رویارویی بهترین های اسکار

مجمسه اسکار

با برگزاری مراسم اسکار در روز یکشنبه به وقت غرب آمریکا، هياهوی يک هفته پرسروصدای انتخاب بهترين های دنیای سینما، آرام گرفت.


برای انتخاب بهترين های هالیوود، هيات داورانی که اعضای آکادمی علوم و هنرهای سينمايی امريکا هستند، از هفته ها قبل رايزنی های خود را شروع کردند.


امسال برگه های رای در اختيار ۵۸۰۰ نفر از اعضای آکادمی قرار گرفت. اين برگه ها پس از سه روز به دو داور نهايی تحويل داده شد.


به گزارش رويترز، کار شمارش آرا را تيمی از حسابداران برجسته در پشت درهای بسته در مکانی که هرگز اعلام نمی شود انجام داده و چهار روز پيش اسامی نامزدها را به دو داور نهایی دادند.


اسامی برندگان نهايی، یکشنبه شب در پاکت های مهر و موم در اسکورت کامل پليس به تالار کداک تیاتر شهر لس آنجلس منتقل شد.


اسکار در يک نگاه
اسم اسکار به صورت تصادفی روی اين مجسمه گذارده شد. يک روز مارگريت هريک، منشی هيئت رئيسه در حالی که به اين مجسمه نگاه می کرد گفت که اين مجسمه مرا به ياد «عمو اسکار» مي اندازد و خبرنگار يکی از روزنامه ها که در آن نزديکی نشسته بود، فردا در گزارش خود جمله را نوشت: «کارمندان هيئت رئيسه مجسمه مشهورشان را اسکار ناميدند» و از آن به بعد اين نام روی مجسمه ماند.


در سال ۱۹۴۱ برای اولين بار، چهار فيلم رقابت نزديکی را برای بردن جايزه اسکار داشتند؛ «خوشه های خشم»، «ربکا»، «داستان فيلادلفيا» و «ديکتاتور بزرگ». سرانجام «ربکا»ی هيچکاک اين جايزه را به خود اختصاص داد.

اين جايزه که تا سال ۱۹۳۹ رسما نام اسکار را به خود نداشت و جايزه آکادمی خوانده می شد، با اين داستان اتفاقی تبديل به مهمترين جايزه دنيای هاليود شد.


اولين مراسم اسکار در سال ۱۹۲۹ در کنار يک مراسم شام رسمی در تالار بلاسام هتل روزولت هاليوود برگزار شد.


فيلم «بالها» جايزه بهترين فيلم را برد و «اميل يانينگز» برای بازی در فيلم «جسم» جايزه بهترين بازيگر مرد را دريافت کرد.


«جنت گينور» برای بازی در فيلم آسمان هفتم جايزه بهترين بازيگر زن را گرفت.


با شروع دهه ۳۰، نخستين ستارگان جهانی پا به عرصه سينما گذاشتند؛ «اسپنسر تريسی»، «کلارک گيبل»، «بت ديويس» و «کاترين هپبورن» همه برای نخستين بار جايزه گرفتند و هر چهار نفر در دهه های بعد نيز برنده جايزه اسکار شدند.


در اين دهه، بارها فيلم های بزرگ کلاسيک در برابر فيلم های ديگر شکست خوردند که از آن جمله می توان به فيلم « وداع با اسلحه» با شرکت «گری کوپر» و «آلن هيز» و فيلم «صفحه اول» با شرکت «پت اوبراين» اشاره کرد.


در دهه ۴۰، همزمان با گسترش صنعت سينما، ستارگان جديدی مطرح شدند، از جمله «اينگريد برگمان» که در اين دهه چهار بار نامزد دريافت جايزه بهترين بازيگر زن شد و سرانجام در سال ۱۹۴۰ برای بازی در فيلم «چراغ گاز» اين جايزه را برد.



در دهه ۴۰، همزمان با گسترش صنعت سينما، ستارگان جديدی مطرح شدند، از جمله «اينگريد برگمان» که در اين دهه چهار بار نامزد دريافت جايزه بهترين بازيگر زن شد و سرانجام در سال ۱۹۴۰ برای بازی در فيلم «چراغ گاز» اين جايزه را برد.

فيلم «برباد رفته» به کارگردانی ويکتور فلمينگ هم در اين دهه خلق شد.


در سال ۱۹۴۱ برای اولين بار، چهار فيلم رقابت نزديکی را برای بردن جايزه اسکار داشتند؛ «خوشه های خشم»، «ربکا»، «داستان فيلادلفيا» و «ديکتاتور بزرگ». سرانجام «ربکا»ی هيچکاک اين جايزه را به خود اختصاص داد.


