حسين علايی از فرماندهان پيشين نيروی دريايی سپاه پاسداران با انتشار نامه ای به مناسبت سالروز ۱۹ دی ماه سال ۱۳۵۶ از تصميم های آخرين سال حکومت محمدرضا شاه انتقاد کرده است.
اين نامه که در شماره دوشنبه روزنامه اطلاعات منتشر شده، حاوی نکاتی است که بسياری آن را با شرايط کنونی در ايران مقايسه کرده اند.
برخی از وب سايت های داخل ايران نيز که اين نامه را منتشر کرده بودند پس از ساعاتی آن را از صفحات خود حذف کردند.
رادیو فردا در گفت وگو با محمد نوری زاد، مستندساز و منتقد حکومت ايران، ابتدا تعبير او را از اين نامه پرسيده است.
محمد نوری زاد: من فکر می کنم که جناب سردار علايی آمده بود خصلت های ديکتاتورها را که همه زمانی و همه مکانی است و در همه جا معنای واحدی دارد و می شود يک معنای واحدی را هم از آن استنتتاج کرد، را برشمرده بود.
او به اين مسائل اشاره کرد که بله. شاه مثلا يک چنين رفتاری کرد و دم دمای خروج از کشور از خودش می پرسيد که اگر من ظلم نمی کردم، اگر به مردم آزادی می دادم، اگر مردم را نمی کشتم، آيا بهتر نبود؟ و در آن شرايط آيا نمی توانستم برقرار باشم؟
اين يک شيوه ای است در نگارش. به اين شکل که شما می آييد و از المان های مختلف برای مقصودتان بهره برداری می کنيد. طبعا اگر آشکار بنويسيد تبعاتی هم برای شما دارد.
اين هوشمندی ايشان را می رساند که با انگشت نهادن بر هر آنچه که بر شاه رفت، حالا بهره برداری می کند برای شرايط امروز رهبر جمهوری اسلامی ايران و يا هر آن کسانی که الان در راس امور قرار دارند و به مردم ظلم می کنند و مردم را در تنگنا قرار داده اند.
آقای نوری زاد، به گمان شما می شود اين نامه را هم در شمار نامه هايی دانست که اخيرا از سوی برخی افراد به صورت مستقيم برای آيت الله خامنه ای نوشته شده است؟ از جمله نامه های خود شما؟
خوب من آزادتر حرفم را می زنم. دوستی که الان در يک وزارتخانه يا تشکيلات کار می کند، آن آزادی عمل مرا ندارد. مثلا فرض بفرماييد معاون فلان وزارتخانه چون در حال کار و خدمت در وزارتخانه دولتی است، با خط قرمزهای بسيار وسيعی مواجه است که آزادی عمل بنده را ندارد.
امثال ايشان طبيعی است که با خط قرمزهای مختلفی روبرو هستند. به ويژه کسی که در سپاه پاسداران به عنوان پاسدار شاغل است و يا جزو سرداران به نام جمهوری اسلامی ايران است.به همين دليل برای ايشان خيلی دشوار است که بخواهد مستقيم گويی کند. گر چه ايشان انسان آزاده ای است.
مثلا يادم هست که اولين نوشته در مورد محسن روح الامينی که در کهريزک متاسفانه سلاخی شد و از دنيا رفت، همين ايشان بود که نوشت و فضا را باز کرد که بشود از کهريزک سخن گفت.
سردار حسين علايی که از فرماندهان پيشين نيرويی دريايی سپاه است، چرا در شرايط کنونی دست به نوشتن چنين نامه ای زده است؟
در درجه اول به خاطر اينکه انسان است و نخواسته است انسانيت خودش را ناديده بگيرد. شما وقتی در يک تشکيلاتی، بخصوص در سپاه شاغليد، بديهی است که يا بايد سکوت کنيد و اگر نابهنجاری و زشتی در رفتار يک مجموعه در يک بخشی را شاهد بوديد اعتراض کنيد و نسبت به آن رفتار نادرست برآشوبيد.
اينها تقريبا تعريف نشده است. يک چنين راهی را ديگران رفته اند و به سرنوشت های بسيار تلخی دچارشده اند.
ايشان انسان است و نخواسته است انسانيت خودش را به حاشيه ببرد و فراموش کند. بخصوص اينکه به عنوان يک مورخ آمده است سرنوشت شاه را يک به يک برشمرده است و او را در يک تنگنای زمانی با وجدان خودش مواجه کرده و به واگويه واداشته است که «اگر من اين کارها را نمی کردم آيا اين اتفاقات می افتاد؟ اگر ظلم نمی کردم؟ به مردم آزادی می دادم و مردم را نمی کشتم و به تنگنا در نمی انداختم چه می شد؟»
يعنی همان يک به يک تنگناهايی که همين الان بر مردم ما دارد وارد می شود. يعنی مردم ما کشته می شوند بدون اينکه اصلا امکان اعتراض داشته باشند. در يک فضای پر از خفقان داريم زندگی می کنيم بدون اينکه صدای ما به جايی برسد.
