مهدی فتاپور*-شرایط اجتماعی، ایدههای حاکم بر روشنفکران و دانشجویان و اشکال مبارزاتی در این ۶۰ سال تا حدی دگرگون شده است که در نظر اول دشوار میتوان بر اشتراکات حرکت دانشجویان در تمامی این دورهها انگشت گذاشت.
دانشگاه در تمامی سالهای دهه ۲۰ و ۳۰ پایگاه نیروهای اپوزیسیون بود. مبارزات دانشجویی در آن سالها تحت رهبری حزب توده و جبهه ملی قرار داشت. تمامی فعالان دانشجویی به این احزاب و بخصوص به سازمان جوانان حزب توده تمایل داشتند و در ارتباط مستقیم با سیاستمداران خارج از دانشگاه بودند.
از نیمه دوم سالهای دهه ۴۰، نسلی به دانشگاه پا گذاشت که به سازمانهای سیاسی بیاعتماد بود. دانشجویان در این سالها تودهایها را وابسته و محافظهکار، جبهه ملی را سازشکار و روحانیون و نیروهای سیاسی مذهبی را مرتجع میدانستند و تصور میکردند آنچه نسلهای گذشته انجام دادهاند خطا بوده است و جوانان این نسل قادرند، راه دیگری در پیش گیرند و همه ناکامیهای گذشتگان را جبران کنند. نسلی که میخواست در همه چیز متفاوت با گذشتگان عمل کند. نسلی که اعتماد به نفس داشت و تصور میکرد قادر است با اتکا به توان و عزم خود بر همه دشواریها غلبه کند. این روانشناسی نه فقط در ایران بلکه در تمامی کشورهای اروپایی و آمریکا و آمریکای لاتین حاکم بود.
در دوران انقلاب، همه دانشجویان به جریانهای سیاسی گرایش یافته و سازمانهای دانشجویی احزاب بر محیط دانشگاه تسلط دارند. پس از تعطیل دانشگاهها به خاطر «انقلاب فرهنگی»، تصفیه همه فعالین دانشجویی، دانشگاه به سربازخانهای شبیه بود که انجمنهای اسلامی در آن حکومت میکردند.
از نیمه دهه ۷۰، جنبش دانشجویی این بار با خواستهای اصلاحطلبانه و دفاع از اصلاحات مجددا نیرو گرفت و نقش بزرگی در تحولات آن دوران ایفا کرد و امروز پس از سرکوب سنگین این جنبش در سالهای گذشته، با وجود آنکه به نظر میرسد دانشگاهها کم تحرکند و از حرکت گسترده دانشجویان اثری نیست، ولی در حقیقت، محیط دانشگاه زنده است و در شکل موضعی و غیر سراسری برای خواستهای معین میکوشد و قطعا در سالهای آینده ما بازهم شاهد حرکات گسترده دانشجویی خواهیم بود.
در سالهای دهه ۲۰ و ۳۰، چند هزار دانشجو در ایران وجود داشتند. در دهه ۴۰ و ۵۰، دانشگاهها به سرعت گسترش یافتند و تعداد دانشجویان تا نزدیک به ۳۰۰ هزار تن افزایش یافت و امروز نزدیک به چهار میلیون دانشجو در ایران وجود دارند. دانشگاهها امروز نه فقط در شهرهای بزرگ که در هر گوشه و کنار کشور وجود دارند و سمتگیری چهار میلیون دانشجویی که قادرند در حرکتهای اجتماعی، خانواده و نزدیکان خود را تحت تاثیر قرار دهند نقشی پراهمیت و حتی تعیین کننده بر تحولات کشور دارد.
اشتراکات
علیرغم تمایزات بزرگی که در حرکت دانشجویی در دورههای مختلف به چشم میخورد میتوان ویژگیهای مشترکی که خصلت عمومی این جنبش را تشکیل میدهد در تمامی این دورهها مشاهده کرد.
