یک هفته پرتنش در میان سران جمهوری اسلامی و یک بحران پرتنش که میتوان آن را «بحران نامهها» خواند. نامههایی که سران قوا در جمهوری اسلامی برای هم نوشتند و به هم تاختند و از هم ایراد گرفتند و کار به جایی رسید که آیتالله خامنهای وارد بازی شد و از همه خواست کارشان را بکنند و با هم دعوا نکنند. و آخر سر نامه برادران لاریجانی در کنار نامه تفسیربرانگیز احمدینژاد به رهبر.
این ماجرا از کجا شروع شد و به کجا رسید؟ دعوا میان چه کسانی است؟ از همه مهمتر، بعد از این همه سر و صدا و تندی و سیاستبازیهای رندانه چه کسی برنده شد؟
مهمانان این هفته برنامه دیدگاهها به این سؤالات پاسخ خواهند داد. حسن شریعتمداری، از مفسران سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، علی اصغر رمضانپور، تحلیلگر سیاسی ساکن لندن که زمانی در دوران اصلاحات خود معاون وزیر ارشاد بوده و سراجالدین میردامادی، روزنامهنگاری که زمانی به عنوان عضو کمیته مرکزی دفتر تحکیم وحدت فعال دانشجویی بوده و زمانی به عنوان معاون مدیر انتخابات وزارت کشور، بخشی از بدنه اجرایی اصلاحطلبان.
Your browser doesn’t support HTML5
بد نیست قبل از اینکه تحلیل تک تک شما را درباره اتفاقات اخیر بشنویم مرور کوتاه و خیلی سریع داشته باشیم بر آنچه که رخ داده. آقای میردامادی، از شما خواهش میکنم لطفاً برای ما بفرمایید دقیقاً چه اتفاقی افتاد از زمان بازداشت جوانفکر تا آخرین نامهای که محمود احمدینژاد به آیتالله خامنهای نوشت.
سراجالدین میردامادی: اتفاق اینطوری بود که آقای احمدینژاد ابتدا از روی سایتهای نزدیک به ایشان و سایت روزنامه ایران خبر تمایل ایشان به بازدید از زندان اوین منتشر شد و بعد نامهای که آقای احمدینژاد، نامه اولی که نوشت به صورت کوتاه و در آن ذکر کرد که قراری گذاشته شده و تماس گرفته شده و این قرار به بعد موکول شده و خواسته بود که رئیس قوه قضاییه قراری تعیین کند که ایشان از زندان اوین بازدید کند.
بعد نامه دومی که آقای احمدینژاد نوشت و رسماً تقاضا کرد که طولانیتر بود و لحن تندتری داشت و پاسخی که رئیس قوه قضاییه داد که پاسخ بسیار تندی بود و بعد مداخله آقای خامنهای را ما شاهد بودیم و بعد آقای احمدینژاد مجددا پاسخ داده و توپ را انداخته توی زمین رئیس قوه قضاییه و از صحبتهای رهبری مبنی بر پرهیز از اختلاف استقبال کرده ولی در عین حال گفته که خود رهبری هم رضایت نخواهد داد که اختیارات رئیسجمهور بر اساس آن برداشتی که ایشان از قانون اساسی و اختیارات میداند گفته است که رهبر هم رضایت نخواهد داد که اختیارات رئیس جمهور که منتخب ملت است کم شود.
این ماجرا چند نقطه عطف دارد. بد نیست از اولین نقطهاش شروع کنیم که آغازگر کل ماجرا بوده و آن هم بازداشت علیاکبر جوانفکر است در زمانی که محمود احمدینژاد در نیویورک حضور داشت برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل. آقای رمضان پور شما فکر میکنید که اصولا چه شد که جوانفکر در این مقطع حساس بازداشت شد؟ آیا این پیام خاصی داشت برای احمدینژاد وهوادارانش در دولت؟
علیاصغر رمضانپور: من الان به خوبی به یاد میآورم اتفاقاتی را که درست آن روزی افتاد که برای بازداشت آقای جوانفکر به روزنامه ایران رفتند، برای اولین بار نیروهای امنیتی وارد روزنامه ایران شدند در هنگام انتقال آقای جوانفکر کشمکش پیش آمد بین نیروهای انتظامی و کسانی که نیروهای حراستی روزنامه ایران بودند.
