ملک سلمان، پادشاه تازه به تخت نشسته عربستان در هفته گذشته همزمان در یک روز برادرزادهاش محمد بن نایف را به ولایتعهدی و پسر خود محمد بن سلمان را به نایب ولایتعهدی این کشور برگزید.
این جایگزینی در بالاترین سمتهای پادشاهی عربستان خبرساز شد. به ویژه که به رغم وصیت عبدالعزیز سرسلسله آل سعود، ولیعهد جدید یکی از پسران عبدالعزیز نیست. علاوه بر این هم ولیعهد و هم نایب ولیعهد جدید دو جوان فارغالتحصیل دانشگاههای آمریکا هستند.
به گفته بعضی ناظران با این جابجایی عربستان وارد دوران تازهای میشود که شاخصه آن نزدیکتر شدن به آمریکا از سویی و نشان دادن ابتکار عمل در سیاست خارجی در جهان عرب و در خاورمیانه از سویی دیگر است.
ابتکار عملی که به گفته همین ناظران حمله نظامی به یمن را در ماه گذشته میتوان پیامآور آن حتی پیش از شکلگیری ترکیب جدید در راس هرم قدرت عربستان دانست.
اما آیا این ترکیب به تداوم در زمینههایی از سیاست خارجی پیشین عربستان میدان خواهد داد؟ این جابجایی چه پیامدی برای مناسبات در حال حاضر تیره ریاض و تهران به ویژه در پی حمله نظامی عربستان به یمن در بر خواهد داشت؟
سه میهمان این هفته برنامه دیدگاهها از جمله به این پرسشها پاسخ خواهند گفت. حسن هاشمیان، کارشناس امور جهان عرب در ترکیه، حسین علیزاده، دیپلمات سابق جمهوری اسلامی ایران در فنلاند، و حبیب حسینی فرد تحلیلگر روابط بینالملل در آلمان.
Your browser doesn’t support HTML5
آقای هاشمیان، شما مرتب مسایل و رویدادهای عربستان را دنبال میکنید. آیا نشانههایی از این تغییرات قبلاً دیده میشد یا اینکه این دگرگونی در راس هرم قدرت در ریاض برای شما هم غیرمترقبه بود؟
حسن هاشمیان: من انتظار چنین تغییری را داشتم منتها فضایی که بایستی این تغییر در آن صورت میگرفت قبلاً زیاد مهیا نبود ولی الان بیشتر مهیا شد ضمن اینکه شاهزاده مقرن هم مریض بود؛ خیلی وقت است؛ و هم خیلی وقت است که از کار خودش دور بود.
با توجه به آن عملیات توفان قاطعیتی هم که صورت گرفت و بیشتر بر عهده این دو نفری که الان یکی شده ولیعهد و دیگری ولی ولیعهد، البته ولی ولیعهد محمد بن سلمان هم وزیر دفاع عربستان است. با توجه به اینکه این دو نفر تمام کارهای عملیات توفان قاطعیت را انجام دادند، جای زیادی برای آنها باز شد.
قبل از این عملیات زیاد مطرح نبود که واقعاً مورد استقبال جهان عرب، جهان اسلام و همینطور در سطح بینالمللی موفقیت بیاورد. ولی وقتی که این عملیات صورت گرفت افکار عمومی جهان عرب به شدت از آن حمایت کرد و با قطعنامه ۲۲۱۶ که در شورای امنیت صادر شد حمایت بینالمللی پیدا کرد ضمن اینکه معدود موفقیتهایی هم در داخل یمن به دست آورد و موجب عدم سقوط عدن شد. از رفتن حوثیها به بابالمندب جلوگیری کرد.
تمام این متغیرها دست به دست هم دادند تا کمک کند به سلمان که این نظریه خودش را جا بیاندازد که نسل جدید آل سعود در حکومت باشد در قدرت باشد و جا را بدهد به نوههای ملک عبدالعزیز. به همین خاطر الان اینها به این شکل قدرت گرفتند.
