تورم سازمان سرکوب ولایت فقیه و سوق دادن مخالفان به براندازی

سخنرانی علیرضا پناهیان در مراسم تشییع حکومتی پیکر صانع ژاله

سرکوب موفقیت‌آمیز معترضان در دو سال اخیر و بازداشتن مخالفان از تجمع و اشغال خیابان تا سقوط نظام نشانه وجود یک سازمان نسبتاً منسجم سرکوب در جمهوری اسلامی است.

این سازمان چگونه سازمانی است؟ لایه‌ها، ابعاد و نیروی انسانی آن کدامند؟ این سازمان چه وظایف و مأموریت‌هایی دارد؟ نیروهای مؤثر آن چه کسانی هستند و مدیریت آن چگونه صورت می‌گیرد؟ سازمان سرکوب تا کجا در ایران بسط یافته است؟ این سازمان در روش‌ها و تاکتیک‌هایش تا کجا پیش می‌رود؟ و نتیجه عمل آنچه بوده است؟

سازمان اختاپوسی سرکوب

سازمان سرکوب جمهوری اسلامی دارای لایه‌ها، ابعاد و نیروی انسانی مشخصی است. لایه‌های این سازمان به نحو افقی عمودی توسعه یافته‌اند. لایه عمودی همانا نظام سلسله مراتبی موجود در قوای قهریه است (نظامی، انتظامی، امنیتی و قضایی با واحدهای مشترک مثل نیروهای ضد شورش که تحت مدیریت سپاه و نیروهای انتظامی عمل می‌کنند) که مواجهه با اعتراضات خیابانی را با لشگر کشی بر عهده دارد، اما لایه افقی در قالب پایگاه‌های بسیج و لباس شخصی‌ها در گستره جغرافیایی کشور در همه فضاهای عمومی (ادارات، مساجد، مدارس، دانشگاه‌ها، محلات، و مانند آن‌ها) بسط یافته تا با اعتراضات در همه فضاهای عمومی غیر از خیابان مقابله کند. این لایه‌ سراسر گستره عمومی را در بر می‌گیرد و به جمع‌آوری اطلاعات، شناسایی مخالفان، پرونده سازی، بازرسی‌های معمول و غیر معمول و عادی‌سازی جو امنیتی می‌پردازد.

سازمان سرکوب غیر از ابعاد نظامی و امنیتی دارای وجوه و نهادهای رسانه‌ای، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. سازمان سرکوب از به دست گرفتن و استفاده از هیچ ابزاری برای کنترل تمامیت‌طلبانه خود فروگذار نمی‌کند.

نیروی انسانی این سازمان از میان لشگر بیکاران و فقرا، معاودان، توابان، و افراد دارای سوء پیشینه تأمین می‌شود یعنی کسانی که پیوندهای اجتماعی سست‌تری با بقیه جامعه دارند و امکان اطاعت آن‌ها از رهبری در شرایط بحرانی بیشتر است.

از کار انداختن سایت‌های اینترنتی مخالفان (که در روزهای ۲۴ تا ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ دنبال شد) مأموریت بخش رسانه‌ای و در اختیار گرفتن نهادهای اقتصادی و کسب پروژه‌های دولتی برای پاداش دهی به عوامل سرکوب مأموریت بخش اقتصادی این سازمان است. سازمان سرکوب در دوران خامنه‌ای به تدریج آن قدر گسترش و قدرت یافته که امروز به همه رگ و ریشه‌های حکومت بسط یافته است.

وظایف و مأموریت‌ها

پس از هر گونه اعتراض در عرصه عمومی چهار مأموریت به سازمان سرکوب محول می‌شود:

۱) صحنه‌سازی حمایت مردمی و مذهبی با بسیج نیرو‌ها به یک میدان شهر (میدان ارک در ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ پس از به چالش کشیده شدن حکومت در ۲۵ بهمن)، اعلام راهپیمایی پس از نماز جمعه، و تعطیل کردن حوزه‌های علمیه و درس مراجع قم (با هماهنگی با مراجع دولتی شیعه و با اکراه و اجبار مراجع نیمه مستقل: نمونه آن، تعطیلی اجباری دروس شبیری زنجانی و وحید خراسانی در روز ۲۶ بهمن ۱۳۸۹)؛

