در قوه مجریه آمریکا، رئیسجمهور، شخصیت شماره یک است. و به رغم اینکه در ظاهر، نفر دوم در ساختار قدرت معاون رئیسجمهور است، اما برخی ناظران معتقدند که شماره دوی واقعی در کابینه، وزیر خارجه آمریکاست؛ پستی که معمولا توسط سیاستمداران عالیرتبه اشغال میشود.
همزمان برای آنها که بیرون از آمریکا جابهجایی قدرت در این کشور را دنبال میکنند، معمولا وزیر خارجه جدید و دیدگاههایش، اهمیتی بسیار دارد.
و در این روزها که دونالد ترامپ به تازگی در انتخابات سال ۲۰۱۶ برنده شده، گمانهزنیها درباره وزیر خارجه احتمالی او هم تمامی ندارد.
روزنامه نیویورک تایمز به نقل از منابع نزدیک به دونالد ترامپ نوشته است که در حال حاضر، پنج نفر از دیگران بخت بیشتری برای تصدی مقام وزارت خارجه دارند: نوت گینگریچ، رئیس اسبق مجلس نمایندگان، باب کورکر، رئیس کمیته روابط خارجی سنا، جان بولتون، سفیر اسبق آمریکا در سازمان ملل، زلمای خلیلزاد، سفیر اسبق آمریکا در سازمان ملل، عراق و افغانستان و سرآخر، استنلی مککریستال، فرمانده سابق نیروهای ناتو در افغانستان.
از میان این پنج تن، استنلی مککریستال پیشتر به عنوان نامزد معاونت رئیسجمهوری مطرح شده بود و همان زمان اعلام کرد که حاضر نیست در کابینه دونالد ترامپ هیچ مسئولیتی بپذیرد. او که در سال ۲۰۱۰ و در پی یک مصاحبه خبرساز با نشریه پرتیراژ «رولینگ استون» و انتقادهای تند از سیاست خارجی ملایم باراک اوباما از ارتش استعفا کرد، هنوز هیچ واکنشی به طرح مسئله احتمال انتخاب شدن به مقام وزارت خارجه نشان نداده است.
چهار نفر دیگر اما از چهرههایی هستند که در دوران فعالیت سیاسیشان، پست وزارت خارجه میتواند یک نقطه عطف مهم تلقی شود. هر چهار نفر هم از حامیان جدی ترامپ بودهاند.
آنها چه پیشینهای دارند و اگر وزیر خارجه شوند، در برابر ایران چه موضعی خواهند داشت؟
گینگریچ و تغییر رژیم
نیوت گینگریچ
نیوت گینگریچ، رئیس اسبق مجلس نمایندگان آمریکا در سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۹ است. او در سال ۲۰۱۲ برای کسب نامزدی حزب جمهوریخواه در رقابتهای ریاستجمهوری تلاش کرد اما در نهایت میت رامنی به عنوان نامزد این حزب معرفی شد.
یکی از بختهای اصلی تصدی پست وزارت خارجه در کابینه بعدی آمریکا نیوت گینگریچ است؛ کسی که در فاصله سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۹ ریاست مجلس نمایندگان را به عهده داشته و در سال ۲۰۱۲ تلاش کرد نامزدی حزب جمهوریخواه را برای انتخابات ریاست جمهوری به دست بیاورد، اما رقابت را به میت رامنی باخت.
او در مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۱۶ به شدت از آقای ترامپ دفاع کرد.
و وقتی آقای ترامپ به دنبال معاون میگشت، نام آقای گینگریچ در کنار کریسکریستی و مایک پنس به عنوان یکی از سه گزینه اصلی آقای ترامپ مطرح شد.
نیوت گینگریچ یکی از جمهوریخواهان سرشناس است که تا پیش از این انتخابات در سیاست خارجی و اقتصاد، مواضعی به کلی مخالف با مواضع امروز دونالد داشت. مثلا او منتقد سرسخت ولادیمیر پوتین بود و در وب سایتش رئیسجمهور روسیه را دیکتاتور خوانده بود. یا از قراردادهای تجارت آزاد مانند نفتا به شدت حمایت میکرد؛ همان قراردادهایی که آقای ترامپ وعده داده در نخستین روز حضورش در کاخ سفید، اجرایشان را متوقف کند.
آقای گینگریچ در ماههای اخیر این مواضع را تا حدی تعدیل کرد، اما کماکان مصر است که نقش روسیه در سوریه، نه مبارزه با گروه خلافت اسلامی بلکه حمایت از بشار اسد است.
او در دهه ۹۰ حامی دخالت نظامی آمریکا در جنگ بالکان بود. آقای گینگریچ همچنین از حامیان حمله آمریکا به عراق نیز محسوب میشود که باز با موضع آقای ترامپ همخوانی ندارد.
در مسئله ایران، جایی که در سالهای اخیر نام نیوت گینگریچ در رسانههای فارسی مطرح شده، گردهماییهای تبلیغاتی سازمان مجاهدین خلق است که آقای گینگریچ در آنها سخنرانی کرده است.