این درگیری که نشانه به اوج رسیدن تلاش آقای خامنهای و دستگاههای کنترل بود برای تحت کنترل درآوردن دستگاه روابط عمومی و سیستم اطلاعرسانی آقای احمدینژاد که پیش از آن از طریق تنشهای بین آقای مشایی و وزارت ارشاد، تلاش آقای مشایی برای تمرکز اطلاعرسانی در ریاست جمهوری زیر نظر خودش به اوج رسیده بود.
و همینطور تلاشهای موازی که داشتند برای اینکه روزنامههایی را راه بیاندازند که ایدهشان این بود که این روزنامهها جای روزنامههای اصلاحطلب را بگیرد. هزینه زیادی را هم خرج کردند. کسانی را میخواستند با توجه به این که بسیاری از روزنامه نگاران بیکار شدهاند با پول بیاورند آنجا. ولی عملاً نتوانستند آن جریان مطبوعاتی را ایجاد کنند. آن امکانات دولتیشان هم محدود شد.
بنابراین به نظر من بازداشت آقای جوانفکر نماد شکست یک دوره از انتخاباتی و تبلیغاتی آقای احمدینژاد بود و بلافاصله بعد از آن آقای احمدینژاد وارد دوره تازهای شد که نهایت آن را من این نامهای میدانم که به آقای خامنهای نوشته. در این دوره آقای احمدینژاد به این نتیجه رسیده که به جای اینکه بتواند از ارگانهای دولتی استفاده کند به طور مستقیم باید برود بیشتر به سمت اینکه خودش را برجسته نشان دهد از طریق مقابله با آقای خامنهای و مصادره کردن آن چیزی که در نامه زندانیان هم دیروز بود. آن چیزی بود که شعارهای مورد درخواست مردم بود. مثل تأکیدش بر قانون اساسی و بازدید از زندان. برگ بدلی زد که از نقطه ضعف آقای خامنهای استفاده کند برای اینکه خودش را وارد یک جنجال تازه کند.
آقای شریعتمداری، بسیاری این بازدید از زندان اوین را یک اقدام تبلیغاتی میدانند از جمله آقای رمضانپور هم تحلیلشان گویا این است. شما چه فکر میکنید؟ فکر میکنید که آقای احمدینژاد صرفاً به خاطر بازداشت جوانفکر تصمیم گرفت که برود به زندان اوین یا واقعاً دلایل صادقانهای پشتش بود و میخواست برای اجرای قانون اساسی و حقوق شهروندی سری بزند به زندانها؟
حسن شریعتمداری: مبحثی را که شما مطرح میکنید در دو سطر میشود تحلیل کرد. یکی جنگ داخلی و نزاعی است که بین دولتمردان هست و خیلی جزیی بپردازیم به این حرفها که دوستان خیلی واردند و میگویند. مبحث دیگر این است که ببینیم آیا این نظام سه پایه اصلی این نظام یعنی رهبری، قانون اساسی و انتخابات در یک بحران ساختاری به سر میبرد و به اوج خودش رسیده این بحران.
همه اینها نماد این سه بحران است. یعنی از یک طرف رل رهبری به عنوان فصلالخطاب دیگر وجود ندارد. هرچه سخنان... طرفین مانور میدهند و نامه امروز احمدینژاد کاملاً واضح است که چگونه این فصلالخطاب بودن را مورد سؤال قرار داده و تکلیف میکند در حقیقت به ایشان که حافظ قانون اساسی باشد و جایگاه ریاست جمهوری را حفظ کند.
قانون اساسی فصلالخطاب نیست به خاطر اینکه آقای احمدینژاد، رهبری، برادران لاریجانی، مجلس، اصلاحطلبان و مردم هرکدام تفسیر دیگری از قانون اساسی دارند. انتخابات هم رل قبلی خودش را که گردش محدود و نسبتاً منصفانه قدرت بین نخبگان نظام بود هر چند که به دیگران اجازه شرکت داده نمیشد آن را از دست داده و تبدیل شده به وسیلهای برای حذف پارهای از نظام به نفع پاره دیگر که در قدرت میماند. بنابراین نظامی که سه تا از ارکان اصلی ماندگاریاش یعنی سه ساختار اصلیاش دچار چنان بحران ساختاری است که در بزرگترین مراحل و شخصیتهای اصلی آن نظام دعوا بر سر تثبیت جایگاه خودشان در این ساختارها هست، نظامی است که به هر صورت دچار مشکلات اساسی است.
