انتخابات ۱۳۸۰؛ پایان دوره نخست اصلاحات و ناکامی روياها

صفحه نخست روزنامه توقیف شده «نوسازی» پس از ثبت نام محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۰.

برای بخش‌هايی از جامعه که هوايی تازه از فضای سياسی ايران مطالبه می‌کردند پايان دوره نخست اصلاحات به معنای پايان روياهای‌شان بود. اين بخش از جامعه به اين می‌انديشيدند که خاتمی و چهار سال دولت‌داری او نتوانسته آنها را به آمال وآرزوهای‌شان برساند.

نااميدها از دولت اصلاحات را تندروها يا ساختارشکنانی می‌خواندند که محمد خاتمی و مشی تغييرات و اصلاحات بطئی و گام به گام او راضی‌شان نمی‌کرد. صاحبان آن گفتمان پروژه عبور از خاتمی را کليد زده بودند و زمزمه‌هايی در اين باره داشتند.

Your browser doesn’t support HTML5

انتخابات ۱۳۸۰؛ پايان دوره نخست اصلاحات و ناکامی روياها


تعطيل شدن يک شبه روزنامه‌های نزديک به اصلاح‌طلبان که ميرحسين موسوی نخست وزير پيشين ايران از آن به عنوان «توقيف فله‌ای» مطبوعات ياد کرده بود، بازداشت و زندان برای روزنامه نگاران،‌ دگرانديشان و فعالان سياسی، قتل شماری از نويسندگان و منتقدان سياسی که به قتل‌های زنجيره‌ای معروف شد و حادثه حمله نيروهای امنيتی و لباس شخصی‌ها به دانشجويان کوی دانشگاه تهران در تيرماه سال ۷۸ فقط شماری از اتفاقات و بحران‌هايی بود که برای بسياری نااميدی از اصلاحات خاتمی را رقم زد.

اين نااميدی زمانی تعميق شد که اصلاح‌طلبان توانستند رقابت دوره ششم مجلس شورای اسلامی را از آن خود کنند و انتظارها از مجموعه اصلاح‌طلبان برای تغيير بسياری از مناسبات حاکم بيشتر و بيشتر شد.
مشکلات و موانع به حدی بود که در آستانه انتخابات رياست جمهوری زمزمه نيامدن محمد خاتمی رييس جمهوری وقت را به ميدان رقابت‌ها دامن زد.

سراج‌الدين ميردامادی، روزنامه نگار نزديک به اصلاح‌طلبان که در آن روزگار در وزارت کشور مشغول به فعاليت بود از ترديد‌های محمد خاتمی در آمدن و نيامدن به عرصه رقابت چنين می‌گويد:

«سال ۸۰ به گونه‌ای بود که آن اميدهايی که ايجاد شده بود نتوانسته بود دولت و آقای خاتمی آنها را تحقق بدهد. حالا اينکه چرا نتوانسته بود و دلايل و ريشه‌های آن چه بود بحث مفصلی است ولی مجموعا در برابر اميدهايی که ايجاد شده بود شکست‌هايی را در کارنامه خودش دولت داشت. ماجرای کوی دانشگاه را داشت. قتل‌های زنجيره‌ای را داشت و هجمات گسترده‌ای که اقتدارگرايان به دولت و ارکان دموکراتيک جامعه،‌ مطبوعات و احزاب داشتند... اينها را همه را در کارنامه‌اش داشت و دولت نتوانسته بود با آن حمايت گسترده‌ای که صورت گرفته بود در انتخابات ۷۶ و بعد حضور گسترده مردم در جامعه،‌ نتوانست از آن انرژی عظيم استفاده کند به نفع استيفای مطالبات مردم. اين بود که آقای خاتمی احساس نسبتا شکست می‌کرد.»

منتقدان عملکرد دولت خاتمی در ميان محافظه‌کاران، او را به بی‌توجهی به مسايل معيشتی و اقتصادی مردم متهم می‌کردند. و اين همان بخش از انتقادهايی است که احمد توکلی،‌ نامزد انتخاباتی رياست جمهوری سال ۸۰ آن را نمايندگی می‌کرد.

تعطيل شدن يک شبه روزنامه‌های نزديک به اصلاح‌طلبان که ميرحسين موسوی نخست وزير پيشين ايران از آن به عنوان «توقيف فله‌ای» مطبوعات ياد کرده بود، بازداشت و زندان برای روزنامه نگاران،‌ دگرانديشان و فعالان سياسی، قتل شماری از نويسندگان و منتقدان سياسی که به قتل‌های زنجيره‌ای معروف شد و حادثه حمله نيروهای امنيتی و لباس شخصی‌ها به دانشجويان کوی دانشگاه تهران در تيرماه سال ۷۸ فقط شماری از اتفاقات و بحران‌هايی بود که برای بسياری نااميدی از اصلاحات خاتمی را رقم زد.
محافظه‌کاران با وجود انتقادها و کارشکنی‌ها در برابر برنامه‌های دولت محمد خاتمی بر سر کانديدايی واحد برای شرکت در اين رقابت‌ها اجماع نکردند.

تقی رحمانی، ‌فعال سياسی ملی - مذهبی که در همان روزگار زندانی سياسی عقيدتی بود، کاميابی‌ها و ناکاميابی‌های دولت اصلاحات را اين گونه توصيف می‌کند:

«مشکل آقای خاتمی این بود که از تيم کارشناسی کارگزاران استفاده کرد. شعار توسعه سياسی در تيم اقتصادی کارگزاران سازندگی آقای هاشمی چندان جايگاهی نداشت. اين يکی از مشکلات بود. بعدها ديديم آقای خاتمی در تلفيق دو تيم سياسی و مديريتی و اقتصادی خودش دچار بحران شد. بخشی از تيم سياسی فرهنگی آقای خاتمی طرفدار جامعه‌ای با فضای بازتر بودند و بخشی‌شان بسته بودند. آقای خاتمی آمد يک سمفونی اقتصادی اجتماعی سياسی و فرهنگی گذاشت که در هماهنگ کردن اين ارکستر چندان موفق نبود و يکی از عوامل و مشکلات داخلی‌اش شد و اين مشکلات داخلی باعث شد که جناح‌های مقابل از اين ضعف‌ها استفاده کند و ضرباتی بزند. اين واقعيتی است.»