مراسم اسکار سال ۱۹۴۲، يکی از بحث برانگيزترين مراسم اسکار در نوع خود به حساب می آيد.


در اين سال، با وجود حضور فيلم «همشهری کين» اورسن ولز، فيلم «دره من چه سبز بود» به کارگردانی جان فورد اسکار گرفت.


اين موضوع به حدی بالا گرفت که بعضی کارشناسان سينما از آن به عنوان بزرگترين بی عدالتی در تاريخ اسکار ياد می کنند.


دهه ۵۰؛ شکوه سینما


دهه ۵۰ را بی اغراق می توان دهه شکوه سينما را به دليل خلق شاهکارهای بزرگ جهان سينما توسط کارگردانان بزرگی چون «اليا کازان»، «ديويد لين»، «آلفرد هيچکاک»، «جان هيوستن» و «جان فورد» خواند.


در اين دهه، فیلم هایی چون «پل رودخانه کوای»، «بارانداز»، «سرگيجه»، «اتوبوسی به نام هوس» و «قايق ملکه افريقايی» ساخته شد. از طرفی در اين دهه بود که نام «مارلون براندو»، يکی از باهوش ترين ستارگان هاليوود دهه ۵۰، بر پرده سینما درخشيد.


يکی از بحث برانگيز ترين مراسم اسکار در اين دهه در سال ۱۹۵۲ برگزار شد.


در اين مراسم وقتی جايزه بهترين فيلم را «يک امريکايی در پاريس» برد آن هم با وجود فیلم «اتوبوسی به نام هوس»، همه شگفت زده شدند و زمانی که اين اتفاق در سال های ۱۹۵۷ و۱۹۵۸ يک بار ديگر اتفاق افتاد همگان درباره به خطا رفتن اسکار حرف زدند.


در دهه ۶۰، تغييرات آشکار جامعه امريکا، هاليوود را هم تحت تاثير قرار داد به طوری که در سال ۱۹۶۸، نامزدهای دريافت بهترين فيلم ها يعنی «بانی و کلايد» و «فارغ التحصیل»، کمی سياسی تلقی شدند.


از مهمترين اتفاقات در اين دهه می توان به اعطای جايزه اسکاربه «سيدنی پواتيه»، به خاطر بازی در فيلم «سوسن های مزرعه» ياد کرد. در واقع پواتيه، اولين سياهپوستی بود که در تاريخ اسکار جايزه دریافت می کرد.



دهه ۷۰ را بايد عصر تجربه اندوزی فيلم سازان آمريکايی خواند. نسل جديد فيلم سازان از راه رسيده ای چون «مارتين اسکورسيزی»، «ويليام فريدکين»، «فرانسيس فورد کاپولا»، «استيون اسپيلبرگ»، « نورمن جيسون» و «سيدنی پولاک» در اين دهه درخشيدند.

از ديگر اتفاقات خبرساز دهه ۶۰، اولين اسکاری است که «آلفرد هيچکاک»، استاد دلهره سينمای جهان گرفت. برخورد او بعد از دريافت جايزه بسيار تعجب آور بود. او وقتی روی صحنه رفت فقط گفت: «ممنون» وبه سرعت پايين آمد.


دهه ۷۰ را بايد عصر تجربه اندوزی فيلم سازان آمريکايی خواند. نسل جديد فيلم سازان از راه رسيده ای چون «مارتين اسکورسيزی»، «ويليام فريدکين»، «فرانسيس فورد کاپولا»، «استيون اسپيلبرگ»، « نورمن جيسون» و «سيدنی پولاک» در اين دهه درخشيدند.


«محله چينی ها»، «پدرخوانده»، «ارتباط فرانسوی»، «آخرين نمايش»، همگی در آغاز اين دهه نامزد جايزه اسکار شدند.


در اين دهه، همچنين نسل تازه ای از بازيگران هم در هاليوود ظهور کردند.


«رابرت دونيرو» و «جک نيکلسون» هم از نظر ظاهری و هم از نظر طرز تلقی با بازيگران کلاسيک مانند کلارک گيبل و کری گرانت تفاوت داشتند.


يکی از خبرسازترين چهره های تاريخ اسکار در اين دهه برسرزبان ها افتاد. در سال ۱۹۷۱، «جورج سی اسکات» با رد جايزه اسکار خبرسازشد.


او که در واقع اولين بازيگری بود که جايزه اسکار را رد کرد، پيش از مراسم پيغام داد که برای دريافت جايزه حاضر نمی شود و مراسم اسکار را «يک رژه گوشتی دو ساعته» ناميد.


