سالار عقیلی: غم موسیقی ایرانی، غم مثبت است

سالار عقیلی خواننده موسیقی سنتی ایرانی.

سالار عقيلی، خواننده ۳۰ ساله موسيقی سنتی ايران است. او تاکنون چهار آلبوم با نام های سايه های سبز، دريای بی پايان، سعدی نامه و به نام گل سرخ در ايران منتشر کرده است.


آقای عقيلی تاکنون چند کنسرت موسيقی سنتی با همراهی گروه دستان در خارج از ايران برگزار کرده است. او در ايران با ارکستر سمفونيک تهران و ارکستر ملی ايران به عنوان خواننده همکاری می کند.


او که اکنون جوان ترين خواننده سرشناس موسيقی سنتی ايرانی است، دانش آموخته دانشکده هنر های دراماتيک تهران در رشته تاتر است.


او همچنين ديپلم خود را در هنرستان موسيقی در رشته سنتور دريافت کرده و علاوه بر سنتور، سه تار، پيانو و تنبک و دف هم می نوازد.


او که اکنون در آلمان است، در گفت و گویی با راديو فردا شرکت کرده است.


رادیو فردا: آقای عقيلی شما سازی نمی نوازيد، ولی صدای شما ساز شما است. ممکن است بگویيد چند نوع ساز را می نوازيد؟


سالار عقيلی: ساز را فقط برای خود می نوازم . شايد يکی دو بار، خارج از کشور در کنسرت هایی ساز زدم، ولی در ايران اين کار را نکرده ام.


هنرستان که بودم سه تار و يک مقدار سنتور. از هنرستان موسيقی ديپلم سنتور دارم، شاگرد آقای امير بيداريان بودم. پيانو هم که در منزل بود و خودم همينطوری نواختم. ولی من نوازنده نيستم، همين جا اعلام می کنم که من فقط خواننده هستم و کار آواز انجام می دهم.


شما تا به حال خودتان آهنگ هم ساخته ايد؟


يکی دو تا، ولی نه به آن صورت که منتشر شود. در حالی بوده ام، نشسته ام و اين کار را کرده ام، در همين حد. اصولا آهنگ ساز هم نيستم فقط کار خوانندگی انجام می دهم.



آقای عقيلی، چرا اغلب جوان ها بيشتر به سمت موسيقی غربی جذب می شوند؟ حتی برخی جوانان در باره موسيقی سنتی ايرانی می گويند که غم زا يا خسته کننده است.


البته در اين که در موسيقی [سنتی] ايرانی غمی هست، نمی توانيم منکر شويم ولی آن غم، غم منفی نيست، غم مثبت است و غمی نيست که ماندگار باشد و تاثير بدی بر انسان ها بگذارد.


به نظر من غم خوبی است، برای ما که اينگونه است. البته يکی از دلايل ديگری که جوان ها دنبال موسيقی اصيل نمی روند، به خاطر اين است که شناختی از موسيقی درست ايرانی ندارند.


چون در راديو و تلويزيون ايران، متاسفانه موسيقی های خوبی که بايد پخش شود، نمی شود. آنهايی [خوانندگانی] که خوب هستند يا در تلويزيون و راديو نمی روند و کار خود را در کناری انجام می دهند، يا اينکه از آنها کاری پخش نمی شود.


فکر می کنم اگر راديو و تلويزيون بتواند شناخت خوبی بدهد و حداقل ساز را نشان بدهد، تاثير مثبت دارد، زيرا طرف آن چيزی می رويد که می بينيد.


فکر می کنيد نشان ندادن آلات موسيقی در تلويزيون ايران چه تاثيری بر موسيقی سنتی ايرانی داشته باشد؟


مسلما انسان ناراحت می شود، وقتی شرايط اجتماعی فعلا در ايران اين است، ديگر بايد پذيرفت، ولی همه دوست دارند که هنر خود را ارائه کنند، مانند قديم که در تلويزيون ساز نشان داده می شد.


اميدواريم که در آينده اتفاق بيفتد و ساز نشان داده بشود تا جوان ها هم بتوانند بشناسند و انتخاب کنند. جوانهای ما حق انتخاب ندارند، چون نمی بينند.