دیدار آقای احمدینژاد از جوانفکر با هر نیتی باشد حداقل نشان میدهد که ایشان میخواهد تدارکچی آقای خامنهای نباشد. این چیزی است که به خصوص اصلاحطلبان این پیام را درک کنند که اگر آنها وارد این بازی شوند که احمدینژاد را به نفع خامنهای بخواهند حذف کنند متأسفانه این عمل آنهاست که احمدینژادی را که تا امروز کارنامه بسیار بدی دارد قهرمان ملی مردمی خواهد کرد که او را رو در روی رهبر جمهوری اسلامی خواهند دید.
حالا فارغ از این ایرادات ساختاری از نگاه آقای شریعتمداری اگر بخواهیم بحث را کماکان بر اثر این جزییات اختلافات اخیر پی بگیریم میرسیم به جایی که آقای لاریجانی با بازدید احمدینژاد از زندان مخالفت کرد. آقای میردامادی، اگر که واقعاً بحران ساختاری آن طور که آقای شریعتمداری میگوید وجود دارد در جمهوری اسلامی، آیا به نظر شما اصلاً میارزید که با یک بازدید کوچک این گونه مخالفت شود از طرف صادق لاریجانی و کار به ا ینجا برسد که این اختلافات علنی شده و در حضور مردم همه میدانند که این اختلافات بین سران قوا وجود دارد؟
سراجالدین میردامادی: تقاضای بازدید از زندان اوین به نوعی بازی دو سر برد بود برای آقای احمدینژاد. یعنی چه به ایشان اجازه میدادند که برود زندان را ببیند که قطعاً اگر میرفت میدید که آنجا پاشنه آشیل نظام است در زندان اوین اتفاقاتی دارد میافتد که برخلاف قوانین جزایی و قوانین اساسی و قوانین عادی است و طبعاً میآمد و حرف میزد و گزارش میداد و برای مجموعه منتقدان و مخالفان خودش که در قوه قضاییه سنگر گرفتهاند بسیار گران تمام میشد و اگر به او اجازه نمیدادند کمااینکه ندادند هم باز او اعتراض میکرد و با نوشتن این نامهها قوه قضاییه را در مضان تخلف از قانون اساسی قرار میداد.
در واقع آقای احمدینژاد الان در برابر جناح آقای خامنهای دستش خالی است. به دلیل این که میداند جریان آقای خامنهای شبکه روحانیون ائمه جمعه را دارند، گروههای فشار و بسیج خیابانی را دارند، پول و امکانات مالی دارند، نیروهای نظامی و بسیج و سپاه را در اختیار دارند، رسانه ملی دارند، قوه قضاییه دارند، اطلاعات را دارند... همه اینها در واقع لیست میشود در زیر مجموعه جناح حامی رهبری و منتقد احمدینژاد.
احمدینژاد الان دولتی دارد که بسیاری از وزرا و استاندارهایش هم تلاش میکنند که با جناح مقابل خودشان را همسو نشان دهند برای اینکه بتوانند در دولتهای بعدی هم پستهای مدیریتی خودشان را حفظ کنند. از آن طرف یک رسانههای معدودی در اختیار دارد و مقداری پول نقد نفت که در اختیارش هست و به صورت غیرقانونی هزینه میکند.
چیزی بیش از این در اختیار ندارد در مجموعهای که او هم دارد حکومت میکند دست بالا را ندارد و میداند روز به روز هرچه به انتخابات آتی نزدیک شود از ضعف بیشتری برخوردار خواهد شد و در یک سراشیبی قرار گرفته که رهبری با آن امکاناتی که دارد و قدرتی که دارد دست بالا را دارد. و تقاضای بازدید از زندان اوین با چنین تحلیلی ارائه شده بود که حتی اگر به او اجازه میدادند اتفاقاتی بدتر از آن چه الان اجازه ندادند میافتاد و عملا آنها خوب فهمیدند که نباید اجازه بدهند او از زندان بازدید کند.
