گوگوش سال ۹۴ خورشیدی را بدون حضوری بر صحنه در آرامش کامل در اسپانیا آغاز کرد.
هر چند سال گذشته برای گوگوش سال کمحاشیهای نبود اما او در این سال با آلبومی تازه به صحنه موسیقی پاپ بازگشت.
آلبومی که پس از اعجاز در آن هنرمندان قدیمی موسیقی پاپ و همکاران سابق این هنرمند هم سهمی داشتند.
Your browser doesn’t support HTML5
خانم گوگوش، سال گذشته سال پرکاری برای شما بود. اما امسال روی صحنه حضور ندارید. دلیلش چیست؟ چرا ترجیح دادید امسال صحنه را خالی بگذارید؟
آقای ضرغامی، به همان دلیلی که در یک سال گذشته از عید پارسال ما «تور نوستالژی» را همراه با دوست عزیز هنرمندم ابی داشتیم تا کریسمس گذشته تور ادامه داشت و در ضمن من میبایست آلبوم جدیدم را آماده کنم. در نتیجه لازم بود کمی از پرکاری که روی صحنه بود کم کنم و به کار در پشت صحنه بپردازم. ویدیوهایی درست شد به وسیله آقای واهیک پیرحمزهای. که یکی از آنها پخش شد.
عکس خصوصی؟
بله عکس خصوصی اسم این ترانه است، که اسم آلبوم هم به اسم «عکس خصوصی» است.
با توجه به اینکه این روزها خیلی از هنرمندان از بحران در برگزاری کنسرتها میگویند، مسئله حضور نداشتن شما ربطی به این بحرانهایی که موسیقی پاپ خارج از ایران را احاطه کرده، نداشت؟
نه. فکر نمیکنم. این بحران جدیدی نیست. سال گذشته هم بود. بحرانهای اقتصادی الان دامنگیر اکثر ایرانیهایی است که دلشان میخواهد ایام نوروز را گشت و گذاری داشته باشند به کشورهای دیگر. اما مسائلی که الان در حول و حوش کنسرتگزارها به خصوص خوانندههایی که باید این کنسرتها را اجرا کنند، هست، شاید مانع ازدحام کنسرتها شود.
چه مسائلی مثلاً؟
اطلاع دقیقی ندارم. جواب دقیقی به شما نمیتوانم بدهم. این را باید از کنسرتگزارها بپرسید که چرا به چه علت؟ آیا فقط به خاطر مسائل اقتصادی است یا چیز دیگر، نمیدانم.
ولی به هر حال توی این حال و هوا «عکس خصوصی» را آماده کردید. این برای خانم گوگوش با توجه به شرایطی که بر بازار حاکم است چه تجربهای بود؟
به خودی خود این اتفاق افتاد. جالب است که یازده ترانه در این آلبوم هست. یعنی بیشترین تعداد ترانه در این آلبوم هست. آن هم به دلیل تعداد ترانههایی که از قبل داشتم. اینها را به هر حال دلم میخواست یک جوری منتشر کنم. و تک تک هم میشد این کار را انجام داد و دانه به دانه اینها را منتشر کرد. ولی فکر کردم اگر یک مجموعه بشود یک مجموعهای که یک ساعتی، چهل و پنج دقیقهای موسیقی ما را بدون آزار صدا و سازها به گوش مردم برسانیم.
چه ویژگی در این آلبوم هست که احساس میکنید این تصویری که دنبالش هستید میخواهید به مخاطب تان منتقل شود، یعنی آزاردهنده نباشد؟ این را با توجه به تولیدات امروز موسیقی پاپ میگویید یا تنها یک برداشت شخصی است؟
برداشت شخصی است! من توی این آلبوم اولین ترانه این آلبوم را ترانهای انتخاب کردهام که آخرین کار واروژان است.