چرا جوان های ما همه دنبال سازهای غربی هستند؟ به خاطر اين که آنها را هر روز در ماهواره می بينند. چند درصد کليپ ها يا کارهايی که در ماهواره ساخته می شود يا در شوهای تلويزيونی که در دست مردم، به صورت غير مجاز به ايران می رسد، چند درصد می بينيد که ساز ايرانی نشان دهند؟ شايد يک يا دو درصد هم نباشند.


ولی بيشتر سازهای غربی را می بينند و مسلما وقتی آن را می بينند، به دنبالش می روند. شايد يک بچه در تلويزيون سه تاری ببيند، به پدرش بگويد که آن را برايش بخرد و همين باعث می شود که دنبال آن برود و پيشرفت کند.


شما با کدام گروه های موسيقی کار می کنيد؟


الان در ايران فقط با ارکستر ملی ايران به رهبری استاد فرهاد فخرالدينی کار می کنم و با ايشان همکاری دارم و با گروه راز و نياز که گروه خودم است.



«البته در اين که در موسيقی [سنتی] ايرانی غمی هست، نمی توانيم منکر شويم ولی آن غم، غم منفی نيست، غم مثبت است و غمی نيست که ماندگار باشد و تاثير بدی بر انسان ها بگذارد. »
سالار عقیلی

در خارج از کشور هم که با گروه دستان و در ايران هم با اين گروه چند کنسرت اجرا کرديم. به علت اين که اعضای اين گروه اکثرا در خارج از کشور هستند معمولا بيشتر در خارج از کشور با گروه دستان کنسرت داده ام. بيشتر با ارکستر ملی ايران و گروه دستان کار می کنم.


شما دو سال پيش با ارکستر سمفونيک تهران به شهر اوزنابروک آمديد و آنجا برنامه داشتيد. کار کردن با چنين گروهی، که در آن سازهای غربی بيشتر حاکم است تا سازهای سنتی ايرانی، چگونه است؟


همانطور که گفتید در اشتات هاله آلمان، در شهر اوزنابروک کنسرتی داشتيم با ارکستر سمفونيک تهران و آهنگ سازی و رهبری آقای نادر مشايخی . اين تجربه جالب و تازه ای برای من و بچه های ارکستر بود.


موسيقی مدرن بود چون آقای مشايخی بيشتر کارهای مدرن انجام می دهند و يک سمفونی به نام «فيه مافيه» ساخته بودند، که آن را اجرا کرديم و از اشعار حافظ و عطار استفاده کرده بودند. اين کار برای من بسيار سخت بود، زيرا بايد فواصلی را استفاده می شد که در موسيقی ايرانی کمتر استفاده می شود.


در ادامه، امسال هم ضبط بسيار مهمی داشتم با بايريش روند فونگ، ارکستر سمفونيک راديو تلويزيون مونيخ، با رهبری آقای فرانک کرامر، که ايشان جزو بيست رهبر خوب دنيا هستند.


باز هم از ساخته های آقای نادر مشايخی بود ولی اين بار با ارکستر مونيخ. فکر می کنم، با همان ارکستر، ولی اين دفعه، آقای مشايخی آهنگ ساز هستند و من با ارکستر مونيخ اين کار را اجرا می کنم.


در واقع سمفونی «فيه مافيه دوم» را ايشان ساخته اند، به اضافه سمفونی مولانا که من اين بار از اشعار مولانا استفاده کرده ام. اين از دفعه قبل کار سخت تری بود و کار بيشتری برد.


شما در کار خوانندگی خودتان از چه سبکی پيروی می کنيد؟


سبک آواز من بيشتر سبک قدما است، علی الخصوص استاد بنان، که خيلی دوست دارم و کاری هم به ياد ايشان و اساتيد موسيقی قديم ايران دارم انجام می دهم تحت عنوان «مايه ناز» که همراه با پيانوی همسرم خانم حريره شريعت زاده است.


سبک من بيشتر حالا سبک طاهرزاده، اقبال، تاج اصفهانی و محمودی خوانساری را بيشتر با هم تلفيق کردم.