سه سال آوارگی ایرانی ها در «سرزمین حرام»

اردن می گويد با مشکل حضور ميليون ها فلسطينی روبروست و ديگر نمی تواند که به خود اجازه دهد، ايرانيان نيز وارد خاک اردن شوند.


«هنگامی که از پناهجويان آواره در مرز اردن و عراق تلفنی پرسيدم که نيازمندی های مهم شما چيست که در سفرم به اين منطقه با خود برای شما بياورم؟، يکی از زنان ايرانی با التماس و عجز گفت: لطفا سم کشنده بياوريد. عاصی و درمانده شده ايم. تنها مرگ را ازخدا طلب می کنيم.»


اين جملاتی است که بهمن معالی زاده، مسوول بنياد ايرانی- آمريکایی «نوروز» در مصاحبه با خبرگزاری آسوشيتدپرس درباره وضعيت دهها نفر از پناهجويان آواره ایرانی در مرز اردن وعراق بيان کرده است.


۱۹۴ نفر از ايرانيانی که اکثر آنها کرد هستند، حدود سه سال است که در مرز موسوم به «سرزمين حرام» (ارض الحرام) در مرز اردن و عراق سرگردان هستند.


دولت اردن از پذيرش درخواست آنان برای ورود به خاک اردن به منظور رفتن به يک کشور غربی خودداری کرده است.


اين پناهجويان درخواست های مکرر مسوولان کميساريای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد را نيز که قويا به آنان توصيه می کنند به بخش های کردنشين عراق بازگردند، رد کرده و می گويند: حاضرند همچنان رنج و مرارت های زندگی در اين صحرای سوزان را تحمل کنند و از بازگشت به عراق خودداری کنند.



۱۹۴ نفر از ايرانيانی که اکثر آنها کرد هستند، حدود سه سال است که در مرز موسوم به «سرزمين حرام» (ارض الحرام) در مرز اردن و عراق سرگردان هستند.

از زمانی که نبرد آمريکا و هم پيمانان آن عليه حکومت صدام حسين در عراق آغاز شد، صدها نفر از پناهندگان ايرانی زاده مقيم عراق، جان خود را در خطر ديدند و از اردوگاه هایی که صدام حسين آنها را محصور نگاهداشته بود، به سوی مرز اردن رفتند.


آنها پياده خود را به آن سوی مرز اردن رساندند و در دو اردوگاه بزرگ بيابانی اسکان يافتند. پس از مدت های مديد، دولت اردن و کميساريای عالی پناهندگان سازمان ملل پذيرفتند که يک گروه ۶۵۰ نفره از اين پناهجويان همراه با چند صد نفر از فلسطينی هایی که از عراق گريخته بودند وارد خاک اردن شوند.


پس از مدتی، کشورهای غربی درخواست پناهندگی ايراني هایی را که وارد خاک اردن شده و در اردوگاه شهرک مرزی «الرويشيد» اسکان يافته بودند، را پذيرفتند.


تمامی اين افراد از اردن به سوی سرنوشتی جديد به کشورهای غربی رفتند. ايرلند، نروژ، سوئد، کانادا و نيوزيلند درشمار کشورهایی بودند که به اين ايرانيان پناه دادند.


اما زندگی ۱۹۴ نفر ديگر که در اردوگاه دوم در آن سوی مرز اردن باقی ماندند، تا به امروز با سختی بسيار همراه است.


اردن در برابر همه درخواست ها برای دادن اجازه ورود به اين گروه مقاومت کرده است. فرح پهلوی، ملکه سابق ایران و بنياد «نوروز» درخواست های متعددی از اردن برای پذيرش درخواست اجازه ورود به اين ايرانيان به عمل آورده اند.


اردن می گويد با مشکل حضور ميليون ها فلسطينی روبروست و نيز از زمان حمله آمريکا به عراق، بيش از يک ميليون عراقی به اردن سرازير شده اند و ديگر نمی تواند که به خود اجازه دهد، ايرانيان نيز وارد خاک اردن شوند.


اردن نگران است که دادن مجوز ورود به گروه دوم از ايرانيان، موجب شود که موج ديگری از ايرانی زادگان مقيم عراق به سوی این کشور روان شوند و اين کشور را با مشکلات بزرگتری روبرو کنند.


با وجود اين، بنياد «نوروز» می گويد: از تلاش های سه سال اخير خود برای حل اين معضل نوميد نشده و به کوشش های خود ادامه می دهد.


اين بنياد در سه سال اخير، از محل کمک هایی که از ايرانيان در سراسر جهان گرد آوری شده، پول، غذا، دارو و شماری ديگر از نيازهای اساسی اين پناهجويان را تامين کرده است.


گرمای طاقت فرسا، سرمای کشنده


خبرنگار آسوشيتدپرس و چند خبرنگار خارجی ديگر که در روزهای اخير از سوی دولت اردن اجازه يافتند، برای ديداراز اين پناهجويان از مرز غربی اردن عبور کنند و به منطقه «ارض الحرام» وارد شوند، در گزارش های خود، زندگی اين ايرانيان را به تصوير کشيده اند.