این سؤال به وجود میآید که با توجه به گفتههای شما اگر احمدینژاد در موضع ضعف است چرا آن نامه را به آقای لاریجانی نوشت که از سوی برخی ناظران نامه تندی توصیف شد و خیلی با صراحت در آن نوشت که با استناد به کدام بند قانون اساسی من را منع میکنید و چرا مانع اجرای قانون اساسی میشوید؟ آقای رمضانپور شما چه فکر میکنید درباره آن نامه اولی که محمود احمدینژاد به صادق لاریجانی نوشت و اعتراض کرد؟
علی اصغر رمضانپور: من فکر میکنم که تلاش آقای احمدینژاد برای بازدید از زندان اوین و آن نامهای که نوشت را فقط از زاویه تلاشاش برای تبلیغات نمیشود تحلیل کرد. به نظر من جنبههای دیگری هم که هست که اهمیت دارد. آقای میردامادی اشاره کرد به اینکه امکانات در اختیار آقای احمدینژاد چیست.
بیاییم به همین زندان اوین نگاه کنیم. اطلاعاتی که ما داریم در مورد زندان اوین در یک سال گذشته و به خصوص بعد از آن قهر آقای احمدینژاد و بعد منازعهای که بر سر وزیر اطلاعات شد به تدریج کنترل زندان اوین و بسیاری از بخشهای امنیتی از کسانی که در اختیار وزارت اطلاعات بودند گرفته شده و سپرده شده به نیروهایی که به سپاه پاسداران و اطلاعات سپاه نزدیکترند و کنترل نزدیکتری به خصوص روی خود آن تیم قضایی مستقر در زندان اوین میشود و قدرت دادستانی از این نظر افزایش پیدا کرده نسبت به وزارت اطلاعات.
از طرف دیگر میبینیم تعداد بازداشتی نیروهای نزدیک به احمدینژاد به خصوص در یک سال گذشته افزایش پیدا کرده. آقای احمدینژاد و یارانش نمیتوانند این مسئله را بیاورند در بوق تبلیغاتی برای اینکه برایشان تف سربالاست و مجبورند همان حرفهایی را بزنند که سالهاست منتقدان آقای خامنهای و جمهوری اسلامی دارند میگویند در مورد این شرایط. بنابراین آن یک بخشی از این جنگ از دید آن به دست گرفتن دوباره کنترل امنیتی زندان اوین است روی این مسئله.
جنبه دیگر به نظر من این است که آن مسئله آقای جوانفکر فقط شخص آقای جوانفکر نیست. او میخواهد این تیمی را که از نظر او تیم آینده او هستند نزدیک آقای مشایی هستند و نزدیک به آقای رحیمی هستند و الان در زندان به سر میبرند اینها را تا حدی بتواند از زیر ضرب خارج کند که بتواند خودش را برای انتخابات آماده کند.
اما به نظر من مهمتر از همه اینها این است که رفتار آقای احمدینژاد را نمیشود مستقل از سیاستهای آقای خامنهای نگاه کرد. آقای شریعتمداری به نکته ظریفی اشاره کردند. مسئله تقابل بین آقای خامنهای و آقای احمدینژاد نیست. مسئله استفادهای است که آقای خامنهای دارد از ویژگیهای آقای احمدینژاد میکند. اینکه مانع از طرح سؤال در مجلس میشود، اینکه جلوی مسئله استیضاح را میگیرد، اینکه اجازه نمیدهد طرحهای غیرکارشناسانه آقای احمدینژاد که کشور را به باد داده، به اضمحلال کشانده، پایههای اجتماعی و اقتصادی کشور را مورد نقد قرار گیرد نشان میدهد که آقای خامنهای در بنیاد با آقای احمدینژاد است و تفاوتی ندارد.
بنابراین میخواهم بگویم که این تقابلی که به نظر میآید وجود دارد در واقع به دلیل فضایی است که آقای خامنهای اجازه میدهد از ویژگیهای آقای احمدینژاد استفاده میکند برای اینکه تقابل را به جای اینکه تقابل بین کل جمهوری اسلامی و شخص آقای خامنهای، کسانی که منتقد او هستند، چه اصلاحطلبان و چه اپوزیسیون داخل و خارج از کشور، بکشاند به تقابل بین اصولگرایان و آقای احمدینژاد و این را تبدیل کند به مسئله اصلی انتخابات آینده و اصلاحطلبان را هم تبدیل کند به یک بازیگر حاشیهای.