دانشجویان و در مفهومی وسیعتر، جوانان، خواستار دگرگونی و پیشرفتند. خصلت مرکزی مبارزه دانشجویان آنگاه که به یک جنبش سیاسی فرا میروید، تحولطلبی آنست.
دانشجویان آینده را از آن خود میدانند و خواهان آنند که آن را آنگونه که خود میخواهند و نه آنگونه که به آنان داده میشود بسازند. جنبش دانشجویی، جنبش نقد نارساییها و
تغییر است. دانشجویان و در مفهومی وسیعتر جوانان آنگاه به صورت یک جنبش سیاسی
پا به عرصه مبارزات اجتماعی مینهند که متقاعد شده باشند، تحول اجتماعی ضروریست
و امکانات چنین تحولی وجود دارد. آنان ایدههایی را میپذیرند که راه تحقق چنین
تحولی را ترسیم کند و به آنان روحیه و توان مبارزه در آن راه را بدهد و آنگاه حاضرند
سختیهای چنین راهی را تحمل کنند. این خصوصیت دانشجویان در رادیکال شدن نسبی مبارزه دانشجویی تاثیر گذار است. هر چند این رادیکالیسم تابعی از شرایط عمومی کشور است ولی در همه دورهها میتوان مشاهده کرد که جوانان و دانشجویان بخش رادیکال جنبشی را که به آن سمت گیری دارند تشکیل میدهند. این جوانان و دانشجویان بودند که سازمانهای چریکی دهه ۵۰ را شکل دادند و آنگاه که مبارزه برای اصلاحات به جریان اصلی مبارزه برای تغییر در ایران بدل شد دانشجویان و تحکیم وحدتیها بخش رادیکال این جریان را شکل دادند.
دانشجویان خواهان آن هستند که بیاموزند. خواهان اطلاعاتند. خواهان آن هستند که بتوانند به همه منابع دسترسی داشته باشند و کسی برای آنان محدوده کسب اطلاعات را مشخص نکنند. این خواست در کشور ما همواره با سد حکومتگران مواجه شده است. در دوران ما کتابهایی که خواندن آنها ممنوع بود، برای ما کشش بیشتری داشت و امروز که با دهها امکان ارتباطی که کنترل و سد کردن آنان برای حاکمان ناممکن است، هر مانع، فیلتر و دشواری که در راه این تبادل اطلاعات بوجود میآید همه دانشجویان را در برابر خود قرار میدهد. این خصلت دانشجویان در کشور ما و همه کشورهای دیکتاتوری خصلت ضداستبدادی به جنبش دانشجویی بخشیده است و میتوان این خصلت را در تمامی ۶۰ سال اخیر مشاهده کرد.
تحرک دانشجویی در کشور ما همواره خیلی زود با واکنش ساواک، حزباللهیها، پاسدارها و بسیجیها مواجه شد و همین امر این تحرکات را به درگیری با ارگانهای سرکوب سوق میدهد.
در سالهای پس از انقلاب، عامل دیگری به سرکوب و اختناق افزوده شد و آن تلاش حاکمان برای هدایت فرهنگی و روابط دانشجویان است. جوانان میخواهند آزاد باشند، تجربه کنند و آنگونه که میخواهند زندگی کنند. فشار فرهنگی، محدودیت در روابط که در دورههایی مثل سالهای دهه ۶۰ با خشونت تمام اعمال میشد (و میشود) دانشجویان را در برابر خود قرار میدهد. مبارزه برای آزادیهای فردی، نقطه مشترک دیگری در تمامی حرکات دانشجویی سالهای پس از انقلاب است.
دانشجویان در کشور ما صاحب احترامند. به دلیل کنکور و دشواری ورود به دانشگاه، در نظر جامعه دانشجویان نخبهترین جوانان کشور و صاحبان ایران فردا بودند. این نگاه به دانشجویان اعتماد به نفس میداد و آنها را به تلاش برای تغییر جامعه ترغیب میکرد و میکند. ولی این اعتماد به نفس همواره این خطر را در درون خود داشته که دانشجویان تصور کنند که آنها قادرند خود راسا تصمیم بگیرند و بر تمامی تحولات کشور تاثیر بگذارند. این روحیه در دوران دانشجویی ما در حد افراط حاکم بود و در دورههای دیگر نیز کمابیش وجود داشته است.