آقای علیزاده، اشاره شد به رویدادهای یمن. ماهیت سیاستگذاری با قرار گرفتن محمد بن نایف برادر زاده ملک سلمان در جایگاه ولیعهد، و محمد بن سلمان فرزند ملک سلمان در جایگاه نایب ولیعهد که آقای هاشمیان به آن اشاره کردند، این ماهیت سیاستگذاری عربستان فرق اساسی کرده یا همان سیاستها کمابیش تداوم دارد؟
حسین علیزاده: تا همین اواخر عربستان را به عنوان کشوری محافظهکار میشناختند. یک کشور محافظهکار داخل تحولات منطقه همیشه پشت سر یک کشور بزرگتر میایستد و خودش وارد درگیریها نمیشود. به هر حال اصطلاح محافظهکار برای همه مفهوم است.
ما الان شاهد یک مقطع بسیار مهم نه فقط برای عربستان که برای کل منطقه خاورمیانه هستیم و آن اینکه عربستان کشوری محافظهکار در حال تبدیل شدن به کشوری اقتدارگرا است. عراق دوران صدام حسین کشوری است که مداخله جنگی میکند به کشورهای همسایه دیکته میکند حرف خودش را و حتی پول زور میگیرد و رفتار اقتدارگرایانه انجام میدهد.
این برای ما از نگاه ایران بسیار مهم است. ما بدانیم که در حواشی ما چه اتفاقی میافتد و دلیل اینکه عربستان از لایه محافظهکاری وارد اقتدارگرایی میشود یک دلیل بسیار روشن دارد.
جهان عرب تاکنون حول دو کشور مهم قدرتمند خودش میچرخید. یکی کشور عراق بود و دیگری کشور مصر. هردوی اینها امروز شاهد درگیریها و تنشها هستند که قدرتشان ضعیف شده.
با تنزل پیدا کردن این قدرت یک کشور دیگر میبایست جایگزین شود که چه کشوری بهتر از عربستان که از نظر جمعیت دارد افزایش پیدا میکند، از نظر قدرت نفت و از نظر توان نظامی هم خودش را تقویت کرده. آنچه که در آرایش داخل کشور پرسش قبلی شما بود، همه حاکی بر این است که هدفگذاری و برنامهریزی این دولت تبدیل شدن به یک کشور اقتدارگرای منطقهای است و از این بعد میبایست عربستان را یک قدرت مهمی در منطقه خاورمیانه بررسی کنیم.
ممنون آقای علیزاده، شما به دلیلها و ریشهها پرداختید. من حالا از آقای حسینی فرد هم در این مورد میپرسم. آقای حسینی فرد، چه پیشزمینههایی میتواند سبب شده باشد که به رغم وصیت ملک عبدالعزیز، ملک سلمان به جای اینکه مقام ولیعهدی را به یکی از پسران عبدالعزیز تفویض کند به محمد نایف سپرده؟
حبیب حسینی فرد: به نظر میآید کلاً این ساختار منجمد و یخ زده سیاسی درون عربستان ایجاب میکرد که تغییراتی در آن ایجاد شود. خب اختلافات خانوادگی و قبیله سدید میخواست دوباره فرادستی خودش را در قدرت احیاء کند بعد از مرگ ملک عبدالله؛ این هم مطرح بود.
یک نکته بسیار مهم در این تغییر و تحولات رابطه عربستان با آمریکا است. یعنی صرف نظر از اینکه بعد از جریانات ۲۰۰۳ مسئله حمله آمریکا به عراق و بحران اتمی ایران به نوعی رابطه عربستان با آمریکا دچار برخی خدشهها شده بود منتها ما از بهار عربی به این ور میبینیم که اصولاً دیگر عربستان آن اعتماد قبلیاش به آمریکا را از دست داده. یعنی فکر میکند متحد قوی و ثابت ارادهای به نام آمریکا برایش وجود ندارد که بخواهد در سیاست منطقهای خود به آن متکی شود.
میبینیم در مورد بحرین خودش راساً اقدام میکند و نیرو میبرد آنجا. حتی در مورد یمن هم نگاه کنیم میبینیم وزیر دفاع آمریکا عنوان میکند که موقعی که عربستان میخواست حمله را شروع کند به ما خبر داد. نه اینکه ما بیخبر بودیم ولی حمله را این طوری شروع کردند.