این وسط آقای خامنهای وقتی که میگوید این نامهنگاری را متوقف کنید و تقاضا میکند که بهش نامه بنویسند، خودش وارد این بازی نامهنگاری شده. لحن آقای احمدینژاد را اگر نگاه کنیم برخلاف لحن دو تا برادر لاریجانی که عین دو بچه خوب زود نامه مینویسند بله قربان میگویند، لحن آنها کماکان در لحن متعارف جمهوری اسلامی است، حتی همان کلمات آقای خامنهای را از سخنانش تکرار میکنند. ولی لحن آقای احمدینژاد را ببینید این طور نیست. آقای احمدینژاد سعی میکند با زبانی سخن بگوید که خودش را از زبان آقای خامنهای جدا کند. برای اینکه بتواند در انتخابات حضوری داشته باشد و آقای خامنهای را وادار کند همچنانکه به عنوان نیروی بالقوه روی آقای احمدینژاد حساب کند.
حالا برمیگردیم به نامه احمدینژاد و لحنش حتما صحبت میکنیم. خصوصا درباره انتخابات در ادامه صحبت خواهیم کرد. بد نیست الان نگاهی داشته باشیم به اظهارات آیتالله خامنهای. یعنی آنطور که شما گفتید وقتی آیتالله خامنهای آمد برای روز ۱۳ آبان آن حرفها را زد عملاً خودش وارد بازی نامهنگاری شد اما با لحن خیلی تند وصریحی از مسئولان جمهوری اسلامی خواست کار خودشان را بکنند و تأکید کرد که هرکس تا روز انتخابات اختلاف ایجاد کند قطعاً خیانت کرده که این در واقع عبارت خیانت میتواند خودش تحلیل ویژهای را داشته باشد. آقای شریعتمداری شما چطور میبینید ورود آیتالله خامنهای را به این دعوا و فکر میکنید چه شد که آیتالله خامنهای آمد و این حرفها را زد و چه منظوری داشت؟
حسن شریعتمداری: من فکر میکنم آیتالله خامنهای بار اولی نیست که وارد دعوا شده و از موضعی فصلالخطابی سعی کرده که موقعیت قبلی خودش را بازسازی کند. ولی هر دفعه شکست خورده. این دفعه هم من یقین دارم این دعوا همچنان با وجود اخطار آقای خامنهای ادامه خواهد داشت.
دعوای ساختاری نظام چیزی نیست که با اخطار و بخشنامه و صحبت رفع شود. مضافاً من هم فکر نمیکنم که احمدینژاد آنقدر هم که آقای میردامادی میگویند دست خالی باشد. اگر دست خالی بود حذف او کار سختی نبود. حتماً چیزی زیر بغل دارد و سازماندهی کرده که تاکنون توانسته دوام بیاورد. بنابراین باید این وسط در این پازل یک ضلعش اصلاً بهش اشاره نمیشود و آن منافع ویژه سپاه است. سپاه اینجا بازیگری است که با وجود اینکه کاملاً مستقل نیست ولی منافع خودش را خوب میداند و این طور نیست که آقای خامنهای بتواند صد در صد و تا به پایان روی وفاداری همه جناحهای سپاه حساب کند.
باید این طور قضیه را دید که فروپاشی اقتصادی اثر بسیار قاطعی گذاشته در این که در درون نظام یارگیری از درون اجتماع به تدریج شروع شود. سپاه هم یکی از نیروهای مهم این نظام هست که به تدریج فکر میکند که منافعش کجاست. آیا باید همچنان پشت رهبری بایستد، آیا باید دو صدایی رفتار کند، آیا باید بین دولتمردان یارانی پیدا کند، آیا باید به جامعه روی بیاورد؟ بنابراین من فکر نمیکنم که نه آقای خامنهای به آن قدرقدرتی که آقای میردامادی میگوید و نه آقای احمدینژاد اینقدر دست خالی است. پازلی است بسیار پیچیده.
این حرف آقای رمضانپور درست است که آقای خامنهای با زیرکی تمام سعی میکند که خودش را از هدف اصلی دور کند و هدف اصلی و جنگ قدرت را بین دیگران وانمود کند. ولی خواه ناخواه ایشان در موقعیتی است که با وجود اینکه همه جناحهای نظام به وجود یک نمادی به عنوان ولی فقیه احتیاج دارند ولی مانند خلفای عباسی میخواهند فقط نام او را در خطبههای نماز جمعه بخوانند و هرچند یک بار اسمی از او ببرند. ولی فقیهی نمیخواهند که تعیین کننده همه چیز باشد.
هیچکدام از جناحهای نظام حتی برادران لاریجانی که اینقدر ملتمسانه نامه مینویسند در باطن خودشان و در انگیزه اصلی خودشان مایل به این نیستند که آقای خامنهای از یک حدی بیشتر قدرت پیدا کند.