کاری که ترانهاش را زویا گفته بود اگر اشتباه نکنم؟
بله. زویای عزیزم شعر این ترانه را برای خود واروژان گفته. سال ۲۰۰۳ یا ۲۰۰۴ من این را اجرا کردم و ضبط کردیم. با تنظیم دوباره تیگران. ولی خب این امکان وجود نداشت که تویک موقعیت بگذارم به گوش مردم برسد که کمی مناسبتر باشد.
یکی از کارها تنظیم مجدد اولین ترانهای است که من به طور مستقل به صورت صفحه ۴۵ دور در سال ۴۶ ضبط کرد.
کار ایرج جنتی عطایی؟
کاری از ایرج جنتی. فکر میکنم اولین کار مشترک من و ایرج جنتی عطایی است و پرویز مقصدی.
اتفاقاً خیلی جالب است خانم گوگوش که این کار جزو کارهایی هم هست که در سایه کارهای بعدیتان قرار گرفت. یعنی کارهایی مثل دو ماهی و اینها.
شاید به خاطر نوآوری بود که در ترانه دو ماهی بود و خیلی مورد توجه واقع شد. بعد هم خب به هر حال کار اولم بود. چون قبل از آن من تقلید خوانندههای دیگر را میکردم. آهنگهای خوانندههای دیگر را میخواندم. از دلکش، از پوران، از مرضیه و از ویگن خواندم. یک ترانه هم در این آلبوم هست که دیگر احتیاج به معرفی ندارد. یک اجرای جدیدی از ترانه مرغ سحر با تنظیم بسیار زیبای بابک امینی.
چطور شد که مرغ سحر را انتخاب کردید؟ چون خودتان میدانید اجراهای متعددی از آن شده. شما خودتان این اجراهایی را که شنیدید کدامش به دلتان نشسته؟
خب هر کدام از اجراها ویژگیهای خاص خودش را دارد. اجراهای فوقالعادهای هم بوده. اجرای شجریان که بهترین بود که بعد از اجرای اصلی آن من دوست داشتم. جالب است این ترانه را من سالها پیش خیلی جوان بودم همیشه دلم میخواست این ترانه را اجرا کنم. ولی نمیدانم شاید یک جور جرات نزدیک شدن به این کار را نداشتم و یا فکر میکردم نتوانم از عهده اجرایش بربیایم. بالاخره این اتفاق افتاد.
بعد از سال ۵۶ یا ۵۵ بود که ترانه حضرت عشق اولین ترانه که من از دوست هنرمندم آقای صادق نوجوکی...
با ترانه محمد صالح علا...
بله صالح علا... آن را اجرا کردم. در آن سال. و بالاخره در این آلبوم یک ترانه هم از صادق نوجوکی عزیز دارم.
ضمن اینکه یک ترانه هست با ملودی و تنظیم بابک امینی، با شعری از آقای عباس هژیر که در سوئد زندگی میکنند. الهام گرفته از کتاب ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی که این را در این آلبوم دارم. چهار ترانه دارم از بابک صحرایی که آهنگ یکی از این ترانهها را تورج شعبانخانی ساخته.
جالب است خانم گوگوش. این وسط یک پرانتز باز کنم اگر اجازه میدهید، این اولین همکاری شما و تورج شعبانخانی است. چون من تا آنجا که حافظهام یاری میکند کاری قبلاً [از شما] ندیده بودم که با تورج شعبانخانی باشد.
بله. خوشبختانه این امکان به وجود آمد که من آهنگی را از ایشان اجرا کنم. کار زیبایی است. البته شعر را به دلیل محتوای شعری که داشت برای همه مادرهایی که فرزند در حبس دارند خواندم. به خصوص برای درخواست عفو ریحانه. آن زمان این ترانه آمد بیرون.
یک ترانه هم دارم از خانم نازنین هنرمندی که هم شعر و هم آهنگ این کار را ساختند. خانم مهشید بزرگی. تنظیمش را هم در ایران آقای مسعود همایونی انجام دادند و همان جا هم ضبط شده. این کار را برای من آوردند آمریکا و پسندیدم و ضبطش کردم.