موضوعی که غلبه آن بر سازمانها و فعالان دانشجویی، مبارزه دانشجویی را از یک مبارزه سیاسی صنفی منعکس کننده خواستهای عمومی دانشجویان که ضدیت با استبداد و اعمال فشار فرهنگی از مشخصههای آنست به یک مبارزه حزبی سوق میدهد.
در مقاطع مختلف، کشور ما شاهد آن بوده است که جریانهای دانشجویی با فراتر رفتن از خواستههای عام سیاسی، تقسیم شده، در برابر یکدیگر قرار گرفته و حمایت عمومی دانشجویان را از دست دادهاند. این تصور که در شرایط ضعف احزاب، سازمانها و فعالان دانشجو باید وظیفه احزاب را انجام دهند و جایگزین آن شوند، در مقاطع مختلف به این جنبش زیان وارد کرده است. سرکوب مداوم و گسست ارتباط مابین نسلهای مختلف دانشجویان در تکرار این ضعف تاثیر جدی داشته است.
۶۰ سال مبارزه دانشجویان گنجینهای است از تجربه مبارزه در شرایط مختلف. مبارزه در شرایط اختناق و جلوگیری از هر حرکت جمعی تا شرایطی که سازمانهای دانشجویی آزادانه فعالیت کرده و از امکانات دانشگاهی بهره مندند. دانشجویان امروز نیرویی پراهمیت و حتی در مواردی تعیینکننده در روندهای سیاسی کشورند. بررسی تاریخ جنبش دانشجویی و برقراری رابطه نسلهای مختلف برای تامین نقش مثبت این جنبش در تحولات کشور ضرورت دارد.
*مهدی فتاپور عضو شورای مرکزی اتحاد جمهوریخواهان ایران است. او پیش از انقلاب عضو سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود.
.......................................................................................................
نظرات نویسنده منعکسکننده دیدگاه رادیو فردا نیست.
دانشگاه در تمامی سالهای دهه ۲۰ و ۳۰ پایگاه نیروهای اپوزیسیون بود. مبارزات دانشجویی در آن سالها تحت رهبری حزب توده و جبهه ملی قرار داشت. تمامی فعالان دانشجویی به این احزاب و بخصوص به سازمان جوانان حزب توده تمایل داشتند و در ارتباط مستقیم با سیاستمداران خارج از دانشگاه بودند.
از نیمه دوم سالهای دهه ۴۰، نسلی به دانشگاه پا گذاشت که به سازمانهای سیاسی بیاعتماد بود. دانشجویان در این سالها تودهایها را وابسته و محافظهکار، جبهه ملی را سازشکار و روحانیون و نیروهای سیاسی مذهبی را مرتجع میدانستند و تصور میکردند آنچه نسلهای گذشته انجام دادهاند خطا بوده است و جوانان این نسل قادرند، راه دیگری در پیش گیرند و همه ناکامیهای گذشتگان را جبران کنند. نسلی که میخواست در همه چیز متفاوت با گذشتگان عمل کند. نسلی که اعتماد به نفس داشت و تصور میکرد قادر است با اتکا به توان و عزم خود بر همه دشواریها غلبه کند. این روانشناسی نه فقط در ایران بلکه در تمامی کشورهای اروپایی و آمریکا و آمریکای لاتین حاکم بود.
در دوران انقلاب، همه دانشجویان به جریانهای سیاسی گرایش یافته و سازمانهای دانشجویی احزاب بر محیط دانشگاه تسلط دارند. پس از تعطیل دانشگاهها به خاطر «انقلاب فرهنگی»، تصفیه همه فعالین دانشجویی، دانشگاه به سربازخانهای شبیه بود که انجمنهای اسلامی در آن حکومت میکردند.
