سپیده نوازنده و خواننده جوان موسیقی سنتی ایران متولد سال ۱۳۶۱ در تهران است. او از ۹ سالگی، موسیقی سنتی را نزد خواننده نامآشنای زن ایرانی خانم پریسا آموخت و پس از آن از آموزشهای پرویز مشکاتیان و محمدرضا لطفی بهره برد.
خانم رئیس سادات مدرک کارشناسی خود را در رشته نقاشی گرفت. هنری که به گفته خود وی بر کم و کیف فعالیت آوازیاش تأثیرگذار بوده است. اما در ادامه او به ایتالیا رفت تا تحصیل در رشته شناخت موسیقی و پژوهش در مورد موسیقی ایران ساسانی را در دانشگاه بولونیا پی بگیرد.
سپیده رئیس سادات پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد از این دانشگاه، اکنون دانجوی مقطع دکترای دانشگاه تورنتو در رشته شناخت موسیقی قومی و محلی است.
گرچه سابقه خوانندگی خانم رئیس سادات در ایران به یک دهه و اندی پیش بر میگردد، اما دو سالی است که نامش در میان عموم دوستداران موسیقی سنتی ایران بر سر زبانها افتاده است.
خانم رئیس سادات در ایران با پرویز مشکاتیان در چند اجرا و آلبوم همکاری داشت و پس از درگذشت آقای مشکاتیان تصنیف «سرو آزاد» از ساختههای او را در بزرگداشتش خواند.
او که به تازگی چهار کنسرت در شرق و غرب آمریکا برگزار کرد و تور آمریکاییاش او را از نیویورک به واشینگتن و سپس از لسانجلس به برکلی برد.
سپیده رئیسسادات، میهمان این شماره از پیک فرهنگ است تا از حال و هوای این کنسرتها و نیز فعالیتهایش در زمینه خوانندگی و نوازندگی بگوید.
تقریبا میشود گفت بعد از دو سال دوباره کنسرت به شکل جدی در آمریکا اجرا کردم. بعد از دو سال که فکر میکنم مردم بیشتر از روی اینترنت کارهای مرا دیده بودند. احساس کردم بعد از کنسرتها که تعداد زیادی مشتاق بودند که همان کسی که روی اینترنت و تلویزیون دیدند را از نزدیک ببینند. برای من هم متقابلاً همین جالب بود که از طریق اینترنت عکسالعمل مردم را نسبت به کارم دیده بودم، اما وقتی از نزدیک دیدم خیلی خیلی راحتتر توانستم علاقهشان را نسبت به کاری که میکنم ببینم.
خیلی مشکل است من شاید بیشتر به آن فکر کنم. اینکه دقیقاً نقاشی چه اثری میگذارد. ولی فکر میکنم مسلماً بر زیباییشناسی شما اثر میگذارد. یعنی ظرافتهای هنر، تفاوتی ندارد. چه موسیقی، چه نقاشی. بیشتر لمس میکنید. مسلماً اگر که لیسانس نقاشی داشته باشم، کار موسیقی و آواز بکنم فکر میکنم فرق بکند با کسی که مثلاً لیسانس بیولوژی دارد.
فکر میکنم در دریافت هر کسی از هنر تأثیرگذار باشد و خوب مسلماً موسیقی قدیم ایران هم باز همینطور است. یعنی تحقیق در مورد یک چیز هنری است. آنقدر دقیق که بتوانم بگویم که روی چه نتی از آوازم تأثیر میگذارد، نمیتوانم بگویم. اما فکر میکنم به هر حال بیتأثیر نباشد.
تحقیق من راجع به کل موسیقی ساسانی بود. اما به دلیل این که ما تعداد زیادی نوشته نداریم، در واقع میشود گفت دو سه منبع نوشته شده اصلی وجود دارد برایمان، بیشتر تعداد نقش برجستهها و نقاشیها بوده که به من کمک کرد. نقش برجستهها و نقاشیها هم، خوب بیشتر سازها نقاشی شدهاند.