فکر میکنم برای فهم بهتر تحلیل شما آقای شریعتمداری، و همچنین آن چیزی که آقای میردامادی درباره موضع ضعف احمدینژاد گفتند بد نیست که برویم سراغ نامهای که محمود احمدینژاد در پاسخ به آقای خامنهای منتشر کرده و قسمت خیلی جالبش آنجاست که دولت نامهربانیها را تحمل خواهد کرد. آقای میردامادی شما هم اشاره کردید به موضع ضعف احمدینژاد که بخشی از آن را درباره ناتوان بودن و کمبود امکانات را آقای شریعتمداری با شما مخالف بود. برای اینکه بهتر توضیح دهید موضع خودتان را میتوانید هم اشاره کنید به نامه، لحن نامه و اینکه دقیقاً منظور شما از موضع ضعف محمود احمدینژاد چیست؟
سراجالدین میردامادی: من همچنان بر نظر خودم پافشاری میکنم که آقای احمدینژاد در موضع ضعف قرار دارد اما یک چیزی را باید این جا اضافه کنم. یک توانایی و یک سرمایه شخصی آقای احمدینژاد دارد که باید به لیست آن اهرمهایی که در اختیار دارد اضافه شود که به نظرم خیلی مهمی است. آن مسئله جسارت و شجاعت شخصی خودش است. یا به تعبیر نه چندان زیبای عامیانهای که گفته میشود یک خورده «بچه پررو بازی» در عرصه سیاسی ایران است که خب در اختیار دارد. من فکر میکنم این خیلی میتواند در این زمینه به او کمک کند.
در همین نامه هم اتفاقا هست وقتی ایشان میگوید من مطمئن هستم که شما با مخدوش شدن اختیارات رئیسجمهور مخالف هستید یعنی از همان خصلت شجاعت خودش استفاده کرده و عملاً دارد تلاش میکند که آیتالله خامنهای را بیاندازد در موضعی که بگوید بله شما هم از نظر من در این دعوا با رئیس قوه قضاییه حمایت خواهید کرد. در حالی که خب جنبههای حقوقی قضیه و جنبههای سیاسی این ماجرا ممکن است یک خورده متفاوت از هم باشد. بالاخره آقای صادق لاریجانی یک حرف حداقل معقول به نظر من در نامه خودش داشت که بر میگردد به جنبههای حقوقی قضیه.
میگویند دو رئیس قوه با هم اختلاف نظرشان را در خصوص برداشت از قانون اساسی و بر اساس قانون اساسی هم مفسر این قانون شورای نگهبانی است که البته این را نمیگوید که بنده خودم عضو شورای نگهبان هستم. پس اگر قرار باشد تفسیری هم از قانون اساسی ارائه شود باید شورای نگهبانی این را تفسیر کند که بنده خودم آنجا هستم. پس شما صحبت نکن و اجازه بده آن تفسیری که ما میکنیم به اجرا گذاشته شود.
آقای رمضانپور شما درباره لحن نامه احمدینژاد نظراتی داشتید. شما چطور میبینید نامه را و لحن آن را؟ آیا احمدینژاد اقدام شجاعانهای به نظر شما انجام داده؟
علیاصغر رمضانپور: من فکر میکنم که اقدام آقای احمدینژاد بیش از اینکه بر گردد به عنصری که بتوانیم به آن بگوییم شجاعت، بر میگردد به اینکه آقای احمدینژاد دقیقاً نقطه ضعفهای آقای خامنهای را میداند. آقای احمدینژاد میداند که آقای خامنهای سال ۸۸ به یک کودتای انتخاباتی به دست عوامل آقای احمدینژاد در وزارت کشور و عوامل خودش در شورای نگهبان تن داد. بنابراین شریک احمدینژاد است در آن ماجرا.
در جریان سرکوبها خود آقای احمدینژاد اگرچه آن موقع رندانه سعی میکرد خودش را پنهان کند ولی حضور داشت. از طرف دیگر من چندان هم آقای احمدینژاد را ضعیف نمیبینم. طبقه غارتگری که به خصوص در هشت سال گذشته و به ویژه در چهار سال گذشته که ما درآمد افسانهای نفت را گذاشتیم دست آقای احمدینژاد در کشور زرخیری مثل ایران، قدرت اقتصادی جدی هستند و نفوذ دارند در بخشهای اجرایی و بوروکراتیک کشور و این نفوذ هم حداقل سه چهارسال اولی که دولت بعدی بیاید سر کار وجود خواهد داشت.
