خاطرات رفسنجانی؛ پشم بز یا رهبری؟

در این تصویر به وضوح ما قهر کرده‌ایم و آقای خامنه‌ای دارد زیرلب منت‌کشی می‌کند!

طنزنوشته‌ای از جلال سعیدی: اخیراً اظهاراتی از آقای خامنه‌ای منتشر شده که در آن ایشان می‌گوید مرحوم حضرت امام فرموده‌اند ایشان برای رهبری نظام بعد از عروج ملکوتی او مناسب‌ترند.

با مرحوم احمدآقا تماس گرفتیم. ایشان گفت در این مورد با حضرت امام صحبت کرده و ایشان فرموده ظاهراً یک سوءتفاهمی پیش آمده. این‌جور که امام می‌گویند، ظاهراً یک جلسه صبحانه‌ای بوده با حضور آقای خامنه‌ای، احمدآقا و امام.

در این جلسه بحث رهبری بعد از امام پیش می‌آید و امام ناگهان به اذن خدا وسط صبحانه هوس خامه عسلی هم می‌کنند. آن هم در حالی که لقمه سوسیس‌تخم‌مرغ دستپخت بیت معظم‌له در دهان‌شان بوده. می‌‌آیند به احمدآقا بگویند خامه عسلی، اما فقط «خا»یش را موفق می‌شوند تلاوت کنند و لقمه‌ توی گلویشان می‌پرد و به سرفه می‌افتند.

در این لحظه آقای خامنه‌ای فکر می‌کنند هر خایی، خامنه‌ای است و شروع به ناله و شکایت می‌کنند که اصلاً روی من حساب نکنید و خاک بر سر کشوری که من رهبرش باشم و من پشم زیر بغل بز را از پست و مقام ارزشمندتر می‌دانم.

امام که سرفه‌شان تمام می‌شود، به ایشان توضیح می‌دهند که پس با همان پشم بز راحت باشند، چون ایشان منظورشان خامه عسلی بوده نه خامنه‌ای. اما آقای خامنه‌ای بر سر موضع می‌ماند که الا و بلا پشم زیر بغل بز!

احمدآقا در ادامه می‌گفت که پدر بزرگوارش در ادامه گفته که من آقای رفسنجانی را از هر جهت برای رهبری مناسب‌تر می‌دانستم، چون ایشان به هرحال چهارتا باغ پسته را قبل از انقلاب اداره کرده بود.

این مسئله را با مرحوم آقای هاشمی شاهرودی هم چک کردیم. ایشان خودش اگر ارتحال نمی‌کرد، می‌توانست بعد از آقای خامنه‌ای رهبر بشود و ارادت خاصی هم به ایشان دارد.

او می‌گفت در این باره از آقای خامنه‌ای شنیده که در یک جلسه ناهار با رؤسای قوا داشتند آب‌گوشت می‌خوردند و بحث رهبری آینده شد که ناگهان حال خاصی بر حضرت امام رفت و به سرفه افتادند. همه فکر کردیم ایشان دارد به ملکوت اعلا می‌پیوندد، اما ایشان وسط سرفه‌هایشان هی می‌گفتند: «رَف...رَف...»

در مورد این جلسه ما خودمان رؤسای قوا بودیم و با چشم خویشتن دیدیم که آن‌جا به وضوح منظور حضرت امام این بود که رفسنجانی، یعنی خود ما، برای رهبری مناسب‌تریم.

اما مرحوم هاشمی شاهرودی به نقل از آقای خامنه‌ای می‌گوید که وقتی امام سرفه‌اش تمام شد، گفت «رفتاری...رفتاری...»، و منظورشان این بوده که زنگ بزنید از رفتاری چلوکباب بگیرید، من آبگوشت نمی‌خواهم، چون عواقب نخودش مزاحم حالات عرفانی ما می‌شود و هی باید تجدید وضو کنیم.

به هر حال آقایان به‌شدت دارند تاریخ را جعل می‌کنند و حیف که دست ما از این دنیا کوتاه است. آقای خامنه‌ای هم ظاهراً روی وفات همه حاضران در آن جلسات حساب کرده‌اند و همان‌طور که امت همیشه در صحنه می‌بینند، در تمام جلساتی که در خاطرات آقای خامنه‌ای ذکر می‌شود،‌ همه حضار ارتحال کرده‌اند به غیر از ایشان.

دیروز برای تغییر ذائقه تماسی هم داشتیم با مرحوم مغفور چاوز، رئیس برزخ ونزوئلا، و کمی در مورد طرح‌های تبادل حوری بین برزخ جمهوری اسلامی ایران و ونزوئلا مذاکره کردیم که انشالله نتایج درخشان و داغ آن را ۹ ماه دیگر در مناسبات آینده دو برزخ شاهد خواهیم بود.