چهرههای نامدار هنری و ورزشی که همه کار برای حفظ و افزایش شهرت خود میکنند پس از اقدامات معمول مثل خبرسازی در مورد روابط صمیمی، ازدواج و طلاق، حاملگی یا بچهدار شدن و برخی کارهای غیرمعمول مثل نمایش عورت، پرتاب گوشی تلفن به خدمتکار، کشیدن ماری جوانا یا رانندگی در حال مستی به تولید و توزیع عطر و اودکلن به نام خود میپردازند.
فروش اموال اختصاصی معمولاً پس از مرگ اتفاق میافتد (مثل حراج بخشی از مایملک مایکل جکسن پس از مرگ وی). این مسیر برای احمدینژاد که همانند خبرسازان دنیای مطبوعات زرد عمل میکند چگونه بوده است؟
کاپشن سفید
تیم تبلیغاتی احمدینژاد از آغاز با استفاده از هویت یابی یک شخص با یکی از عناصر ظاهری وی (لباس، عینک، ریش و سبیل، کفش، مدل مو یا آرایش صورت) تلاش کردند احمدینژاد را در داخل و خارج کشور بیش از پیش مطرح سازند. برای آنها شعار محو اسرائیل یا افسانه بودن کشتار یهودیان توسط آلمان نازی یا سرکوب مردم ایران توسط دولت نظامی امنیتی وی کفایت نمیکرد.
آنها بیش از این میخواستند وی را در شبکههای خبری ببینند. کاپشن سفید برای دورهای کوتاه به وجه هویتبخش احمدینژاد تبدیل شد تا نماد سادهزیستی وی باشد اما هنگامی که تأثیر تبلیغاتی این پاره از لباس وی از میان رفت احمدینژاد کاپشن سفید را کنار گذاشت و کت و شلوار پوشید. در آزادسازی ملوانان انگلیسی تلاش شد کت و شلوار شبیه به کت و شلوار احمدینژاد به تن آنها پوشانده شود تا نوعی مدلسازی بر این اساس صورت گیرد که چندان موفق نبود.
هاله نور
هاله نور که بر اساس اعتقادات موعودگرایانه و توهمات احمدینژاد مطرح شد سالها افکار عمومی را متوجه سخنان وی کرد. گرچه وی به دروغ طرح هاله را در مناظرات انتخاباتی انکار کرد، هاله نور احمدینژاد به بخشی از هویت جداییناپذیر وی تبدیل شده و از این مسیر برای وی شهرت (منفی) بیسابقهای در داخل و خارج کشور فراهم آورد. به همین دلیل به سرعت موضوع از سوی تیم تبلیغاتی دولت کنار گذاشته شد.
دروغها و وعدههای بزرگ
اقدام دیگر احمدینژاد برای مطرح ماندن در خبرها گفتن دروغهای بزرگ و وعدههای غیر ممکن بوده است؛ دروغها مثل آنکه در ایران همجنسگرا نداریم، یا دختر ۱۶ سالهای در خانه انرژی اتمی کشف کرده یا ایران آزادترین، و دموکراتترین کشور دنیاست، یا پس انداز پنجاه، هفتاد یا صد میلیونی برای بچهها با کنار گذاشتن ماهی ۲۰ هزار تومان محقق میشود؛ و وعدهها مثل آنکه تا پایان دولت دهم فقر و بیکاری ریشهکن خواهند شد یا تا پایان این دولت همه صاحب خانه خواهند شد.
(«قول میدهم تا قبل از پایان دولت دهم مشکل بیکاری به طور کامل از کشور ریشهکن شود» کیهان، ۱۵ دی ۱۳۸۹؛ «هدف از اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها بازگشت به فرهنگ خود ماست و اگر این طرح اجرا شود دیگر فقیری نخواهیم داشت... با اجرای این طرح... تورم و فقر درکشور ریشهکن خواهد شد» فردا نیوز، ۱ آذر ۱۳۸۸؛ «تا پایان دولت دهم تقریباً نیاز مسکن به روز خواهد شد و از آن پس مسکن، از فهرست مشکلات مردم خارج خواهد شد» ایرنا، ۲۹ آبان ۱۳۸۹) در عالم واقع، دولتها میتوانند بیکاری و تورم و فقر را کاهش دهند اما نمیتوانند آن را ریشهکن کنند و کسی که چنین وعدههایی میدهد شعبده باز یا مردمفریب است.