در مورد خانمها چیزی که به دست من رسیده از موسیقی ساسانی، قسمت عمده موزیسینها خانمها هستند. چنگنوازهای دوره ساسانی چه در نقاشی و چه اسامی که آمده، حالا اگر نگویم اکثریت با خانمها هست ولی حضور مساوی دارند. یعنی همان تعدادی که نام نوازنده مرد هست، مثلاً در دربار خسرو پرویز، همانطور هم به همان اندازه نوازنده خانم هست. همانقدر هم در اسطورههای آن دوره به هر حال چقدر حقیقی است و چقدر داستانی، خانمها وجود دارند.
اکثراً این طوری گفته میشده که میخواندند، چنگنواز بودند یا بربطنواز بودند. در نقاشیهایی که هست اصلاً شاید اینکه خانمها بیشترند به دلیل این است که خانمها بیشتر شاید نقاشی شدهاند. یعنی آن را نمیشود یک اصل قرار داد. ولی تعداد خانمهایی که نقاشی شدهاند بیشتر است.
در یکی از مصاحبههای پیشینتان گفته بودید که رسانهها باید کوشش بیشتری کنند که خوانندههای زن فعال در ایران بیشتر شناخته شوند. شما دو سالی است که در میان عموم مخاطبان بیشتر شناخته شدید. در صورتی که سالها پیش از آن هم در ایران فعال بودید و در میان خواص شناخته شده بودید. به نظر خودتان چرا این شهرت عمومی تا این اواخر به تعویق افتاده بود؟
شاید بتوانم برعکس این را بگویم. یعنی چرا دو سال اخیر بیشتر کار من را شنیدند؟ شاید جواب سؤالتان را بدهد. فکر میکنم یکی از دلایل مؤثر این داستان حضور اینترنت است. دو سه سال اخیر تأثیر اینترنت و یوتیوب و هر رسانه به این صورت در مردم چه ایران و چه خارج از ایران خیلی بیشتر شده. به خصوص فیسبوک.
فکر میکنم که دلیل اصلیاش این باشد. من مثل همه زندگی هنریام کار موسیقی کردم. توی این دو سال هیچ کار بیشتر از بیست سال پیش نکردهام. حالا شاید ۱۲ سال پیش که کار حرفهای موسیقی را شروع کردم یعنی به شکل این که آلبومی ضبط کنم که منتشر شود، اما همیشه روند کاریام در این ۱۲ سال ۱۳ سال می شود گفت همینطور بوده. منتها به دلیل اینکه مردم در اینترنت خیلی بیشتر ویدئوها را خودشان پخش میکنند یا اینکه از ایران بیشتر میآیند و اصلاً پدیدهای به اسم فیسبوک آمده و این دلیل این است که مردم بیشتر کار مرا شناختند.
خوب مسلماً اینکه من خانم بودم، خیلی خیلی جلوی کارم را گرفته. یعنی مسلماً آن بازتابی که باید داشته باشد کار من در مقایسه با یک خواننده مرد مسلماً خیلی تفاوت دارد. اگر که شاید ۱۲ سال پیش آقای مشکاتیان کاری از من ضبط نمیکرد شاید آن زمان هیچکس نمیدانست که من آن موقع داشتم کار موسیقی میکردم.
در خارج از ایران امکان این هست که خانمها بیایند و موسیقی اجرا کنند و صدایشان شنیده شود. خیلی ساده میشود پرس و جو کرد. به کلاسها میشود رفت. میشود نشست پرسید استادان آوازی که وجود دارند کیست، از استادان میشود پرسید خانمهایی که پیششان میآیند کیستند، خانمهایی که خوب میخوانند چه کسانی هستند، کارشان جدیتر چه کسانی هستند، خانمهایی که پیشکسوت هستندند در آواز ایران...