لحظه ای که چارلی چاپلين اسکار افتخاری گرفت، هنوز هم يکی از لحظات جاودانه تاريخ اسکار به حساب می آيد. سال ۱۹۷۲ به چارلی چاپلين هم يک اسکار افتخاری دادند.


بسياری اين لحظه را عاطفی ترين لحظه در تاريخ اسکار ناميدند. چارلی بيست سال پيش از آن، هنگامی که رفتار سياسی او زير ذره بين قرار گرفت از آمريکا رفت و وقتی برای دريافت جايزه اسکار برگشت، همه در حالي که چند دقيقه ايستاده بودند او را تشويق می کردند. طولانی ترين کف زدن ها در حاليکه همه به پا ايستاده بودند، در انتظارش بود.


«پدر خوانده» يک و دو، «ديوانه ای از قفس پريد»، «همه مردان رييس جمهوری» به کارگردانی «آلن جی پاکولا»، «نيش» با بازی «رابرت رد فورد» و «پل نيومن»، «جن گير»، «راننده تاکسی» اسکورسيزی و «جنگ ستارگان» از شاهکارهای سينمای اين دهه است.


با احتساب تعداد فيلم های موفق انگليسی، می توان دهه ۸۰ را سال تجديد حيات سينمای بريتانيا خواند. « ارابه های آتش» و «گاندی» از جمله کارهای ماندگار سينمای بريتانيا در اين دهه خلق شدند.



بدون ترديد نام «مريل استريپ» را نمی توان از سينمای دهه ۸۰ جدا کرد. او بعد از «کاترين هپبورن»، موفقترين بازيگر برنده اسکار است. استريپ در سال ۱۹۸۲ برای بازی در فيلم «کرامر عليه کرامر»، جايزه بهترين بازيگر زن را بدست آورد و بعد از آن پنج بار ديگر هم اسکار گرفت.

بدون ترديد نام «مريل استريپ» را نمی توان از سينمای دهه ۸۰ جدا کرد. او بعد از «کاترين هپبورن»، موفقترين بازيگر برنده اسکار است. استريپ در سال ۱۹۸۲ برای بازی در فيلم «کرامر عليه کرامر»، جايزه بهترين بازيگر زن را بدست آورد و بعد از آن پنج بار ديگر هم اسکار گرفت.


در اين دهه بود که فيلم های «گاو خشمگين»، «شرايط مهروزی»، «ارابه های آتش» و «گاندی» خلق شد.


از بزرگتری اتفاقات خبری اسکار در اين دهه می توان به اعطای جايزه اسکار به درام «مردم معمولی» بود در حالي که اسکورسيزی با «گاو خشمگين» در انتظار دريافت جايزه بهترين کارگردانی و بهترين فيلم بود.


صرف نظر از اينکه دهه ۹۰ را بايد برای سينمای بريتانيا دهه پرکاری دانست، اشاره به اين نکته ضروری است که در اين دهه رقابت برای دريافت جايزه اسکار شکل جديدی گرفت و تبليغات زياد جای استثنا بودن را گرفت و از اين جهت عده ای عقيده دارند که شان اسکار به ويژه در سال ۱۹۹۹ که فيلم «شکسپير عاشق» از سينمای بريتانيا با وجود فيلم «نجات سرباز رايان» اسکار بهترين فيلم را بدست آورد به شدت نزول کرد.


در اين دهه بود که در طول هفت سال، نه فيلم بريتانيايی از جمله «فول مانتی»، «چهار عروسی و يک تشييع جنازه»، «رازها و دروغها» و و «بازی گريستن» نامزد دريافت اسکار شدند.


در سال ۱۹۹۱ «کوين کاستنر» با فيلم «با گرگها می رقصد» که جايزه اسکار بهترين فيلم را گرفت، به تجديد حيات نوع وسترن دست زد.


با وجود محبوبيت نوع وسترن، اين فيلم دومين وسترنی است که اسکار بهترين فيلم را برده است و يکسال بعد، «نابخشوده» به کارگردانی «کلينت ايستوود» سومين وسترنی شد که اسکار گرفت.


«تام هنکس» با کسب دو اسکار پی در پی به يکی از محبوب ترين بازيگران هه نود تبديل شد اما «مارتين اسکورسيزی» در دهه ۱۹۹۰ باز هم ناديده گرفته شد، کارگردان «رفقای خوب» اين بار جايزه را به کوين کاستنر واگذار کرد.


دراين دهه، «استيون اسپيلبرگ» که دست کم از نظر مالی موفقترين کارگردان سينما به شمار می رود سرانجام در سال ۱۹۹۴جايزه اسکار بهترين فيلم را برای «فهرست شيندلر» گرفت.