از نیمه دهه ۷۰، جنبش دانشجویی این بار با خواستهای اصلاحطلبانه و دفاع از اصلاحات مجددا نیرو گرفت و نقش بزرگی در تحولات آن دوران ایفا کرد و امروز پس از سرکوب سنگین این جنبش در سالهای گذشته، با وجود آنکه به نظر میرسد دانشگاهها کم تحرکند و از حرکت گسترده دانشجویان اثری نیست، ولی در حقیقت، محیط دانشگاه زنده است و در شکل موضعی و غیر سراسری برای خواستهای معین میکوشد و قطعا در سالهای آینده ما بازهم شاهد حرکات گسترده دانشجویی خواهیم بود.
در سالهای دهه ۲۰ و ۳۰، چند هزار دانشجو در ایران وجود داشتند. در دهه ۴۰ و ۵۰، دانشگاهها به سرعت گسترش یافتند و تعداد دانشجویان تا نزدیک به ۳۰۰ هزار تن افزایش یافت و امروز نزدیک به چهار میلیون دانشجو در ایران وجود دارند. دانشگاهها امروز نه فقط در شهرهای بزرگ که در هر گوشه و کنار کشور وجود دارند و سمتگیری چهار میلیون دانشجویی که قادرند در حرکتهای اجتماعی، خانواده و نزدیکان خود را تحت تاثیر قرار دهند نقشی پراهمیت و حتی تعیین کننده بر تحولات کشور دارد.
اشتراکات
علیرغم تمایزات بزرگی که در حرکت دانشجویی در دورههای مختلف به چشم میخورد میتوان ویژگیهای مشترکی که خصلت عمومی این جنبش را تشکیل میدهد در تمامی این دورهها مشاهده کرد.
دانشجویان و در مفهومی وسیعتر، جوانان، خواستار دگرگونی و پیشرفتند. خصلت مرکزی مبارزه دانشجویان آنگاه که به یک جنبش سیاسی فرا میروید، تحولطلبی آنست.
دانشجویان آینده را از آن خود میدانند و خواهان آنند که آن را آنگونه که خود میخواهند و نه آنگونه که به آنان داده میشود بسازند. جنبش دانشجویی، جنبش نقد نارساییها و
تغییر است. دانشجویان و در مفهومی وسیعتر جوانان آنگاه به صورت یک جنبش سیاسی
پا به عرصه مبارزات اجتماعی مینهند که متقاعد شده باشند، تحول اجتماعی ضروریست
و امکانات چنین تحولی وجود دارد. آنان ایدههایی را میپذیرند که راه تحقق چنین
تحولی را ترسیم کند و به آنان روحیه و توان مبارزه در آن راه را بدهد و آنگاه حاضرند
سختیهای چنین راهی را تحمل کنند. این خصوصیت دانشجویان در رادیکال شدن نسبی مبارزه دانشجویی تاثیر گذار است. هر چند این رادیکالیسم تابعی از شرایط عمومی کشور است ولی در همه دورهها میتوان مشاهده کرد که جوانان و دانشجویان بخش رادیکال جنبشی را که به آن سمت گیری دارند تشکیل میدهند. این جوانان و دانشجویان بودند که سازمانهای چریکی دهه ۵۰ را شکل دادند و آنگاه که مبارزه برای اصلاحات به جریان اصلی مبارزه برای تغییر در ایران بدل شد دانشجویان و تحکیم وحدتیها بخش رادیکال این جریان را شکل دادند.
دانشجویان خواهان آن هستند که بیاموزند. خواهان اطلاعاتند. خواهان آن هستند که بتوانند به همه منابع دسترسی داشته باشند و کسی برای آنان محدوده کسب اطلاعات را مشخص نکنند. این خواست در کشور ما همواره با سد حکومتگران مواجه شده است. در دوران ما کتابهایی که خواندن آنها ممنوع بود، برای ما کشش بیشتری داشت و امروز که با دهها امکان ارتباطی که کنترل و سد کردن آنان برای حاکمان ناممکن است، هر مانع، فیلتر و دشواری که در راه این تبادل اطلاعات بوجود میآید همه دانشجویان را در برابر خود قرار میدهد. این خصلت دانشجویان در کشور ما و همه کشورهای دیکتاتوری خصلت ضداستبدادی به جنبش دانشجویی بخشیده است و میتوان این خصلت را در تمامی ۶۰ سال اخیر مشاهده کرد.