پیشتر یادم میآید شما یک کاری هم داشتید که فکر میکنم همچنان باقی مانده. از آقای سلی؟
شما این اخبار را از کجا دارید؟! (میخندند...) بله. یک ترانه دارم البته خیلی سال پیش سال ۲۰۰۳ این ترانه را من سپردم به یکی از تنظیم کنندههای معروف و صاحب نام که در آن زمان نشد که بشود.
آقای سلی هم یکی از کارهای خاطره انگیز شما «ما به هم نمیرسیم» را با ترانه قشنگ آقای مسعود فردمنش کار کرده بودند...
بله. چقدر هم زیبا است و تصمیم دارم که در کنسرتهای آیندهام دوباره این ترانه را تنظیم و اجرا کنم.
در کنسرتها من دیدم بعضی از ترانهها که جدید خواندید اجرا نمیشوند. آیا دلیل خاصی دارد که اجرا نمیشوند، مثلاً از کارهایی که در ابتدای ورودتان به آمریکا آنها را خواندید؟
نه. دلیل خاصی ندارند. به مرور وقتی کارها اجرا میشود اینها الک میشوند. انتخاب میشوند برای اجرای روی صحنه. همه ترانهها را نمیشود روی صحنه اجرا کرد. روی صحنه - تجربیات شخصی من است- یک کارهایی باید انتخاب شود و تنظیم شوند که بار دراماتیک کار را داشته باشند.
انتخابهایتان را بیشتر روی چه معیاری انجام میدهید؟ چه ترانههایی خوانده شوند، چه از قدیم چه از ترانههای جدید؟
خب موارد زیاد است. فقط به یک دلیل نیست. پسند مردم هست، ریتم هست، کدامها در ذهن مردم مانده و میتوانند با آن همذات پنداری کنند.
اگر مجموعه کارهای شما را قبل از انقلاب بررسی کنیم، به ویژه از دهه پنجاه به بعد، یعنی از «قصه وفا» که در این آلبوم عکس خصوصی هم باز اجرای مجددی از آن دارید، میبینیم با مجموعهای تقربیاً منسجمی -با یک ذره اینور آنور کردن- روبهرو هستیم. اما بعد از انقلاب من وقتی آلبومهای شما را کنار هم میگذارم، فضاها خیلی تغییر پیدا میکنند. یعنی مثلاً از «زرتشت» تا «مانیفست» یا «اعجاز» و «عکس خصوصی» که باید منتظر شویم و بشنویم. آن انسجامی که در کارهای قبلی شما است و شکل خاصی به خانم گوگوش میدهد را در این کارها شاید بشود دید، گوگوش را میشود پیدا کرد، اما فاصله کارها و بالا و پایین بودنشان خیلی بیشتر به چشم میآيد.
آقای ضرغامی، خودتان میدانید که موسیقی، سینما، تآتر و اینها جاهایی به وجود میآیند و جاهایی تبلور پیدا میکنند که فرهنگ در آن جا باشد. آن جا کجاست؟ جایی که مردم زندگی میکنند و فرهنگ دارند. ما وقتی پرتاب میشویم به همه جای دنیا و هرکس یک طرف میافتد، این انسجام از بین میرود.
من برای پیداکردن ترانهسرا یا پیدا کردن آهنگساز یا تنظیم کننده یا برعکس برای آنها پیدا کردن یک خواننده یا من... این اتفاق به سختی میافتد. وقتی هم میافتد به همین دلیل شاید آن انسجام را که در کارهای قدیمی من میبینید و احتمالاً در بیشتر کارها نمیبینید بیشتر به این دلیل است. با این پراکندگی ما سعی میکنیم که بهترین مان را اجرا کنیم و ارائه دهیم.
