داود اسدی بازيگر سريال های طنز تلويزيونی در سال های دور بامداد شنبه بر اثرعارضه قلبی چشم از جهان فرو بست.
آقای اسدی به واسطه بازی در سريال طنز تلويزيونی ساعت خوش که به مدت يک سال در دهه هفتاد پخش می شد، به چهره ای شناخته شده تبديل شد.
او در همان دهه در فيلم های ديدار، مادرم گيسو و سرحد بازی کرد. از آخرين فعاليت های او نويسندگی مجموعه انيميشن های آموزشی پليس ايران بود که با استقبال عمومی مواجه شد.
رادیو فردا درباره درگذشت اين هنرمند با رامين ناصر نصير، یکی دیگر از بازيگران مجموعه ساعت خوش، گفت و گو کرده است.
اولین آشنایی شما با داود اسدی چه زمانی بود؟
اولين آشنايی مان در برنامه پرواز۵۷ بود، در سال ۷۲. قبل از آن در برنامه تلويزيونی ديگری کار کرده بودند به نام نوروز ۷۲ که در واقع اولين باری بود که طنز تلويزيونی به اين معنایی که اکنون متداول است در تلويزيون باب مي شد.
پيش از آن در طول سالهای جنگ و مسائل بعد از آن، طنز در تلويزيون معنی نداشت، شايد سخيف هم به نظرمي رسيد.
- داود اسدی موجودی بسيار خاص بود. به خاطر همين ارتباط برقرار کردن با او هميشه ساده نبود. دنيای شخصی ويژه ای داشت. زبان سانسکريت مي دانست، ساز سيتار هندی مي نواخت.
در فضای بعد از جنگ اولين بار بود که جامعه به نشاط احتياج داشت و عليرغم مقاومتهايی که وجود داشت، بحث طنز تازه باز شده بود.
آقای اسدی هم نويسنده بود وهم بازيگر، در اين ميان کدام فعاليت ايشان برجسته تر بود؟
در هر دو جنبه خيلی خاص بود، به اين معنا که حتی نوشته های ايشان کاملا قابل تشخيص بود.
يک نوع طنز متفاوتی بود که نگاه جدی تری به دنيا داشت، شايد يکنوع تلخی در آن وجود داشت و کمی ويژگی های ابزورد داشت. در بازيگری او هم همين نمود داشت.
می توانيد توضيح دهيد که اين مسئله در بازيگری آقای اسدی چگونه خود را نشان می داد؟
کمتر تيپ سازی مي کرد، هميشه فاصله ای را از نقش، رعايت می کرد و در اجرای نقش ترديد داشت که شايد در مقايسه او را شبيه به باستر کيتون مي کرد.
نقطه اوج همکاری و همنشينی شما با هم در برنامه معروف ساعت خوش بود. بعد از آن کمتر از داود اسدی شنيده شد...
برنامه يکسال و اندی طول کشید و داود اين فرصت را داشت که به تجربيات خود ابعاد بيشتری بدهد.به خاطر همان مقاومت هایی که عرض کردم، بعد از ساعت خوش يک دوران سکوت سه ساله برای همه بود، چون فضا در آن زمان بسيار متفاوت بود.
بعد از يک سال پخش، برنامه نامناسب تشخيص داده شد و کليه کسانی که در آن کار می کردند برای دوره ای نزديک به سه سال از فعاليت تلويزيونی منع شدند.
اين منع کار، به لحاظ شرايط زندگی و هم به خاطر رشدی که داشت اتفاق می افتاد، برای همه از جمله داود اسدی سخت بود.
در همان دوره سه ساله بود که حادثه رانندگی شديدی برای ايشان پيش آمد که به طرز معجزه آسايی نجات پيدا کرد. البته تاثيرات جسمی باقی گذاشت که تا همين اواخر نيز ناچار به تحمل آن بود.
لطفا از خصوصيات شخصيتی داود اسدی برای ما صحبت کنيد که کمتر جايی شنيده يا خوانده شده باشد.
داود اسدی موجودی بسيار خاص بود. به خاطر همين ارتباط برقرار کردن با او هميشه ساده نبود. دنيای شخصی ويژه ای داشت. زبان سانسکريت مي دانست، ساز سيتار هندی مي نواخت.
انسان بسيار ساکت، درون گرا و بيشتر تحت تاثير نگاه ويژه خود به دنيا بود و نه تحت تاثير نگاه ديگران.
فکر مي کنم داود اسدی آنقدر دين به گردن ما دارد که در اين لحظات شاد عيد برای لحظه ای به او فکر کنيم.