قربانیان ۸۸ حکایت کسانی است که در جریان اعتراض به نتیجه یک انتخابات جان شان را از دست دادهاند. حکایت انسانهایی که پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، در خرداد ۱۳۸۸ زندگیشان تمام شد.
داستان شهروندانی که با شلیک مستقیم گلوله در راهپیماییهای اعتراضی، ضرب و شتم در خیابان یا زندان، استنشاق گاز اشکآور، رد شدن خودروی نیروی انتظامی از روی بدنشان، پرتاب شدن از بالای پل عابر پیاده و شیوههای خشونتآمیز دیگری کشته شدند، و با مرگ هر یک نفر، زندگی یک یا چند خانواده دچار ناامنی و بحران شد.
------------------------------------------------------------------------
خانوادهای کم جمعیت در یکی از محلههای قدیمی تبریز پای اخبار بیست و سی شبکه دوی تلویزیون، نشستهاند. خبرها حول پیگیری پرونده قضایی کشتهشدگان و قربانیان بازداشتگاه معروف کهریزک میچرخد.
داستان شهروندانی که با شلیک مستقیم گلوله در راهپیماییهای اعتراضی، ضرب و شتم در خیابان یا زندان، استنشاق گاز اشکآور، رد شدن خودروی نیروی انتظامی از روی بدنشان، پرتاب شدن از بالای پل عابر پیاده و شیوههای خشونتآمیز دیگری کشته شدند، و با مرگ هر یک نفر، زندگی یک یا چند خانواده دچار ناامنی و بحران شد.
------------------------------------------------------------------------
خانوادهای کم جمعیت در یکی از محلههای قدیمی تبریز پای اخبار بیست و سی شبکه دوی تلویزیون، نشستهاند. خبرها حول پیگیری پرونده قضایی کشتهشدگان و قربانیان بازداشتگاه معروف کهریزک میچرخد.
کهریزک محل نگهداری بسیاری از معترضان انتخابات مناقشهبرانگیز ریاست جمهوری در خرداد ۸۸ بود.
دو ماه بعد از انتخابات پس از تأیید کشته شدن سه نفر در این بازداشتگاه در اثر و ضرب و شتم شدید به نامهای محسن روح الامینی، امیر جوادیفر و محمد کامرانی، آیتالله خامنهای رهبری جمهوری اسلامی دستور تعطیلی این بازداشتگاه را داد.
Your browser doesn’t support HTML5
پیرمرد کنترل تلویزیون را از روی میز بر میدارد تا کمی صدا را بلندتر کند، صدای گوینده در تمام خانه میپیچد. فضای دلهرهآوری بر تمام خانه حاکم است. اینجا خانه کسی است که نام فرزند خانواده با پرونده کهریزک گره خورده بود.
خانه رامین پوراندرجانی، پزشک وظیفه کهریزک، که کشتهشدگان این بازداشتگاه را پیش از مرگ معاینه کرده بود. این پزشک ۲۶ ساله بعد از تعطیلی کهریزک، در ۱۹ آبان ۱۳۸۸ به طرز مشکوکی در محل خدمت خود درگذشت.
مقامات رسمی کشور ابتدا علت مرگ او را سکته قلبی، سپس خودکشی و در نهایت هم پزشکی قانونی علت مرگ این پزشک جوان را مسمومیت اعلام کرد. جسد رامین پوراندرجانی بدون اجازه کالبدشکافی به خانواده، توسط نیروی انتظامی دفن شد. رضا قلی پوراندرجانی، پدر رامین، در گفتوگویی که پیشتر با او داشتهام میگوید:
مقامات رسمی کشور ابتدا علت مرگ او را سکته قلبی، سپس خودکشی و در نهایت هم پزشکی قانونی علت مرگ این پزشک جوان را مسمومیت اعلام کرد. جسد رامین پوراندرجانی بدون اجازه کالبدشکافی به خانواده، توسط نیروی انتظامی دفن شد. رضا قلی پوراندرجانی، پدر رامین، در گفتوگویی که پیشتر با او داشتهام میگوید:
«ما رامین را صحیح و سالم تحویل سربازی دادیم. زنگ زدند گفتند بیا جنازهاش را بگیر و ببر، من چه کار میتوانستم بکنم... گفتند تصادف کرده. با نام تصادف ما را دعوت به تهران کردند. داخل بهداری هم فوت شده، سرباز بود. داخل بهداری محل خدمتش فوت کرد. آنجا بعدها خیلی شایعه شد، گفتند رامین خودکشی کرده، وصیت نامه نوشته بود و از این حرفها، زیاد حرف زده شد. شب قبلش، ساعت هشت و نیم شب، من و رامین هفت یا هشت دقیقه با هم صحبت کرده بودیم، خیلی حالش خوب بود، خیلی. کاش آن تلفن را قطع نمیکردم، کاش تا صبح با هم حرف میزدیم. اما بلاخره ما نتوانستیم حتی چهره رامین را پس از مرگ ببینیم.»
