سادهترین تعریف فرآیند جهانی شدن، ادغام اقتصادهای ملی در اقتصاد جهانی است. بازرگانی بینالمللی، سرمایهگذاریهای خارجی، جابجایی هر روزه میلیاردها دلار نقدینگی میان کشورها و قارهها، همه و همه به نظمی که بر پایه «چهار دیواری، اختیاری» شکل گرفته بود، پایان داده است. هیچ کشوری، هر اندازه هم نیرومند و ثروتمند، در «چهار دیواری» خود صاحب اختیار مطلق نیست.
نفت ایران و پول مکزیک
یک مثال بسیار کوچک، برگرفته از رویدادهای اقتصادی چند روز گذشته، پیوند میان اقتصادهای ملی را، در فضای جهانی شدن اقتصاد، به نمایش میگذارد. امضای «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) میان ایران و گروه معروف به «پنج بهعلاوه یک»، سقوط پزو، پول ملی مکزیک را سرعت بخشید. توضیح این که از حدود یک سال پیش به این سو، با سقوط چشمگیر قیمت نفت، مکزیک نیز همانند تمام صادرکنندگان این کالا دچار زیان شد و ارزش پول ملیاش هم پایین آمد. ولی در پی امضای «برجام» و باز شدن راه برای افزایش صادرات نفتی ایران، که میتواند عرضه نفت را زیاد و قیمت آن را باز هم تنزل دهد، ضعف پزوی مکزیک نیز شدت گرفت. به بیان دیگر پیآمدهای اقتصادی تحول در سیاست خارجی ایران، هزاران کیلومتر دورتر، بر فعل و انفعالات اقتصادی یک کشور بزرگ آمریکای لاتین تاثیر میگذارد. در دنیایی چنین بههم پیوسته، چگونه میتوان در لاک خود فرو رفت و زندانی مرزهای ملی شد؟
فرآیند جهانی شدن اقتصاد ریشههای قدیمی دارد و حتی میتوان گفت که، دستکم در اشکال ابتدایی خود، با ظهور تمدنها در صحنه کره خاک آغاز شده است. کم نبودند ملتهایی که هزاران سال پیش کالاهای ساخت ملتهای دور دست را میشناختند و خود نیز به دیگر سرزمینها کالا میفروختند. ولی فرآیند جهانی شدن، از آغاز قرن نوزدهم میلادی، به برکت زایش و رشد سرمایهداری صنعتی و توسعه حمل و نقل و ارتباطات، بهسرعت شتاب گرفت، پیش از آنکه در اثر رویارویی با مصیبتهای جنگ اول جهانی از نفس بیفتد.
مرحله دوم جهانی شدن، در شکل واقعی آن، بعد از جنگ جهانی دوم آغاز شد و با همگرایی پر شتاب اقتصادهای آمریکای شمالی، اروپای غربی و ژاپن به پیش رفت. از اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی، موج جهانی شدن از بسترهای قدیمی خود بیرون آمد و بخش بسیار بزرگی از دنیای در حال توسعه را در بر گرفت. با سقوط «اردوگاه سوسیالیسم» و پیوستن چین به بازرگانی جهانی، همگرایی اقتصادی به سراسر سیاره زمین گسترش یافت.
ایرانیان از همان قرن نوزدهم میلادی، با بر آمدن امواج ناشی از مرحله نخست جهانی شدن و اولین تاثیرهای آن در سرزمینهای همسایه (عثمانی، هند، روسیه)، پی بردند که از قافله تحولات فنی و اقتصادی و سیاسی غرب به گونهای دردناک ماندهاند. انقلاب مشروطه، و نوسازیهای دوران پهلوی، تلاش برای جبران این واپسماندگی بود. این تلاش، به رغم همه دشواریها و شکستها، در بیرون کشیدن جامعه ایرانی از رخوت قرون و اعصار، به نتایج درخشان دست یافت.