اين فيلم در ۱۲ رشته نامزد اسکار بود و هفت جايزه را گرفت و نظر بسياری را که فکر می کردند اسپيلبرگ تنها می تواند فيلم های پرماجرای عامه پسند بسازد عوض کرد.


تام هنکس خود را به عنوان اسپنسر تريسی نسل خود تثبيت کرد. او در اين دهه دو اسکار گرفت. يک بار در سال ۱۹۹۴ برای فيلم «فيلادلفيا» و يک بار هم در سال ۱۹۹۵ برای فيلم «فارست گامپ».


در سال ۱۹۹۶ فیلم « دلاور»، نام مل گيبسون را برسر زبانها انداخت. اين فيلم حماسی و تاريخی اسکار بهنزين فيلم و بهترين کارگردانی را گرفت.


فيلم «بيمار انگليسی» به کارگردانی «آنتونی مينگلا» در سال ۱۹۹۷ در شرايطی گل کرد که برای اولين بار هيچ يک از کمپاني های بزرگ هاليوود فيلمی در ميان نامزد های جايزه اسکار بهترين فيلم نداشتند.


سال بعد اما، هاليوود با فیلم پرخرج و عظیم «تايتانيک» غوغا کرد. اين فيلم که يکی از پرسروصدا ترين فيلم های تاريخ سينماست همه اسکارها را درو کرد.


بردن ۱۱ اسکار از مجموع ۱۴ اسکار پيشنهاد شده، جیمز کامرون را يک بار ديگر چهره کرد.


قرن۲۱؛ سینمای تخیلی


با ورود اسکار به قرن ۲۱، فيلم های حماسی و تخيلی جای ويژه ای در سينما بدست آورد. در مراسم اسکار سال ۲۰۰۱ وقتی «گلادياتور» جوايز را برد، «ريدلی اسکات» خاطره «بن هور» را زنده کرد.


اين فيلم در ۱۲ رشته نامزد اسکار بود و پنج اسکار از جمله اسکار بهترين فيلم و بهترين بازيگر (راسل کرو) را گرفت.


اما خود اسکات جايزه بهترين کارگردانی را نگرفت چرا که اين جايزه به «استيون سودربرگ» رسيد که آن را به خاطر فيلم قاچاق برد.


«ببرغران، اژدهای پنهان»، موفقترين فيلم غير انگليسی زبان تاريخ، نيز به اسکار نزديک شد اما از فيلم گلادياتور که حماسه سنتی تری بود، شکست خورد.


در سال ۲۰۰۲، «هالی بری» به عنوان اولين زن سياهپوستی که برنده اسکار بهترين بازيگر شد به چهره ای تاريخ ساز بدل شد. در همان مراسم، «دنزل واشينگتن» دومين سياهپوست برنده اسکار بهترين بازيگر مرد شد.


در سال ۲۰۰۳ فيلم «شيکاگو» با بردن شش اسکار بازگشت فيلم موزيکال که در دهه ۶۰ گل کرده بودند، را رقم زد.


سه گانه «ارباب حلقه ها» هم در گيشه موفق بود اما آکادمی ابتدا صبر کرد تا هر سه فيلم ساخته شود.


در سال ۲۰۰۴ فیلم «بازگشت پادشاه» از مجموع «ارباب حلقه» سه، تمام جوايز از ۱۱ جايزه ممکن را از جمله اسکار بهترين فيلم و بهترين کارگردانی را برد.


دو فيلم قبلی اين سه گانه، در سال های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ موفقيت های محدودی در مراسم اسکار داشتند و شش اسکار از ۱۹ اسکاری را که برای آن نامزد شده بودند، را بردند.


در سال ۲۰۰۴، «شون پن» به خاطر ايفای نقش درفیلم «رودخانه مرموز» جايزه اسکار بهترين بازيگری را برد و «شارليز تیرون» هم به خاطر ايفای نقش يک قاتل در فيلم «هيولا» اسکار بهترين بازيگر زن را ربود.


در سال ۲۰۰۵، فيلم «محبوبه يک ميليون دلاری» ساخته «کلينت ايستوود»، بازيگر و کارگردان آمريکايی اسکار بهترين فيلم را دريافت کرد.
اين فيلم که در هفت بخش نامزد اسکار بود، جوايز بهترين فيلم و بهترين کارگردان را بدست آورد و « هيلاری سوانک» و «مورگان فريمن» بازيگر سياه پوست آمريکايی، نيز به خاطر بازی در اين فيلم به ترتيب جوايز بهترين بازيگر نقش اول زن و بهترين بازيگر مکمل مرد را به خود اختصاص دادند.