کلاً این بحران اتمی ایران و نزدیکی که به خصوص آمریکا ممکن است با ایران پیدا کند، بیش از پیش عربستان را در یک موقعیتی قرار داده که خودش بیش از پیش به خودش و نیروهای منطقهای و انسجام و یارگیریهایی که در منطقه انجام میدهد متکی شود.
همه این دلایل روی سیاست خارجیاش تاثیر گذاشته که به نوعی آن را تهاجمیتر کند، از جنگهای نیابتی بیاید بیرون و به تقابل با رقیب اصلیاش ایران کشیده شود که در مورد یمن داریم میبینیم.
ولی به نظر میآید که محافظهکاری عربستان در عرصه داخلی همچنان باقی بماند. یعنی حضور آقای محمد بن نایف در راس وزارت کشور از سال ۲۰۱۲ نشان میدهد که این سیاست بستن و انسداد درون برخلاف آن چیزی که ملک عبدالله از سال ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ شروع کرده بود به نوعی عقبگشت میکند و ما برخلاف سیاست خارجی محافظهکاری را در درون عربستان همچنان شاهد خواهیم بود.
آقای هاشمیان، اشاره شد به مناسبات عربستان با آمریکا. هم ولیعهد و هم نایب ولیعهد جدید درس خوانده دانشگاههای آمریکا هستند. این ویژگی به خودی خود میتواند سبب رفع سوء تفاهمهای مابعد یازده سپتامبر میان ریاض و واشینگتن شود؟ چون اکثر مهاجمان القاعده در کوباندن سه هواپیما به برجهای دوقلوی نیویورک و همچنین پنتاگون در واشینگتن شهروندان عربستان بودند.
حسن هاشمیان: چیزی که مطرح کردید کاملاً درست است. آنهایی که اقدام به حادثه ۱۱ سپتامبر کردند اکثراً سعودی بودند. به همین خاطر جو خیلی گستردهای بر علیه عربستان سعودی در آمریکا شکل گرفت.
ولی با توجه به اینکه این دو نفر الان همانطور که شما اشاره کردید تحصیلکردههای آمریکا هستند و به شکلی با اوضاع آمریکا نزدیک هستند و علاوه بر اینها آقای عادل بن جبیر که الان وزیر خارجه شده و بیشتر عمر خودش هم در آمریکا گذرانده وکاری هم که قبلاً انجام میداده در قسمت رسانهها و ارتباط با روشنفکران و متفکران آمریکایی بوده، تلاش میکردند که آن سوء تفاهمی که شکل گرفته را به شکلی از بین ببرند.
ضمن اینکه خود عادل بن جبیر سالها در این مورد در آمریکا کار کرده و تلاش کرده چهره عربستان را از آنچه که مربوط به یازده سپتامبر شکل گرفته دور کند.
به همین خاطر تلاشی که الان دارد صورت میگیرد دقیقاً در همین راستا قرار دارد یعنی در راستای از بین بردن آخرین نوع سوء تفاهمها در رابطه میان عربستان و آمریکا.
آقای علیزاده شما اشاره کردید به اینکه عربستان دارد یک خلایی را در جهان عرب پر میکند. آیا این به این معنی است که از این به بعد باید عربستان سعودی را به صورت مبتکر سیاست خارجی در میان بسیاری از کشورهای جهان عرب دید، طوری که در دوره ناصر، مصر این گونه بود یا اینکه این سیاستگذاری عربستان سعودی در دوران پس از این تحولات شکل دیگری پیدا میکند ؟
حسین علیزاده: بله. نه تنها باید عربستان را از این به بعد نقطه کانونی جهان عرب دانست، بلکه با توجه به بحث خروج از محافظهکاری و گرایش به اقتدارگرایی که کردم، عربستان را میبایست نقطه کانونی کشورهای جهان اسلام هم بدانیم. یعنی عضو کشورهای سازمان همکاری اسلامی.
