ناآرامیهای عمیق و گسترده در کشورهای عربی ما را مجبور کرده که در مورد برخی از موازین بینالمللی تجدید نظر کنیم. دیکتاتورهایی نظیر معمر قذافی پس از سه یا چهار دهه حکومت استبدادی و جنونآمیز حقیقتاً ممکن است چنین بیاندیشند که مردم آن کشورها هنوز هم به وی علاقهمند هستند و افتخار میکنند.
در چنین آمیزهای از توهم، جنون و استبداد همانظور که حوادث لیبی نشان داده است، کشتار چندین هزار نفره مخالفان بیدفاع برای چنین رژیمهایی توجیهپذیر است و اگر لازم ببینند خونریزی بیشتری خواهند کرد.
«ولادیسلاو اینوژمتسف» پروفسور علوم اقتصاد و مدیریکی از مراکز پژوهشی مسکو در مطلبی در روزنامه «مسکو تایمز» دیدگاههای خود در مورد نحوه مقابله یا به گفته وی «قیام علیه دیکتاتورها» توسط جامعه جهانی را ارائه میدهد.
او یادآوری میکند که اعمال تحریمهایی نظیر مسدود کردن داراییهای خاندان قذافی و دولت لیبی در مقایسه با تعلل جامعه بینالمللی در اعمال فشار به حسنی مبارک و یا زینالعابدین بنعلی گام مثبتی است.
ولی آیا رهبران سیاسی و بانکهای جهانی فکر نمیکنند که چنین اقداماتی باید در مورد رژیمهای خودکامه و فاسد دیگر جهان، مثل حکومت علی عبدالله صالح در یمن، بشار اسد در سوریه، رابرت موگابه در زیمبابوه و یا حاکمان نظامی برمه نیز اجرا شود؟
در کشورهایی نظیر این که درآمد متوسط اکثریت مردم چیزی بین دو تا سه دلار در روز است آیا حاکمان آنها حق دارند که ثروت به تاراج برده کشور را در حسابهای خصوصی خود در بانکهای اروپایی و آمریکایی انبار کنند؟
ولادیسلاو اینوژمتسف سپس یادآوری میکند که حتی در برخی از موارد کشورهای بزرگ به حاکمان مستبد کشورهای جهان سوم نشان و مدال افتخار تقدیم میکنند. یکی از نمونههای آن اعطای نشان و جایزه بینالمللی «سن اندرو» توسط «بنیاد سن اندرو» در روسیه به علی عبدالله صالح دیکتاتور یمن است.
این نشان افتخار در سال ۲۰۰۴ تحت عنوان نقش او در « گفتوگوی تمدنها» و درست در دهمین سالگرد پایان جنگ داخلی یمن به وی اعطا شد. در این جنگ حداقل دههزار نفر به قتل رسیدند. اگر «بنیاد سن اندرو» از این حقیقت تاریخی بیاطلاع است، مسلما وزارت خارجه روسیه میتوانست در این مورد هشدار لازم را بدهد.
این تحلیلگر روس خاطر نشان میکند که رژیمهای دیکتاتوری که براساس سرکوب و انقیاد ملت خود حکومت میکنند در سالهای آینده به شدت تضعیف خواهند شد. رژیمهای حاکم بر گابون، برمه، نیجریه، سودان، سوریه، یمن و زیمبابوه حلقههای ضعیف نظام بینالمللی هستند.
این رژیمها برای حفظ قدرت خود و چپاول ثروت ملی کشورها به هر اقدامی دست خواهند زد. هر چند تکرار نسلکشیهایی نظیر رواندا و یا دارفور ممکن است بعید باشد ولی بروز بحرانهایی مشابه در مقیاس کوچکتر در سالهای آینده دور از انتظار نیست.
تحلیلگر مسکو تایمز در ادامه مقاله خود مینویسد که زمان آن فرا رسیده تا روسیه و غرب این نکته را به خوبی دریابند که رژیمهای استبدادی خطر اصلی برای ثبات بینالمللی هستند. در دهههای قبل اتحاد شوروی و آمریکا هر یک به نوعی از مبارزات استقلالطلبانه ملتهای جهان سوم حمایت میکردند. هر چند در آن دوران منافع استراتژیک آنها در راستای تضعیف و زوال استعمارهای اروپایی بود ولی در حال حاضر نیز فرصتهایی برای همکاری روسیه و غرب در این زمینه وجود دارد.