در یک زمان کار تیمی انجام دادید. سر آلبوم «مانیفست» و پیشتر. میخواهم بگویم این فضا سابق بر این همینطور بود. یعنی آن موقع هم شما با تیم کار میکردید...
با کسانی که در دسترس بودند. ولی اگر من بخواهم به فرض از اردلان سرفراز شعری داشته باشم و ملودی حسن شماعی زاده باشد، من خودم یک جای دیگر دنیا پرت شدهام، خب این انسجام به سختی به وجود میآید.
سر «حجم سبز» مثلاً این اتفاق افتاد که نتیجه آلبوم هم نتیجه خوبی بود.
نسبتاً خوب بود.
چرا؟
خب نسبی است دیگر. فوقالعاده نبود. ولی به هر حال...
یعنی خودتان راضی نبودید از نتیجهاش؟
چرا راضی بودم. ولی از آلبوم «اعجاز» بیشتر راضی بودم. این جوابی است که گرفتم از کسانی که موسیقی مرا گوش میدهند.
منظورتان مخاطبهایتان است؟
بله.
تا چه اندازه برای شما نظر کسانی که تحلیلگر موسیقی هستند مهم است؟
خب مهم است. کسی تحلیل نمیکند. ما تحلیلگر یا کسانی که نقد کنند موسیقی ما را نداریم. اگر کسانی تحلیل میکنند شنونده و بیشتر مخاطب عام هستند. شخص به خصوصی را نمیشناسم که چه موسیقی سنتی، چه پاپ و چه مدلهای جدید یا رپ را نقد کنند. کسی به نظرم نمیآید.
مثلاً در کار «اعجاز» از نظر زبان ترانه اگر بخواهیم نگاه کنیم خب زبان خیلی سادهتر از کار حجم سبز یا پیشتر از آن مانیفست است. میشود گفت آن آرایههای ادبی...
آقای ضرغامی، زبان امروز هر دورهای فضا و فرم خاص خودش را میطلبید. زمانی بیژن ترقی، معینی کرمانشاهی اشعاری را روی ملودی میگذاشتند یا ملودیها ساخته میشدند روی اشعارشان و خوانندههای ما میخواندند، الان آن باب نیست. مد نیست. الان یک جور دیگر ترانه را گوش میدهند. یا میسازند ترانهسراهای جدید... یک جور رسم الخط است.
با توجه به اینکه شما تجربه کار با هر دو طیف را دارید چه تفاوت بارزی را میبینید؟
من چون دوست دارم همیشه کارهایم نوتر باشد. این سعی را میکنم. چقدر موفقم یا نیستم را مردم و مخاطبان و زمان تعیین میکنند. دوست ندارم زیاد در گذشته خودم غوطهور باشم.
مدتها بود که صحبت بود که شما با چه خوانندهای حاضر میشوید روی صحنه بروید. حتی یک جاهایی صحبت شد از اینکه آقای داریوش با شما بخوانند. این پیشنهاد آقای ابی به شما بود؟
خیلی وقت پیش بود. ابی برای من پیغام داده بود. خب بالاخره منتظر این فرصت بودیم که این اتفاق بیافتد. این اتفاق نه میتوانست قبل از اینها بیافتد و نه بعد از اینها. همه چیز من فکر میکنم سر جای خودش انجام میشود. یک همکاری مشترک بود که موفق هم بود.
یعنی راضی بودید؟
هر دوی ما هم راضی بودیم از این تورها.
یک سری حواشی هم بعضیها نوشتند در مورد این کنسرتها، آنها چه...؟
من به این حواشیها گوش نمیدهم. نه من گوش دادم و نه فکر میکنم ابی گوش داده. ما تمام سعیمان این بود که کارمان را به بهترین نحو انجام دهیم که انجام هم دادیم. هردوی ما از خودمان مایه گذاشتیم برای اجرای این کنسرتها.
