فاز نهایی مذاکرات ایران با ۱+۵ ساعات پایانی خود را پشت سر میگذارد. علیرغم نوسانات خطرناکی که در طول هیجده ماه گذشته شاهد آن بودهایم هرقدر که به پایان این ماجرا نزدیک میشویم خوشبینی ها بیشتر و پر رنگتر است. موانع داخلی در میان کشورهای غربی و بهویژه آمریکا تا حد زیادی کانالیزه شده و با حق بررسی توافق نهایی که به مخالفان باراک اوباما در کنگره داده شد این مخالفتها در حدی نیست که اصل معامله را تحتالشعاع قرار بدهد. اینکه توافقی در راه است تقریباً قطعی است.
دامنههای توافق اتمی در ایران - در ایران با مانورهای آقای خامنهای ضمن اینکه حمایت عمده و اساسی از دولت صورت نگرفته و یا حمایت بیقید و بند از استراتژی مذاکره در میان نبوده است ولی با شیوههایی که فقط در حاکمیتهای مذهبی و اقتدارگرا میتوان آن را مشاهده کرد مخالفت ضمنی نظامیان و مخالفت علنی بهاصطلاح «دلواپسان»-آن هم در این اواخر- به حاشیه رانده شده است. در این مسیر وزیر امور خارجه تا حد اتهام خیانت و وطنفروشی نیز مواجه بوده است. اما سرانجام مصوبه اخیر مجلس و حمایت غیرمنتظره سخنگوی مجلس شورای اسلامی از مذاکرهکنندگان، فعلاً بیشتر سروصداها را خاموش و مخالفان بالقوه را وادار به سکوت کرده است. (جای تعجب است که مقامات امنیتی/ قضایی هرگونه مخالفت با مذاکرات و انتقاد از مذاکرات را جرم و ضدیت با اسلام تشخیص ندادهاند!).
در این رابطه، اما، هنوز یک ابهام وجود دارد: مشخص نیست شخص خامنهای از چه نوع توافقی حمایت کامل خواهد کرد؟ احتمال زیاد دارد موافقت وی از روی اکراه و با شرط و شروط باشد تا خود را به هیچ گروهی از طرفداران یا مخالفین دولت وابسته نکند و در عین حال به صورت موقت به سه هدف زیردسترسی یابد:
الف- از توافقی که ابعادی وسیع داشته و موجب بسط روابط عادی با غرب و بهویژه آمریکا باشد جلوگیری کند؛ چراکه چنین توافقی موجب نگرانی راستگرایان سنتی است و ترس از فروپاشی نظام جمهوری اسلامی پشتوانه تئوریک آن است. گروههایی که به تعبیر حسن روحانی رئیس جمهور فعلی ایران از تحریمها سود میبرند و یا بردهاند با چنین گشایشی در سیاست خارجی ایران به شدت مخالفند.
ب- با موضعگیری به قصد محدود کردن دستاوردهای توافق نهایی، نقش سازمانهای امنیتی و نظامی را در نهادهای گوناگون و بهویژه سازمانهای اقتصادی کشور حفظ و از آن طریق حمایت نا محدود از رهبری را دست نخورده بگذارد.
ج- دستاوردها و تاثیرات آنی ناشی از توافق، عوامالناس و مردم کوچه و بازار را راضی میکند، آنان را در صف حامیان نظام نگه داشته و اطمینان آنان را نسبت به خِرَد رهبری تقویت میکند. البته همچنان میتوان از طریق مراسم عزاداری مذهبی آتش اشتیاق آنها را برای مبارزه با غرب و حمایت از «برادران» سوری و حزبالله زنده نگه داشت. از طرف دیگر درگیر شدن مردم در تعارضات منطقهای از باز شدن جامعه و گسترش مطالبات مردم در زمینه جامعه مدنی و حقوق بشر جلوگیری میکند.
بنا بر این و بهطور خلاصه یک توافق حداقلی اگر بتواند تحریمها را از سر راه بردارد، در هر شکل و صورت آن برای سیستم سیاسی ایران حکم بُرد کامل را دارد و همیشه میتوان آن را به عنوان به زانو در آمدن «دشمن خارجی» درشتنمایی کرد.