زندگی ما عين بدبختی و بيچارگی است. تابستانها داغ و سوزان است و عقرب و مار از چادرها بالا می روند. زمستان ها به شدت سرد است. چادر درست و حسابی نداريم.
یک زن کرد ایرانی

شمار زيادی از اين پناهجويان را زنان و بويژه کودکان تشکيل می دهند. يک زن ايرانی کرد می گويد: زندگی ما عين بدبختی و بيچارگی است. تابستانها داغ و سوزان است و عقرب و مار از چادرها بالا می روند. زمستان ها به شدت سرد است. چادر درست و حسابی نداريم.


چادرها چيزی جز حصيرها و لحاف های کهنه و پاره ای که خود پناهجويان به هم وصل کرده اند، نيست. اردوگاه محصور است. کسی حق ورود به آن را ندارد. تاکنون تنها چند بار مسوول بنياد «نوروز» همراه با چند خبرنگار خارجی و نيز نمايندگان يک نهاد بشردوستانه فرانسوی و نيز يک گروه انساندوستانه ژاپنی توانسته اند، ديدارهای معدودی از اين اردوگاه داشته باشند.


سربازان آمريکایی که در خاک عراق مستقرند، تاکنون کمک های غذایی و اندکی آب به اين ايرانيان آواره رسانده اند.


اما پناهجويان ناچارند آب مورد نياز خود را از رانندگان کاميون های عربی که در اين منطقه به شدت خطرناک مرزی در حرکت هستند، گدایی کنند.


يکی از مردان کرد در حالی که از شرم نگاه خود را به زمين دوخته، می گويد: برخی از اين رانندگان عرب در برابر درخواست ما برای آب، بی شرمانه گفته اند که زن های خود را در اختيار ما بگذاريد!


اسماعيل کريمی به خبرگزاری آسوشيتدپرس می گويد: «ما ظاهرا پناهنده هستيم. اما از هيچ يک از حقوق اساسی پناهندگان برخوردار نيستيم.»


اين آوارگان به شدت از کميساريای عالی پناهندگان سازمان ملل انتقاد می کنند و می گويند: اين کميساريا به مانعی جدی بر سر راه پذيرش درخواست پناهندگی آنان تبديل شده و به جای کمک به آنان، می خواهد که آنها به عراق بازگردند.


اما اين پناهجويان می گويند: «ما عراقی نيستيم. ما ايرانی هستيم. اما بازگشت ما به ايران، به اين دليل که خود ما يا والدين ما در سازمان های سياسی مخالف جمهوری اسلامی فعاليت کرده اند، خطرناک است و در عراق نيز از تعرض عراقی ها در امان نيستيم.»



ما عراقی نيستيم. ما ايرانی هستيم. اما بازگشت ما به ايران، به اين دليل که خود ما يا والدين ما در سازمان های سياسی مخالف جمهوری اسلامی فعاليت کرده اند، خطرناک است و در عراق نيز از تعرض عراقی ها در امان نيستيم.
یک پناهجوی کرد ایران

آنان ياد آور می شوند که کردهای «اهل حق» و کردهای «يزيدی» در عراق در سال های اخير از سوی نيروهای القاعده مورد حملات شديد قرار داشته اند.



«آوارگان فراموش شده»

اکثر اين ايرانيان کرد، «اهل حق» هستند و می گويند: در سال های زندگی درعراق، مورد اذيت و آزار قرار داشته اند و صدام حسين نيز به آنها اجازه نمی داد که با ديگر کردها يا ساير مردم عراق در ارتباط باشند.


برخی از آنها بيش از ۲۰ سال در اردوگاه های محصور در عراق زندگی کرده اند. شمار زيادی از آنها در اين اردوگاه های محصور در عراق بدنيا آمده اند، و در حالی که نه شناسنامه ايرانی دارند و نه شناسنامه عراقی، خود را ايرانی معرفی می کنند.


اين آوارگان که خود را «فراموش شدگان» توصيف می کنند، در حالی که در زير آفتاب سوزان منطقه با گرمای نزديک به پنجاه درجه در تابستان و سرمای ۲۰ درجه زير صفر در زمستان دست و پنجه نرم می کنند، از ايرانيان نيز درخواست دارند که با تلاش بيشتر، «جان فرزندان آنها را از اين مشقت نجات دهند و با سازمان های جهانی در تماس باشند.»


بهمن معالی زاده، مسوول بنياد «نوروز» که اکنون يک ماه است از آمريکا برای پنجمين بار در سه سال اخيربه اردن رفته، به راديو فردا می گويد: پيش از اين سفرش به اردن، بار ديگر در ژنو با مسوولان ارشد کميساريای عالی پناهندگی سازمان ملل ديدار کرد و تلاش کرد آنها را به پذيرش درخواست اين گروه از ايرانی ها متقاعد کند.


هنگامی که اشعه خورشيد در اين صحرای بی آب وعلف غروب می کند، گلاويژ، دخترکی از پناهجويان، در حالی که صورت آفتاب خورده خود را با دست های زمخت و پر از چينش می پوشاند تا اشکهايش را از ديد خبرنگاران پنهان کند، می گويد: غروبی ديگر فرارسيد، اما چشم اميد ما هنوز به دميدن اشعه ديگری از خورشيد در شفق فرداست که زندگی نوينی برای ما در پی داشته باشد.


مسوول بنياد «نوروز» که خود زاده آمريکاست و زندگی اش را در آمريکا برای کمک به اين پناهجويان ايرانی رها کرده، می گويد: بنياد او می کوشد، براستی روزی نو برای اين فراموش شدگان بيافريند و «نوروز واقعی برای آنان به ارمغان آورد.»