اجرای زنده در برکلی / سپیده رئیسسادات
چون به هر حال پدیده خواندن خانمها که چیز جدیدی نیست. در موسیقی قبل از انقلاب حضور خانمها کاملاً به اندازه آقایان بوده، اگر بیشتر نبوده. آواز هم یک چیز فیزیکی است. یعنی نمیشود حرکت اجتماعی خوانندههای خانم را یک باره ناپدید کند. این است که بر خلاف این نظر که خانمها حضور کمرنگی دارند بله ولی وجود دارند. روی صحنه نیستند ولی وجود دارند.
صد در صد نمیدانم. امیدوارم این چیزی که دارم میگویم درست باشد. اما فکر میکنم که اتفاقاً موسیقی نیست، متن موسیقی نیست که مردم نپذیرفتند. یا نسبت به آن کملطفی دارند یا کمتر دوست دارند آن موسیقی را یا هرچیزی که اسمش را بخواهید بگذارید. من فکر میکنم نوع اجرای ما مجریان موسیقی است که آن طور که باید موسیقی را شاید یک زمانهایی نتوانستیم آن طور که باید اجرایش کنیم. یعنی برای اینکه شنوندهها هم بنشینند و با آن رابطه برقرار کنند. یعنی ما هستیم که آن را این طور ارائه کردیم. من اتفاقاً فکر میکنم که در خود نسل موسیقی سنتی اشکال نیست.
من نمیخواهم بگویم که مثلاً مرا صد در صد همه پذیرفتهاند، اما به قول خود شما یک مقداری از جوانها به موسیقی من گوش میکنند. من هم موسیقیام را با هیچ موسیقی دیگر تلفیق نکردهام. موسیقی کاملاً سنتی و شاید سنتیتر از خیلی کسانی که الان ظاهراً موسیقی سنتی کار میکنند، موسیقیام را اجرا میکنم، یعنی شاید موسیقی دوره مشروطه اجرا بکنم و یا کاملاً آواز عین ردیف یک جاهایی بخوانم.
اگر مردم همان را میپذیرند و اگر مثلاً تصنیف فروردین را که من اجرا کردم به هرحال از بازتاب مردم میتوانم بفهمم که این تصنیف را دوست دارند، من فکر میکنم نوع اجرایش است که مردم خوششان آمده. وگرنه این تصنیف سالها اجرا شده و اجرا کردند و تصنیف تصنیف خیلی قدیمی است.
حالا شاید اینکه یک زن دارد این را اجرا میکند اینکه من ساز زدم و خواندم همزمان یعنی کاملاً بیان کل این تصنیف از طرف یک نفر است و به همین دلیل هم این انرژی اجرای این پخش نشده بین مثلاً پنج نوازنده. فکر میکنم هرچه تعداد نوازنده را بیشتر کنیم خیلی... خوب رنگآمیزی بیشتر ممکن است بشود اما ممکن است آن بیان از یک نفر رابطه کمتر برقرار شود. شاید اینها هست که اثر گذاشته.
به طور کلی من فکر نمیکنم که موسیقی تلفیقی... یعنی به خصوص منظورم از موسیقی تلفیقی فکر میکنم منظور شما هم از موسیقی تلفیقی تلفیق موسیقی سنتی ایرانی با موسیقی غربی باشد... من فکر نمیکنم که با این شیوه که دارد پیش میرود ادامه داشته باشد.
قاعدتاً ممکن است جوابگوی دورهای و زمانی از موسیقی ایران باشد یا حتی ممکن است تا سالهای بیشتری هم جوابگوی این داستان باشد، اما فکر نمیکنم آنچنان دریچهای را برای موسیقی باز کند. من نظرم این است که بیشتر از اینکه ژانر موسیقی مهم باشد، نوع اجرای آن ژانر موسیقی مهم است.
من فکر میکنم یک آدمهایی مثل محسن نامجو که موزیسینهای خلاقی هستند اگر که ژانر دیگری از موسیقی را هم اجرا میکردند، مردم همانقدر شیفته کارشان میشدند. من فکر میکنم باید دنبال راههایی باشیم که آن را پیدا کنیم نه که به سرعت موسیقیمان را عوض کنیم تا مردم بپسندند و دوست داشته باشند.