سفر هر ساله به نیویورک
سفر هر ساله به نیویورک درست مثل سفر هرساله بازیگران و هنرپیشگان امریکایی به اروپا برای خبرسازی است. احمدینژاد با حرفها و اعمال خارقالعادهاش (نمونه تاریخی آن در دنیای اسلام: ادرار در چاه زمزم که مایه شهرت بیرقیب فاعل این کار شد) در سفر به نیویورک تلاش میکند آنچه را که کاشته در رسانههای امریکایی درو کند.
رسانههای امریکایی که بنا به سنت تاریخی خود به «دشمن مردم» فرصت میدهند خود را مفتضح کند این توهم را به احمدینژاد و دوستانشان انتقال دادهاند که پیام آنها جهانی است و میلیاردها مخاطب دارند. احمدینژاد مدعی است که دختر بچههای نیویورک نیز او را میشناسند و به پدر و مادرشان نشان میدهند.
کتاب خود ننوشت
چهرههای هنری و ورزشی و بسیاری از سیاستمداران اصولاً به نویسندگی شهرتی ندارند و کسی از آنها انتظار نوشتن ندارد. به همین ترتیب کسی از جرج دبلیو بوش یا محمود احمدینژاد به ترتیب به عنوان فردی جنگطلب یا سازماندهنده و رهبر اراذل و اوباش در ایران انتظار انتشار کتاب نداشت. اما بر خلاف انتظارات، از این دو نیز اثری منتشر شد. کارکنان نهاد ریاست جمهوری در ایران با استفاده از بودجه عمومی سخنرانیهای احمدینژاد را در قالب آثاری از وی منتشر کردهاند. اما کارکنان جرج بوش پسر بدون استفاده از بودجه عمومی کتابی را با استفاده از خاطرات وی به نام وی منتشر کردند.
هویتسازی
برای درست کردن هویت تاریخی برای فردی کاملاً بیهویت که فعالیت سیاسیاش شکایتسازی علیه مطبوعات بوده است، احمدینژاد را رجایی زمان یا سلمان فارسی زمان (الف، ۱۵ دی ۱۳۸۹) نامیدند. در این موضوع نیز انگارههای هالیوودی مد نظر بوده است مثل آنکه آنا نیکول اسمیت (بازیگر و مدل و نماد جنسی)، مریلین مونروی زمان یا مونیکا بلوچی سوفیا لورن زمانه نامیده شدند.
پژوی ۵۰۴
ظاهراً تیم تبلیغاتی احمدینژاد از حیث ایدههای خبرساز با مشکل برخورد کرده و پیش از پایان دوره یا مرگ وی، اموالش را به حراج گذاشتهاند. در یک کار تبلیغاتی دیگر، نخست اعلام شد که خودروی پژوی احمدینژاد برای کمک به ساخت مسکن به حراج گذاشته میشود.
گفته شد که احمدینژاد برای کمک به ساخت مسکن مهر خودروی خود را در یک اقدام خیرخواهانه برای فروش واگذار کرده و این خودرو در مزایده بینالمللی قرار دارد. (صادق محصولی، وزیر رفاه و تامین اجتماعی، مهر، ۱ آذر ۱۳۸۹) سپس اعلام شد که از ۱۳ دی ۱۳۸۹ قرار است به مدت یک ماه افراد در داخل و خارج از کشور ثبت نام کرده و بعد بالاترین قیمتها در حراج حضوری شرکت کنند.
برای آنکه حداکثر استفادهٔ تبلیغاتی از این موضوع صورت گیرد به طور مرحلهای اخبار مربوط به این حراج اعلام شده است. از همین جهت در مراحل بعد اعلام شد که «بیشترین مبلغ برای خرید خودروی آقای احمدینژاد تا کنون یک میلیارد تومان بوده که از سوی کشورهای عربی پیشنهاد شده است» (احمد اسفندیاری، سرپرست سازمان بهزیستی ایران، رادیو فردا، ۱۳ دی ۱۳۸۹) یا «آخرین مبلغ پیشنهادی در این مزایده بینالمللی دو میلیون دلار بوده است.» (وزیر رفاه و تامین اجتماعی، ایرنا، ۲۲ دی ۱۳۸۹)
از هم اکنون موضوع حراج اتومبیل احمدینژاد در برنامههای نمایشی آخر شب در شبکههای تلویزیونی آغاز شده است به نحوی که دیوید لترمن اجرا کننده برنامه آخر شب سی بیاس از این حراج بعد از لطیفهای در مورد رفت و برگشت لیندزی لوهان (بازیگر جوان هالیوودی) از بازپروری یاد کرد.