من دو مثال برای شما بزنم. در یک مچاندازی تهران و ریاض در مسئله بقاء دولت اسد در سازمان همکاری اسلامی، عربستان توانست که اجلاس اضطراری بگذارد و آقای احمدینژاد هم حضور پیدا کرد. تنها کشوری که رای داد سوریه در اینجا باقی بماند، ایران بود. همه کشورها پشت سر عربستان ایستادند و عضویت سوریه را در این سازمان تعلیق کردند.
همچنانی که میدانیم به توصیه عربستان این مسئله عیناً اتفاق افتاد در اتحادیه عرب. از اتحادیه عرب و سازمان همکاریهای اسلامی فراتر رویم شما ببینید چند قطعنامه بانی آن عربستان سعودی بوده که در مجمع عمومی صادر شد مبنی بر محکوم کردن دولت سوریه.
باز یادآوری کنم که عربستان سال پیش از این بود که به عنوان عضو غیر ثابت شورای امنیت برگزیده شد که یک افتخار بزرگی برای هر کشور میتواند باشد ولی ساعاتی بعد از اینکه اسمش درآمد اعلام کرد که ما در اعتراض به اینکه شورای امنیت نمیتواند وظیفهاش را که تامین صلح و امنیت در منطقه است به وجود بیاورد وارد شورا نخواهیم شد. اولین بار در تاریخ سازمان ملل این اتفاق افتاد. به عنوان اعتراض گفت من پذیرفته شدهام ولی وارد جمع شورا نمیشوم.
دیپلماسی سازمانی یکی از جنبههای قدرتنمایی هر کشوری هست. شما مثالش را دیدید. در شورای عرب، در مجمع عمومی، در اتحادیه عرب، در سازمان همکاری... همه این ابزارها را عربستان دارد به خوبی استفاده میکند.
یک نمونه از این ابزارها را تهران نمیتواند به کار ببرد. من یک مثال ساده بزنم.
الان تهران دارد جلز ولز میکند که عربستان دارد جنایت میکند فلان میکند. یک اعلام درخواست اجلاس اضطراری سازمان همکاری بدهد. چرا نمیدهد؟ برای اینکه میداند که در آنجا دست برتر دست عربستان است.
پس اگر فاکتور تحولات داخل عربستان را در نظر بگیریم به اضافه توان قدرت نظامی که به هم زده، به اضافه قدرت نفتی که در دست دارد و قیمت نفت را آورده پایین و به اضافه قدرت رسانهای که العربیه را راهاندازی کرده و به اضافه دیپلماسی سازمانی که مختصراً شرح دادم شما ببینید که چه قدرتی در حال شکلگیری است در کنار گوش ما.
صد درصد از این به بعد میبایست شاهد مشکلات عدیدهای برای جمهوری اسلامی باشیم. نه تنها برای نظام جمهوری اسلامی بلکه برای بقای ایران. برای منافع کلان دوردست ایران. اگر دخالت امروز عربستان را در یمن شاهدیم نباید در خودمان تردیدی به خرج بدهیم که این قدرت منطقهای پس از این متوجه سوریه خواهد شد و در آنجا شاید وضعیت به تقابل نظامی تهران ریاض بکشد که دور از انتظار نخواهد بود.
آقای حسینی فرد، شما چه فکر میکنید؟ این جابجایی چه تاثیری روی شیوه برخورد عربستان به ایران میتواند در بر داشته باشد؟
حبیب حسینی فرد: البته شروع کرده که این رل جدید را به عهده بگیرد. منتها ظرفیتها و امکانات عربستان نامحدود نیست. در نظر بگیریم که به خصوص در عرصه داخلی این بستگی و انسداد و محافظهکاری که وجود دارد و این خودش تولید افراطیگری میکند.
اینکه محمد بن نایف سیاست مشت آهنین را دارد در عربستان پیش میبرد ناشی از همین وضعیت اجتماعی است. خب ما امروزه میبینیم که در حدود ۲۵۰۰ شهروند سعودی در کنار داعش دارند میجنگند.