فضای پيش از شکل‌گيری انتخابات رياست جمهوری هشتم به گونه‌ای رقم خورده بود که مطبوعات آن زمان بيش از هر کس ديگری به دنبال آمدن رييس جمهوری وقت بودند که در دوره‌های پيش از آن حضور رييس جمهوری دوره اول در رقابت‌های دوره دوم امری عادی تلقی می‌شد.

ده نامزد آن انتخابات،‌ احمد توکلی، علی شمخانی، وزير دفاع خاتمی، عبدالله جاسبی، رييس دانشگاه آزاد اسلامی، محمود کاشانی، حسن غفوری فرد،‌ منصور رضوی، شهاب‌الدين صدر، علی فلاحيان، وزير اطلاعات هاشمی رفسنجانی و مصطفی هاشمی طبا هيچکدام نامزد جريان غالب منتقدان دولت اصلاحات نبودند تا بتوانند محافظه‌کاران را برای رسيدن به کرسی رياست جمهوری راهبری کنند. هواداران تحليل عبور از خاتمی نيز نماينده‌ای برای حضور در رقابت نداشتند تا همچنان همگان چشم انتظار آمدن خاتمی بمانند.

تقی رحمانی فعال سياسی ملی مذهبی:

«آنهایی که عبور از آقای خاتمی را مطرح کردند در ساختار قدرت ايران نقش زيادی نداشتند. بايد دقت کنيم عبور از خاتمی بحث روشنفکری، بحث دانشجويی بود. بخشی از آن. حتی کل دانشگاه نتوانست روی شعار عبور از خاتمی به وحدت برسد. شعار عبور از خاتمی توسط هيچ حزب سياسی قدرتمند مطرح نشد. بيايد مهندسی شود و اجرا شود. اين به عنوان يک ايده مطرح شد. خود من آن موقع معتقد بودم آقای خاتمی بايد وارد شود و با شعور هم وارد شود. چون آقای خاتمی کانديدای بديل نداشت. زيرساخت‌های اقتصادی، سياست‌های کلان خب رو به بهبود بود. يک چهره بهتر از آقای خاتمی در جناح مقابل وجود نداشت. شما ليست کانديداها را نگاه کنيد. در سال ۸۰ هيچکدام شان چهره قابل عرض نيستند. واقعيت اين است که مردم... من اعتقاد دارم هنوز آقای خاتمی اقبال دارد. مردم يک اعتمادهايی به افراد دارند. فرق است بين روشنفکران، تحصيل‌کرده‌ها. آقای خاتمی به اصطلاح معروف توانسته بود درصدی از اعتماد و صداقت را در دوران رياست جمهوری‌اش نشان دهد. يک ويژگی که آقای خاتمی دارد و بايد به آن توجه کنيم من خيلی کمتر در سياستمداران داخل ايران ديده‌ام و مهندس سحابی را زياد ديدم... اينها حاضرند هر انتقادی را گوش کنند. خودشان را در معرض ديگران قرار دهند. اين عنصر کمی نيست. تحصيل‌کرده‌ها از اين روحيه خوش شان می‌آيد. اين يک چيز قابل تحملی است. من به اين می‌گويم نگاه مدنی و رفتار مدنی. امکان دارد که ديدگاه‌های شان موافق هم نباشد ولی اين آقای خاتمی يک مقدار سياست کلان بهبود پيدا کرد و يک اعتماد جهانی آقای خاتمی به وجود آورد. خب نگاه جهان هم به آقای خاتمی بسيار تاثير داشت. قيمت نفت يک مقدار رفت بالا.»

سرانجام محمد خاتمی راضی به ثبت نام شد و در جلسه ثبت نام خود در حالی که بغض راه گلويش را بسته بود و چشمانش اشک‌ آلود بود در برابر خبرنگاران از پايبندی‌اش به همان عهد پيشين سخن گفت.

سخنرانی ورود خاتمی به عرصه رقابت‌ها بخشی از فيلم انتخاباتی او شد که بهروز افخمی کارگردان سينما و نماينده آن روز مجلس برايش ساخته بود.

سراج‌الدين ميردامادی روزنامه نگار نزديک به اصلاح‌طلبان آمدن غيرمعمول خاتمی به عرصه رقابت‌های انتخاباتی را چنين توضيح می‌دهد:

«آن اشکی که ايشان ريخت به دليل همين بود که به آن اميدها دست پيدا نکرده بودند و ترديدهای جدی وجود داشت.»

تعدد نامزدهای انتخاباتی در اين دوره تنها با دوره نخست انتخابات رياست جمهوری قابل مقايسه بود. با اينکه ميزان مشارکت در انتخابات سال ۸۰ در مقايسه با انتخابات دوره قبل با کاهش همراه بود و ۶۷ در صد از واجدين در آن شرکت کردند، محمد خاتمی توانست در نهايت با کسب ۷۷ درصد آرا،‌ بيش از ۲۱ ميليون رای را به نام خود ثبت کند تا دومين انتخاب شدنش به عنوان رييس جمهوری ايران با رکوردی تازه در کسب رای مردم تا آن زمان همراه باشد. رکوردی که پيش از آن در سال ۷۶ به نام خود او ثبت شده بود.