مقاومت ایران در برابر جهانی شدن
انقلاب ۱۳۵۷ را میتوان، از بعضی جهات، مقاومت در برابر پدیده جهانی شدن توصیف کرد. این مقاومت را تنها نمیتوان به اردوی مذهبیون، که رهبری اصلی انقلاب را در دست داشتند، نسبت داد. بخش بسیار بزرگی از نخبگان عرصههای فرهنگی و اجتماعی ایران، طی چندین دهه پیش از انقلاب، تمامی توان و استعداد خود را در مبارزه کینتوزانه با موتورهای محرکه پدیده جهانی شدن، از اقتصاد آزاد گرفته تا سرمایهگذاری های خارجی و بازرگانی بینالمللی، بهکار گرفتند. پذیرفتن جهانی شدن و الزامهای آن، به ویژه در فضای بیست سال پیش از انقلاب، به معنای «غربزدگی» بود که ضدیت با آن تنها به جلال آل احمد و هوادارن او محدود نمیشد. از این دیدگاه میتوان گفت که انقلاب ۱۳۵۷ به خواستهای بخش بزرگی از جامعه روشنفکری آن روز ایران در مخالفت با ادغام ایران در فرآیند جهانی شدن، جامه عمل پوشاند.
قانون اساسی نظام بر آمده از انقلاب اسلامی، به ویژه با دو اصل ۴۴ و ۸۱ خود، عملا «راه رشد غیرسرمایهداری» را، که دستپروده نظریهپردازان چپ بود، بر اقتصاد ایران تحمیل کرد. اصل چهل و چهار اقتصاد دولتی را به عرش رساند و اصل هشتاد و یک راه را بر سرمایهگذاری های خارجی بست، آنهم درست در شرایطی که کشورهای در حال توسعه یکی بعد از دیگری خود را از زیر سلطه دولت خارج میکردند و دروازههایشان را بر سرمایهگذاری های خارجی میگشودند.
در پایان دهه اول نظام جمهوری اسلامی، زیر تاثیر تجربههای درونی و بینالمللی، گرایش به اقتصاد آزاد در میان بخشی از تکنوکراسی و نیز محافل دانشگاهی و روشنفکری ایران رو به گسترش گذاشت. با وجود تلاشهای هواداران این گرایش، اقتصاد ایران هنوز نتوانسته است خود را از زیر بار بسیار سنگین دولت و نهادهای شبهدولتی بیرون بیآورد. به رغم این شکست، جامعه ایران هیچگاه به اندازه امروز برای آزاد کردن ابتکارها و استعدادها، روی آوردن به مکانیسمهای اقتصاد بازار و همراه شدن با فرآینده جهانی شدن، آماده نبوده است.
تحریمهای بسیار سخت اقتصادی در سه چهار سال گذشته به بخش بزرگی از جامعه ایرانی ثابت کرد که کشور، برای بیرون آمدن از دشواریها و بحرانها، محتاج شناخت عمیق مکانیسمهای بازرگانی و صنعتی و مالی در سطوح ملی و بینالمللی است. این تجربه، و تجربههای پیش از آن، به ایرانیان نشان داد که به استراتژی و دیپلماسی اقتصادی نیاز دارند و اگر در این عرصه حیاتی به «پوپولیسم» و خودفریبی و نفی واقعیتها و بیاطلاعی از رابطه میان قدرتها گرفتار شوند، بیش از بیش در فقر و ناامیدی فروخواهند رفت.
برای میلیونها جوان ایرانی که امروز آیندهای در برابر خود نمیبینند، از جمله صدها هزار نفر از فارغ التحصیلان آموزش عالی، از دست دولت کاری ساخته نیست. تنها راه بیرون آمدن از این بحران، فراهم آوردن زمینههای لازم برای سرمایهگذاری، کارآفرینی و خلاقیت در جامعه ایرانی است. هیچ نظامی بهتر از اقتصاد آزاد، و هیچ ابتکاری بهتر از هماهنگ شدن با پدیده جهانی شدن، نمی تواند به بحران بزرگ اقتصادی که ایران درگیر آن است، پایان بدهد.
