از حافظ اسد تا بشار اسد: درس هايی که پسر از پدر نياموخت

حافظ اسد (چپ) و بشار اسد، رییس جمهوری فعلی سوریه

چشمه های خون در شهرهای سوريه يکی پس از ديگری فوران می کند. پس از سرکوب های سنگين، به گمان اينکه حماه آرام گرفته، حمص سر به شورش گذاشت، حمص آرام نگرفته، درعا به خاک و خون کشيده می شود، هنوز درعا کنترل نشده ، شهر حوله سرکوب می گردد و حکايت همچنان باقی است تا آنجا که دبيرکل سازمان ملل بگوييد چند بار بايد اين جنايات را محکوم کنم؟! پيش از نيز دبير کل گفته بود: «بشار خوی انسانی خود را از دست داده است.»

سال ها پيش از اين حافظ اسد، تصفيه خونينی از پيروان اخوان المسلمين را در سال ۱۹۸۲ به انجام رسانده بود تا بتواند ميراث خود را در ژوئن ۲۰۰۰ به فرزندش بشار اسد واگذار کند.

اينک پسر در سال ۲۰۱۲ خود را در شرايط ۳۰ سال پيش پدر می بيند در حالی که در آن سال تنها ۱۷ سال بيش نداشت و برادر بزرگش «باسل» نامزد جانشينی پدر بود و او علاقه مند به رشته چشم پزشکی. آيا ارزيابی بشار از به کارگيری روش پدر در ۳۰ پيش از اين، منتج به نتيجه خواهد شد؟

آموزه های پسر از پدر: استراتژی شهر سوخته و پاکسازی گروهی

نقل است که انيسه مخلوف، مادر بشار اسد (همسر حافظ اسد)، به فرزند خود توصيه کرده است راه پدر را در تضمين حکومت پی گيرد. روش پدر در سال۱۹۸۲ عبارت بود از بکارگيری «استراتژی شهر سوخته و پاکسازی گروهی». حافظ اسد در آن سال طی يک عمليات نظامی ۲۷ روزه رقمی تا ۳۰ هزار نفر(بنا به گزارش کميته حقوق بشر سوريه) را به قتل رساند. معترضان همگی از جريان طرفداران اخوان المسلمين سوريه بودند که بنا به ادعای حکومت دست به اقدامات مسلحانه عليه دولت زده و در شهر حماه موضع گرفته بودند.

استراتژی شهر سوخته در سال ۱۹۸۲ با موفقيت کامل به اجرا گذاشته شد تا آنجا که از آن پس هيچ اعتراض داخلی در سوريه تا سال ۲۰۱۱ مشاهده نشد.

در اين سال، اما، در الهام از قيام های مردمی در تونس، مصر، يمن، ليبی و بحرين (بهار عربی) شهر حماه دوباره سر به شورش گذاشت. سرکوب از همان آغاز شروع شد ولی نه تنها در ۲۷ روز کنترل نشد که دامنه منازعات اينک پس از يک سال تا قلب دمشق نيز رسيده است. شهرهای زيادی، اينک، سر به نافرمانی گذاشته اند. ارتش آزاد سوريه اعلام موجوديت کرده، برخی مقامات ارشد ارتش به صف اپوزسيون پيوسته و کنترل بخش های زيادی از کشور از دست دولت مرکزی خارج شده و «شورای ملی سوريه» تشکيل شده است.

تفاوت های دوران پدر و پسر

تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات: در ۳۰ سال پيش از اين، هنوز تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات (ICT) آن گونه که اينک گسترده، فراگير و تاثيرگذار است، نبود. علاوه بر اينکه خبری از شبکه های اجتماعی نيز در کار نبود.

برای نمونه ای روشن، انقلاب مصر که در ۱۸ روز دولت ۳۰ ساله حسنی مبارک را درنورديد، با فراخوان يک جوان مصری در فيس بوک آغاز شد. بدين ترتيب است که جنايات امروز سوريه در اندک ساعاتی به سراسر جهان مخابره و وجدان هر بيننده ای را جريحه دار می کند.