موضعی که او عموما در این سخنرانیها تکرار کرده این است که آمریکا باید از تغییر رژیم در ایران حمایت کند و در این مقابلهجویی، سازمان مجاهدین خلق نقش کلیدی بازی میکند.
او هرگز به انتقادهای تندی که از سازمان مجاهدین خلق و شیوه رهبری و اداره آن طرح شده اشارهای نکرده و در عوض آنها را یک گروه آزادیخواه مینامد.
آقای گینگریچ با مذاکرات هستهای هم مخالف بود و معتقد بود که برخورد آمریکا با برنامه هستهای ایران اشتباه است.
کورکر معروف!
باب کورکر
باب کورکر، رئیس جمهوریخواه کمیته روابط خارجی سنای آمریکاست. او از منتقدان توافق هستهای ایران، و نیز از حامیان سرسخت اسرائیل است.
نفر بعدی که نامش برای تصدی وزارت خارجه مطرح شده، باب کورکر است که اتفاقا برای ایرانیها از سناتورهای نامآشناست.
او ریاست کمیته روابط خارجی سنا را بر عهده دارد و در جریان مجادله دولت باراک اوباما با کنگره این کشور بر سر توافق هستهای با ایران، نقش مهمی بازی کرد.
آقای کورکر مانند دیگر همحزبیهایش از منتقدین برجام یا توافق هستهای ایران و قدرتهای جهانی است. با اینحال برخی سایتهای محافظهکار معتقدند که او به دستراستیهای کنگره از پشت خنجر زده و راه آقای اوباما را برای توافق هستهای با ایران هموار کرده.
علت این انتقاد هم تغییراتی است که آقای کورکر در طرح بازنگری توافق هستهای در کنگره به وجود آورد. تغییرات او موجب شد تا دموکراتها هم با آن همراه شوند و این طرح با اکثریت قابل توجه رای بیاورد، اما بندهای مربوط به رد توافق هستهای با اکثریت نسبی در مجلس سنا از طرح حذف شد. بدین ترتیب جمهوریخواهان برای اینکه بتوانند توافق هستهای را رد کنند و از وتوی رئیسجمهور هم در امان باشند به دو سوم رای نمایندگان نیاز داشتند و زمانی که مشخص شد بیش از یک سوم سناتورها طرفدار برجام هستند، مسیر قانونی از بین بردن برجام در کنگره آمریکا بسته شد.
اما این بدان معنا نیست که آقای کورکر در برابر ایران موضع ملایمی دارد. او معتقد است که برجام باید با جدیت اجرا شود.
همچنین معتقد است که ایران با آزمایش موشکهای بالستیک، برجام را زیرپا گذاشته و آمریکا باید به دلیل همین برنامه موشکی تحریمهای تازهای علیه ایران تصویب کند.
او همچنین یکی از حامیان سرسخت اسرائیل نیز هست و معتقد است آمریکا باید به متحدان عربش فشار بیاورد تا به بایکوت اسرائیل پایان دهند. همزمان از کمک مالی آمریکا به محمود عباس و قدرت دادن به تشکیلات خودگردان فلسطینی هم حمایت میکند.
جان بولتون و مسئله ایران
جان بولتون
جان بولتون، نماینده دائم آمریکا در سازمان ملل در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶، در زمان ریاستجمهوری جرج بوش بود. او از منتقدان برجام، و نیز از مخالفان همکاری با روسیه در بحران سوریه است.
اما نفر بعدی یعنی جان بولتون، شاید به اندازه باب کورکر در سالهای اخیر در رسانههای فارسی مطرح نبوده، اما خودش بارها در تحلیلهایش در این سالها به نام ایران اشاره کرده است.
آقای بولتون در حالی به عنوان گزینه احتمالی برای تصدی وزارت خارجه مطرح شده که مهمترین نقطه کارنامهاش تصدی پست نمایندگی آمریکا در سازمان ملل به مدت ۱۶ ماه در فاصله سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۶ است. او باقی عمر حرفهاش را عموماً در یک مرکز مطالعاتی محافظهکار به نام آمریکن اینترپرایز گذرانده است.
آقای بولتون از تندروترین مخالفان توافق هستهای است و در بسیاری از تحلیلهایش ردپایی از ایران نیز دیده میشود چرا که معتقد است رژیم ایران بزرگترین مشکل امروز خاورمیانه است و سیاستهای ایران موجب ناامنی در عراق و سوریه شده است.
او روز شنبه و همزمان با طرح نامش برای تصدی وزارت خارجه، در حساب توئیتری خود یکی از مصاحبههای قدیمی خود را بازنشر کرد که در آن به تندی از برجام انتقاد میکرد.
