محمد نوریزاد، در بیستو سومین نامه سرگشاده خود به آیتالله خامنهای، به رهبر جمهوری اسلامی نسبت به حمله خارجی و بحران داخلی هشدار داده و گفته است تنها با بازگشت به مردم میتوان از کمند تحریم و گزند حمله خارجی در امان ماند.
محمد نوریزاد که برای نگارش این نامهها ماهها در زندان بوده، نگرانیهای خود را در قالب پرسشهایی با آیتالله خامنهای در میان میگذارد.
محمد نوریزاد میپرسد: «مرا چند پرسش است. پاسخ با جناب شما. این که آیا "آنها" به ما حمله خواهند آورد؟ و بساط ما را برخواهند چید؟ آیا این همان پازل یا تلهای نیست که سالها ما در آن جابجا شدهایم؟ تا درست به همین جایی برسیم که اکنون رسیدهایم؟ دنیا بار دیگر آیا به تماشای شکستنِ مردمی خواهد نشست که تن به شعار سپرد و در بستری از شعار برای خود برجهایی از شعاربالابرد؟ و آنقدر مرگ بر این و مرگ بر آن گفت تا عاقبت همان مردگانِ هزار باره سرازگورِ زیرکی بدر آوردند و دست به گلویش بردند؟»
محمد نوریزاد میافزاید: «آنها ما را آیا خواهند شکست بر چاههای نفت ما خیمه خواهند بست؟ جوری که نه ازموشکهای شهاب ما کاری برآید و نه ازسرداران ما؟ در آن روز آیا ما برای قرنها تحقیر نخواهیم شد؟ و بار دیگر سرزمینمان ایران به شفیرهای از حقارت تاریخی فرونخواهد شد تا مگر در سدهای و هزارهای دیگر جماعتی دیگر برای غارت مجدد فرزندان و نسلهای بعدی ما خیزبردارند؟»
این ناراضی سیاسی تصریح میکند: «در این سی و سه سال پس از انقلاب آیا ما به دستِ نفتخواران و مجامع بینالمللی و کشورهای ماجراجو بقدرکافی بهانه ندادهایم تا برای بلعیدن ما آستین بالا بزنند و دریک زنگ تفریحِ مختصر پنجه در پنجه ما بیاندازند و خیلی زود همه حیثیت ما را به تاریخ بسپرند؟»
نوریزاد در بخشی دیگری از این نامه میگویدکه چه شده است که برخی از مردم به دخالت نظامی خارجی، رضایت دادهاند و خود در پاسخ میگوید: «چون به این رسیدهاند: حالا که جماعتی از سران این نظام، هست و نیست ما را نشانه رفتهاند و از ما میخورند و میبرند و تباه میکنند، بگذار یک چند وقتی هم آمریکاییها برسراین سفره بنشینند! و باز میگویند: وقتی ما اسیرحاکمان خویشیم، چه بهترکه اسارت آمریکاییها را هم تجربه کنیم. با این تفاوت که بسیاری از حاکمان ما، به هیچ اصول انسانی و قانونی و حقوق بشری و اسلامی پایبند نیستند اما آمریکاییها – به صورت ظاهر هم که شده – نشان دادهاند که به افکار عمومی و موازین حقوق بشری و اینجور قضایا معتقد و معترفند و از همین منافذ میشود به دلشان نفوذ کرد و حداقلهایی را از آنان التماس نمود.»
نوریزاد با اشاره به اظهارات آیتالله خامنهای در آخرین نماز جمعهاش که بر دیگران خرده گرفته بود که چرا برخی میگویند کشور در بحران است، مینویسد: «شرمگنانه میگویم: کشور ما نه آرام است و نه با نشاط. ما، هم در متن یک بحران بزرگ دست به دست میشویم و هم خُلق مردمانمان تنگ است. هم به قدرکافی برای مجامع جهانی بهانه آراستهایم تا به دست ماجراجویان و قَدَرقدرتان تکلیفمان روشن گردد، هم از بس دزدی و بیقانونی دیدهایم و رجز و شعار تحویلمان دادهاند، به مردمانی بیتفاوت و سردرگم و بلاتکلیف بدل شدهایم تا مگر دستی از آسمان خدا برآید و زنجیر غلامان بشکند.»
