چشم‌انداز رویدادهای ایران و چالش‌های در انتظار

  • امير مصدق کاتوزيان
در بیش از شانزده ماهی که از انتخابات ۲۲ خرداد سال گذشته در ایران می‌گذرد، ماهی نبوده است که پایتخت‌ها و شهرهای مختلف جهان میزبان کنفرانس‌ها و سمینارهایی درباره رویدادهای ایران نباشند.

نگاه به گذشته و تلاش برای یافتن چشم‌انداز و البته امید به تاثیرگذاری رویدادهای مختلف ایران از وجوه مشترک همه این گردهمایی‌ها بوده است.



پرسش‌های محوری این گردهمایی‌ها را می‌توان این گونه خلاصه کرد: راه‌های پیشبرد همزیستی، آشتی، نهادینه شدن حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقوام، حقوق اقلیت‌های دینی و مذهبی و دگراندیشان و دگرباشان در ایران کدام‌اند. تا کجای راه طی شده و چه چالش‌هایی پیش رو به انتظار نشسته‌اند. همان پرسش‌های دهه دوم و سوم پس از انقلاب.

اما آن چه تازه است روحیه ناظران و فعالانی است که اینک بیش از پیش می‌پندارند با یافتن پاسخ‌های مشخص برای این پرسش‌ها می‌توانند زمینه فرهنگی پیشرفت جامعه ایران را فراهم کنند.

تازه‌ترین تلاش از این نوع چنان که شاید به تازگی در برنامه‌های رادیو فردا شنیده باشید کنفرانس سه‌روزه‌ای است به نام «به سوی فرهنگ آزادی‌های مدنی و حقوق بشر و دموکراسی در ایران» در نزدیکی واشینگتن، پایتخت آمریکا، که از روز جمعه هفت آبان آغاز شد و یک‌شنبه ۹ آبان به پایان رسید و میزبان آن مرکز روشن یا مطالعات ایران‌شناسی دانشگاه مریلند بود؛ با تلاش احمد کریمی حکاک، مدیر این مرکز و استاد ادبیات تطبیقی و فارسی در دانشگاه مریلند، و منصور فرهنگ، استاد علوم سیاسی دانشگاه بنینگتون در ایالت ورمونت آمریکا.

سخنرانان کنفرانس علاوه بر شیرین عبادی و جان لیمبرت، دیپلمات و گروگان سابق آمریکایی، برخی از چهره‌های شاخص دانشگاهی، فرهنگی، هنری و رسانه‌ای در کنار فعالان مدنی بودند. همه ایرانی یا آشنا به مسائل ایران.

برنامه این هفته دیدگاه‌ها ویژه طرح پرسش اصلی این کنفرانس است با چهار سخنران آن در حاشیه و بعد از برگزاری کنسرتی که شاهد هنرنمایی آرش سبحانی، خواننده گروه کیوسک، بود و در پی آن موسیقی تلفیقی هاله غفوری، خواننده جوان ایرانی‌تبار متولد آمریکا.

آرش نراقی، استادیار فلسفه در کالج موراوین ایالت پنسیلوانیا، پرستو فروهر، نقاش و هنرمند ایرانی مقیم آلمان، شهریار مندنی‌پور، نویسنده و رمان‌نویس مدعو، پیش از این در دانشگاه هاروارد و اکنون در دانشگاه بوستون، و احسان مقدسی، دانشجوی مقطع دکترای مردم‌شناسی فرهنگی در دانشگاه بوستون، میهمانان برنامه این هفته دیدگاه‌ها هستند.

آرش نراقی یکی از مهم‌ترین اتفاقات در فرهنگ معاصر ایران را در این نکته می‌داند که برای نخستین بار جامعه فرهیخته ایران درباره اهمیت و ضرورت حقوق بشر به یک اجماع نسبی رسیده‌اند:

آرش نراقی: «این تقریباً در تاریخ معاصر ما کم‌سابقه و بلکه بی‌سابقه بوده است. رفته‌رفته در فضای فرهنگی جامعه ما مقوله انسان، نیازهای انسان، حقوق انسان و کرامت‌مندی زیست انسانی جایگاه ویژه خودش را پیدا می‌کند.»

آقای نراقی با اشاره به این که هیچ کس حق سلب حقوق اساسی انسان را ندارد و «این مقوله هیچ کس شامل خداوند هم می‌شود»، می‌افزاید: «حتی آموزه‌های دینی و باورهای ریشه‌دار دینی و الهیاتی نمی‌تواند و نمی‌باید این حقوق سلب‌ناشدنی انسان را سلب کند. رشد و اهمیت فرهنگ حقوق بشر تا حد زیادی منوط به یک تحول فرهنگی است.»

پرستو فروهر در پیوند با هنر با هدف جا انداختن مبانی حقوق بشر می‌گوید: «وظیفه هنر شاید تعمیق این گفتمان باشد. آن چه در طی سالیان گذشته در رشته هنرهای تجسمی در ایران اتفاق افتاده، این بوده که هنرمندان سعی کرده‌اند تصویر انسان را با بازپس گرفتن تعریفی که قدرت از انسان می‌کند نشان دهند.»

