گرچه دو اصطلاح جنبش و شورش تا حدودی بجای هم بکار میروند ولی باید به تفاوتهای عمیقتر بین دو واژه توجه داشت تا به درک نزدیک تری از شرایط موجود در ایران رسید. ممکن است به نسبت دیدگاههای گوناگون افراد این تفاوتها جزیی یا کلی باشند ولی شاید بتوان با نگاهی به موارد وقوع یک شورش یا یک جنبش در تاریخ به مفاهیم روشنتری رسید.
شورش - «شورشیان» و «شورشی» واژه نسبتا جدیدی است که نمیتوان آنرا با واژه تروریست برابر دانست چرا که ابزار و اهداف شورشیان با تروریستها متفاوت است هر چند که هر دو دسته با خشونت، نظم حاکم یا قانونی دولت را به چالش میکشند. کاربرد واژه «کشتار» در برابر «قتل» و «ترور» واژههای مشابه دیگری هستند که مقایسه آن میتواند به درک تشابه بین شورش و تفکیک آن از «جنبش» کمک کند.
شورش دهقانان در سال ۱۳۸۱میلادی در انگلستان مورد مناسبی است که ریشه و کاربرد تاریخی این واژه را روشن میکند. انگلستان در نیمه دوم قرن چهاردهم در وضعیت خاصی بود که از بعضی جهات تشابه به وضع امروز ایران دارد. نارضایتی عمیق و عمومی از عوامل متعددی ریشه میگرفت. مالیاتهای سنگین، وضعیت رقت انگیز معیشتی طبقات پائین و تنشهای سیاسی که از حدود ۴۰ سال قبل از آن آغاز شده بود. علت تحمیل مالیاتهای سنگین نیز تنشی بود که بین انگلیس و فرانسه از زمان آغاز جنگ صد ساله به وجود آمده بود و متعاقب آن در درون طبقه حاکمه بیثباتی و تناقض و تشنج ایجاد کرده و مملکت را از نظر اقتصادی تضعیف کرده بود. اما، کوشش حاکمیت برای جمع آوری مالیاتهای پرداخت نشده از مردم موجب رویارویی و شورشی شد که به سرعت همه جا را فرا گرفت. شورشیان خواهان کاهش مالیاتها، خاتمه دادن به سیستم کار غیرعادلانه ارباب و رعیتی (سرفها) و خلع مقامات عالیرتبه نزدیک به پادشاه و بخصوص دادگاهها بودند.
مقایسه کنید این شرح بسیار موجز از یک دوره کوتاه از تاریخ انگلیس را با ۴۰ سالی که از تاریخ اخیر ایران پشت سر گذاشته شده؛ خصومتی که با آمریکا و غرب ایجاد شده، مالیاتها، افزایش قیمتها، و عوارضی که در همین ماه اخیر به عنوان آخرین عامل تحریک مردم عمل کرده است.
شورشیان که طیف وسیعی از روستاییان از جمله صنعتگران کوچک و مقامات محلی را شامل میشدند با موعظه کشیشان رادیکال تحریک شده و در (۱۳ ژوئن ۱۳۸۱میلادی) وارد لندن شدند. شورشیان ابتدا به تخریب قابل ملاحظهای در بعضی از اماکن و میدانهای لندن دست زدند، ساختمانها، کتابخانهها و حتی کتب حقوقی را به آتش کشیدند و هرکسی را که با حکومت ارتباط داشت کشتند. آنها در برج لندن لرد سیمون سادبوری را که زمانی اسقف کانتربوری بود کشتند و سپس به لرد رابرت هیلز که مسئول جریان تحمیل و اخذ مالیات شناخته میشد حمله کرده و سرش را از تن جدا کردند. شورش به بخشهای دیگراز جمله به ناحیهای که دانشگاه کمبریج در آن قرار دارد گسترش یافت و در حمله شورشیان تعدادی از مقامات سلطنتی کشته شدند.
میتوان خاستگاه اجتماعی دهقانان انگلیس و علل شورش آنها را با طیفی که در شهرهای ایران شورش کردهاند و طبقه متوسط و روشنفکران در میان آنان ناچیز و محدود هستند مقایسه کرد. از طرف دیگر تحریکاتی که باعش شورش در انگلیس شد را مقایسه کنید با موعظهها و تحریکات روحانیون بنیادگرا وافرادی مانند احمد علم الهدی امام جمعه مشهد و طیف بنیادگرایان در برابر دولت.
روز بعد (۱۴ ماه ژوئن) پادشاه ۱۴ ساله وقت (ریچارد دوم) با شورشیان ملاقات و تقریبا با همه خواستهای آنها موافقت کرد. توافق پادشاه با شورشیان فرصت کافی ایجاد کرد که شهردار لندن، ویلیام والورث، افراد خود را مسلح کند و نیروهای شورشی را متفرق و پایتخت را تحت کنترل در آورد. متعاقب این قضیه ریچارد دوم توانست پس از بر قراری نظم در لندن همه وعدههایی را که داده بود نقض و باطل کند. ریچارد دوم توانست حدود چهار هزار نیرو بسیج کرده و ظرف شش ماه پس از آن (تا ماه نوامبر) دست کم ۱۵۰۰ نفر از شورشیان را اعدام کند.
برای تطبیق این بخش با آنچه درایران در حال وقوع است نباید عجله کرد.
هنوز خیلی زود است که بتوان تصویر درستی ارائه کرد چرا که حرکتی برای توافق و آشتی شروع نشده و مکانیسم محدودی که بکار رفته بیشتر جنبه نمایش قدرت دارد تا سرکوب و این خود ناشی از تجربیات تاریخی است. اما، تاریخ را نباید به سادگی نادیده گرفت. وقتی حاکمیت موفق به اعاده قدرت میشود سرکوب بیرحمانه ادامه مییابد همانطور که سرکوب جنبش سبز پس از وقایع انتخابات ۱۳۸۸تا هشت سال پس از آن هنوز ادامه دارد.