صدای قدمهای مردی که با پروندهای قطور از میان جمعیت میگذرد در راهروهای دادسرا میپیچد. اینجا همه رامین پوراندرجانی را به نام پزشک کهریزک صدا میکنند و این نامی است که دوستان و خانواده رامین آن را دوست ندارند.
در پیگیریهای قضایی از این سرباز وظیفه به عنوان متهم جان باختن شماری از بازداشت شدگان کهریزک نام برده شد. بر همین اساس در کیفرخواست صادره در دادگاه نظامی تهران آمده که به دلیل درگذشت رامین پوراندرجانی قرار منع تعقیب برای وی صادر شده است. پدر رامین پوراندرجانی میگوید:
«رامین کجا و کهریزک کجا. او یک سرباز بود و به عنوان کشیک او را به کهریزک برده بودند. رامین حتی یک قدم نمیتوانست بدون اجازه آنها بردارد. بعد از اینکه آن مسائل در کهریزک اتفاق داد، آنها خودشان اسم رامین را گذاشتند، پزشک کهریزک. رامین کجا و این حرفها کجا. به خدا قلب رامین مثل قلب یک گنجشک بود.»
شمار زیادی از جوانانی که در کهریزک مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته بودند به همراه خانوادههای آن دسته از جوانانی که در همین بازداشتگاه کشته شدند، در راهروهای دادسرای نظامی قدم میزنند. خانوادهها با هم گفتؤگو میکنند. همهمه تمام سالن را فراگرفته. آنها آمدهاند تا نسبت به نحوه رفتارهای خشونت آمیز ماموران و مسولان این بازداشتگاه، به دستگاه قضایی ایران شکایت ببرند. مسعود علیزاده یکی از این شاکیان است:
«من رامین را در دادسرای نظامی دیدم به همراه پدرش که آمده بودند شعبه یک بازپرسی دفتر آقای حسینی. ایشان گفت من نسخههایی دربازداشتگاه کهریزک دارم که نشان میدهد مریضها را به بیمارستان اعزام کرده بودم و حتی داروهای بیشتری نوشتم چون کهریزک جایی بود از نظر دارویی به گونهای بود که طول میکشید تا تا بتوانند از فرماندهی نیروی انتظامی استان تهران به بازداشتیها برسند. رامین تاکید میکرد که به من اجازه نمیدهند تا بروم به بازداشتگاه کهریزک و آن مدارک را بیاورم که بیگناهی خودم را ثابت کنم.»
او که در هجده تیرماه ۸۸ به دنبال راهپیماییهای اعتراضی پس از انتخابات حوالی چهارراه ولیعصر تهران بازداشت و سپس به بازداشتگاه کهریزک فرستاده شده بود در مورد مشاهدات خود میگوید:
«بچهها در داخل کهریزک شکنجه شده بودند و همه زخمهایشان عفونت کرده بود، چشمهای ما به خاطر سوز گازوئیل عفونت کرده بود. رامین پوراندرجانی، امیر جوادی فر را در کهریزک معاینه کرده بود. به خاطر اینکه امیر چشمهایش کور شده بود، موقعی که امیر را بردند پیش رامین پوراندرجانی، ایشان در دادگاه هم گفت که در آن زمان من فقط به امیر دلداری دادم، چون میدانستم وضعیت امیر خیلی بد بود و برای همین امیر را به بیمارستان اعزام کرده بودم...»
