رضا تقوی، رئيس شورای سياستگذاری ائمه جمعه تهران، اعلام کرد که حضور اکبر هاشمی رفسنجانی، رئيس مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخيص مصلحت نظام، در نمازجمعه روز ۲۳ مرداد بستگی به نظر رهبر جمهوری اسلامی ايران دارد.
وی به روزنامه «خبر» گفت که حضور آقای هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه آينده هنوز مشخص نيست و بستگی به صحت و سلامت و نوبت او دارد.
رئيس شورای سياستگذاری ائمه جمعه تهران افزود که حضور خطيب جمعه، يک هفته زودتر و توسط آيت الله علی خامنهای تعيين میشود.
اين سخنان در حالی ابراز شده اند که رهبر جمهوری اسلامی ايران چندی پيش اعلام کرد که برخی از خواص در حوادث اخير مردود شدند. سخنانی که از سوی برخی به عنوان هشدار به اکبر هاشمی رفسنجانی ارزيابی شد که از وضعيت جاری در ايران انتقاد کرده است.
در پی سخنان رضا تقوی، وب سايت آقای هاشمی رفسنجانی صبح روز جمعه اعلام کرد که نماز جمعه اين هفته تهران در روز ۲۳ مرداد ماه در دانشگاه تهران، به امامت او اقامه خواهد شد، اما اين خبر پس از چند ساعت از اين وب سايت حذف شد.
همزمان، مسعود مرادی، رئيس ستاد اقامه نماز جمعه تهران، درباره امامت نماز جمعه اين هفته تهران گفت: ستاد نماز جمعه تهران هنوز اطلاعی از خطيب اين هفته نماز جمعه ندارد و طبق روال، خطيب اين هفته نماز جمعه روز سه شنبه به ما اعلام میشود.
در همین ارتباط محمدجواد اکبرين، دينپژوه و روزنامهنگار در لبنان، به پرسشهای رادیو فردا در مورد مشروط شدن برگزاری نماز جمعه اين هفته تهران از سوی اکبر هاشمی رفسنجانی به نظر رهبر جمهوری اسلامی پاسخ گفته است.
راديو فردا: آقای اکبرین، ارزیابی شما از اظهارات آقای تقوی در مشروط بودن اقامه نماز توسط آقای هاشمی به نظر آیتالله خامنهای چیست؟
فکر میکنم هرکس ترديدی در نوع نگاه رهبر جمهوری اسلامی به قضايای اخير داشت، يا احتمال میداد که ايشان ممکن است در حمايت مطلق از آقای احمدینژاد و در دشمنی مطلق با جنبش اخير مردم ايران تجديد نظر کند، بعد از شنيدن سخنان اخير ايشان در مراسم روز تنفيذ، مطمئن شد که ايشان تغيير نظر نخواهد داد و تصميم قطعیاش را برای تسويه هر فرد که متفاوت با او فکر میکند، گرفته است.
کسانی ترديد داشتند در اين نظريه که نظام ايران از ولايت فقيه هم فراتر رفته و به يک نظام سلطانی تبديل شده است، اما اکنون ديگر، ترديدی در اين زمينه نيست.
صحبت آقای تقوی نخستين نشانه اين تسويه فراگير است. به عبارت ديگر، اينها میخواهند آقای هاشمی رفسنجانی را که به عنوان شاخصترين منتقدی که تابه حال، معتدل با نظام و حاکميت برخورد کرده است، از نماز جمعه کنار بگذارند و حذف ايشان را از نماز جمعه شروع کنند و اين تسويه فراگير را در عرصه های ديگر نيز ادامه دهند.
من فکر میکنم که قدمهای بعدی، قدمهای بسيار خطرناکتری خواهد بود که نشانهاش را در صحبت آقای تقوی ديديم.
فکر میکنيد تا کجا بخواهند پيش بروند؟
قدم بعدی، اگر برای حذف آقای هاشمی رفسنجانی از نماز جمعه پاسخ مثبت بگيرند، اين خواهد بود که ايشان را از رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام کنار بگذارند و بعد از آن از طريق تهديد يا تطميع، اکثريت نمايندگان مجلس خبرگان را وادار کنند که ايشان را از رياست مجلس خبرگان برکنار کنند و نهايتاً ايشان را به نقطه ای برسانند که هيچ جايگاهی در اين نظام نداشته باشد، جز اعتبار تاريخی خودش.
