زلمای خلیلزاد، سفیر اسبق آمریکا در عراق و سازمان ملل متحد، و یکی از پژوهشگران «مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی» در مقالهای در روزنامه «واشنگتن پست»، دیدگاههای خود را در مورد سیاست آمریکا در قبال تحولات سیاسی اخیر در خاورمیانه ارائه داده است.
آقای خلیلزاد در مقدمه تحلیل خود خاطر نشان میکند که ظاهراً دولت آمریکا در واکنش به این حوادث برای هر کشور معینی در خاورمیانه یک راهکار جداگانه در نظر دارد. اما چنین برخوردی هم از نظر چالشها و هم از نظر به کارگیری فرصتهای برآمده از این بحران گسترده نامناسب است.
به اعتقاد این سیاستمدار آمریکایی برخورد دولت آمریکا تاکنون در بهترین حالت دستاوردهای منفی و مثبتی داشته است. از نگاه مثبت میتوان گفت که دیکتاتورهای مصر و تونس تقریبا به شکل مسالمتآمیز سقوط کردند. به نظر میرسد که با وجود ادامه بیثباتی اما روند انتقال به دموکراسی در این دو کشور ادامه دارد.
در مورد بحرین نیز فشارهای اولیه دولت آمریکا باعث شد که خاندان سلطنتی این کشور از شدت عمل در قبال مخالفان بکاهد و روش گفتوگو را در پیش بگیرد. ولی معلوم نیست که این وضعیت تا کی ادامه خواهد یافت و حکومت بحرین تا چه حد فضای سیاسی کشور را آزاد کند.
اما در سایر کشورها روند حوادث به شدت نگرانکننده است. اعتراضها علیه حکومتهای دوست آمریکا در یمن، الجزایر، عربستان سعودی، مراکش، اردن و برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس رو به افزایش است. معلوم نیست که این حکومتها بدون دخالت فعالتر آمریکا قادر باشند که با مخالفان خود به توافق برسند.
آقای خلیلزاد معتقد است که ورود نیروهای نظامی عربستان سعودی به بحرین نشان میدهد که دولت آمریکا تأثیرگذاری خود بر حوادث بحرین را از دست داده است. علاوه بر این دولت آمریکا تاکنون به شکل فعال و مناسبی از مبارزه مخالفان علیه حکومتهای مخالف آمریکا مثل نمونه لیبی حمایت نکرده و در نمونههای اعتراضهای مردم ایران و سوریه علیه حکومتهای آن دو کشور نیز واشنگتن به حد کافی فعال نبوده است.
وی ادامه میدهد که تنظیم و پیشبرد استراتژیهای جداگانه برای برخورد با بحران در هر کشور این حسن را دارد آمریکا به دخالت در امور داخلی کشورها متهم نشده و به قول پرزیدنت اوباما طبیعت «کاملاً خودجوش» این قیامها محترم شمرده میشود. ولی این دیدگاه در عین حال دو نقطه ضعف بزرگ دارد.
نقطه ضعف اول این است که ارتباط بین سیاست آمریکا در یک کشور با پیامدهای حوادث در کشورهای دیگر را کاهش میدهد. همانطور که خیزش مردم در تونس الهام بخش قیام در کشورهای دیگر شد، نحوه برخورد آمریکا با هر یک از این کشورها نیز در کشورهای دیگر تأثیر خواهد داشت.
نقطه ضعف دوم خصلت غیرفعال این استراتژی است. براساس این استراتژی آمریکا قادر خواهد بود در برابر تغییرات غیرمنتظره در رویدادهای سیاسی هر یک از این کشورها واکنش نشان دهد ولی در عین حال از تواناییاش برای شکل دادن به روند حوادث کاسته میشود.
آقای خلیلزاد یادآور شده است که آمریکا برای پرهیز از بروز بیثباتی گسترده در کل منطقه و در عین حال تضعیف رژیمهای خصم خود، نیاز به نوعی استراتژی دارد که در آن ابتکار عمل با واشنگتن باشد.
آقای خلیلزاد در ادامه تحلیل خود در واشنگتن پست تأکید میکند که آمریکا با در پیش گرفتن یک استراتژی «مداخله فعال» باید بین سه گروه از کشورها یعنی حکومتهای در حال انتقال، دولتهای خودکامه ولی دوست آمریکا و حکومتهای دیکتاتوری خصم آمریکا تفاوت قائل شود.
در مورد سه کشور عراق، تونس و مصر که در حال گذار به سیستمهای حکومتی دموکراتیک هستند، آمریکا باید با تمام امکانات از این روند حمایت کند. محور اصلی این استراتژی حمایت از گروههای دموکراتیک و نهادهای مدنی در مقابل گروههای تندرو و وابسته دولتهای خصم آمریکا نظیر ایران است.
در مورد دولتهای خودکامه ولی دوست آمریکا، باید خاندانهای حاکم را برای انجام اصلاحات سیاسی و گشایش فضای جامعه تحت فشار قرار داد. کشورهایی نظیر مراکش و یا دولتهای منطقه خلیج فارس باید به سمت نظامهای سلطنتی مشروطه حرکت کنند و در نمونههایی مثل یمن و الجزایر نظام پارلمانی باید تقویت شود، چراکه در غیر این صورت تمام این کشورها با خطر افزایش بیثباتی روبهرو هستند.
به اعتقاد آقای خلیلزاد مهمترین بخش از تحولات فعلی در خاورمیانه از نگاه منافع آمریکا اعتراضها و قیامهای موجود علیه نظامهای دیکتاتوری در کشورهای خصم آمریکا مثل نمونه لیبی است. وی به دولت آمریکا توصیه میکند که موضوع برقراری منطقه ممنوعه پرواز در آسمان لیبی را با جدیت تعقیب و در کنار آن از تمام روشهای موجود برای کمکهای بشردوستانه به مناطق آزاد شده و برقراری مناسبات نزدیک با شورشیان این کشور استفاده کند.
وی یادآور شده است که اگر معمر قذافی بتواند مخالفان خود را سرکوب کرده و شکست بدهد رژیمهای دیکتاتوری دیگر از این نمونه سرمشق خواهند گرفت و عدم دخالت فعال آمریکا در شرایط فعلی باعث خواهد شد که در آینده بهای سنگینتری برای مقابله با پیامدهای آن بپردازد. در مقابل اگر حکومت معمر قذافی سرنگون شود موضع میانهروها و طرفداران دموکراسی در کل منطقه تقویت خواهد شد و برخلاف تبلیغات حکومت ایران ثابت خواهد شد که هدف قیامهای فعلی در منطقه فقط رژیمهای متحد آمریکا نیست.
زلمای خلیلزاد در پایان تحلیل خود به نمونه ایران و سوریه اشاره کرده و تأکید میکند که حکومت آمریکا با اقدامات عملی باید از انقلابهای دموکراتیک در این کشورها حمایت کند. این اقدامات به گفته آقای خلیلزاد عبارتند از: آموزش و حمایت نیروهای مخالف حکومت در داخل و خارج از این کشورها، اعمال فشار بیشتر بر نهادها و مقاماتی که مسئول سرکوب و حملات به مردم هستند، تقویت پوشش رسانههای از خارج از کشور، اختصاص کمک مالی به کارگران و کارمندان اعتصابی و انجام عملیات پنهانی برای تشویق مقامات دولتی و امنیتی به جدا شدن از حکومتها.