جراحی پلاستیک
اقدام بعدی در مسیر ستارگان درجه چندم ورزش و سینما برای ماندن در عرصه خبرها و جلب توجهات، جراحی پلاستیک و دستکاریهای متوجه به زیباسازی (مثل زدن بوتاکس یا عمل بینی) است. این جراحیها هم با هدف خبرسازی (که بسیار مورد توجه تیم تبلیغاتی رئیس دولت است) و هم دوستداشتنیتر کردن ظاهر افراد انجام میشود.
پس از سرکوبهای یک سال و نیم گذشته، مقامات رژیم به کارکرد دوم جراحیهای پلاستیک شدیداً نیاز دارند. اگر مدارک قلابی دکترا قرار بود منزلت اجتماعی برای اعضای تیم دولت (مثل رحیمی و کردان و جهرمی) فراهم بیاورد، از جراحی پلاستیک انتظار میرود تا اندازهای چهره کریه سرکوبکنندگان را در افکار عمومی پیرایش کند.
عطر و ادکلن احمدینژاد
آخرین محصولی که خوانندگان و بازیگران سینما پس از افول شهرت خود تولید و به بازار عرضه میکنند عطری به نام خود است. اکنون در بازار امریکا میتوان به عطرهای بریتنی اسپیرز، جسیکا سیمپسون، آشِر، بیانسه، پاریس هیلتون، و سارا جسیکا پارکر در فروشگاههای زنجیرهای برخورد. این خوانندگان و بازیگران که امکان بر آمدن دوباره آثارشان در بازار بسیار اندک است از این طریق سعی میکنند درآمدی کسب کرده و نامشان مطرح باشد.
از همین جهت مشاوران تبلیغاتی احمدینژاد که همواره از مدلهای تبلیغاتی جاری در امریکا و نظام سرمایهداری و هالیوود الگو میگرفتهاند (با تشکر از مشاورانی مثل حمید مولانا) اکنون باید در سالهای پایانی حکومت احمدینژاد به او توصیه کنند با یکی از شرکتهای تولید عطر و ادکلن مذاکره کرده و زمینه را برای توزیع عطری به نام وی فراهم کند.
--------------------------------------------------------------------------------------------
دیدگاههای ارائه شده در این مقاله الزاماً بازتابدهنده نظرات رادیو فردا نیست.
فروش اموال اختصاصی معمولاً پس از مرگ اتفاق میافتد (مثل حراج بخشی از مایملک مایکل جکسن پس از مرگ وی). این مسیر برای احمدینژاد که همانند خبرسازان دنیای مطبوعات زرد عمل میکند چگونه بوده است؟
کاپشن سفید
تیم تبلیغاتی احمدینژاد از آغاز با استفاده از هویت یابی یک شخص با یکی از عناصر ظاهری وی (لباس، عینک، ریش و سبیل، کفش، مدل مو یا آرایش صورت) تلاش کردند احمدینژاد را در داخل و خارج کشور بیش از پیش مطرح سازند. برای آنها شعار محو اسرائیل یا افسانه بودن کشتار یهودیان توسط آلمان نازی یا سرکوب مردم ایران توسط دولت نظامی امنیتی وی کفایت نمیکرد.
آنها بیش از این میخواستند وی را در شبکههای خبری ببینند. کاپشن سفید برای دورهای کوتاه به وجه هویتبخش احمدینژاد تبدیل شد تا نماد سادهزیستی وی باشد اما هنگامی که تأثیر تبلیغاتی این پاره از لباس وی از میان رفت احمدینژاد کاپشن سفید را کنار گذاشت و کت و شلوار پوشید. در آزادسازی ملوانان انگلیسی تلاش شد کت و شلوار شبیه به کت و شلوار احمدینژاد به تن آنها پوشانده شود تا نوعی مدلسازی بر این اساس صورت گیرد که چندان موفق نبود.
هاله نور
هاله نور که بر اساس اعتقادات موعودگرایانه و توهمات احمدینژاد مطرح شد سالها افکار عمومی را متوجه سخنان وی کرد. گرچه وی به دروغ طرح هاله را در مناظرات انتخاباتی انکار کرد، هاله نور احمدینژاد به بخشی از هویت جداییناپذیر وی تبدیل شده و از این مسیر برای وی شهرت (منفی) بیسابقهای در داخل و خارج کشور فراهم آورد. به همین دلیل به سرعت موضوع از سوی تیم تبلیغاتی دولت کنار گذاشته شد.