من فکر میکنم در هر موسیقی که کار میکنیم سعی کنیم که آن کلیشهها را بگذاریم کنار. بدانیم که این هنر است. یعنی یاد بگیریم که این هنر است. باید در آن خلاقیت باشد. باید عاطفه باشد و باید رابطه و نگاه باشد. یعنی مجموع اینهاست که مردم تحت تأثیرش قرار میگیرند.
مردم ما مردمی هستند که چندین قرن است کسی مثل حافظ را نگاه داشتهاند. حافظ هم شاعر کاملا کلاسیک ایرانی است. هیچوقت مردم از بردن نامش خسته نمیشوند. از خواندن شعرهایش خسته نمیشوند. ما نمیتوانیم بگوییم اگر چیزی سنتی است پس مردم ما دوست ندارند. برای اینکه شعرهای آن شاعر آنقدر در دل مردم نشسته که شاید چیز دیگری را خیلی سختتر قبول کنند.
خانم رئیس سادات مدرک کارشناسی خود را در رشته نقاشی گرفت. هنری که به گفته خود وی بر کم و کیف فعالیت آوازیاش تأثیرگذار بوده است. اما در ادامه او به ایتالیا رفت تا تحصیل در رشته شناخت موسیقی و پژوهش در مورد موسیقی ایران ساسانی را در دانشگاه بولونیا پی بگیرد.
سپیده رئیس سادات پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد از این دانشگاه، اکنون دانجوی مقطع دکترای دانشگاه تورنتو در رشته شناخت موسیقی قومی و محلی است.
گرچه سابقه خوانندگی خانم رئیس سادات در ایران به یک دهه و اندی پیش بر میگردد، اما دو سالی است که نامش در میان عموم دوستداران موسیقی سنتی ایران بر سر زبانها افتاده است.
خانم رئیس سادات در ایران با پرویز مشکاتیان در چند اجرا و آلبوم همکاری داشت و پس از درگذشت آقای مشکاتیان تصنیف «سرو آزاد» از ساختههای او را در بزرگداشتش خواند.
او که به تازگی چهار کنسرت در شرق و غرب آمریکا برگزار کرد و تور آمریکاییاش او را از نیویورک به واشینگتن و سپس از لسانجلس به برکلی برد.
سپیده رئیسسادات، میهمان این شماره از پیک فرهنگ است تا از حال و هوای این کنسرتها و نیز فعالیتهایش در زمینه خوانندگی و نوازندگی بگوید.
گفتوگوی امیرمصدق کاتوزیان با سپیده رئیسسادات در مورد فعالیتهای هنریاش
Your browser doesn’t support HTML5
- خانم رئیس سادات، از اینجا شروع کنیم که تجربه برگزاری چهار کنسرت در شرق و غرب آمریکا برایتان چگونه بود؟
تقریبا میشود گفت بعد از دو سال دوباره کنسرت به شکل جدی در آمریکا اجرا کردم. بعد از دو سال که فکر میکنم مردم بیشتر از روی اینترنت کارهای مرا دیده بودند. احساس کردم بعد از کنسرتها که تعداد زیادی مشتاق بودند که همان کسی که روی اینترنت و تلویزیون دیدند را از نزدیک ببینند. برای من هم متقابلاً همین جالب بود که از طریق اینترنت عکسالعمل مردم را نسبت به کارم دیده بودم، اما وقتی از نزدیک دیدم خیلی خیلی راحتتر توانستم علاقهشان را نسبت به کاری که میکنم ببینم.
- بعد از کنسرت لسآنجلس بر روی صحنه در پاسخ به پرسشی گفتید علاوه بر خانم پریسا و زندهنام پرویز مشکاتیان که حق استادی به گردنتان داشتند و دارند، پژوهش در موسیقی و سازهای دوران ساسانی و همینطور تجربه قبلیتان در نقاشی هم در کارهایتان بیتأثیر نیست. تأثیر این دو عامل آخر چه بازتابی در کارتان دارد؟
خیلی مشکل است من شاید بیشتر به آن فکر کنم. اینکه دقیقاً نقاشی چه اثری میگذارد. ولی فکر میکنم مسلماً بر زیباییشناسی شما اثر میگذارد. یعنی ظرافتهای هنر، تفاوتی ندارد. چه موسیقی، چه نقاشی. بیشتر لمس میکنید. مسلماً اگر که لیسانس نقاشی داشته باشم، کار موسیقی و آواز بکنم فکر میکنم فرق بکند با کسی که مثلاً لیسانس بیولوژی دارد.