اجرای توافق، ابعاد خارجی و تاثیرات منطقهای آن- شواهد و نشانههای موجود حاکی از آن است که ۱+۵ خود را درگیر توافق حداقلی نخواهد کرد چراکه سیستمهای باز باید پاسخگوی طیفی وسیعتر از حکومتکنندگان و حکومتشوندگان باشند و مؤتلفین خارجی خود را نیز راضی کنند. چنین طیفی کاملاً با ترکیب طرفهای داخلی ایران تفاوت دارد. به همین جهت توافق بین ایران و ۱+۵ از مکانیسمهای گوناگونی استفاده میکند که به دام محاسبات پشت پرده ایران نیافتد. این نگرش موجب میشود یک سیستم زمانی سه مرحلهای دنبال شود که در آن دستیابی به توافق نهایی اولویت اول را دارد. پس از آن دورهای شروع میشود که میتوان آن را آمادهسازی کوتاهمدت نامید که در حقیقت موجبات مشروعیت و زمینههای ضمانت اجرایی را فراهم میکند و حتی ممکن است از مکانیسم تضمینی سازمان ملل استفاده کند؛ و متعاقب آن مرحلهای است که اجرای توافق شروع خواهد شد.
به فرض اینکه همه این مراحل بهصورتی عادی طی شود و با فرض بر اینکه پس از دستیابی به توافق نهایی بسیاری از بخشهای اقتصادی کشورها منتظر سایر مراحل نمیمانند و دست به اقدامات عملی میزنند، بسیار طبیعی به نظر میرسد که دولتهای خارج از حلقه مذاکرهکنندگان و بهخصوص همسایگان ایران در خلیج فارس و منطقه خاورمیانه از هماکنون خود را برای چالشهای مرحله اجرا و پس از آن آماده کنند.
نتایج کوتاهمدت- اجرای توافق عقبنشینی هستهای ایران میتواند نتایج مختلفی را در ارتباط با هر یک از کشورهای همسایه ایجاد کند. لازم است در نظر بگیریم که ایران حتی در شرایط تحریم تواناییهای بالفعل و بالقوهای دارد که خوشایند برخی از همسایگان و کشورهای منطقه نیست. بنابراین اجرای قرارداد تنها موجب تقویت همان تواناییها میشود. رفتار بینالمللی ایران در ارتباط با مسائل منطقهای را نمیتوان با قرارداد اتمی قانونمند کرد و طبیعی به نظر میرسد که ایران در صورت داشتن ابزارهای لازم همان رفتارها را با اطمینان و توان اقتصادی بیشتر ادامه و توسعه دهد.
مسایلی که تحتالشعاع توافق برای عقبنشینی اتمی قرار میگیرند متعدد هستند و طیف وسیعی را شامل میشوند که از حوصله یک بررسی کوتاه خارج است. برای مثال در ابعاد اقتصادی و استراتژی درازمدت نمیتوان مناسبات آتی چین و روسیه و یا ژاپن و هند را با ایران نادیده گرفت. اما اگر این حیطه را محدود به خاورمیانه کنیم بهطور مشخص چند مساله مهم بینالمللی باقی میماند که ایران در آن نقشی حساس (اگر نگوییم تعیینکننده) ایفا خواهد کرد.
محور سوریه-عراق-ترکیه: با افزایش توان اقتصادی ماهیتاً حمایت از سوریه تشدید و به سطح بالاتری ارتقاء پیدا میکند. اما آیا الزاماً ایران برای اینکه در سوریه برگ برندهای داشته باشد فقط نیاز به پول بیشتر دارد؟ طبعاً بهبود اقتصاد ایران در دوران پس از تحریم بر روابط ایران و سوریه تأثیر مستقیم خواهد گذاشت ولی چنین رابطهای را بدون در نظر گرفتن منافع ترکیه در منطقه نمیتوان برای همیشه ادامه داد. سوریه برای ایران یک مسئولیت است در حالیکه ترکیه برای ایران یک دارایی و سرمایه به حساب میآید. هماکنون نیروهای نظامی ترکیه در مرز سوریه صفآرایی کردهاند. گفته میشود هدف این صفآرایی مقابله با هرگونه تثبیت موقعیت کُردها در مرزهای مشترک با سوریه و مقابله با حضور اسلامگرایان است.