۲) بازداشت کارکنان سفارتخانه‌ها برای نمایش اتصال جنبش اعتراضی به خارج از کشور که در رسانه‌های دولتی انعکاس گسترده‌ای پیدا می‌کند. اما معذرت‌خواهی از کشورهای دیگر به دلیل بازداشت شهروندان آن‌ها (مثل معذرت‌خواهی از اسپانیا به دلیل بازداشت چهار ساعته دیپلمات این کشور، ۲۹ بهمن ۱۳۸۹) در این رسانه‌ها انعکاسی نمی‌یابد؛

۳) انتقام‌گیری از رهبران و عناصر مؤثر با اقداماتی مثل بازداشت‌های گسترده، محاصره خانه و حمله به محل مسکونی افراد و نزدیکان آن‌ها (مثل بازداشت ده‌ها نفر و حمله به منزل کروبی و فرزند وی و لشگر کشی به خیابان محل سکونت محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی در روزهای بعد از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹)؛ و

۴) یکدست‌سازی جناح خودی با اعمال فشار بر عناصر محتاط و حتی منتقد بخشی از حکومت برای حمایت بی‌قید و شرط از حکومت و ناسزاگویی به رهبران مخالفان و جنبش (کاری که محسن رضایی، ناطق نوری، حسن روحانی، امامی کاشانی، قالیباف، هاشمی رفسنجانی و محمدی ری‌شهری پس از ۲۵ بهمن مجبور به انجام آن بودند تا در جمع خودی‌ها بمانند).

سازمان سرکوب با این عمل در کوتاه مدت در سرکوب مخالفان موفق عمل می‌کند اما در دراز مدت «سیاست» را غیر ممکن می‌سازد. نیروهای میانی در سمت اقتدارگرایان همواره می‌توانند تنور انتخابات را گرم کنند و افراد بیشتری را به مشارکت بکشانند و حذف آن‌ها (با بی‌اعتبار کردنشان در برابر مردم) حکومت را در برابر مخالفان تنها می‌گذارد. یکدست سازی در عین حال نیروهای میانه‌رو‌تر جنبش و اصلاحگرایان را به سمت براندازی سوق می‌دهد. نحوه برخورد حکومت با تظاهرات ۲۵ بهمن یک گام دیگر موسوی و کروبی و دیگر اصلاح‌طلبان مذهبی را به سوی تبدیل شدن به نیروی برانداز سوق داد.

قرارگاه عمار و مدیریت نظامی- راهبردی عملیات فرهنگی جبهه ولایت

هنگامی که نام‌هایی مثل طائب، کوچک‌زاده، قاسمی، روانبخش، الله‌کرم، عباسی، حدادیان، و رسایی در ذیل یک اطلاعیه یا شکل‌گیری یک محفل در کنار هم دیده شوند باید طراحی و اجرای یک مجموعه عملیات حذف و سرکوب در جریان باشد. این افراد و چهره‌های نزدیک به آن‌ها مثل وحید جلیلی، علیرضا پناهیان، محمد مهدی ماندگاری، حسین روشن و حسین یکتا چهره خشونت رژیم را به تمامه به نمایش می‌گذارند.

این افراد که مدیریت حذف در جمهوری اسلامی را با اداره هسته‌های گزینش، گروه‌های سرکوب محلات، مؤسسات تبلیغاتی در خدمت نهادهای نظامی، نشریات مبلغ ترور و ارعاب و حراست ادارات را بر عهده دارند در یک قرارگاه به نام عمار گرد آمده‌اند تا برای برنامه‌ها و رخدادهای نظامی- امنیتی- فرهنگی نظام راهبرد تعیین کرده و آن‌ها را به اجرا در آورند. همچنین کارکرد عمده آن هماهنگی میان نیروهای نزدیک به بیت رهبری برای سرکوب مخالفان در شرایط در خطر واقع شدن نظام خواهد بود.

آنچه همه این افراد را در کنار هم قرار می‌دهد بسیجی بودن و وفاداری به حکومت نظامیان اسلامگرا و نقش عمده آن‌ها در سرکوب‌های سال ۱۳۸۸ در ایران است.