یعنی این مشکلات داخلی و نومحافظهکاری همچنان عربستان را برای کشورهای غربی و اینکه چقدر با آن متحد بمانند و روی آن حساب کنند به عنوان یک فاکتور عمده منطقهای برای بهبود وضعیت، تردیدها را به جا میگذارد.
از آن طرف هم در نظر بگیرید که در ایران به خصوص اگر تغییر سیاست در آن جاری شود یعنی مشکل ایران با غرب تاحدودی رو به بهبود برود یک مقدار این روابط تلطیف شود، به خصوص سیاست ایران در مورد اسرائیل دچار تغییراتی شود اینها بیش از پیش امکانات دیپلماسی ایران را قویتر میکند که بتواند در سطح منطقهای هم عمل کند.
همین الان هم در نظر بگیریم میبینیم که به طور نسبی به تلاشهای ایران برمیگردد که کشوری مثل پاکستان امتناع کرد از قبول خواست عربستان سعودی که بپیوندد و نیروی زمینی گسیل کند یا حتی در عملیات نظامی شرکت کند. حتی ترکیه هم. از آن ور مصر را هم نگاه کنیم که به امکانات مالی عربستان وابسته شده همان قاهره هم در مورد سوریه سیاست متفاوتی دارد.
عربستان به رغم اعمال نفوذش در جهان عرب نتوانسته مثلاً کشورهایی مثل کویت یا تونس و مصر را که سیاستی متفاوت در قبال سوریه در پیش گرفتهاند باز بدارد.
با همه این احوال تا موقعی که ایران یک مقدار به راه خردگرایی نیافتد در سیاست خارجیاش و دیپلماسیاش را یک مقدار عوض نکند، عربستان این امکان را دارد که بازی کند.
در مورد سوریه میبینیم که همین الان که کنترل دارد از دست رژیم سوریه خارج میشود عربستان دارد عمل میکند و ابایی هم ندارد که بخواهد از نیروهای افراطی آنجا حمایت کند که این ضربه را بزنند به رژیم سوریه و به نوعی به ایران.
از این زاویه نباید امکانات عربستان را زیاد نامحدود ببینیم و در عین حال در نظر هم بگیریم که پتانسیل ایران بسیار بیش از اینها است. اگر نظام سیاسی ایران بتواند تغییراتی در درون خودش ایجاد کند.
آقای هاشمیان، از جدال لفظی دوطرفه میان سران عربستان و ایران که بگذریم، چه چیزی را میشود دید درباره مناسبات واقعی که بین ایران و عربستان بعد از این تغییرات میتواند ایجاد شود؟ بعد از تغییرات در راس هرم قدرت در عربستان؟
حسن هاشمیان: گرایش داخلی در عربستان نسبت به ایران خیلی تندتر خواهد شد. با توجه به اینکه در چندین میدان و منطقه الان باهم درگیر هستند، این درگیریها توسعه پیدا خواهد کرد.
من معتقدم که چه آقای محمدجواد ظریف و چه آقای روحانی این توانایی را در داخل ایران ندارند که بتوانند یک بار دیگر روابط را بهبود بدهند با عربستان. ضمن اینکه تحولات آینده هم خیلی وخیمتر خواهد شد. درگیری منافع بیشتر خواهد شد.
به خصوص همین عملیات توفان قاطعیت ممکن است به سوریه منتقل شود. حتی الان هم شنیدیم که اسم عملیات جدید را تعیین کردند برای سوریه و میخواهند بعد از دیدارهایی که سران کشورهای خلیج فارس با اوباما در چهاردهم همین ماه در کمپ دیوید دارند، احتمالاً این برنامه را اجرا کنند. حالا فاصله زمانی ممکن است دو سه هفتهای باشد.
بنابراین وقتی عربستان دایره عملیات خودش را گسترش دهد رویارویی با ایران به خصوص جناح تندرو ایران بیشتر خواهد شد و فرصتهای آقای روحانی برای بهبود روابط کمتر خوهد شد.