«شرایط کهریزک برای خود رامین هم خیلی دردناک بود و خودش همیشه عذاب میکشید. صحبتهایی که با من میکرد، میگفت من خودم از کهریزک رنج میبردم. او میگفت موقعی که آقای «رادان» با تیم خودش میآمد در کهریزک حتی نمیگذاشت من نبض این بچهها را بگیرم. رامین در آن زمان خیلی احساس امنیت نمیکرد و میگفت آقای «کمیجانی» (رییس وقت بازداشتگاه کهریزک) و آقای «نظام دوست» دفتر دار سرتیپ رجبزاده فرماندار (وقت) نیروی انتظامی تهران بارها مرا تهدید کردند که اگر اسم مقاماتی که در کهریزک میآمدند و شکنجه میکردند را بگویم برخورد میشود. چون رامین خیلی لیست داشت. او به من گفته بود در کهریزک گونیهای سفیدی وجود داشت که حتی اگر بازداشت شدگان نمرده بودند هم آنها را در این گونیهای سفید میگذاشتند.»
خبر دهان به دهان در شهر پیچید که کشتهشدگان کهریزک بر اثر بیماری مننژیت در گذشتند. حاضرین در دادگاه متهمان کهریزک نیز بارها این جمله را از زبان مسئولان شنیدند. سعید مرتضوی دادستان وقت تهران اولین کسی بود برگههای امضا شده چند بیمارستان را نیز به همراه خود به دادسرای نظامی برد تا ثابت کند که محسن، امیر و محمد سه جوان جان باخته در کهریزک در اثر بیماری مننژیت درگذشتند. مسعود علیزاده در این باره میگوید:
«آقای مرتضوی برخورد خیلی تندی با رامین پوراندرجانی کرده بود، رامین به دفتر آقای مرتضوی رفته بود ولی برگه مربوط به اینکه بازداشت شدگان کهریزک مننژیت داشتهاند را امضا نکرد. همه این حرفها در دادگاه زده شد. رامین شاهد این بود که چه کسانی میآمدند در کهریزک شکنجه میکردند و اگر رامین میرفت در مجلس و این صحبتها را پیش آقای دهقان میگفت آقای دهقان نماینده مجلس بود و آن زمان مسولیت کمیته پیگیری حوادث پس از انتخابات را عهده دار بود، قرار بود رامین با این کمیته دیدار کند که در آن جلسه پای آقای رادان به وسط میآمد، پای چند تن از نمایندگان مجلس میآمد، پای کسانی که در کهریزک شکنجه میکردند. حتی رامین میگفت وقتی تیم آقای رادان به کهریزک میآمد همه را حتی آقای کمیجانی را هم از کهریزک بیرون میکردند. بلاخره رامین مدارک زیادی در مورد کهریزک و حتی نقش فرماندهان ناجا داشت که برای نیروی انتظامی خیلی سنگین بود و به همین دلیل رامین را از بین بردند.»
«من نتوانستم پرونده را به سرانجام برسانم. همینطوری پرونده را ول کردم ماند، کسی را پیدا نکردم که دردم را بگویم. ما جگر گوشهمان را از دست دادیم، بیچاره شدیم. رامین یک دنیا بود، یک انسان به تمام معنی بود، نه اینکه اینها را ا روی تعصب بگویم، شما حتما سخنرانی او را در مراسم فارغ التحصلی شیندهاید...
رامین پوراندرجانی در مراسم فارغ التحصلی خود طی یک سخنرانی گفته است: «بچهها ما وارث اسمهای بزرگی هستیم، وارث اسمهای بزرگی مثل جالینوس و بقراط و ابوعلی سینا و حکیم جورجانی. روح خیلی خیلی بزرگ و مقدسی از آن زمان در قلبهای بزرگی منتقل شده و آمده در لباسی سفید برای ما به میراث گذاشته شده، بچهها ما آمدیم اینجا تا بگوییم که عاشقانه به راهمان ادامه میدهیم.»