به باور خانم فروهر، هنر دارد تصویر انسان عادی را جایگزین انسانی می‌کند که «قرائت قدرت» است.

وی می‌افزاید: «هنرمند در تلاش است که جایگاه اجتماعی خود را درک کند و در این موقعیت دشواری که قرار دارد حق تصویر فردی خود را پس بگیرد.»

شهریار مندنی‌پور ضمن ابراز خوشنودی از این که بحث درباره مسائل حقوق بشر راه افتاده و ابراز تاسف از این که این اتفاق با تاخیر بسیار روی می‌دهد می‌گوید: «به نظر من کمی دیر است و امیدوارم بتوانیم این تاخیر را به شیوه ایرانی خودمان جبران کنیم.»

وی با اشاره به وضعیت یک کاتب در دوران پیش از میلاد می‌افزاید که نویسندگان و هنرمندان ایران در شرایط عقب‌تری نسبت به یک کاتب دوران کهن هستند:

«او این آزادی را داشت که در خانه‌اش روی یک لوح گلی آن چیزی را که می‌خواهد بنویسد. امروز اگر چنین لوح گلی از خانه نویسنده‌ای کشیده شود بیرون، اول می‌شکنندش و بعد خود نویسنده را می‌شکنند. باید هشیار باشیم که دوران روشنی را نمی‌گذرانیم. با این که بحث‌ها به سمت روشنی می‌رود، کم‌کم داریم مدارا یاد می‌گیریم، ولی تمام لوح‌ها را دارند می‌شکنند.»

احسان مقدسی با اشاره به هوشمندی جمعی می‌گوید: «جنبش سبز همه را غافلگیر کرد. هیچ نهادی هنوز نگفته بود که تقلب شده. همه می‌دانستند که تقلب شده. موسوی کسی را به خیابان‌ها فرانخوانده بود. ولی تظاهرات از روز اول شروع شد.» به باور آقای مقدسی این اتفاق ناشی از همان هوشمندی اجتماعی است.

شهریار مندنی‌پور با تاکید بر این که سانسور خلاقیت نمی‌آورد می‌گوید: «سیستمی که الان در ایران کار می‌کند سانسور و فقط سانسور یک کتاب نیست. سانسور آدم‌ها و سانسور فکر است. سانسور پدر از خانواده و مادر از خانواده است. سانسور زن است. یعنی تمام مفاهیم انسانی دارند سانسور می‌شوند. نه فقط روی کاغذ. از اجتماع دارند سانسور می‌شوند.»

پرستو فروهر در این زمینه معتقد است که واکنش هنرمندان نسبت به شرایط سانسور واکنش همراه با خلاقیت است و می‌افزاید: «هنرمندان همچنان سعی می‌کنند حضور اجتماعی خود را حفظ کنند. شاید نزدیک دو هفته پیش در تهران نمایشگاهی بود به نام "بیم‌زار" که در واقع بازتابی است از شرایط ترس‌خورده بعد از سرکوب. در متنی که در این نمایشگاه به عنوان توضیح قضیه بود گفته می‌شود هر صدایی به بانگی مخوف می‌ماند، هر جنبشی نشان از تهدید دارد. لرزه‌ای است بر قامت مردمان بیم‌زار که دیرزمانی است بر سکون و سکوت خویش استوارند. این بازنمایی شرایط خویش است. تا وقتی جامعه هنری توان این را داشته باشد که شرایط خود را درک کند و برایش تصویر بسازد این همچنان به حیات خود ادامه خواهد داد و راه باز خواهد کرد.»

آرش نراقی یکی از مهم‌ترین عوامل گسترش فرهنگ حقوق بشر در مقام عمل را احساس همدلی و همدردی با انسان‌های دیگر می‌داند:
«یکی از شیوه‌هایی که همدردی ما را نسبت به انسان‌های دیگر برمی‌گزیند، قدرت تخیل و تجسم ماست. هنرهای تجسمی و رسانه‌ها در کنار هم می‌توانند این کار را بکنند که انسانی که پیشتر از ما دور بود و دردش درد ما نبود، ما از طریق دیدن صحنه‌های زندگی این افراد که امروز به واسطه رسانه‌های پرشتاب امکان‌پذیر شده است، با آنها احساس همذات‌پنداری کنیم و از طریق تجسم و بازآفرینی وضعیت سوگ‌ناک این قربانیان درد و رنج آنها را در حیات خود و در روح خود بازآزمایی کنیم.»

به باور آقای نراقی، رسانه‌ها امر حقوق بشر را از یک مقوله بومی و منطقه‌ای به یک امر جهانی تبدیل کرده‌اند و شمار بیشتری از انسان‌ها را به حوزه همدردی آورده‌اند.