تحرک دانشجویی در کشور ما همواره خیلی زود با واکنش ساواک، حزباللهیها، پاسدارها و بسیجیها مواجه شد و همین امر این تحرکات را به درگیری با ارگانهای سرکوب سوق میدهد.
در سالهای پس از انقلاب، عامل دیگری به سرکوب و اختناق افزوده شد و آن تلاش حاکمان برای هدایت فرهنگی و روابط دانشجویان است. جوانان میخواهند آزاد باشند، تجربه کنند و آنگونه که میخواهند زندگی کنند. فشار فرهنگی، محدودیت در روابط که در دورههایی مثل سالهای دهه ۶۰ با خشونت تمام اعمال میشد (و میشود) دانشجویان را در برابر خود قرار میدهد. مبارزه برای آزادیهای فردی، نقطه مشترک دیگری در تمامی حرکات دانشجویی سالهای پس از انقلاب است.
دانشجویان در کشور ما صاحب احترامند. به دلیل کنکور و دشواری ورود به دانشگاه، در نظر جامعه دانشجویان نخبهترین جوانان کشور و صاحبان ایران فردا بودند. این نگاه به دانشجویان اعتماد به نفس میداد و آنها را به تلاش برای تغییر جامعه ترغیب میکرد و میکند. ولی این اعتماد به نفس همواره این خطر را در درون خود داشته که دانشجویان تصور کنند که آنها قادرند خود راسا تصمیم بگیرند و بر تمامی تحولات کشور تاثیر بگذارند. این روحیه در دوران دانشجویی ما در حد افراط حاکم بود و در دورههای دیگر نیز کمابیش وجود داشته است.
موضوعی که غلبه آن بر سازمانها و فعالان دانشجویی، مبارزه دانشجویی را از یک مبارزه سیاسی صنفی منعکس کننده خواستهای عمومی دانشجویان که ضدیت با استبداد و اعمال فشار فرهنگی از مشخصههای آنست به یک مبارزه حزبی سوق میدهد.
در مقاطع مختلف، کشور ما شاهد آن بوده است که جریانهای دانشجویی با فراتر رفتن از خواستههای عام سیاسی، تقسیم شده، در برابر یکدیگر قرار گرفته و حمایت عمومی دانشجویان را از دست دادهاند. این تصور که در شرایط ضعف احزاب، سازمانها و فعالان دانشجو باید وظیفه احزاب را انجام دهند و جایگزین آن شوند، در مقاطع مختلف به این جنبش زیان وارد کرده است. سرکوب مداوم و گسست ارتباط مابین نسلهای مختلف دانشجویان در تکرار این ضعف تاثیر جدی داشته است.
۶۰ سال مبارزه دانشجویان گنجینهای است از تجربه مبارزه در شرایط مختلف. مبارزه در شرایط اختناق و جلوگیری از هر حرکت جمعی تا شرایطی که سازمانهای دانشجویی آزادانه فعالیت کرده و از امکانات دانشگاهی بهره مندند. دانشجویان امروز نیرویی پراهمیت و حتی در مواردی تعیینکننده در روندهای سیاسی کشورند. بررسی تاریخ جنبش دانشجویی و برقراری رابطه نسلهای مختلف برای تامین نقش مثبت این جنبش در تحولات کشور ضرورت دارد.
*مهدی فتاپور عضو شورای مرکزی اتحاد جمهوریخواهان ایران است. او پیش از انقلاب عضو سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود.
.......................................................................................................
نظرات نویسنده منعکسکننده دیدگاه رادیو فردا نیست.