ما در شرايطی هستيم که مردم ما آسيب می بينند، زندانی می شوند ، بدون اينکه بتوانند کاری بکنند.
اين نامه که در شماره دوشنبه روزنامه اطلاعات منتشر شده، حاوی نکاتی است که بسياری آن را با شرايط کنونی در ايران مقايسه کرده اند.
برخی از وب سايت های داخل ايران نيز که اين نامه را منتشر کرده بودند پس از ساعاتی آن را از صفحات خود حذف کردند.
رادیو فردا در گفت وگو با محمد نوری زاد، مستندساز و منتقد حکومت ايران، ابتدا تعبير او را از اين نامه پرسيده است.
Your browser doesn’t support HTML5
محمد نوری زاد: من فکر می کنم که جناب سردار علايی آمده بود خصلت های ديکتاتورها را که همه زمانی و همه مکانی است و در همه جا معنای واحدی دارد و می شود يک معنای واحدی را هم از آن استنتتاج کرد، را برشمرده بود.
او به اين مسائل اشاره کرد که بله. شاه مثلا يک چنين رفتاری کرد و دم دمای خروج از کشور از خودش می پرسيد که اگر من ظلم نمی کردم، اگر به مردم آزادی می دادم، اگر مردم را نمی کشتم، آيا بهتر نبود؟ و در آن شرايط آيا نمی توانستم برقرار باشم؟
اين يک شيوه ای است در نگارش. به اين شکل که شما می آييد و از المان های مختلف برای مقصودتان بهره برداری می کنيد. طبعا اگر آشکار بنويسيد تبعاتی هم برای شما دارد.
اين هوشمندی ايشان را می رساند که با انگشت نهادن بر هر آنچه که بر شاه رفت، حالا بهره برداری می کند برای شرايط امروز رهبر جمهوری اسلامی ايران و يا هر آن کسانی که الان در راس امور قرار دارند و به مردم ظلم می کنند و مردم را در تنگنا قرار داده اند.
آقای نوری زاد، به گمان شما می شود اين نامه را هم در شمار نامه هايی دانست که اخيرا از سوی برخی افراد به صورت مستقيم برای آيت الله خامنه ای نوشته شده است؟ از جمله نامه های خود شما؟
خوب من آزادتر حرفم را می زنم. دوستی که الان در يک وزارتخانه يا تشکيلات کار می کند، آن آزادی عمل مرا ندارد. مثلا فرض بفرماييد معاون فلان وزارتخانه چون در حال کار و خدمت در وزارتخانه دولتی است، با خط قرمزهای بسيار وسيعی مواجه است که آزادی عمل بنده را ندارد.
امثال ايشان طبيعی است که با خط قرمزهای مختلفی روبرو هستند. به ويژه کسی که در سپاه پاسداران به عنوان پاسدار شاغل است و يا جزو سرداران به نام جمهوری اسلامی ايران است.به همين دليل برای ايشان خيلی دشوار است که بخواهد مستقيم گويی کند. گر چه ايشان انسان آزاده ای است.
مثلا يادم هست که اولين نوشته در مورد محسن روح الامينی که در کهريزک متاسفانه سلاخی شد و از دنيا رفت، همين ايشان بود که نوشت و فضا را باز کرد که بشود از کهريزک سخن گفت.
سردار حسين علايی که از فرماندهان پيشين نيرويی دريايی سپاه است، چرا در شرايط کنونی دست به نوشتن چنين نامه ای زده است؟
در درجه اول به خاطر اينکه انسان است و نخواسته است انسانيت خودش را ناديده بگيرد. شما وقتی در يک تشکيلاتی، بخصوص در سپاه شاغليد، بديهی است که يا بايد سکوت کنيد و اگر نابهنجاری و زشتی در رفتار يک مجموعه در يک بخشی را شاهد بوديد اعتراض کنيد و نسبت به آن رفتار نادرست برآشوبيد.
اينها تقريبا تعريف نشده است. يک چنين راهی را ديگران رفته اند و به سرنوشت های بسيار تلخی دچارشده اند.
ايشان انسان است و نخواسته است انسانيت خودش را به حاشيه ببرد و فراموش کند. بخصوص اينکه به عنوان يک مورخ آمده است سرنوشت شاه را يک به يک برشمرده است و او را در يک تنگنای زمانی با وجدان خودش مواجه کرده و به واگويه واداشته است که «اگر من اين کارها را نمی کردم آيا اين اتفاقات می افتاد؟ اگر ظلم نمی کردم؟ به مردم آزادی می دادم و مردم را نمی کشتم و به تنگنا در نمی انداختم چه می شد؟»
يعنی همان يک به يک تنگناهايی که همين الان بر مردم ما دارد وارد می شود. يعنی مردم ما کشته می شوند بدون اينکه اصلا امکان اعتراض داشته باشند. در يک فضای پر از خفقان داريم زندگی می کنيم بدون اينکه صدای ما به جايی برسد.
ما در شرايطی هستيم که مردم ما آسيب می بينند، زندانی می شوند ، بدون اينکه بتوانند کاری بکنند.