نوریزاد مینویسد همان «دشمنی» که آیتالله خامنهای همواره از آن سخن میگوید «امروزه برای برچیدن بساط ما شال و کلاه میکند.»
وی میافزاید: «(دشمن) با عنایت به رجزهای پوک ما و هیاهوهای جاهلانه افرادی چون احمدینژاد همه عرصههای حقوقی و بینالمللی را برای یک زنگ تفریح تماشایی آراسته است. برای او برچیدن ما کار دشواری نیست. تجربهاش را دارد. بدا به حال ما و شما در آن روز که هر چه نعره میکشیم: یا ایهاالمسلمون اتحدوا اتحدوا، کسی باورمان نمیکند. میدانید چرا؟ چون صداقت سخن ما رنگ باخته و کسی ما را درآن تنگنای بودن و نبودن باور نمیکند.»
محمد نوریزاد خطاب به آیتالله خامنهای مینویسد که تنها راه عبور از کمند تحریمها و دور ماندن از گزند حمله خارجی، بازگشت به مردم و بازسازی اعتماد مردم است.
وی تصریح میکند: «اگر طالب بقا در دو جهانید چارهای جز روی آوردن به مردم ندارید. اعتمادتان را از پاسداران فربه بگسلید و به مردم – همه مردم – چه کافر و چه مسلمان، روی آورید. این تنها راه بقای ما و شماست ... مردم اگر ما و شما را باور کنند، خودشان از پس تحریمها و تهدیدات بینالمللی برخواهند آمد.»
محمد نوریزاد چندی پیش از بسیاری از چهرههای سرشناس خواسته بود با نوشتن نامههای سرگشاده به آیتالله خامنهای، نسبت به خطراتی که کشور و ملت را تهدید میکند، هشدار دهند و به تکلیف تاریخی خود عمل کنند.
محمد نوریزاد که برای نگارش این نامهها ماهها در زندان بوده، نگرانیهای خود را در قالب پرسشهایی با آیتالله خامنهای در میان میگذارد.
محمد نوریزاد میپرسد: «مرا چند پرسش است. پاسخ با جناب شما. این که آیا "آنها" به ما حمله خواهند آورد؟ و بساط ما را برخواهند چید؟ آیا این همان پازل یا تلهای نیست که سالها ما در آن جابجا شدهایم؟ تا درست به همین جایی برسیم که اکنون رسیدهایم؟ دنیا بار دیگر آیا به تماشای شکستنِ مردمی خواهد نشست که تن به شعار سپرد و در بستری از شعار برای خود برجهایی از شعاربالابرد؟ و آنقدر مرگ بر این و مرگ بر آن گفت تا عاقبت همان مردگانِ هزار باره سرازگورِ زیرکی بدر آوردند و دست به گلویش بردند؟»
محمد نوریزاد میافزاید: «آنها ما را آیا خواهند شکست بر چاههای نفت ما خیمه خواهند بست؟ جوری که نه ازموشکهای شهاب ما کاری برآید و نه ازسرداران ما؟ در آن روز آیا ما برای قرنها تحقیر نخواهیم شد؟ و بار دیگر سرزمینمان ایران به شفیرهای از حقارت تاریخی فرونخواهد شد تا مگر در سدهای و هزارهای دیگر جماعتی دیگر برای غارت مجدد فرزندان و نسلهای بعدی ما خیزبردارند؟»
این ناراضی سیاسی تصریح میکند: «در این سی و سه سال پس از انقلاب آیا ما به دستِ نفتخواران و مجامع بینالمللی و کشورهای ماجراجو بقدرکافی بهانه ندادهایم تا برای بلعیدن ما آستین بالا بزنند و دریک زنگ تفریحِ مختصر پنجه در پنجه ما بیاندازند و خیلی زود همه حیثیت ما را به تاریخ بسپرند؟»