در غياب رسانه های رسمی که به دليل ممانعت دولت سوريه نمی توانند رويدادهای هولناک را پوشش دهند، اين وظيفه را هر شهروند ساده سوری با داشتن يک دستگاه ساده ديجيتالی به عنوان شهروند خبرنگار(Citizen-journalists) در دنيای ديجيتالی برعهده گرفته است. در نتيجه هيچ رويدادی از چشم جهانيان پنهان نمانده است. اين درحالی است که اندک تصاويری از جنايت هولناک ۱۹۸۲ در دست است.

بهار عربی: اعتراضات اخوان در سال ۸۲ شورش کور بود چرا که فعاليت اخوان در مصر ممنوع و در سوريه نيز اين جريان سياسی متهم به دست داشتن در ترور و انفجار بود. اما بهار عربی، خواسته ای مشترک و فراگير در بسياری از کشورها عربی بوده و هست که از تونس تا بحرين را تحت الشعاع خود قرار داده است. اگر مردم سوريه ديده اند که بن علی و مبارک در اندک زمانی مجبور به کناره گيری از قدرت شدند، عبدالله صالح سرانجام پس از ماه ها سرسختی از قدرت کنار کناره گيری کرد و جامعه جهانی در ليبی به دفاع از مخالفان قذافی برخواست، دليلی برای بازايستادن از حرکت خود نمی بينند.

دست کم تاکنون به رغم شديدترين سرکوب ها، مخالفان ۱۴ ماه مقاومت سخت را پشت سر گذاشته اند و ريزش در بدنه نظام سوريه شروع شده است. اجلاس «دوستان سوريه» با حضور ۷۲ کشور در ژانويه گذشته در استانبول برگزار و اپوزسيون به رسميت شناخته شده است. اين ها همگی دستاوردهايی است که بهار عربی برای اپوزسيون سوريه به همراه آورده است.

نظام غير دو قطبی: موفقيت حافظ اسد در سرکوب سال ۱۹۸۲ مرهون نظام دو قطبی بود. در آن دوره، سوريه در اقمار شوروی به شمار می رفت. مسکو هيچ گونه مخالفتی با سرکوب حماه نکرد. اما امروز گو اينکه مسکو و پکن، مخالف توسل به اقدام نظامی عليه سوريه (مشابه ليبی) هستند ولی در لفظ، جنايات را چه از سوی دولت مرکزی و چه از سوی اپوزسيون محکوم کرده اند. مسکو ارتباطات غير رسمی با اپوزسيون را در دستور کار خود دارد.

بنابر اين، اگر پذيرفته باشيم که در نظام بين الملل کنونی (پس از فروپاشی نظام دو قطبی)، مسکو سرانجام ناگزير شده است با حمله آمريکا و متحدانش به حوزه های سنتی نفوذ خود (از جمله به صربستان، عراق، ليبی) کنار آيد، دليلی وجود ندارد که با حمله آمريکا و متحدانش به سوريه نيز کنار نيايد.

مساله فقط اين است که مسکو برای واگذاری حوزه های نفوذ خود به آمريکا، بهای خود را مطالبه می کند همچنان که در حمله آمريکا به عراق (صدام) رقم قابل ملاحظه ای از بازسازی عراق را مطالبه کرد.