فکر میکنم در دریافت هر کسی از هنر تأثیرگذار باشد و خوب مسلماً موسیقی قدیم ایران هم باز همینطور است. یعنی تحقیق در مورد یک چیز هنری است. آنقدر دقیق که بتوانم بگویم که روی چه نتی از آوازم تأثیر میگذارد، نمیتوانم بگویم. اما فکر میکنم به هر حال بیتأثیر نباشد.
- نتیجه کاوشتان در موسیقی دوران ساسانی چه بوده؟ آیا در این پژوهش به مواردی از موسیقی زنان هم برخوردید؟
تحقیق من راجع به کل موسیقی ساسانی بود. اما به دلیل این که ما تعداد زیادی نوشته نداریم، در واقع میشود گفت دو سه منبع نوشته شده اصلی وجود دارد برایمان، بیشتر تعداد نقش برجستهها و نقاشیها بوده که به من کمک کرد. نقش برجستهها و نقاشیها هم، خوب بیشتر سازها نقاشی شدهاند.
در مورد خانمها چیزی که به دست من رسیده از موسیقی ساسانی، قسمت عمده موزیسینها خانمها هستند. چنگنوازهای دوره ساسانی چه در نقاشی و چه اسامی که آمده، حالا اگر نگویم اکثریت با خانمها هست ولی حضور مساوی دارند. یعنی همان تعدادی که نام نوازنده مرد هست، مثلاً در دربار خسرو پرویز، همانطور هم به همان اندازه نوازنده خانم هست. همانقدر هم در اسطورههای آن دوره به هر حال چقدر حقیقی است و چقدر داستانی، خانمها وجود دارند.
- خواننده هم همینطور؟
اکثراً این طوری گفته میشده که میخواندند، چنگنواز بودند یا بربطنواز بودند. در نقاشیهایی که هست اصلاً شاید اینکه خانمها بیشترند به دلیل این است که خانمها بیشتر شاید نقاشی شدهاند. یعنی آن را نمیشود یک اصل قرار داد. ولی تعداد خانمهایی که نقاشی شدهاند بیشتر است.
در یکی از مصاحبههای پیشینتان گفته بودید که رسانهها باید کوشش بیشتری کنند که خوانندههای زن فعال در ایران بیشتر شناخته شوند. شما دو سالی است که در میان عموم مخاطبان بیشتر شناخته شدید. در صورتی که سالها پیش از آن هم در ایران فعال بودید و در میان خواص شناخته شده بودید. به نظر خودتان چرا این شهرت عمومی تا این اواخر به تعویق افتاده بود؟
شاید بتوانم برعکس این را بگویم. یعنی چرا دو سال اخیر بیشتر کار من را شنیدند؟ شاید جواب سؤالتان را بدهد. فکر میکنم یکی از دلایل مؤثر این داستان حضور اینترنت است. دو سه سال اخیر تأثیر اینترنت و یوتیوب و هر رسانه به این صورت در مردم چه ایران و چه خارج از ایران خیلی بیشتر شده. به خصوص فیسبوک.
فکر میکنم که دلیل اصلیاش این باشد. من مثل همه زندگی هنریام کار موسیقی کردم. توی این دو سال هیچ کار بیشتر از بیست سال پیش نکردهام. حالا شاید ۱۲ سال پیش که کار حرفهای موسیقی را شروع کردم یعنی به شکل این که آلبومی ضبط کنم که منتشر شود، اما همیشه روند کاریام در این ۱۲ سال ۱۳ سال می شود گفت همینطور بوده. منتها به دلیل اینکه مردم در اینترنت خیلی بیشتر ویدئوها را خودشان پخش میکنند یا اینکه از ایران بیشتر میآیند و اصلاً پدیدهای به اسم فیسبوک آمده و این دلیل این است که مردم بیشتر کار مرا شناختند.