روسیه و سایر قدرتهای بزرگ جهانی باید رهبری اقدامات بینالمللی را برای جلوگیری از قتل عام اقلیتها یا مخالفان توسط حکومتهای سرکوبگر در دست بگیرند. حدود ۴۰ سال پیش در ماه نوامبر سال ۱۹۷۲ ماده ششم از قطعنامه ۲۹۰۸ مصوب سازمان ملل متحد «حق ملتهای مستعمره در مبارزه برای کسب استقلال به هر وسیله» را به رسمیت شناخت.
زمان آن فرا رسیده تا با تدوین و تصویب قطعنامه یا منشور مشابهی از مبارزات ملل علیه حکومتهایی که حاضراند هزاران نفر از مردم کشور خود را به قتل برسانند، حمایت کرد. اصول و مقررات ناظر بر مداخله بشردوستانه باید بسیار صرح باشد و در عین حال زمینه اقدامهای قاطعانه برای دفاع از مردمی که با چنین رژیمهایی در حال مبارزه هستند را فراهم کند. جهان باید با اقدامات هماهنگ و متحدانه از کشورهایی که حکومتهای دیکتاتوری خود را سرنگون کردهاند حمایت کند.
ولادیسلاو اینوژمتسف در پایان تحلیل خود در روزنامه «مسکو تایمز» تأکید میکند که جامعه بینالمللی نباید به رژیمهایی که به وسیله سرکوب مردم و جنگ داخلی به قدرت رسیده و سرمایههای ملی این کشورها را تاراج میبرند مشروعیت ببخشد.
روسیه، آمریکا و اتحادیه اروپا باید موازین بینالمللی جدیدی را برای مقابله با این حکومتها به اجرا بگذارند. اگر چنین ایدهای در مذاکرات روسیه و آمریکا به بحث گذاشته شود مسلماً دستاوردهای آن حتی از کاهش تسلیحات هستهای نیز بیشتر خواهد بود.
در چنین آمیزهای از توهم، جنون و استبداد همانظور که حوادث لیبی نشان داده است، کشتار چندین هزار نفره مخالفان بیدفاع برای چنین رژیمهایی توجیهپذیر است و اگر لازم ببینند خونریزی بیشتری خواهند کرد.
«ولادیسلاو اینوژمتسف» پروفسور علوم اقتصاد و مدیریکی از مراکز پژوهشی مسکو در مطلبی در روزنامه «مسکو تایمز» دیدگاههای خود در مورد نحوه مقابله یا به گفته وی «قیام علیه دیکتاتورها» توسط جامعه جهانی را ارائه میدهد.
او یادآوری میکند که اعمال تحریمهایی نظیر مسدود کردن داراییهای خاندان قذافی و دولت لیبی در مقایسه با تعلل جامعه بینالمللی در اعمال فشار به حسنی مبارک و یا زینالعابدین بنعلی گام مثبتی است.
ولی آیا رهبران سیاسی و بانکهای جهانی فکر نمیکنند که چنین اقداماتی باید در مورد رژیمهای خودکامه و فاسد دیگر جهان، مثل حکومت علی عبدالله صالح در یمن، بشار اسد در سوریه، رابرت موگابه در زیمبابوه و یا حاکمان نظامی برمه نیز اجرا شود؟
در کشورهایی نظیر این که درآمد متوسط اکثریت مردم چیزی بین دو تا سه دلار در روز است آیا حاکمان آنها حق دارند که ثروت به تاراج برده کشور را در حسابهای خصوصی خود در بانکهای اروپایی و آمریکایی انبار کنند؟
ولادیسلاو اینوژمتسف سپس یادآوری میکند که حتی در برخی از موارد کشورهای بزرگ به حاکمان مستبد کشورهای جهان سوم نشان و مدال افتخار تقدیم میکنند. یکی از نمونههای آن اعطای نشان و جایزه بینالمللی «سن اندرو» توسط «بنیاد سن اندرو» در روسیه به علی عبدالله صالح دیکتاتور یمن است.