بازيگران غير سوری: شورش سال ۱۹۸۲ و سرکوب آن توسط حافظ اسد، اختلافی سوری- سوری بود (اختلاف اپوزسيون سوريه با دولت سوريه). گو اينکه اين وضعيت اينک نيز در دوران بشار اسد وجود دارد، واقعيت اين است که سوريه نه تنها عرصه اختلافات اپوزسيون و دولت مرکزی است بلکه عرصه زورآزمايی بازيگرانی از ديگر کشورهاست. جمهوری اسلامی ایران به حمايت علنی از بشار اسد برخاسته و در مقابل عربستان و قطر حمايت خود را از اپوزسيون پنهان نمی کنند. اين زورآزمايی در بحرين نيز ديده شد با اين فرق که جمهوری اسلامی در حمايت از اپوزسيون شيعه و عربستان به حمايت از دولت سنی بحرين برخاستند. در حالی که عربستان با اعزام نيروی نظامی در حمايت از دولت بحرين، آرامش را به منامه بازگردانده، جمهوری اسلامی نيز بر اين گمان است که می تواند دولت بشار اسد را از منجلابی که در آن گرفتار آمده نجات دهد غافل از اينکه در وزن کشی سياسی دولت های حامی و دولت های مخالف بشار اسد، جمهوری اسلامی تنها کشور در جهان است که در حمايت همه جانبه از بشار بر آمده است و بس.

اين در حالی که دست کم ۷۲ کشور از جمله سه عضو ثابت شورای امنيت (آمريکا، انگليس و فرانسه) در اجلاس «دوستان سوريه» در ژانويه گذشته به ميزبانی ترکيه اپوزوسيون سوريه را موسوم به «شورای ملی سوريه» به رسميت شناختند. در حال حاضر رابطه کشورهای مختلف جهان با شورای ملی سوریه به این ترتیب است:

کشورهايی که صرفاً شورای ملی سوريه را به عنوان دولت قانونی سوريه به رسميت شناخته اند؛ کشورهايی که شورای ملی سوريه را به رسميت شناخته و از آن حمايت می کنند؛ کشورهايی که حمايت غير رسمی از شورای ملی سوريه می کنند؛ کشورهایی که رابطه غير رسمی با شورای ملی سوريه دارند؛ کشورهايی که شورای ملی سوريه به رسميت نمی شناسند.

نتيجه گيری:

به رغم ديدن حسنی مبارک در قفس آهنی، به قتل رسيدن قذافی در ليبی، انفجار بمب در کنار عبدالله صالح در يمن، اگر بشار اسد هنوز بر اين گمان است که می تواند با توسل به روش پدر در «پاکسازی گروهی و برجا گذاشتن شهر سوخته» پايه های حکومت خود را چنان استوار سازد که قدرت را برای فرزند خود به ارث بنهد، بايد گفت که تصور او نادرست است. چه دليلی بالاتر از اين که حماس که روزگاری دفتر مرکزی خود را در دمشق داشت، اعلام کرده است که در بحران داخلی سوريه جانب دولت را نخواهد گرفت.

اين در حالی است که اتحاديه عرب از سوريه روی برگردانده و عضويت اين کشور را معلق کرده است. در مقابل، سازمان ملل هرچند کم تعداد، ناظران خود را در خاک سوريه مستقر نموده است. هيچ يک از اين فاکتورها در ۳۰ سال پيش از اين که حافظ اسد دست به تصفيه حماه زد وجود نداشت.

اين واقعيت که در جامعه جهانی، جمهوری اسلامی ایران با حکومت لرزان خود اينک تنها حامی بشار است گواهی است بر انزوای دمشق و تغييراتی که در اين کشور به وقوع خواهد پيوست. اين که دامنه تغييرات تا کجا باشد بحث ديگری است اما آنچه جای ترديد ندارد اينکه اميد سوريه به همسو نبودن مسکو و پکن با آمريکا و متحدانش (تا سرنوشت قذافی برای بشار تکرار نشود)، چندان که بايد دلگرم کننده نيست.

جالب اينکه جمهوری اسلامی نيز تنها به دلگرمی مسکو و پکن به سرسختی در پرونده هسته ای و حقوق بشر دل خوش کرده است. اگر چنين است، ضروری است تا تهران و دمشق يک بار ديگر رفتارشناسی مسکو و پکن را بازخوانی کنند تا بدانند، روسيه و چين در نظام کنونی (پس از فروپاشی نظام دو قطبی) صرفاً در بهای واگذاری حوزه های نفوذ خود به آمريکا با اين کشور مشکل دارند و بس.
-----------------------------------------------------------------------------------
* نظرات مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده دیدگاه های رادیو فردا نیست.