دروغها و وعدههای بزرگ
اقدام دیگر احمدینژاد برای مطرح ماندن در خبرها گفتن دروغهای بزرگ و وعدههای غیر ممکن بوده است؛ دروغها مثل آنکه در ایران همجنسگرا نداریم، یا دختر ۱۶ سالهای در خانه انرژی اتمی کشف کرده یا ایران آزادترین، و دموکراتترین کشور دنیاست، یا پس انداز پنجاه، هفتاد یا صد میلیونی برای بچهها با کنار گذاشتن ماهی ۲۰ هزار تومان محقق میشود؛ و وعدهها مثل آنکه تا پایان دولت دهم فقر و بیکاری ریشهکن خواهند شد یا تا پایان این دولت همه صاحب خانه خواهند شد.
(«قول میدهم تا قبل از پایان دولت دهم مشکل بیکاری به طور کامل از کشور ریشهکن شود» کیهان، ۱۵ دی ۱۳۸۹؛ «هدف از اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها بازگشت به فرهنگ خود ماست و اگر این طرح اجرا شود دیگر فقیری نخواهیم داشت... با اجرای این طرح... تورم و فقر درکشور ریشهکن خواهد شد» فردا نیوز، ۱ آذر ۱۳۸۸؛ «تا پایان دولت دهم تقریباً نیاز مسکن به روز خواهد شد و از آن پس مسکن، از فهرست مشکلات مردم خارج خواهد شد» ایرنا، ۲۹ آبان ۱۳۸۹) در عالم واقع، دولتها میتوانند بیکاری و تورم و فقر را کاهش دهند اما نمیتوانند آن را ریشهکن کنند و کسی که چنین وعدههایی میدهد شعبده باز یا مردمفریب است.
سفر هر ساله به نیویورک
سفر هر ساله به نیویورک درست مثل سفر هرساله بازیگران و هنرپیشگان امریکایی به اروپا برای خبرسازی است. احمدینژاد با حرفها و اعمال خارقالعادهاش (نمونه تاریخی آن در دنیای اسلام: ادرار در چاه زمزم که مایه شهرت بیرقیب فاعل این کار شد) در سفر به نیویورک تلاش میکند آنچه را که کاشته در رسانههای امریکایی درو کند.
رسانههای امریکایی که بنا به سنت تاریخی خود به «دشمن مردم» فرصت میدهند خود را مفتضح کند این توهم را به احمدینژاد و دوستانشان انتقال دادهاند که پیام آنها جهانی است و میلیاردها مخاطب دارند. احمدینژاد مدعی است که دختر بچههای نیویورک نیز او را میشناسند و به پدر و مادرشان نشان میدهند.
کتاب خود ننوشت
چهرههای هنری و ورزشی و بسیاری از سیاستمداران اصولاً به نویسندگی شهرتی ندارند و کسی از آنها انتظار نوشتن ندارد. به همین ترتیب کسی از جرج دبلیو بوش یا محمود احمدینژاد به ترتیب به عنوان فردی جنگطلب یا سازماندهنده و رهبر اراذل و اوباش در ایران انتظار انتشار کتاب نداشت. اما بر خلاف انتظارات، از این دو نیز اثری منتشر شد. کارکنان نهاد ریاست جمهوری در ایران با استفاده از بودجه عمومی سخنرانیهای احمدینژاد را در قالب آثاری از وی منتشر کردهاند. اما کارکنان جرج بوش پسر بدون استفاده از بودجه عمومی کتابی را با استفاده از خاطرات وی به نام وی منتشر کردند.
هویتسازی
برای درست کردن هویت تاریخی برای فردی کاملاً بیهویت که فعالیت سیاسیاش شکایتسازی علیه مطبوعات بوده است، احمدینژاد را رجایی زمان یا سلمان فارسی زمان (الف، ۱۵ دی ۱۳۸۹) نامیدند. در این موضوع نیز انگارههای هالیوودی مد نظر بوده است مثل آنکه آنا نیکول اسمیت (بازیگر و مدل و نماد جنسی)، مریلین مونروی زمان یا مونیکا بلوچی سوفیا لورن زمانه نامیده شدند.