این نشان افتخار در سال ۲۰۰۴ تحت عنوان نقش او در « گفتوگوی تمدنها» و درست در دهمین سالگرد پایان جنگ داخلی یمن به وی اعطا شد. در این جنگ حداقل دههزار نفر به قتل رسیدند. اگر «بنیاد سن اندرو» از این حقیقت تاریخی بیاطلاع است، مسلما وزارت خارجه روسیه میتوانست در این مورد هشدار لازم را بدهد.
این تحلیلگر روس خاطر نشان میکند که رژیمهای دیکتاتوری که براساس سرکوب و انقیاد ملت خود حکومت میکنند در سالهای آینده به شدت تضعیف خواهند شد. رژیمهای حاکم بر گابون، برمه، نیجریه، سودان، سوریه، یمن و زیمبابوه حلقههای ضعیف نظام بینالمللی هستند.
این رژیمها برای حفظ قدرت خود و چپاول ثروت ملی کشورها به هر اقدامی دست خواهند زد. هر چند تکرار نسلکشیهایی نظیر رواندا و یا دارفور ممکن است بعید باشد ولی بروز بحرانهایی مشابه در مقیاس کوچکتر در سالهای آینده دور از انتظار نیست.
تحلیلگر مسکو تایمز در ادامه مقاله خود مینویسد که زمان آن فرا رسیده تا روسیه و غرب این نکته را به خوبی دریابند که رژیمهای استبدادی خطر اصلی برای ثبات بینالمللی هستند. در دهههای قبل اتحاد شوروی و آمریکا هر یک به نوعی از مبارزات استقلالطلبانه ملتهای جهان سوم حمایت میکردند. هر چند در آن دوران منافع استراتژیک آنها در راستای تضعیف و زوال استعمارهای اروپایی بود ولی در حال حاضر نیز فرصتهایی برای همکاری روسیه و غرب در این زمینه وجود دارد.
روسیه و سایر قدرتهای بزرگ جهانی باید رهبری اقدامات بینالمللی را برای جلوگیری از قتل عام اقلیتها یا مخالفان توسط حکومتهای سرکوبگر در دست بگیرند. حدود ۴۰ سال پیش در ماه نوامبر سال ۱۹۷۲ ماده ششم از قطعنامه ۲۹۰۸ مصوب سازمان ملل متحد «حق ملتهای مستعمره در مبارزه برای کسب استقلال به هر وسیله» را به رسمیت شناخت.
زمان آن فرا رسیده تا با تدوین و تصویب قطعنامه یا منشور مشابهی از مبارزات ملل علیه حکومتهایی که حاضراند هزاران نفر از مردم کشور خود را به قتل برسانند، حمایت کرد. اصول و مقررات ناظر بر مداخله بشردوستانه باید بسیار صرح باشد و در عین حال زمینه اقدامهای قاطعانه برای دفاع از مردمی که با چنین رژیمهایی در حال مبارزه هستند را فراهم کند. جهان باید با اقدامات هماهنگ و متحدانه از کشورهایی که حکومتهای دیکتاتوری خود را سرنگون کردهاند حمایت کند.
ولادیسلاو اینوژمتسف در پایان تحلیل خود در روزنامه «مسکو تایمز» تأکید میکند که جامعه بینالمللی نباید به رژیمهایی که به وسیله سرکوب مردم و جنگ داخلی به قدرت رسیده و سرمایههای ملی این کشورها را تاراج میبرند مشروعیت ببخشد.
روسیه، آمریکا و اتحادیه اروپا باید موازین بینالمللی جدیدی را برای مقابله با این حکومتها به اجرا بگذارند. اگر چنین ایدهای در مذاکرات روسیه و آمریکا به بحث گذاشته شود مسلماً دستاوردهای آن حتی از کاهش تسلیحات هستهای نیز بیشتر خواهد بود.