آقای بولتون در جریان انتخابات هم، همزمان که از آقای ترامپ حمایت میکرد، از تحلیل نقادانه سیاستهای جمهوری اسلامی در ایران دست برنداشت. مثلا او در ماه اخیر و همزمان با آغاز نبرد موصل برای بازپس گرفتن این شهر از دست داعش گفت که بازنده نهایی این نبرد داعش و برنده اصلی آن ایران خواهد بود.
او همچنین یکی دیگر از مقامهای آمریکایی است که در گردهمایی سازمان مجاهدین خلق دیده شده است.
اما همه مواضع آقای بولتون با دونالد ترامپ همخوانی ندارند که مهمترینش شاید نحوه برخورد با ولادیمیر پوتین رئیسجمهوری روسیه باشد. آقای بولتون از منتقدین جدی آقای پوتین است و در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما همواره بر این موضع پافشاری کرد و معتقد بود که آمریکا در برابر روسیه از خود قاطعیت کافی نشان میدهد.
او در آستانه انتخابات در مصاحبهای به شبکه تلویزیونی فاکس نیوز گفت که اگرچه از ایده مذاکره و همکاری با ولادیمیر پوتین استقبال میکند اما معتقد است که آمریکا به هیچ وجه نباید در جنگ با گروه داعش با روسیه همکاری کند.
آقای بولتون گفت که این همکاری کاملاً به نفع بشار اسد خواهد بود.
زلمای خلیلزاد و روابطش
زلمای خلیلزاد
زلمای خلیلزاد که تبار افغان دارد، از دیپلماتهای برجسته در دستگاه حاکمه جرج بوش بود. سفارت آمریکا در افغانستان و عراق، و نیز نمایندگی آمریکا در سازمان ملل متحد، مهمترین مأموریتهای آقای خلیلزاد در خلال سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ بود.
اما آخرین نفر، زلمای خلیلزاد، به کلی سابقهای متفاوت از سه نفر دیگر دارد.
آقای خلیلزاد که پدر و مادرش افغان بودهاند و در شهر مزار شریف به دنیا آمده، از دیپلماتهای برجسته دوران ریاست جمهوری جرج بوش است.
او از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ سفیر آمریکا در افغانستان، از ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ سفیر آمریکا در عراق و از ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ سفیر آمریکا در سازمان ملل بود.
آقای خلیلزاد از معدود کسانی بود که از حلقه جرج بوش به کمپین دونالد ترامپ پیوست و در یک سخنرانی، پیش از آنکه آقای ترامپ به روی صحنه بیاید نظراتش را درباره علت این حمایت تشریح کرد.
آقای خلیلزاد گفت که معتقد است به جایگاه آمریکا در جهان خدشه وارد شده و این مسئله به نفع رژیمهای سرکوبگری است که در تلاشند تا آزادیهای شهروندانشان را مخدوش کنند. او همچنین گفت که معتقد است ادامه موقعیت موجود به نظم جهانی که از فردای جنگ جهانی دوم بر جهان حاکم شد ضربه میزند و این مسئله از نگاه او به نفع جهان نیست.
در میان نامزدهای احتمالی پست وزارت خارجه، آقای خلیلزاد شاید تنها کسی باشد که نه تنها مواضع تندی علیه ایران ندارد، بلکه سابقه منحصربهفردی از رابطه با مقامهای ارشد ایرانی در کارنامه دارد.
چنانکه آقای خلیلزاد در کتاب خاطرات خود به نام «فرستاده» نوشته است، او در دوره سفارت در افغانستان و در آستانه حمله آمریکا به عراق با محمدجواد ظریف، نماینده وقت ایران در سازمان ملل تماس گرفت و موفق شد از ایران تضمین بگیرد که اگر جنگندههای آمریکایی به اشتباه وارد حریم هوایی ایران شدند، ایران واکنشی از خود نشان ندهد.
او همچنین در همین کتاب نوشته که در دوره سفارت در بغداد نیز با مقامهای ایرانی از جمله قاسم سلیمانی، از فرمانده سپاه پاسداران تماسهایی داشته است.
آقای خلیلزاد میگوید در آن دوره تلاش کرده که روابط جدیتری با تهران برقرار کند و در نهایت موفق شده از جرج بوش اجازه بگیرد که ملاقات رسمی میان او فرستادگان تهران برقرار شود. سپس با وساطت عبدالعزیز حکیم به آیتالله خامنهای پیغام رسانده و آقای خامنهای نیز اجازه این ملاقات را صادر کرده است اما در آخرین دقیقه، ناگهان از واشنگتن به او دستور داده شده که در این ملاقات حاضر نشود و این مسئله به بیاعتمادی آیتالله خامنهای در قبال آمریکاییها افزوده است.
آقای خلیلزاد با چنین پیشینه و آشنایی عمیقی که با فرهنگ و زبان ایران و افغانستان دارد، در صورت رسیدن به پست وزارت خارجه آمریکا، در موقعیتی استثنایی در قبال این دو کشور قرار میگیرد که هیچ شباهتی به گزینههای دیگر دونالد ترامپ برای پست وزارت خارجه ندارد.