صحبتهایی هم که شده بود مبنی بر اینکه پیشتر آقای داریوش قرار بود با شما بخوانند، این هم صحت داشت؟
نه. خب. هم داریوش بود و هم صحبت مارتیک بود. خیلی وقتها این صحبتها شده. ولی بالاخره قرعه من و قرعه ابی به نام هم افتاد.
ولی ترجیح خودتان هم ابی بود؟
نمیدانم، با ابی راحتتر جورمان جور شد. نمیدانم چرا کلمه «راحتتر» را به کار بردم ولی شاید به خاطر اینکه ابی قبلاً یک آلبوم از کارهای من را اجرا کرده بود و آشنایی داشت تقریباً با کارهای من. من هم با کارهای ابی آشنایی داشتم. چون همیشه به ترانههایش گوش میدهم. صدایش را دوست دارم.
این اتفاق میتوانست در مورد مارتیک هم بیافتد. چون با هم اجرای دو صدایی داشتید.
بله در مورد مارتیک هم میتوانست بیافتد. مارتیک چون چند سال اخیر خیلی کم کار شده بود و آلبومی به بازار نداده بود و کنسرتی نگذاشته بود. کمی گرفتار مسائل شخصی و خانوادگی و مهمانیهای خصوصی بود. آن اتفاق نیافتاد ولی این اتفاق افتاد به هر حال.
منظورتان از مهمانیهای خصوصی...
مارتیک درخیلی از مهمانیها و عروسی و تولد برنامه اجرا میکند.
آلبوم آخرش را شنیدید؟
آلبوم آخرش اینقدر که وادارش کردیم این آلبوم را تمام کند و به بازار عرضه کند.
بالاخره سهم شما هم در این میان مشخص شد؟
خیلی وقت است آلبومش آماده است. بسیار هم زیبا بود و نمیدانم چرا اینقدر تاخیر [داشت]... میگویم هرچیزی باید به موقعه اش [باشد]... بسیار کارهای زیبایی در آن دارد. آلبوم موفقی است خوب است.
اسم یکی از ترانهها «عکس خصوصی» است. که قاعدتاً ترانه بابک صحرایی است دوست خوب من. چرا اسم آلبوم را گذاشتید عکس خصوصی؟ با توجه به اینکه خب ترانههای متعددی در آن دارید از جمله خب میدانیم شما چقدر واروژان را دوست داشتید و ترانهای دارید در ستایش واروژان...
هیچکدام از اسمهایی که به هر دلیل در این آلبوم هست مناسب این آلبوم ندیدم به جز «عکس خصوصی». آن وزنی که برای اسم یک آلبوم انتخاب میشود آن اسمی است که باید بار آلبوم را داشته باشد. این آلبوم یک عکس خصوصی است از من و همه هنرمندانی که در این آلبوم شرکت دارند. زحمتی که کشیدهاند.
برای یکی از ترانههای آلبوم لازم است که یک ترانه سرا و شاعری در یکی از شهرهای ایران هست که این شعر مناجات را برای من فرستاده. به وسیله بابک امینی عزیز و بابک به دست من رساند. یک شعر خیلی زیباست که از قول من است. مناجاتی است به درگاه خدا و تشکر از همه مخاطبانم. ملودی این را رضا روحانی ساخته. این میتواند یک ترانهای باشد که هر خوانندهای قطعاً در دلش دارد. هر خواننده موفقی که مردم دوستش دارند این مناجات را دارد. اسم این دوست عزیز محمد فرید ناصری است که من فکر میکردم از نهاوند است ولی نهاوند نیست و یک شهر دیگر است. الان حضور ذهن ندارم. و چند تا کار دیگر برای من ساخته که یکیاش بر اساس ترانه هَپی ساخته شده که اسمش شادی است.
روی همان ریتم؟
نه دارد ساخته میشود و هر وقت آماده شد اطلاعات بیشترش را میدهم.