بنابراین من فکر میکنم اینها منابع قدرت آقای احمدینژاد است برای اینکه سعی کند در انتخابات آینده خودش را حفظ کند و از پیش بازنده نباشد و از این نظر هم حتی میتوانیم بگوییم قدرتش از اصولگرایان هم و میانهروها هم در یک جاهایی بیشتر است.
فرصت کوتاهی داریم. در پایان از هر سه میهمان برنامه سؤالی دارم و آن این است که به رغم تمام پیچیدگیهایی که این بحث و بازی قدرت سیاسی در ایران دارد، میخواهم بپرسم حالا که با نامه محمود احمدینژاد به خامنهای شاید یک نقطه پایانی به این جدال بیش از یک هفتهای گذاشته شده، به نظر شما کدام یک از جناحها را میتوانیم بگوییم برنده این جدال شده؟ آقای شریعتمداری؟
حسن شریعتمداری: اگر همچنانکه فعلاً در نظر هست مبارزات انتخاباتی مهمترین تم باشد به نظر من برادران لاریجانی شانس زیادی در این مورد ندارند. البته ممکن است که صورتبندیهای جدیدی تا آن موقع پیش بیاید. ولی به دلیل اینکه برادران لاریجانی نه سابقه خوبی دارند و نه به گروهی که روحانیهای سنتی هستند وصل اند، آنها شانس بزرگی در اجتماع دارند، از اقبال عمومی برخوردار نخواهند شد، اگر رهبری بخواهد از آنها طرفداری کند در حقیقت باید بخش بزرگی از نظام را مجدداً حذف کند و خودیترین خودیها در آینده بسیار محدودتر از آنی خواهند بود که امروز میبینیم. بنابراین من برادران لاریجانی را حداقل در این مبارزات برنده مبارزات نمیبینم.
آقای میردامادی شما چه فکر میکنید؟ چه کسی برده این بازی را تا اینجای کار؟
سراجالدین میردامادی: من فکر میکنم تا اینجای کار هر دو بازنده هستند. هم آقای احمدینژاد و هم آقای خامنهای. ولی تا زمانی که شرایط داخلی و جنبش اجتماعی قوی وجود نداشته باشد که حاکمیت را مجبور بکند که به یک انتخابات آزاد و سالم و رقابتی تن در دهد و فشارهای جهانی هم این تنگنا را برای حاکمیت ایجاد نکنند و حاکمیت بخواهد با شرایط گذشته انتخابات مهندسی شده و محدودی را تعیین کند و به راه بیاندازد، من فکر میکنم آقای احمدینژاد در موضع ضعف قرار دارد و نیروهای بسیار زیادی از او ریزش کرده اند.
حتی کسانی که رانت سیاسی از دولت بردهاند حتی برای منافع خودشان تلاش میکنند که با جناح حاکم نزدیک به رهبری خودشان را همسو کنند و تا زمانی که پول نفت، نیروی نظامی سرکوب سپاه، دستگاه بگیر و ببند قضایی و روحانیت حاکم و رسانه فراگیر ملی در اختیار رهبر جمهوری اسلامی هست، طبعا او هست که تعیین کننده است و مهرههای بیشتری را در بازی برای برنده شدن در اختیار دارد و عملا حالا او هست که تعیین میکند برادارن لاریجانی یا افراد دیگری بیایند و رشد کنند در انتخابات و فضا پیدا کنند.
و آقای رمضانپور نظر شما؟
علیاصغر رمضانپور: من فکر میکنم نه آقای خامنهای برنده این جدال بود و نه آقای احمدینژاد. نه حتی طیف اصولگرایانی که همینطور بازی کردند در طول این چند سال بین این دو جناح. من فکر میکنم برنده اصلی این بازی اصلاحطلبان و میانهروهایی بودند که به رغم اینکه هیچ قدرتی در حاکمیت نداشتند و هیچ زبان بیانی نداشتند الان میبینند منازعه بر سر حرفهایی است که اینها سالهاست دارند به آقای خامنهای و آقای احمدینژاد و اصولگرایان سنتی میزنند و آنها توجه نمیکنند. حالا اینها درست بر سر همان مباحث به جان هم افتادهاند. بنابراین من فکر میکنم برنده اصلی در این قضایا میانهروهای معتدل و اصلاحطلبان هستند.