تأسیس قرارگاه برای جنگ نرم

تصور خامنه‌ای و احمدی‌نژاد و حکومت این دو از فرهنگ در مجموعه باور‌ها و نظرات نام‌های فوق که اکنون تحت قرارگاه عمار برای ظاهرا فعالیت فرهنگی تحت عنوان نظامی «قرارگاه» گرد هم آمده‌اند تجسم بخشیده شده است.

اعضای مجمع عمومی این قرارگاه از حواریون خامنه‌ای و احمدی‌نژاد هستند. افراد فوق‌الذکر که شورای مرکزی قرارگاه عمار بوده و خود را فعال فرهنگی معرفی کرده‌اند در پی «تولید راهبرد در عرصه‌های فرهنگی و سیاسی، هماهنگی نیروهای فعال در جبهه فرهنگی و سیاسی انقلاب، نظارت عمومی و نقد بر عملکرد نهاد‌ها و مراکز فرهنگی و سیاسی نظام و عموم دستگاه‌های حکومتی، بصیرت‌افزایی و نقش‌آفرینی مؤثر و رصد و دیده‌بانی در نبرد نرم جبهه فرهنگی استکبار و شناسایی دست‌های پیدا و پنهان دشمنان» هستند.

مرگ بر جنازه

سازمان سرکوب تا آنجا گسترش یافته که نمایندگان مجلس شورا و مجلس خبرگان نیز به پیاده نظام آن تبدیل شده‌اند. شعارهای اکثریت اعضای مجلس شورای اسلامی در ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ در عین آنکه نمایانگر موفقیت معترضان در قرار دادن حکومت اسلامی در کنار دیگر مستبدان منطقه در رأس خبرهای رسانه‌های بین‌المللی است از افت منزلت این نهاد و مدیریت شدگی آن توسط سازمان سرکوب حکایت می‌کند.

قانونگزارانی که خود باید در پیروی از قانون پیشگام باشند شعار «مرگ بر» سر می‌دهند در حالی که قانون اساسی صدور حکم مرگ را به دادگاه پس از طی فرایندهای قضایی احاله می‌کند. اگر به سخن مقامات جمهوری اسلامی، جنبش اعتراضی یک جنازه است، قانونگذاران این نظام در حقیقت شعار «مرگ بر جنازه» سر دادند.

سیاست شهید دزدی

سازمان مزبور از لحاظ اخلاقی به حدی از انحطاط رسیده است که مخالفان خود را در کف خیابان به قتل می‌رساند و بعد با هدف مظلوم‌نمایی آن‌ها را شهید راه نظام اعلام می‌کند. حکومت جمهوری اسلامی برای عدم تقبل مسئولیت اعمال سرکوبگرانه خود، صانع ژاله و محمد مختاری را که در ۲۵ بهمن به دست نیروهای حکومتی به قتل رسیدند شهید اعلام و برای یکی از آن‌ها مراسم تشییع جنازه برگزار کرد تا هم مخالفان را به آدم کشی متهم کند و هم از زیر بار این اتهام بگریزد.

بدین ترتیب مشکلی را که حکومت در دوران انتخابات برای رفع و رجوع کردن قتل جان‌باختگانی مثل ندا آقاسلطان و مدیریت اجساد و قبور داشت، به تصور دستگاه تبلیغاتی، به کلی حل شده است.

سطح پایین‌تری از انحطاط اخلاقی سازمان سرکوب، اعلام صانع ژاله به عنوان خبر چین و جاسوس کیهان توسط حسین شریعتمداری در یکی از برنامه‌های تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی (۲۷ بهمن ۱۳۸۹) است. عوامل سازمان سرکوب از این طریق می‌خواهند بگویند که اولاً گزارش‌های بی‌مبنای آن‌ها از جلسات مخالفان و شنودهای آن‌ها مبتنی بر فعالیت اطلاعاتی است و حتی برخی از مخالفان، عوامل رژیم هستند و از این طریق انحطاط اخلاقی خود را به اعضای جنبش اعتراضی نیز بسط دهند.

---------------------------------------------------------
نظرات مطرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.