جنگ تبلیغاتی و رسانهای پیرامون بحران اوکراین که تا چهارشنبه، ۲۷ بهمن، شروع یا عدم شروع جنگ را در مرکز خود داشت، حالا روی موضوع دیگری متمرکز شده است.
این سؤال مطرح بود که این تاریخ دقیق حمله که از سوی آمریکا اعلام شد آیا مبتنی بر اطلاعات دقیق سازمانهای امنیتی است یا نوعی از تبلیغ برای جلب توجه جهانی به «خطر تمرکز شررورانه نیروهای روسی در اطراف اوکراین» و نوعی از پیشگیری بر اساس برانگیختن افکار عمومی است که روسیه را برای «حفظ تتمه اعتبار لزران عمومی خود هم که شده از این کار بازدارد». یا تبلیغاتی است که محمل و توجیه بیشتری را برای تمرکز و انتقال نیرو و تسلیحات آمریکا به شرق اروپا و تداوم حضور ایالات متحده در کل اروپا فراهم میکند؟
هر انگیزهای که پس پشت این اعلام تاریخ شروع جنگ بود، برای آمریکا ضرر و زیانی نداشت. اگر حمله روسیه واقعاً شروع میشد حرف آمریکاییها درست درمیآمد. و اگر درست درنمیآمد، واشینگتن میتوانست و میتواند این مدعا را مطرح کند که هم برآمد یک پارچه غرب و فرستادن پیامهایی یک دست و متحد از تهدیداتی که جنگ میتواند برای روسیه به دنبال داشته باشد، و هم حجم فشردهای از کار رسانهای و تبلیغی در باره این حمله هزینه شروع و پیشبرد یک جنگ برای روسیه را در قیاس با فایدهاش چنان افزایش داده که کرملین از آن صرف نظر کرده است.
بیشتر در این باره: بایدن: روسیه بهدنبال بهانه است؛ خطر حمله به اوکراین در چند روز آینده بسیار بالاستیک روز قبل از اعلام شروع جنگ احتمالی هم، سفر صدراعظم آلمان به روسیه برنامهریزی شده بود، سفری که در هماهنگی با متحدان غربی صورت گرفت، واشینگتن تقریباً مطمئن بود جنگی درنمیگیرد و هدف از طرح شروع آن حتی پس از روز چهارشنبه (۱۶ فوریه) نگهداشتن اهرم فشار رسانهای و تبلیغاتی بر سر روسیه و زنده نگه داشتن سیمای کشوری متهاجم از آن در افکار عمومی است تا در مذاکراتی که به هر صورت بر سر مطالبات مسکو درخواهد گرفت امتیازهایی هر چند کمتری به آن داده شود.
یادآوری این نکته به اروپاییها که بدون آمریکا کمیتشان لنگ است و به خصوص پاریس و برلین اجازه ندارند در چارچوب سیاست نستباً منعطفترشان نسبت به روسیه به کرملین قول مشخص و مستندی را بدهند هم از انگیزههای دیگر واشینگتن بوده است، انگیزههایی که برخی کشورهای اروپای شرقی نیز در تحقق آنها حامی واشینگتن هستند.
ولی همچنان میتوان این احتمال را قویتر از همه دانست که روسیه با توجه به خطرات و هزینههای یک جنگ با اوکراین، تمرکز نیرو در مرزهای این کشور را بیشتر برای ایجاد اهرم فشار جهت جلب توجه به مطالبات خود دنبال کرده و نه واردشدن در یک عملیات واقعی. هر چند که برخی عملیات موضعی احتمالی در محاسبات مسکو فاقد موضوعیت نبودهاند.
این که حالا نشانههایی ولو مبهم از کاهش تنش در مرزهای روسیه و اوکراین مشاهده میشود از جمله نتیجه مذاکرات صدراعظم آلمان در مسکو است.
حالا تقریباً قطعی شده که فرانسه و آلمان این قول را دادهاند که همچنان تا آیندهای ولو میانمدت بر موضع مخالف خود در وارد کردن اوکراین به ناتو باقی بمانند. سال ۲۰۰۸ هم که درهای ناتو برای شروع مذاکرات با گرجستان و اوکراین و پذیرش آتی این دو کشور در ناتو باز شد، آلمان و فرانسه مخالف بودند. ولی پذیرش هر عضو جدیدی نیاز به رای مثبت همه اعضای آن دارد. کرملین این قول و قرار پاریس و برلین را البته مستند و مانع و جامع نمیداند ولی لزوماً از این که آن را محملی برای کاهش تنش و شروع مذاکرات بداند، تن نزده است.