انقلابیون عصر نوین
هیچ چیز آموزندهتر از تجربه جهانی نیست. در گزارشی که چند روز پیش سازمان ملل متحد در باره برنامه معروف به «هدفهای هزاره»، از جمله کاهش فقر در جهان منتشر کرد، میبینیم که در منطقه آسیای خاوری، که چین را هم در بر میگیرد، نسبت فقیران مطلق به کل جمعیت در بیست و پنج سال گذشته از شصت و یک درصد به چهار درصد کاهش یافته است. در طول تاریخ بشر، فقر هیچگاه با این سرعت عقب ننشسته است. دلیلش هم آن است که چینیها بعد از سالها گرفتاری در چنگ مائوییسم، تصمیم گرفتند به سوی «جهانی شدن» بروند و دروازههای کشورشان را بر سرمایهها و تکنولوژی خارجی باز کنند.
میدانیم که تنها راه مقابله با فقر، سرمایهگذاری برای ایجاد فرصتهای شغلی است. با تکیه بر همین حرف ساده و بدیهی میتوان گفت که سرمایهگذاران و کارآفرینان، انقلابیون واقعی دنیای امروزند. میلیونها جوان ایرانی به همت این انقلابیون عصر نوین چشم دوختهاند، نه به ایدئولوگهایی که تنها «فدا شدن» را موعظه میکنند. امروز تقریبا در همه جای دنیا منطق اقتصادی بر ایدئولوژی غالب آمده است، جز خاورمیانه که در آن همچنان ایدئولوژی حرف اول را میزند.
امضای «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام)، که زمینه لغو تحریمها را در ایران فراهم میآورد، میتواند سرآغاز فصلی تازه برای همراه شدن ایران با فرآیند جهانی شدن باشد. ایران از شرایط لازم برای ادغام فعالانه در جامعه اقتصادی بینالمللی برخوردار است. تب و تاب بیسابقه بزرگترین غولهای اقتصادی بینالمللی برای راه یافتن به ایران، تصادفی نیست. اینان در ابتکارهای خود از احساسات و عواطف و غرایز پیروی نمیکنند. عملگرایی در جستجوی سود، برای آنها، نقش مطلق را دارد.
جستجوی سود برای این بنگاهها همان قدر طبیعی است که برای ایرانیها. شرایط یک همکاری درازمدت زمانی فراهم میآید که سود آنها با سود ایرانیها منطبق شود. شرکتهای چندملیتی که هزاران میلیارد دلار در چین سرمایهگذاری کردند، مسلما برای هدفهای بشردوستانه به «امپراتوری زرد» نرفتند. هدف اصلی آنها کسب سود بود، ولی چینیها نیز از سودطلبی آنها به نفع خود استفاده کردند. این رسم روزگار است.
این بار هم صدها شرکت بلندآوازه دنیا برای ورود به ایران خیز برداشتهاند. آنها میدانند که این کشور چهارمین ذخایر نفت و نخستین ذخایر گازی جهان را دارد. هشتاد میلیون نفر جمعیت آن از کیفیت مناسب برخوردارند. سنت بازرگانی در این کشور ریشههای چند هزار ساله دارد. ظرفیتهای توریستی آن بسیار بالا است. به رغم پیآمدهای انقلاب و جنگ و تحریم، سر پا مانده و از هویت و وحدت برخوردار است.
این فرصت، در پی یک دوران بسیار سخت، یک بار دیگر برای ایران فراهم آمده که بتواند با فرآیند جهانی شدن همراه شود و، در همان حال، ضمن استفاده از موقعیت تازه خود، از پیشروی منطقه خاورمیانه به سوی فاجعه جلوگیری کند.
کم نیستند موانعی که راه را بر تحقق این سناریوی خوشبینانه میبندند. ولی در زندگی فردی همچون زندگی ملتها، قرار نیست که همیشه بدترین سناریوها اتفاق بیفتد.
......................................................................................................
نظر نویسنده الزاما دیدگاه رادیو فردا را بازتاب نمیدهد.