منوچهر، آخرین بازمانده نسل اول خوانندگان موسیقی پاپ ایران هم غروب کرد. نسلی که با اجرای ترانههای غالباً عاشقانه، بر بستر ملودیهای ایرانی با ارکستراسیون غربی در اواخر دهه ۳۰ خورشیدی، محبوبیت خیرهکنندهای برای موسیقی پاپ ایران به ارمغان آوردند.
منوچهر پیش از اینکه خواننده شود، خبرنگار پارلمانی روزنامه کیهان بود. اما در دوران مدرسه به واسطه دوستی با پرویز ایرانفر، که خوب ویلون مینواخت، به موسیقی روی آورد.
او با ترانهای به نام «کالسکه زرین»، سروده پرویز وکیلی که موضوعی نو و ریتمی تازه داشت، توانست نظر شورای سختگیر موسیقی آن زمان را به خود جلب کند.
در مصاحبهای که سه سال پیش با او داشتم از این ترانه یاد کرد.
اما به گفته عارف، خواننده صاحب سبک ایرانی که با فاصلهای اندک پس از منوچهر به خوانندگی روی آورد، خواننده «کلاغا» در یک شرایط ویژهای خوانندگی را تجربه کرد. به گفته عارف:
منوچهر به اعتقاد بسیاری، به خوانندگی از دریچه دیگری نگاه میکرد. خوانندهای که عاشق پرورش اسب بود و نام یکی از ترانههایش را بر روی اسب دلخواهش گذاشته بود، «پرستو». ترانهای که حاصل دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد بود. کودتایی که فرجامش برای منوچهر، از دست دادن برادرش، سرهنگ محمود سخایی بود.
از این رو به گفته ایرج جنتی عطایی او از افقی میآمد که کمتر خوانندهای از آن آمده بود. آقای جنتی عطایی میگوید:
در دهه ۵۰ خورشیدی، منوچهر به دعوت ایرج گرگین، مدیر شبکه دوم تلویزیون ایران در آن زمان، تهیهکنندگی برنامه «زنگولهها» را بر عهده گرفت. برنامهای که از طریق آن چهرههای جوانی مانند نلی پا به عرصه موسیقی پاپ گذاشتند.
منوچهر خواننده تماموقت موسیقی پاپ ایران نبود. او به روایت همکارانش هیچگاه در مسیر اصلی این موسیقی قرار نگرفت. اگرچه در تمام این سالها در تلاش بود تا کتابی درباره تاریخ موسیقی پاپ ایران منتشر کند و با بسیاری هم در این باره حرف زده بود. از محمد نوری تا حمید قنبری و حتی نعمت مینباشیان.
او بعد از انقلاب سه آلبوم به نامهای «نمکی»، «همکلاسها» و «هفت ستاره» را در خارج از کشور منتشر کرد که به گفته خودش، آلبوم همکلاسها موفقتر بود. منوچهر در این باره گفته بود:
در دهه ۷۰ خورشیدی منوچهر به شورای ملی مقاومت، یکی از گروههای مخالف حکومت جمهوری اسلامی پیوست. ائتلافی که بزرگترین سازمان تشکیلدهنده آن، سازمان مجاهدین خلق ایران است و در جایی هم به عنوان سخنگوی این ائتلاف ظاهر شد.
عارف معتقد است که سیاست با چاشنی اعتقادات روحی و شخصی، او را از عرصه رقابت و بقا در کار موسیقی دور کرد. وی میگوید:
با این وجود این اواخر منوچهر در راستای گرایش سیاسیاش ترانههایی را اجرا کرد که به گفته خودش در سبک تازه و فرم تازهای بود ولی هیچکدامشان خاطره «کلاغا»، «لب دریا»، «دزد دل» ، «گل » و دهها ترانه خاطرهانگیز منوچهر را زنده نکرد.
منوچهر پیش از اینکه خواننده شود، خبرنگار پارلمانی روزنامه کیهان بود. اما در دوران مدرسه به واسطه دوستی با پرویز ایرانفر، که خوب ویلون مینواخت، به موسیقی روی آورد.
او با ترانهای به نام «کالسکه زرین»، سروده پرویز وکیلی که موضوعی نو و ریتمی تازه داشت، توانست نظر شورای سختگیر موسیقی آن زمان را به خود جلب کند.
در مصاحبهای که سه سال پیش با او داشتم از این ترانه یاد کرد.
«آقای کامبیز مژدهی که آهنگساز جوانی بود و گر چه در جمع حرفهایها کار نمیکرد اما خیلی با ذوق بود، آهنگی را ساخته بود. به من پیشنهاد کرد که این آهنگ را در رادیو اجرا کنیم. من چندان موافقتی با این موضوع نداشتم. گفتند بیا همین یک دانه آهنگ را بخوان و بعد دیگر ادامه نده. ما رفتیم و همین یک دانه آهنگ را برای آزمایش آنجا اجرا کردیم تا ببینیم که قبول میکنند آن را پخش کنند یا نه ؟
به هر حال بعد از اجرا گفتند که آن آهنگ را قبول کردند و بعدش هم گفتند که آن هفته پخش میشود و آن را گوش کنید. ما خیلی خوشحال شدیم . دوره نوجوانی بود و این چیزها برایمان اهمیت بسیاری داشت.»
