فیلم «سیبری شمالی» بر پرده صد سینما در آلمان

  • امير مصدق کاتوزيان
«سیبری شمالی» نام اولین فیلم سینمایی مینو براتی، آلمانی ایرانی تبار است که تهیه کنندگی آن را بر عهده داشته و یکی از فیلمنامه نویسان آن است.

این فیلم در ۱۰۰ سینمای آلمان به روی پرده رفته است.


این کمدی داستان مردی با همه خصوصیات معروف آلمانی های کاری و منطقی را به تصویر می کشد که برای کار به سیبری منتقل و در آنجا عاشق یک آوازه خوان روس می شود.

مینو براتی، فیلمنامه نویس و تهیه کننده فیلم سینمایی «سیبری شمالی» پنجمین همسر یوشکا فیشر وزیر خارجه پیشین آلمان است.

در ارتباط با نمایش این فیلم، با مینو براتی صاحب شرکت تولید فیلم «جویا» و سینماگر مقیم برلین گفت و گو کرده ایم.

در فیلم شما یک مرد آلمانی پرکار و خشک و بی‌احساس عاشق یک زن آوازه‌خوان و هنردوست و حساس می‌شود. آیا فیلم درباره جاذبه میان زن و مردی با شخصیت‌هایی کاملا متضاد است یا داستان رابطه آلمانی‌ها با خارجی‌هاست؟

مینو براتی: خوب از همین خلاصه معلومه که این فیلم یک کمدیه، مگه نه؟ یعنی داستان یک برخورد فرهنگیه و داستان مردی که باید به دوردست‌‌ترین نقطه جهان سفر کنه تا سرانجام هویتش با هویت اولش عوض بشه.

در بعضی فیلم‌های آلمانی معمولا ترک ها و کردها و سایر اقلیت‌ها در نقش بیگانه به تصویر کشیده می‌شوند. در صورتی که در فیلم شما نقش بیگانه را مردی آلمانی بازی می‌کند. آیا هدف شما این بود که هم‌میهنان میزبان آلمانی شما بعد از دیدن فیلم حس همزادپنداری بیشتری با مهاجران کنند؟ تکثر فرهنگی بر سناریویی که کار شماست سایه انداخته؟

بله فکر می‌کنم دست می‌گین. یک بعد دیگه‌ هم هست. این گونه داستان ها به طور کلی در گونه‌ای طبقه‌بندی می‌شوند که «ماهی بیرون از آب» نامیده می‌شود. در این مورد خاص باید مرد مجردی را به درون فرهنگ بیگانه‌ای پرتاب کرد و او را با نوع نگاه دیگه‌ای مواجه کرد. در این مورد یک کشور کاملا متفاوت. تا اون بتونه با موانع دست و پنجه نرم کنه. که در این مورد خاص بیشتر این موانع در درون خود او هستند و من خودم می‌تونم با چنین شرایطی ارتباط برقرار کنم. و بسیاری دیگر هم فکر می‌کنم می‌توانند. چون معمولا ما سد راه خودمون هستیم و خودمون هم اینو می‌دونیم. اما فائق آمدن بر این شرایط برای همه ما سخته.

پدرتان مهران براتی یک دانشگاهی و فعال سیاسی ایرانی است که بیش از چهار دهه پیش به آلمان مهاجرت و در آنجا زندگی کرده است. می‌پرسم تجربه بزرگ شدن با یک مهاجر نسل اولی بر روی سناریوی شما اثر گذاشته یا نه؟

من هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده بودم. اما نمی‌شه انکار کرد که این رابطه می‌تونه روی من اثر گذاشته باشد. بدون اینکه از آن آگاه باشم که در طول زندگی در کنار پدری بودم که بسیار دوستش داشتم و همه عمر با من در این کشور زندگی کرد و آن را میهنش ندانست. این شرایطی است بسیار دردناک که دردش به فرزندان هم منتقل می‌شود.

چرا سیبری را برای محل وقوع داستان برگزیده اید؟

(می‌خندد) بله به خصوص برای آلمانی‌ها. آلمانی‌ها همه تصویری از سیبری دارند و این تصویر همیشه با لغاتی مثل جنگ،‌ گولاک و اردوهای مخوف کار اجباری پیوند دارد و این باور هم رایج است که سیبری سرزمینی است پوشیده از برف و یخ و انبوهی از خرس و همه این چیزها.

من فکر کردم انتخاب سیبری پیچ و تاب جالبی به این نوع داستان ها می‌دهد که معمولا به جای سیبری شهرهایی مثل توسکانی در ایتالیا و یا پروانس فرانسه را انتخاب می‌کنند. بنابراین این پیچ‌ و تاب جالبیه، متاثر از طبیعت عجیب و زیبای آنجا که به ذهن هیچ کس و بیشتر کسانی که فقط نام سیبری را شنیدند نمی‌رسه.

این واقعیت که شما همسر یوشکا فیشر وزیر خارجه پیشین آلمان هستید در ساختن این فیلم به شما کمک کرد یا لطمه زد؟

فکر می‌کنم هیچکدوم. کار من کار منه. کار و بار من هم کار و بار منه. در مورد آن هم همینطوره. این موضوع نه برای من مساله‌ای ایجاد می‌کنه و نه برای کسانی که با آنها کار می‌کنم.

پروژه‌های بعدی شما کدامند؟

فکر می‌کنم پروژه بعدی ام فیلمی درباره یک داستان آلمانی ترک است. داستان یک فوتبالیست جوون دورگه که باید میان تیم ملی این دو کشور یکی را انتخاب کنه. علاوه بر این پروژه مشترکی هم دارم با دانیس تانوویچ، کارگردان برجسته که برای فیلمش به نام «سرزمین هیچکس» برنده جایزه اسکار شد. بعد از دیدن یک تئآتر آلمانی عاشق آن شده و ما می‌خواهیم بر مبنای آن فیلمی بسازیم.