بهخوبی میدانیم که ترکیه خواهان فروپاشی رژیم اسد است در حالیکه ایران خواهان تقویت و بقای آن است. تثبیت منطقه مستقل کُردها به عنوان یکی از نتایج فروپاشی سوریه امری اجتنابناپذیر خواهد بود. اما اگر رژیم سوریه قدرت کافی نداشته باشد و توان بقای خود را از دست بدهد خود به خود به شکلگیری منطقه کُردی مستقل کمک کرده است. آیا ایران با تشکیل منطقه کُردی مستقل در سوریه مخالف است و میتواند این مخالفت را علنی کند بدون اینکه به رابطه خوبی که با کردستان عراق دارد و یا به رابطه خود با ترکیه لطمه بزند؟
پس از شروع مرحله اجرایی توافق برای عقبنشینی اتمی و با سرازیر شدن صدها میلیارد دلار پول به اقتصاد ایران آیا توازن قوا در سوریه توسط ایران دیکته خواهد شد؟ آیا این امر به رویارویی ایران و ترکیه منتهی نمیگردد و آیا ایران حاضر است مبادلات چند میلیاردی خود را با ترکیه قربانی رابطه پر هزینه رژیم بشار اسد کند؟ اینجا بحث از درستی یا نادرستی استراتژی ترکها در قبال اسلامگرایان داعش نیست، بلکه هدف نشان دادن پیچیدگی مناسبات منطقهای ایران است که بهزودی با تزریق دلارهای آزاد شده به سطح بالاتری صعود خواهد کرد.
نکته کماهمیتتری که در ارتباط با سوریه مطرح است تأمین نیروی انسانی درگیر در عملیات حمایتی درون سوریه است. برای تأمین این نیرو، علاوه بر ایرانیان، تعداد قابل ملاحظهای افغان نیز توسط ایران اجیر و به تئاتر عملیات سوریه اعزام میشوند. دفن حدود چهارصد نفر از این نیروها که در هفتههای اخیر از سوریه به ایران آورده شدند نشان از عمق قضیه و احیاناً وجود مراکز استخدام برای جنگ دارد. این محور خود به خود ایران را با همسایگان مرزهای شرقی و عمدتاً با افغانستان نیز مرتبط و درگیر خواهد کرد.
محور ایران-عراق-اقلیم کردستان و مبارزه با داعش. ایران در سوریه از رژیم اسد حمایت میکند در کردستان و عراق نیز از کُردها و شیعیان عراق حمایت نامحدود مالی، نظامی، امنیتی، و پرسنلی به عمل میآورد.گاهی این حمایتها توسط سرداران سپاه پاسداران ایران و عمدتاً سپاه قدس، در شکل عملیاتی، تشکیلاتی و تسلیحاتی انجام میشود و ایرانیان در تاکتیک و اجرا، و یا طراحی عملیات و یا صرفاً از جنبه کارشناسی نقش مستقیم دارند و گاهی فقط حمایت مالی و لجیستیک انجام میدهند. مبارزه با داعش در عمق خاک عراق خود به خود موجب تقویت حکومت شیعیتبار عراق، و اقلیم کردستان میشود خواه کردستان را یک دولت مستقل تلقی کنیم خواه یک بخش خود مختار از عراق، این حمایت بر نحوه موضعگیری ایران را در قبال مساله کردستان در منطقه تأثیر میگذارد و در اینجا نیز پای ترکیه که خود درگیر قضیه کردستان است بهمیان کشیده میشود. اما برای ایران رابطه با عراق اهمیت درازمدت و استراتژیک بیشتری دارد.
از طرف دیگر رویارویی مستقیم با گروه موسوم به «حکومت اسلامی» (داعش) در فاصلهای بسیار کوتاه از مرزهای ایران هر روز، با توجه به پیشروی یا عقبنشینی آنان، مرزهای ایران را تهدید میکند. بارها سرداران سپاه در مورد این تهدیدها صحبت کرده و از جمله مناطق زیارتی و مقدس موسوم به عتبات عالیات را به عنوان خط قرمزهای جغرافیایی مشخص کردهاند. اینجا چیزی غیر از توافق اتمی موتور محرکه بازی استراتژیک است و آن باورهای مردم است که طی بیش از چهارده قرن شکل گرفته است. این عبارت از یک رابطه اعتقادی و مقدس است که میتواند از درون برای بقای خود ظرفیت مالی تولید کند. مردم حاضرند پول و جان و مال خود را برای حراست و حفاظت شهرهای مقدس کربلا، کاظمین، و نجف هزینه کنند. وقتی این ارتباط با قدرت اقتصادی ایران پس از اجرای توافق اتمی تقویت شود ساختار نفوذناپذیری را ایجاد خواهد کرد که میتواند به همان نسبت که به صلح منطقه کمک میکند موجبات رویارویی هرچه بیشتر بین شیعیان و اهل تسنن منطقه را هم فراهم کند و امنیت منطقه را در معرض تهدید قرار بدهد.