به هر حال بعد از اجرا گفتند که آن آهنگ را قبول کردند و بعدش هم گفتند که آن هفته پخش میشود و آن را گوش کنید. ما خیلی خوشحال شدیم . دوره نوجوانی بود و این چیزها برایمان اهمیت بسیاری داشت.»
اما به گفته عارف، خواننده صاحب سبک ایرانی که با فاصلهای اندک پس از منوچهر به خوانندگی روی آورد، خواننده «کلاغا» در یک شرایط ویژهای خوانندگی را تجربه کرد. به گفته عارف:
«آن زمان آقای ویگن بسیار موفق و یکهتاز موسیقی پاپ بود. کسانی که دست اندر کار رسانههای آن زمان بودند تصمیم گرفتند کسی را در کنار آقای ویگن معرفی کنند که مقداری هم موسیقی پاپش به موسیقی ایرانی نزدیکتر باشد. آقای منوچهر سخایی یکی از کسانی بود که صدای گرمی هم داشت. همان موقع ایشان را مطرح کردند و همه مطبوعات رفتند به حمایت از ایشان و ایشان را معرفی کردند.»
منوچهر به اعتقاد بسیاری، به خوانندگی از دریچه دیگری نگاه میکرد. خوانندهای که عاشق پرورش اسب بود و نام یکی از ترانههایش را بر روی اسب دلخواهش گذاشته بود، «پرستو». ترانهای که حاصل دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد بود. کودتایی که فرجامش برای منوچهر، از دست دادن برادرش، سرهنگ محمود سخایی بود.
از این رو به گفته ایرج جنتی عطایی او از افقی میآمد که کمتر خوانندهای از آن آمده بود. آقای جنتی عطایی میگوید:
«منوچهر هرگز تا آنجایی که من به یادم مانده است، ترانهخوانیاش را تبدیل به ابزار یا شغلی نکرد. بنابر این در گزینش ترانههایی که میخواند، و نشاندهنده نوع زندگیاش و نوع گزینش فرهنگی و هنری و سلیقهایاش بود، مقداری از این حساب و کتابهای بازار روز دور بود.»
در دهه ۵۰ خورشیدی، منوچهر به دعوت ایرج گرگین، مدیر شبکه دوم تلویزیون ایران در آن زمان، تهیهکنندگی برنامه «زنگولهها» را بر عهده گرفت. برنامهای که از طریق آن چهرههای جوانی مانند نلی پا به عرصه موسیقی پاپ گذاشتند.
منوچهر خواننده تماموقت موسیقی پاپ ایران نبود. او به روایت همکارانش هیچگاه در مسیر اصلی این موسیقی قرار نگرفت. اگرچه در تمام این سالها در تلاش بود تا کتابی درباره تاریخ موسیقی پاپ ایران منتشر کند و با بسیاری هم در این باره حرف زده بود. از محمد نوری تا حمید قنبری و حتی نعمت مینباشیان.
او بعد از انقلاب سه آلبوم به نامهای «نمکی»، «همکلاسها» و «هفت ستاره» را در خارج از کشور منتشر کرد که به گفته خودش، آلبوم همکلاسها موفقتر بود. منوچهر در این باره گفته بود:
«در آن حالت کوچ اجباری و آن گیج و ویجی که داشتم، از چند تایی از آهنگهای آلبوم اولیام خیلی راضی نیستم. اما بعد از اینکه مقداری به اوضاع و به خودم مسلط شدم و بعد که آلبوم همکلاسها را منتشر کردم که در آن آهنگهای خیلی خوبی هست. بعد که دیگر اوضاع و احوال اینجا طوری شد که دیدم من فقط باید در پی این جماعت بزن و بکوب باشم که فقط در مهمانیها برنامه اجرا کنم وگرنه راهی که برایم باقی میماند این بود که دومرتبه ساکت بمانم.»
در دهه ۷۰ خورشیدی منوچهر به شورای ملی مقاومت، یکی از گروههای مخالف حکومت جمهوری اسلامی پیوست. ائتلافی که بزرگترین سازمان تشکیلدهنده آن، سازمان مجاهدین خلق ایران است و در جایی هم به عنوان سخنگوی این ائتلاف ظاهر شد.
عارف معتقد است که سیاست با چاشنی اعتقادات روحی و شخصی، او را از عرصه رقابت و بقا در کار موسیقی دور کرد. وی میگوید:
«این اواخر مبارزه سیاسی را ترجیح داد. ایشان در زمان خودش بسیار معروف بود. خیلی ترانههای زیبا از آقای جهانبخش پازوکی، از آقای سورن و خیلی از شعرا و آهنگسازان معروف آن زمان را خواند. منوچهر یک انسان محجوب و خجالتی بود. کم حرف میزد. میدانید که الان هنرمندان موسیقی را یک حق گرفتنی میدانند. این در حالی است که منوچهر معتقد بود هنرمند را بایستی مردم تأیید کنند.»
با این وجود این اواخر منوچهر در راستای گرایش سیاسیاش ترانههایی را اجرا کرد که به گفته خودش در سبک تازه و فرم تازهای بود ولی هیچکدامشان خاطره «کلاغا»، «لب دریا»، «دزد دل» ، «گل » و دهها ترانه خاطرهانگیز منوچهر را زنده نکرد.