با اندی و ماشین‌های پولشویی

خواب دیدم در یک مراسم پرشور انقلابی شرکت کرده‌ام. چیزی شبیه صبحگاه‌های نظامی. تعدادی از فرماندهان سپاه، چند فرمانده سابق سپاه با کت و شلوار و یک روحانی در محل حاضر بودند. بسته‌های مهر و موم شده زیادی در یک گوشه محل مراسم چیده شده بودند و تعدادی هم دستگاه‌هایی شبیه ماشین رختشویی در محل حاضر بود و افراد هم در حالتی مثل یک مراسم رسمی آرایش گرفته بودند.

فرد روحانی پشت تریبون رفت و شروع به سخنرانی کرد. گفت: «برادران عزیز! امروز که دور هم جمع شده‌ایم تا مراسم سیاسی- عبادی غبارروبی را انجام بدهیم بیایید همه با هم در پاسداری از منویات مقام معظم رهبری هم‌قسم می‌شویم.»

یک نفر بلند گفت:«صلوات بلند ختم کنید»
همه صلوات فرستادند. روحانی شاکی شد و گفت:«برادران عزیز! اینجا باید تکبیر میگفتید نه صلوات»
همان فرد با صدای بلند دوباره گفت:«تکبیر»
همه تکبیر گفتند. روحانی شاکی شد و عمامه‌اش را به زمین کوبید و داد زد:«خاک بر سرتون کنن. من دیگه بازی نمیکنم.»
اینجا دوباره همان فرد بلند گفت: «آمریکا در چه فکریه؟!»
و همه جواب دادند: «ایران پر از بسیجیه.»

نمی‌دانم چرا خودم را نخود آش کرده برای دلداری دادن به فرد روحانی پیش او رفتم. نشسته بود روی سکویی و به افق خیره شده بود. حاضرین کماکان داشتند شعار می‌دادند. گفتم: «حاج آقا سیگار بدم خدمتتون؟»

نگاه کرد دید سیگار خارجی دارم. گفت: «سیگار فقط بهمن کوچیک. تولید ملی، ارزون تازه هر چی هم پک میزنی تموم نمیشه.»

گفتم: «درست میفرمایید. روسیاهم. ولی حالا حاج آقا این مراسم غبارروبی چیه انقدر خون خودتو کثیف میکنی براش؟»

گفت: «غبارروبی چیه؟ میخوایم پولا رو بشوریم. پشت تریبون میگیم غبارروبی که دشمنان انقلاب نفهمن»

گفتم: «آهان تازه فهمیدم. پس این همون پولشوییه.»

گفت: «هیس! یواش همه می‌فهمن» آرام‌تر شده بود. بلند شد و خطاب به حضار که هنوز داشتند شعار می‌دادند با صدای بلند گفت: «بسه بابا بسه. آقا بیاید شروع کنید الان اذانو میگن از نماز اول وقت می‌مونیم.»

فرد شعاردهنده شروع کرد به اذان گفتن. روحانی یک خفه شوی بلند گفت و او ساکت شد. حاضرین به سمت بسته‌ها که حالا فهمیده بودم پول هستند دویدند و به سرعت آنها را داخل ماشین‌های شبیه ماشین رختشویی انداختند و دوباره به خط شدند.

فرد روحانی گفت: «اینک همزمان با مراسم پرشور غبارروبی به سرود ملی پر افتخار میهن عزیزمان گوش فرا می‌دهیم.»

ماشین‌ها شروع به کار کردند و همان فردی که مسئول شعار بود ضبط صوتی را روشن کرد تا سرود ملی پخش شود و همه به حالت خبردار ایستادند.

لحظاتی بعد یک موزیک بسیار شاد و ریتمیک که خواننده‌اش آقای اندی بود در فضا پخش شد روحانی مراسم دوباره عمامه‌اش را از عصبانیت به زمین کوبید و من چند لحظه بعد در حالی که داشتم با یکی از سپاهیان حاضر با ریتم «خوشگلا باید برقصن» بالا و پایین می‌رفتم از خواب پریدم.