پژوی ۵۰۴
ظاهراً تیم تبلیغاتی احمدینژاد از حیث ایدههای خبرساز با مشکل برخورد کرده و پیش از پایان دوره یا مرگ وی، اموالش را به حراج گذاشتهاند. در یک کار تبلیغاتی دیگر، نخست اعلام شد که خودروی پژوی احمدینژاد برای کمک به ساخت مسکن به حراج گذاشته میشود.
گفته شد که احمدینژاد برای کمک به ساخت مسکن مهر خودروی خود را در یک اقدام خیرخواهانه برای فروش واگذار کرده و این خودرو در مزایده بینالمللی قرار دارد. (صادق محصولی، وزیر رفاه و تامین اجتماعی، مهر، ۱ آذر ۱۳۸۹) سپس اعلام شد که از ۱۳ دی ۱۳۸۹ قرار است به مدت یک ماه افراد در داخل و خارج از کشور ثبت نام کرده و بعد بالاترین قیمتها در حراج حضوری شرکت کنند.
برای آنکه حداکثر استفادهٔ تبلیغاتی از این موضوع صورت گیرد به طور مرحلهای اخبار مربوط به این حراج اعلام شده است. از همین جهت در مراحل بعد اعلام شد که «بیشترین مبلغ برای خرید خودروی آقای احمدینژاد تا کنون یک میلیارد تومان بوده که از سوی کشورهای عربی پیشنهاد شده است» (احمد اسفندیاری، سرپرست سازمان بهزیستی ایران، رادیو فردا، ۱۳ دی ۱۳۸۹) یا «آخرین مبلغ پیشنهادی در این مزایده بینالمللی دو میلیون دلار بوده است.» (وزیر رفاه و تامین اجتماعی، ایرنا، ۲۲ دی ۱۳۸۹)
از هم اکنون موضوع حراج اتومبیل احمدینژاد در برنامههای نمایشی آخر شب در شبکههای تلویزیونی آغاز شده است به نحوی که دیوید لترمن اجرا کننده برنامه آخر شب سی بیاس از این حراج بعد از لطیفهای در مورد رفت و برگشت لیندزی لوهان (بازیگر جوان هالیوودی) از بازپروری یاد کرد.
جراحی پلاستیک
اقدام بعدی در مسیر ستارگان درجه چندم ورزش و سینما برای ماندن در عرصه خبرها و جلب توجهات، جراحی پلاستیک و دستکاریهای متوجه به زیباسازی (مثل زدن بوتاکس یا عمل بینی) است. این جراحیها هم با هدف خبرسازی (که بسیار مورد توجه تیم تبلیغاتی رئیس دولت است) و هم دوستداشتنیتر کردن ظاهر افراد انجام میشود.
پس از سرکوبهای یک سال و نیم گذشته، مقامات رژیم به کارکرد دوم جراحیهای پلاستیک شدیداً نیاز دارند. اگر مدارک قلابی دکترا قرار بود منزلت اجتماعی برای اعضای تیم دولت (مثل رحیمی و کردان و جهرمی) فراهم بیاورد، از جراحی پلاستیک انتظار میرود تا اندازهای چهره کریه سرکوبکنندگان را در افکار عمومی پیرایش کند.
عطر و ادکلن احمدینژاد
آخرین محصولی که خوانندگان و بازیگران سینما پس از افول شهرت خود تولید و به بازار عرضه میکنند عطری به نام خود است. اکنون در بازار امریکا میتوان به عطرهای بریتنی اسپیرز، جسیکا سیمپسون، آشِر، بیانسه، پاریس هیلتون، و سارا جسیکا پارکر در فروشگاههای زنجیرهای برخورد. این خوانندگان و بازیگران که امکان بر آمدن دوباره آثارشان در بازار بسیار اندک است از این طریق سعی میکنند درآمدی کسب کرده و نامشان مطرح باشد.
از همین جهت مشاوران تبلیغاتی احمدینژاد که همواره از مدلهای تبلیغاتی جاری در امریکا و نظام سرمایهداری و هالیوود الگو میگرفتهاند (با تشکر از مشاورانی مثل حمید مولانا) اکنون باید در سالهای پایانی حکومت احمدینژاد به او توصیه کنند با یکی از شرکتهای تولید عطر و ادکلن مذاکره کرده و زمینه را برای توزیع عطری به نام وی فراهم کند.
--------------------------------------------------------------------------------------------
دیدگاههای ارائه شده در این مقاله الزاماً بازتابدهنده نظرات رادیو فردا نیست.