این که فشار برلین و پاریس سبب شده که اوکراین دوباره نسبت به مذاکره برای اجرای توافق ۱۳ مادهای مینسک تمایل نشان دهد هم نقطه امیدی برای کرملین است که بالاخره از طریق اجرای این توافق و ساختار فدرال و حقوق ویژهای که احیاناً دونباس (مناطق خودمختاری یا جداییطلب در شرق اوکراین) دریافت میکند دولت مرکزی در کییف از حقوق بیقید و شرط در پیوستن به این یا آن اتحاد نظامی و سیاسی (ناتو) محروم شود.
موفقیت یا شکست پوتین؟
خشم آشکار و پنهان برخی کشورهای اروپای شرقی از فرانسه و آلمان هم در این همین متن قابل درک است. امروز پنجشنبه، ۱۷ فوریه) روزنامه معروف لاتویاس آویزه در جمهوری لتونی نوشته است که «پوتین تا کنون برنده جنگ روانی بر سر اوکراین بوده است. ابهام و ایجاد ناامنی و بیثباتی تا کنون برگهای برنده پوتین بودهاند. در شروع هر جنگی او اما به عنوان متجاوز شناخته میشد. حالا ولی او میتواند به عنوان پوکربازی قهار در امور ژئوپلتیکی برامد کند، نقشی که پوتین در دستیابی به آن مدیون رفت و آمد مکرون و شولتس به مسکو و بازی آنها در زمین اوست».
بیشتر در این باره: تصرف نظامی اوکراین؛ لقمه آماده یا گلوگیر؟واقعیت ولی این است که هم قول مبنی بر عدم قبول اوکراین در ناتو در آیندهای نزدیک و هم تمایل لفظی اوکراین برای شروع مذاکره جهت اجرای توافق مینسک امتیازهای قطعی و محکمی برای کرملین نیستند.
دست به دست شدن قدرت در پاریس و برلین میتواند قول این دو کشور در ادامه مخالفت با پذیرش اوکراین به ناتو را احیانا فاقد موضوعیت کند.
در عین حال، اگر دولت اوکراین از مخالفت خود با توافق مینسک و تغییر در زمانبندی در امتیازهایی که دو طرف باید به یک دیگر بدهند دست بکشد، باز هم اجرای همین توافق موجود، از جمله تغییر در قانون اساسی، نیازمند دو سوم رأی در رادا (مجلس اوکراین) است که با قدرت نسبتاً قابل اعتنایی که ناسیونالیستها در این مجلس دارند به سختی میتوان تصویب آن را تصور کرد.
پای چین هم در میان است
البته ورای دو موضوع پذیرش یا عدم پذیرش اوکراین در ناتو و حد پیشرفت در اجرای توافق مینسک، بحثهای دیگری نیز در مذاکرات با کرملین صورت گرفته که بنا بر تحلیل جامع بنیاد علم و سیاست در آلمان (مهمترین اتاق فکر نزدیک به دولت در عرصه سیاست خارجی) بر مسئله خلع سلاح و کنترل تسلیحات و اقدامات اعتمادانگیز در زمینه مسائل امنیتی و نظامی متکی است و برای روسیه کماهمیت نیستند، روسیهای که از دستکم سال ۲۰۰۰ و به قدرت رسیدن جرج دبلیو بوش دائماً شکایت داشته که توافقات سنگین و اساسی دوران جنگ سرد که به خصوص در چارچوب توافق کنفرانس امنیت و همکاری اروپا به دست آمدهاند لغو و نابود شدهاند.
این که روسیه خود نیز بر همین اساس (مانند ایران در اقدامات اتمیاش پس از خروج ترامپ از برجام) در این یا آن عرصه به کارهایی دست زده که حالا بازگشت به قراردادهای سهگانه خلع سلاح و ایجاد امنیت را پیچیدهتر میکنند هم بخشی از واقعیت وضعیت کنونی است. این نیز هست که حالا بدون واردکردن قدرت در حال برآمد دیگر (چین) به مذاکرات مربوط به احیای چنین قراردادهایی مشکل ابدا حلشدنی نیست و پای هر قراردادی لنگ خواهد بود.
القصه هم آنچه که مبانی لیبرال دمکراسی را در غرب به این یا آن اندازه با خطر و تهدید سایش و فرسایش روبرو کرده و پوپولیسم راست از جمله نمادهای آن است و بخشی از ابهام توام با نگرانی در باره انتخابات پیش رو در فرانسه یا وضعیت آمریکا در انتخابات سال ۲۰۲۴ را دامن زده، هم مناقشه ژئوپلتیکی و ژئواکونومیکی که در شرق اروپا و در حوزه آسیا پاسفیک بر سر حوزه نفوذ، دسترسی به منابع و بازارها درگیر است همه و همه مسائلی پیچیدهای هستند که آینده جهان در گرو نوع رقم خوردن آنهاست. این مناقشات و پیچیدگی آنها این روزها در مورد اوکراین نمایان شده، ولی سایر مناقشات را از اهمیت نمیاندازد.