- ولی چیزی که در ایران مانع می شد که بیشتر از این شناخته شوید یا کسان دیگری که در موقعیت شما باشند این طور باشد برایشان، چه بوده؟ آیا جور دیگری میتواند باشد که مثلاً زودتر بدانند که خوانندههای زن، خوانندههای جوانی مثل شما هستند که دارند میخوانند؟
خوب مسلماً اینکه من خانم بودم، خیلی خیلی جلوی کارم را گرفته. یعنی مسلماً آن بازتابی که باید داشته باشد کار من در مقایسه با یک خواننده مرد مسلماً خیلی تفاوت دارد. اگر که شاید ۱۲ سال پیش آقای مشکاتیان کاری از من ضبط نمیکرد شاید آن زمان هیچکس نمیدانست که من آن موقع داشتم کار موسیقی میکردم.
در خارج از ایران امکان این هست که خانمها بیایند و موسیقی اجرا کنند و صدایشان شنیده شود. خیلی ساده میشود پرس و جو کرد. به کلاسها میشود رفت. میشود نشست پرسید استادان آوازی که وجود دارند کیست، از استادان میشود پرسید خانمهایی که پیششان میآیند کیستند، خانمهایی که خوب میخوانند چه کسانی هستند، کارشان جدیتر چه کسانی هستند، خانمهایی که پیشکسوت هستندند در آواز ایران...
اجرای زنده در برکلی / سپیده رئیسسادات
چون به هر حال پدیده خواندن خانمها که چیز جدیدی نیست. در موسیقی قبل از انقلاب حضور خانمها کاملاً به اندازه آقایان بوده، اگر بیشتر نبوده. آواز هم یک چیز فیزیکی است. یعنی نمیشود حرکت اجتماعی خوانندههای خانم را یک باره ناپدید کند. این است که بر خلاف این نظر که خانمها حضور کمرنگی دارند بله ولی وجود دارند. روی صحنه نیستند ولی وجود دارند.
- شاید بشود گفت ما به ازای موسیقی سنتی و ملی ایران در غرب موسیقی کلاسیک است. برخی از دست اندرکاران موسیقی کلاسیک غرب بازنگریهایی نه در خود این موسیقی لزوماً، در نحوه عرضه این نوع موسیقی کردند و میکوشند تا حدی از آن حالت رسمی فاصله بگیرند و گاهی ارتباطات متقابل و اصطلاحاً خودمانی با مخاطب برقرار کنند. یعنی حتی در اجرای زنده. شما در جایگاه یکی از جوانترین خوانندههای شناخته شده زن ایرانی موسیقی سنتی، اگر نه جوانترین آنها، فکر میکنید این نوع موسیقی تا چه حد میتواند مخاطبان خودش را افزایش دهد؟
صد در صد نمیدانم. امیدوارم این چیزی که دارم میگویم درست باشد. اما فکر میکنم که اتفاقاً موسیقی نیست، متن موسیقی نیست که مردم نپذیرفتند. یا نسبت به آن کملطفی دارند یا کمتر دوست دارند آن موسیقی را یا هرچیزی که اسمش را بخواهید بگذارید. من فکر میکنم نوع اجرای ما مجریان موسیقی است که آن طور که باید موسیقی را شاید یک زمانهایی نتوانستیم آن طور که باید اجرایش کنیم. یعنی برای اینکه شنوندهها هم بنشینند و با آن رابطه برقرار کنند. یعنی ما هستیم که آن را این طور ارائه کردیم. من اتفاقاً فکر میکنم که در خود نسل موسیقی سنتی اشکال نیست.