محور عربستان سعودی و اسرائیل - توافق هستهای با ایران در شرایطی به سرانجام میرسد که دو دولت عربستان سعودی و اسرائیل علناً با آن مخالفند و کشورهای عربی خلیج فارس نسبت به آن موضعگیری دوگانه دارند؛ در شرایطی که گفته میشود برخی از کشورهای خلیج فارس و عربستان سعودی از گروه موسوم به «حکومت اسلامی» حمایت میکنند. از سوی دیگر عربستان سعودی با تکیه بر ثروت نفتی خود میتواند ظرفیتهای اقتصادی نامحدودی را به هزینههای نظامی اختصاص بدهد. با خاتمه منازعه اتمی ایران و غرب و احساس خطری که عربستان از جانب ایران دارد امکان سرمایهگذاری عربستان در زمینههای نظامی بیشتر و بیشتر شود. علاوه برآن عربستان کوشش خواهد کرد از سازمان اوپک برای کنترل تولید نفت ایران استفاده و مانع افزایش سهمیههای ایران گردد، هرچند که این کار در درازمدت عملی نباشد.
هماکنون کویت، قطر، امارات متحده عربی و عربستان سعودی در قبال سامانههای موشکی ایران (که میتواند به علت معامله اتمی حتی تقویت هم بشود) به سمت تولیدکنندگان تسلیحات دفاعی روی کرده و موجب رونق بازار موشکها و رادارهای رهگیری شدهاند.ادامه این روال و در صورتی که ایران و روسیه بر سر معامله سامانه موشکی اس-۳۰۰ به توافق نهایی برسند خود به خود منطقه خلیج فارس را درگیر یک مسابقه تسلیحاتی و تکنولوژی نظامی میکند.
معامله اتمی ایران و غرب بهنوعی موجب تقویت این گرایش است. منطقه از توان اقتصادی بالایی برخوردار است و برای صنایع جهانی به ویژه صنایع نظامی بازار قابلملاحظه ای بهشمار میرود. صنعتی که در میان بسیاری از این کشورها فقط در شکل یک سویه وارداتی معنی دارد. طبیعی است که مثلاً عربستان سعودی و فرانسه در زمینه انجام مطالعه و تحقیق برای ساخت راکتورهای اتمی در عربستان سعودی اقدام کنند و به توافق برسند. هرچند این پروژه همچنان که از عنوانش پیدا است جنبه مطالعاتی دارد ولی منطق عربستان و فرانسه در دخول به چنین پروژهای قبل از هر چیز رویارویی با جمهوری اسلامی ایران است.
اسرائیل هیچوقت با اصل توافق هستهای غرب و ایران موافق نبوده است. نگاه اسرائیل به قضیه تا حد زیادی امنیتی است و این قضیه که ایران موجودیت دولت اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد و خواهان نابودی آن است اساس و پایه نگرانی امنیتی اسرائیل را تشکیل میدهد. حمایت ایران از برخی جناحهای تندرو فلسطینی و حزبالله لبنان این باور را تقویت میکند که ایران قصد دارد با امضای قرارداد اتمی فشار تحریمهای اقتصادی را پس زده ظرفیت مالی و تکنولوژیکی لازم برای تولید بمب اتمی را مخفیانه تکمیل آن ظرفیت را (به زعم دولت اسرائیل) برای نابودی اسرائیل بهکار بگیرد. اسرائیل بیش از دو دهه است به این سناریو متوسل شده است و بهنظر میرسد عالماً و عامداً این اصل در استراتژی هستهای را نادیده میگیرد که وقتی یک کشور با تسلیحات هستهای به یک کشور اتمی دیگر حمله کند در حقیقت امکان نابودی خود را هم در حمله متقابل فراهم خواهد کرد. بر این اعتبار جمهوری اسلامی ایران که یک بار بقای خود را در عقبنشینی اتمی دیده است نمیتواند در فاصله کوتاهی با تولید چند بمب اتمی و بکارگیری آن بر علیه اسرائیل مجدداً بقای خود را به خطر بیاندازد.
