خاتمی بود. اين سيگنال تحول قبلا زده شده بود. ولی اين برای بعضیها قابل فهم بود. برای ما نقطه اميدی بود پيوند احزاب سياسی، نهادهای مدنی ژلهای، دانشگاه به عنوان يک پياده نظام قوی که میتواند مردم را به روشنفکران پس بدهد، همه در خدمت اين تحول قرار گرفتند.»
محمد خاتمی جمع اضدادی بود که از هر زاويه برای عدهای جذابيتهايی داشت. آخوند سيد شيک پوشی که لبخند بر لب داشت و با ادبيات رايج سياستمداران جمهوری اسلامی سخن نمیگفت. حلقه ازدواجش همچنان در دستانش بود و گفتمانش گفتمانی متفاوت بود با شاخصهايی شناخته شده برای خواص و ناشناخته برای ديگر بخشهای جامعه. در کنار امکانات محدود تبليغاتی ستاد او. مسافرتهای اتوبوسی به سراسر ايران و بی واسطه و بیتکلف در ميان مردم بودن، از نامزد کم شانس منتقدان انگيزههايی برای گفتن يک «نه» بزرگ به نماينده حاکميت يعنی علیاکبر ناطق نوری، رييس مجلس شورای اسلامی وقت ساخته بود.
در اين ميان حمايت حزب کارگزاران که نزديکان اکبر هاشمی رفسنجانی آن را تشکيل میدادند و آورده شدن امکانات تبليغاتی و مالی آنها به کمپين محمد خاتمی تصوير اميدوار کننده تری از آينده انتخابات ارائه میکرد. آن قدر که به دور دوم کشيده شدن انتخابات حال ديگر گزينه احتمالی پيش رو شده بود.
مراد ويسی، عضو شورای سردبيری روزنامه سلام در سال ۷۶:
«دقيقا ما اين چهار مرحله را در آن شش ماه انتخابات از آبان تا خرداد طی کرديم. يعنی اول فکر میکرديم آقای موسوی میآيد به عنوان يک نامزد جدی در مقابل فضای سنگين حکومت به نفع آقای ناطق نوری، بعد فضای بعدی اين بود که دنبال يک نامزد بگردند و فضای بعدی اين بود که نامزدی پيدا کنند که آبرومند بيايد در انتخابات و بعد يواش يواش اين فضا به دست آمد که میشود رفت دور دوم. يکی دو شب مانده به انتخابات اين فضا گرفته بود که اصلا آقای خاتمی میبرد. ولی اين فرض هم وجود داشت که حکومت ممکن است کاری کند که دست ببرد در نتايج و بگويد که انتخابات رفته دور دوم.»
تمايل ملی- مذهبیها به طرف آقای خاتمی بود و يک عده تاييد کردند و توی شهرستانها هم دانشجويانی که به طرف ملی مذهبیها گرايش داشتند اجماع کلی روی حمايت از آقای خاتمی بود. اين سيگنال تحول قبلا زده شده بود. ولی اين برای بعضیها قابل فهم بود. برای ما نقطه اميدی بود پيوند احزاب سياسی، نهادهای مدنی ژلهای، دانشگاه به عنوان يک پياده نظام قوی که میتواند مردم را به روشنفکران پس بدهد، همه در خدمت اين تحول قرار گرفتند.تقی رحمانی، روزنامه نگار و فعال سیاسی ملی- مذهبی
سراجالدين ميردامادی عضو دفتر تحکيم وحدت در سال ۷۶:
«خب. اينجا آقای ناطق نوری خيلی قدرت فائقه بود و خيلی شانس کمی ديده میشد و حتی من خاطرم هست که شايد مثلا يک ماه مانده به انتخابات در دفتر آقای کروبی جلسه بود، ياس و نااميدی به گونهای بود که حتی آقای کروبی تاکيد داشت که همه بايد تلاش کنيم که با يک رای آبرومندانهای انتخابات را عبور کنيم ازش و اينکه حالا لزوما آقای خاتمی بتواند موفق باشد پيشبينی نمیشد. چون همه دستگاهها در اختيار آقای ناطق نوری بود و صدا و سيما از او حمايت میکرد. دستگاههای امنيتی اطلاعاتی همراه او بودند. بخش عمدهای از دولت آقای هاشمی هم حتی همدل و همسو با آقای ناطق نوری بود و کانديدای برتر محسوب میشد. از سوی دفتر رهبری هم به شدت حمايت میشد. خيلی اميدی وجود نداشت. تبليغات منفی عليه خاتمی بسيار زياد بود.»
کيومرث صابری، روزنامه نگار و طنزپرداز همان زمان در مجله گل آقا به ترديدهای جامعه درباره سلامت انتخابات اشاره کرده بود. در آن طنز آمده بود «مینويسی محمد خاتمی، میخوانند علیاکبر ناطق نوری!» اينجا نوبت اکبر هاشمی رفسنجانی مرد مقتدر آن روزهای عالم سياست ايران بود که در خطبههای نماز جمعه از سلامت انتخابات و صيانت آرای مردم سخن بگويد و تاکيد کند که امروز جابجايی آرا بزرگترين گناههاست.
مراد ويسی روزنامه نگار که آن روزها درتحريريه روزنامه سلام حضور داشت از ايجاد اطمينان نسبی پس از نماز جمعه رييس جمهوری وقت در ميان رایدهندگان به خاتمی میگويد:
«همه فکر میکردند حرف آقای هاشمی مثبت است و کمک میکند به اينکه جلوی آن فضای سنگينی که همه میگفتند تقلب میشود به نفع آقای ناطق نوری، گرفته شود.»
نامزد کم شانس منتقدان خود را به رقيبی جدی برای نامزد حاکميت بدل کرد که اگر خاتمی نيامده بود کار دشواری برای پشت سر گذاشتن رضا زوارهای عضو حقوقدان شورای نگهبان و محمد محمدی نيک معروف به ریشهری، وزير پيشين اطلاعات در پيش نداشت.
اما شايد کمتر کسی فکر میکرد که سرنوشت اين انتخابات در آن جمعه چنان رقم بخورد که ساعت ۱۴ روز شنبه- سوم خرداد- پس از اعلام نخستين آمار آرای ماخوذه، پيام تبريک علیاکبر ناطق نوری به محمد خاتمی منتخب مردم ايران از راديو سراسری همزمان پخش شود.
رکوردها برای محمد خاتمی جابجا شده بود. به قول سعيد حجاريان، مشاور محمد خاتمی و تئوريسين فکری نزديکان خاتمی، آنها انتظار باران داشتند اما سيل آمده بود. مشارکت مردمی به رقم بی سابقه ۸۰ درصد رسيده بود و از بيش از ۲۹ ميليون رای حدود ۷۰ درصد آرا يعنی چيزی بيش از ۲۰ ميليون رای از آن محمد خاتمی بود تا فصلی تازه در جمهوری اسلامی ايران رقم بخورد با نام اصلاحات.