- با چه شگردهایی ممکن است که این نوع نگاه عوض شود؟
من نمیخواهم بگویم که مثلاً مرا صد در صد همه پذیرفتهاند، اما به قول خود شما یک مقداری از جوانها به موسیقی من گوش میکنند. من هم موسیقیام را با هیچ موسیقی دیگر تلفیق نکردهام. موسیقی کاملاً سنتی و شاید سنتیتر از خیلی کسانی که الان ظاهراً موسیقی سنتی کار میکنند، موسیقیام را اجرا میکنم، یعنی شاید موسیقی دوره مشروطه اجرا بکنم و یا کاملاً آواز عین ردیف یک جاهایی بخوانم.
اگر مردم همان را میپذیرند و اگر مثلاً تصنیف فروردین را که من اجرا کردم به هرحال از بازتاب مردم میتوانم بفهمم که این تصنیف را دوست دارند، من فکر میکنم نوع اجرایش است که مردم خوششان آمده. وگرنه این تصنیف سالها اجرا شده و اجرا کردند و تصنیف تصنیف خیلی قدیمی است.
حالا شاید اینکه یک زن دارد این را اجرا میکند اینکه من ساز زدم و خواندم همزمان یعنی کاملاً بیان کل این تصنیف از طرف یک نفر است و به همین دلیل هم این انرژی اجرای این پخش نشده بین مثلاً پنج نوازنده. فکر میکنم هرچه تعداد نوازنده را بیشتر کنیم خیلی... خوب رنگآمیزی بیشتر ممکن است بشود اما ممکن است آن بیان از یک نفر رابطه کمتر برقرار شود. شاید اینها هست که اثر گذاشته.
- دو شب پیش از کنسرت خودتان در سانفرانسیسکو محسن نامجو، دست اندرکار موسیقی تلفیقی هم کنسرتی داشت که شما یکی از تماشاگران و شنوندههایش بودید. نظرتان درباره پرمخاطب بودن این گونه موسیقی در بخشی از جامعه ایران چیست و نظرتان به طور کلی در مورد موسیقی تلفیقی؟
به طور کلی من فکر نمیکنم که موسیقی تلفیقی... یعنی به خصوص منظورم از موسیقی تلفیقی فکر میکنم منظور شما هم از موسیقی تلفیقی تلفیق موسیقی سنتی ایرانی با موسیقی غربی باشد... من فکر نمیکنم که با این شیوه که دارد پیش میرود ادامه داشته باشد.
قاعدتاً ممکن است جوابگوی دورهای و زمانی از موسیقی ایران باشد یا حتی ممکن است تا سالهای بیشتری هم جوابگوی این داستان باشد، اما فکر نمیکنم آنچنان دریچهای را برای موسیقی باز کند. من نظرم این است که بیشتر از اینکه ژانر موسیقی مهم باشد، نوع اجرای آن ژانر موسیقی مهم است.
من فکر میکنم یک آدمهایی مثل محسن نامجو که موزیسینهای خلاقی هستند اگر که ژانر دیگری از موسیقی را هم اجرا میکردند، مردم همانقدر شیفته کارشان میشدند. من فکر میکنم باید دنبال راههایی باشیم که آن را پیدا کنیم نه که به سرعت موسیقیمان را عوض کنیم تا مردم بپسندند و دوست داشته باشند.
من فکر میکنم در هر موسیقی که کار میکنیم سعی کنیم که آن کلیشهها را بگذاریم کنار. بدانیم که این هنر است. یعنی یاد بگیریم که این هنر است. باید در آن خلاقیت باشد. باید عاطفه باشد و باید رابطه و نگاه باشد. یعنی مجموع اینهاست که مردم تحت تأثیرش قرار میگیرند.
مردم ما مردمی هستند که چندین قرن است کسی مثل حافظ را نگاه داشتهاند. حافظ هم شاعر کاملا کلاسیک ایرانی است. هیچوقت مردم از بردن نامش خسته نمیشوند. از خواندن شعرهایش خسته نمیشوند. ما نمیتوانیم بگوییم اگر چیزی سنتی است پس مردم ما دوست ندارند. برای اینکه شعرهای آن شاعر آنقدر در دل مردم نشسته که شاید چیز دیگری را خیلی سختتر قبول کنند.