به هر صورت اینگونه استدلالها در شرایط فعلی موضع اسرائیل را نسبت به ایران تغییر نمیدهد و اسرائیل با احساس تهدید امنیتی از جانب ایران حتی پس از امضای توافق عقبنشینی هستهای، به یارگیری منطقهای خود ادامه خواهد داد. از آنجا که هرگونه حمله هوایی اسرائیل بر علیه نقاطی از ایران نیازمند سوختگیری در فضایی خارج از اسرائیل و احتمالاً در فضای عربستان یا ترکیه و یا حتی کشورهای آسیای مرکزی است، نزدیکی اسرائیل به هر یک از این کشورها میتواند تنشآفرین شده و موازنه را در محاسبات نظامی منطقه بر هم بزند. در زمستان سال گذشته نشریات اسرائیلی خبر از وعده همکاری عربستان سعودی و اسرائیل علیه ایران داده بودند مشروط بر اینکه اسرائیل در مذاکرات خود با دولت فلسطینی اقدامات مثبتی انجام بدهد. منطقه خاورمیانه به لحاظ یارگیری های استراتژیک هم ویژگیهای خود را دارد و تا زمانی که ایران «دشمن مشترک» عربستان و اسرائیل بهشمار آید امکان هرگونه ائتلافی بین کشورهایی که ایران را دشمن مشترک بدانند وجود دارد.
ایران-یمن-عربستان سعودی. در اوج مذاکرات هستهای ایران با ۱+۵ محور جدیدی باز شد که به خصومت بین ایران و عربستان سعودی دامن زد و به تدریج پای سایر کشورها را بهمیان کشید. موضوع حمایت ایران از حوثیهای یمن موضوعی است که با هیچ منطقی قابل فهم نیست مگر اینکه از دیدگاه توسعهطلبانه «هلال شیعی» به آن نگاه کنیم. ایران نیز تاکنون هیچ کوششی نکرده است که تصورات موجود در باره اهداف درازمدت منطقهای ایران را بهبود بخشد و یا محو کند. بر اساس این باور رهبران مذهبی ایران میخواهند یک محور شیعیمذهب به رهبری روحانیت شیعه و جمهوری اسلامی ایران در منطقه ایجاد و نقش منطقهای ایران را تبدیل به نقشی استراتژیک و رقابتی در برابر محور عربستان سعودی و اهل تسنن قراردهند.
از این منظر، حمایت ایران از حوثیها که شیعیان زیدی هم نامیده میشوند محاسبات استراتژیکی جدیدی را وارد چنبره سردر گم معمای امنیتی خاورمیانه میکند. علیرغم اینکه یمن در همسایگی ایران نیست نفوذ ایران در یمن به معنی امکان دسترسی یا نفوذ در یک منطقه استراتژیک و بسیار حساس را وارد این پازل پر پیچ و خم منطقه میسازد. یمن حوزه سنتی نفوذ عربستان سعودی، انگلیس و آمریکا است. خلیج عدن و باب المندب در سواحل جنوبی و غربی یمن به عنوان آبراه ورودی به دریای سرخ و کانال سوئز است. این اسامی شاید برای امپراتوران ایران در دوهزار و پانصد سال پیش نامهای آشنایی بودند ولی قطعاً برای ایران قرن بیست و یکم مناطق پیموده نشدهای است که فقط میتواند ایران و عربستان سعودی و یا ایران و اسرائیل رابه رقابت و رویارویی و حتی جنگ بکشاند.
بهطور خلاصه توافق برای عقبنشینی اتمی ایران مرزهای بسته اروپا و آمریکا را بروی ایران باز میکند ولی میتواند دشمنیهای جدیدی را نیز برعلیه ایران ترغیب کند. اگر طراحان سیاست خارجی ایران بخواهند با رهیافتی سازنده از بیشترین ظرفیتهای این توافق استفاده کنند حاصل جمع عددی ایران با ۱+۵ مساوی با ۷ میشود؛ وگرنه دور دیگری از ائتلافهای منطقهای که عمدتاً حمایت اروپا و آمریکا را با خود دارند ایران را تهدید و معادله را معکوس خواهند کرد.
......................................................................................................
نظر نویسنده الزاما دیدگاه رادیو فردا را منعکس نمیکند.