سخنان و مواضعی که از سوی محافظه کاران، به ويژه محافظه کاران افراطی مطرح میشود را میتوان ادامه صحبتهای آيتالله خامنهای دانست که اعلام کرد برخی از خواص در حوادث اخير مردود شدند. به نظر شما، آيا میشود اينگونه تصور کرد که صحبتهای رهبر جمهوری اسلامی ايران، به نوعی نشاندهنده پايان «صميميت» يا همکاریها بين او و آقای هاشمی رفسنجانی است؟
من فکر میکنم آقای خامنهای با توهمی که از جايگاه خود به عنوان نيابت از امام زمان و نمايندگی خدا و اين گونه تصوراتی که از جايگاه خودش دارد، اين امتحان را برگزار کرده است؛ امتحان تطبيق شخصيتها و مردم با نظرات خودش.
هرکسی که در اين تطبيق نمره خوبی نياورد، از نظر ايشان مردود اعلام شد. آقای خاتمی، آقای موسوی، آقای کروبی، سران جنبش اصلاحات، اصلاحطلبان و توده مردم در راهپيمايی اخير و همه آنها که به نامزد محبوب رهبری رأی ندادند، همه پيش از اين و زودتر از اين، در اين امتحان از نظر ايشان مردود اعلام شدند.
اما ايشان از کسانی که نيم قرن سابقه دوستی با ايشان، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب دارند، این توقع را نداشت؛ کسانی چون آقای هاشمی رفسنجانی که آيتالله خامنه ای را به رهبری رساندند.
اگر گواهی آقای هاشمی بر جمله امام خمينی نبود، مجلس خبرگان، آيتالله خامنهای را به رهبری انتخاب نمیکرد. در آينده نه چندان دور، اگر اين روند ادامه پيدا کند، هيچکس در اطراف آقای خامنهای نخواهد ماند.
فکر میکنيد واکنش اکبر هاشمی رفسنجانی به اين روندی که پيش گرفته شده، چه خواهد بود؟
چند تحليل وجود دارد. يک تحليل اين است که آقای هاشمی به قدری قدرت و نفوذ در ساختار دينی و سياسی جمهوری اسلامی دارد که بتواند اين کودتای حاکميت عليه جمهوريت نظام و مردم و گرايش حکومت جمهوری اسلامی به سلطنت مطلقه آقای خامنهای را مهار کند و در آينده، در پايان بازی، ايشان است که برنده است و میتواند آقای خامنهای و اين آدمهای کوچک دور و بر او، آدمهای تازه به دوران رسيده، را مهار کند و ماجرا را به نفع جمهوريت نظام تغيير دهد.
اما تحليلی دوم که وجود دارد، اين است که برخلاف اقتدار مشهوری که همه از آقای هاشمی میشناسند، چنين نيست و آقای خامنهای آن مقدار قدرت لازم را در بخش نظامی و امنيتی کشور دارد که بتواند هر حرکتی را با يک تدبير نظامی امنيتی خنثی کند.
اگر از من بپرسيد که کدام يک از اين دو تحليل را واقعیتر میدانم، پاسخ روشنی ندارم. اما میتوانم بگويم که شرايط با اول انقلاب بسيار متفاوت است. از جمله، آقای خامنهای به هيچوجه کاريزما یا محبوبيت آيتالله خمينی را در آن سطح گسترده ندارد. نمیخواهم بگويم ايشان کاريزما ندارد. در هر حال، بين افراد موسوم به بسيجی، بخشی از سپاه و طيفی از مردم کاريزما دارد، اما اين با کاريزمای آيتالله خمينی قابل مقايسه نيست.
ضمن اينکه به هيچوجه آن يکدستی که در اول انقلاب وجود داشت و اکثريتی که نظر آيتالله خمينی برايشان حجت بود، الان آن شرايط اصلاً وجود ندارد. بنابراين می شود به تحليل اول از شخصيت آقای هاشمی اميدوار بود.