نوریزاد در بخشی دیگری از این نامه میگویدکه چه شده است که برخی از مردم به دخالت نظامی خارجی، رضایت دادهاند و خود در پاسخ میگوید: «چون به این رسیدهاند: حالا که جماعتی از سران این نظام، هست و نیست ما را نشانه رفتهاند و از ما میخورند و میبرند و تباه میکنند، بگذار یک چند وقتی هم آمریکاییها برسراین سفره بنشینند! و باز میگویند: وقتی ما اسیرحاکمان خویشیم، چه بهترکه اسارت آمریکاییها را هم تجربه کنیم. با این تفاوت که بسیاری از حاکمان ما، به هیچ اصول انسانی و قانونی و حقوق بشری و اسلامی پایبند نیستند اما آمریکاییها – به صورت ظاهر هم که شده – نشان دادهاند که به افکار عمومی و موازین حقوق بشری و اینجور قضایا معتقد و معترفند و از همین منافذ میشود به دلشان نفوذ کرد و حداقلهایی را از آنان التماس نمود.»
نوریزاد با اشاره به اظهارات آیتالله خامنهای در آخرین نماز جمعهاش که بر دیگران خرده گرفته بود که چرا برخی میگویند کشور در بحران است، مینویسد: «شرمگنانه میگویم: کشور ما نه آرام است و نه با نشاط. ما، هم در متن یک بحران بزرگ دست به دست میشویم و هم خُلق مردمانمان تنگ است. هم به قدرکافی برای مجامع جهانی بهانه آراستهایم تا به دست ماجراجویان و قَدَرقدرتان تکلیفمان روشن گردد، هم از بس دزدی و بیقانونی دیدهایم و رجز و شعار تحویلمان دادهاند، به مردمانی بیتفاوت و سردرگم و بلاتکلیف بدل شدهایم تا مگر دستی از آسمان خدا برآید و زنجیر غلامان بشکند.»
نوریزاد مینویسد همان «دشمنی» که آیتالله خامنهای همواره از آن سخن میگوید «امروزه برای برچیدن بساط ما شال و کلاه میکند.»
وی میافزاید: «(دشمن) با عنایت به رجزهای پوک ما و هیاهوهای جاهلانه افرادی چون احمدینژاد همه عرصههای حقوقی و بینالمللی را برای یک زنگ تفریح تماشایی آراسته است. برای او برچیدن ما کار دشواری نیست. تجربهاش را دارد. بدا به حال ما و شما در آن روز که هر چه نعره میکشیم: یا ایهاالمسلمون اتحدوا اتحدوا، کسی باورمان نمیکند. میدانید چرا؟ چون صداقت سخن ما رنگ باخته و کسی ما را درآن تنگنای بودن و نبودن باور نمیکند.»
محمد نوریزاد خطاب به آیتالله خامنهای مینویسد که تنها راه عبور از کمند تحریمها و دور ماندن از گزند حمله خارجی، بازگشت به مردم و بازسازی اعتماد مردم است.
وی تصریح میکند: «اگر طالب بقا در دو جهانید چارهای جز روی آوردن به مردم ندارید. اعتمادتان را از پاسداران فربه بگسلید و به مردم – همه مردم – چه کافر و چه مسلمان، روی آورید. این تنها راه بقای ما و شماست ... مردم اگر ما و شما را باور کنند، خودشان از پس تحریمها و تهدیدات بینالمللی برخواهند آمد.»
محمد نوریزاد چندی پیش از بسیاری از چهرههای سرشناس خواسته بود با نوشتن نامههای سرگشاده به آیتالله خامنهای، نسبت به خطراتی که کشور و ملت را تهدید میکند، هشدار دهند و به تکلیف تاریخی خود عمل کنند.