یک توضیحی هم بدهم در مورد صحبت آقای حسینی فرد، اگر اجازه بدهید. ضمن تایید فرمایشات ایشان فقط این را بگویم که محمد بن نایف ولیعهد بنیانگذار مرکز مشاوره و بازپروری افکار تندروی این تروریستها است. در واقع میخواستند که این افکار را از ریشه بخشکانند و آمدند یک بنیاد مرکز خیلی بزرگی را در عربستان ایجاد کردند.
همین محمد بن نایف بنیانگذار آن است و اتفاقاً مورد تایید آمریکا قرار گرفت که دورههای مختلفی را برای تروریستهای افراطی گذاشتند. از دورههای روانشناسی تا اجتماعی و دروس شریعت. تا مربوط به مسایل قانونی و حقوقی که اینها از این تفکر افراطی دور شوند. ضمن اینکه در موقعی که حمله یازده سپتامبر صورت گرفت یکی از درخواستهایی که حکومت آمریکا از عربستان داشت تغییر روشهای تدریس در مدارس بود. یعنی آمریکاییها معتقد بودند که روش های تدریس مدارس عربستان است که بچهها را اینطور تندرو بار میآورد.
آقای علیزاده، تلاشهای محمد بن نایف که آقای هاشمیان اشاره کردند که در جهت کاهش قدرت تندروها و افراطیهای اسلامگرا بوده، آیا باعث نمیشود که یک زمینه فراهم شود برای عادی شدن مناسبات عربستان و ایران؟
حسین علیزاده: منابع بحران بین تهران و ریاض به قدری بیشتر است که حالا این تکفاکتور نمیتواند روشنگر باشد. مثلاً در مسئله بحرین، عربستان میگوید ما از دولت قانونی حمایت کردیم و تهران دارد از اپوزیسیون حمایت میکند.
ایران دارد میگوید گروهی که با اسلحه آمدند به قدرت رسیدند الان قدرت قانونی هستند. در سوریه ایران از قدرت مرکزی حمایت میکند و میگوید آنهایی که دست به اسلحه بردند آنها شورشی هستند.
این تفاوت دیدگاهها که در منطقه بعد از بهارعربی و تحولات خاورمیانه حاکم شده شدیدا ً دو کشور را به هم زده، تا جایی که شما نگاه کنید، در نماز جمعه تهران مرگ ملک عبدالله را تبریک میگویند. فرماندهان سپاه میگویند بایستی عربستان را تنبیه کرد. حج عمره قطع میشود. اینقدر روابط پرتنش شده.
اگر یکی دو رابطه میان ایران و عربستان مثل رابطهای که آقای هاشمی با ملک عبدالله برقرار کرد و رابطه دوستی و خانوادگی که داشتند آنها هم الان از بین رفته. یعنی الان هیچ پل ارتباطی بین دو کشور دیده نمیشود که هیچ موضوعات بحران برانگیز آنقدر زیاد است که یک نمونهاش را شما توجه داشته باشید. یک روحانی شیعه عربستانی نمر باقر النمر که در تهران او را به حد حسن نصرالله معرفی میکنند ایشان را در عربستان گرفتند و حکم اعدام هم برایش صادر شده. مسئله را باید از این زاویه نگاه کنیم که دو کشور را در یک جنگ منطقهای ببنیم. اصطلاحاً میگویند جنگ نیابتی. مسئله منطقه خاورمیانه از دید عربستان و ترکیه و بسیاری از کشورهای دیگر حل نخواهد شد مگر اینکه بحران سوریه حل شود.
بحران سوریه این است که همه را سرکوب کنند. از بشار اسد گرفته تا داعش و جبهه النصره. این مسئلهای نیست که تهران بتواند با آن کنار بیاید. اگر تهران میخواهد با آن کنار بیاید در آن ائتلاف ۴۰ نفری که آمریکا گفت بیایید با هم همدست شوید برویم داعش را بزنیم چرا تهران وارد نشد. گفتند در ارزیابی تهران این هست که امروز داعش و فردا بشار.
وارد آن ائتلاف نشد. بنابراین با کمال تاسف باید بگویم که تا اینجای کار من هیچ سرپل ارتباطی برای بهبود روابط دو کشور نمیبینم. بله با جناب حسینی فرد موافقم که اگر مواضع منطقهای تهران تعدیل شود مثلاً بحث هستهای و سوریه یا بحث عدم اشاعه شیعهگری در منطقه یعنی شاهد یک اعتدال واقعی در تهران باشیم ای بسا در عربستان هم شاهد تغییراتی باشیم.
اما با آمدن این وزیر خارجه و این ترکیبی که دولت جدید آمده و جوانی که وزیر دفاع شده و سرمست از قدرت هم هست و فعلاً میخواهد قدرتنمایی کند واقعاً افق به طرف تیره و تار شدن شدیدتر تهران و ریاض میرود و حتی من در افق درگیری نظامی بین تهران و ریاض را هم بعید نمیبینم.
آقای حسینی فرد، با این ترکیبی که در راس هرم قدرت عربستان شکل گرفته در چه صورت مناسبات ایران و عربستان میتواند به مناسباتی شبیه دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی برگردد در حد عادی سازی؟
حبیب حسینی فرد: وضعیت یا مشروعیت و مقبولیت این ترکیب جدید در راس هرم قدرت در عربستان بیش از همه شاید گره خورده به اینکه سرنوشت جنگ در یمن چطور شود. در نظر بگیرید که اگر عربستان در این جنگ پیروز شود که میشود در موردش تردید بسیار قوی داشت، هم میتواند هژمونی خودش را بر جهان عرب تحکیم کند و هم میتواند برای اقدامات نظامی در مناطق دیگر متحدان را قانع کند که ما بازهم پیروز میشویم و آنها را بیاورد به میدان. به خصوص این حرف را جابیاندازد که ما بدون آمریکا هم میتوانیم عمل کنیم و نیازی به آمریکا نداریم که همه جا با آن مشورت کنیم و از کمکش بهره بگیریم.
در سطح داخلی هم این ترکیب بیش از پیش محبوبیت مقبولیت پیدا خواهد کرد. اگر روند برعکس شود میشود گفت هم به سود ایران خواهد بود و هم در داخل احتمالاً با مسائل مواجه خواهد بود.
در سطح منطقهای هم این خیزی که عربستان سعودی برداشته که به جای مصر و عراق هژمونی جهان عرب را به طور عملی در دست بگیرد این تلاش با خدشههای اساسی روبرو خواهد شد.
با همه این دلایل باید دید که در یمن اوضاع به چه صورت پیش خواهد رفت. اگر آنجا هم شکست بخورد و جمهوری اسلامی هم قبول کند که در عراق و سوریه نمیتواند به طور واحد و انحصاری و با کمک متحدان خودش تمام قدرت را در دست بگیرد آن موقع شاید برای همه طرفها درسی باشد که باید بنشینند و در چارچوب جمعی مسئله را حل کنند. ساختارهای امنیت جمعی به وجود بیاورند و اجازه دهند که در هر کشوری هر نیرویی متناسب با قدرت سهیم شود.
اینها مسایلی است که احتمالاً از درون جنگ یمن و از درون سوریه در نهایت باید بیرون بیاید و همه برسند به یک حد از تعادل در نگاه و دیدشان. این است که الان بین ریاض و تهران همه پلها شکسته یا به نوعی خاموشی برقرار است چیزی به ما در آینده به دست نمیدهد.
در نظر بگیریم که همین الان اگر همانطور که گفته شد یک مقدار از تعادل به وجود بیاید ما کشوری داریم مثل عمان که نشسته آنجا و همچنان میتواند به رغم کوچک بودن نقش یک میانجیگر بیطرف را بازی کند و عربستان و ایران را بیاورد پای میز مذاکره و در مسایل منطقهای رل نسبتاً مهمی را به عهده بگیرد.
با همه این احوال همانطور که گفته شد باید دید که دو طرف به خصوص ایران در مسایل هستهایاش و مسائل عراق و داعش و سوریه چطور پیش خواهد رفت و از آن ور مسئله یمن برای عربستان به چه صورتی رقم خواهد خورد.