جنبش – ضمن اینکه در مفهوم کلی واژه جنبش شباهتهایی با شورش وجود دارد، در نگاهی ژرفتر دو واژه بر هم انطباق ندارند؛ هرچند میتوان ادعا کرد که ممکن است شورش به جنبش و یا جنبش به شورش بدل شود. در هر حال، جنبش معمولاً به حرکتی در درون گروه یا گروههای همسو و همفکر جامعه اشاره دارد که میخواهند ارزشها، آمال، و اندیشههای مشترک خود را در سطحی وسیعتر گسترش داده و نهایتاً از قوه به فعل در آورند. در مسیر عملی کردن این آرمانها است که یک جنبش هم میتواند از توان شورش اقشاری در جامعه استفاده کند و هم میتواند موجب به حرکت در آمدن آن شود. همانطور که اگر یک شورش هدف و پشتوانه اندیشمندانهای نداشته باشد، هم میتواند در یک حرکت حساب شده جذب اندیشههای یک جنبش شود و هم میتواند در مسیر معکوس بر علیه یک جنبش اندیشمند مورد سوء استفاده قرار گیرد.
مجموع آنچه در ایران در شرف وقوع است چیزی بیش از یک شورش نیست که در سطحی وسیع و به دلیل نارضایتی اقشار جامعه اتفاق افتاده است. این شورش ضمن اینکه حاصل نارضایتی ریشه دار مردم است ولی فاقد سازماندهی ایدئولوژیک و رهبری لازم است تا بتوان نام جنبش را بر آن نهاد. با اینهمه وقوع یکی از چند سناریوی زیر محتمل است اما هنوز در مورد هیچ یک از سناریوها نمیتوان با قاطعیت صحبت کرد و نباید شکلهای پیش بینی نشده دیگر را نیز منتفی دانست.
برای مثال شرایطی را در نظر بگیرید که نیروهای بالقوه موجود در داخل یک سیستم اقتدارگرا از طریق ایجاد انگیزههای کاذب در درون جامعه به گروههای شورشی و ضد ارزشی نزول داده شوند و یا حتی در شکل اراذل و اوباش برعلیه یک جنبش اندیشمند و رقیب بسیج گردند. این شکل از لقاح مصنوعی و خلق هدفمند نیروی شورشی را میتواند در حمله اراذل و اوباش در خلال جنبش سبز و یا وقایع تاریخی صد ساله اخیر ایران مشاهده کرد.
در دهه گذشته جنبش سبز در خلال انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ نزدیکترین نمونه جنبشی است که به قصد ایجاد تغییر از درون در زمانی کوتاه موفق شد گروههای همفکر و همسو را بسیج کند و با خلق امواج انسانی در جهت عملی کردن آمال جنبش به رقابت با کاندیدای طرف مقابل بپردازد. بدون اینکه بخواهیم وارد پایههای اندیشه دو طرف در انتخابات بشویم باید بگوئیم که جنبش سبز دارای برنامه و هدف برای تغییر از درون و جایگزین کردن نظم موجود با نظم مطلوب جنبش بود و همین ویژگی متمایز کننده شورش با جنبش است. دست کم در آغاز شورش هدفی جز تخریب ندارد در حالیکه جنبش هدفی را دنبال میکند ولی ممکن است در نهایت از توان تخریب شورش هم برای رسیدن به آن هدف استفاده کند.
وجود توان و نیروی بالقوه برای تحقق اهداف جنبش ضروری است ولی اگر هدف جنبش تغییر از درون باشد نیازی به تخریب آنی ندارد و میتواند اینکار را در طول زمان و به شیوهای که موجب انهدام زیر ساختها نشود انجام دهد. در حالیکه شورش ممکن است بسیار سریع به نابودی زیر ساختهایی بیانجامد که یک جامعه بیش از هر چیز به آن نیازمند است.
آیا اعتراضهای اخیر شورش است یا جنبش؟ - با توجه به تعاریف فوق و با نگاهی عمیقتر بر آنچه ظرف چند روز گذشته در ایران رخ داده میتوان گفت مجموع آنچه در ایران در شرف وقوع است چیزی بیش از یک شورش نیست که در سطحی وسیع و به دلیل نارضایتی اقشار جامعه اتفاق افتاده است. این شورش ضمن اینکه حاصل نارضایتی ریشه دار مردم است ولی فاقد سازماندهی ایدئولوژیک و رهبری لازم است تا بتوان نام جنبش را بر آن نهاد. با اینهمه وقوع یکی از چند سناریوی زیر محتمل است اما هنوز در مورد هیچ یک از سناریوها نمیتوان با قاطعیت صحبت کرد و نباید شکلهای پیش بینی نشده دیگر را نیز منتفی دانست. در عین حال به دلیل فقدات دلایل و شواهد کافی ارزیابی توفیق و یا عدم توفیف همه این سناریوها در حال حاضر مقدور نیست.
۱ – موج سواری رایگان – ممکن است به صورتی ناگهانی و غیر منتظره گروه و یا دستهای که در طیف سیاسی داخل یا خارج از ایران موجودیت دارد بتواند رهبری این شورش را بر عهده بگیرد. چنین حالتی بدترین سناریوی موجود است چرا که برای بقا نیاز به حمایت خارجی خواهد داشت و نتیجه آن تبدیل شدن ایران به سوریهای دیگر خواهد بود.
۲ – ظهور رهبری جدید – ممکن است از درون جامعه فرد یا گروهی بتواند با پس زدن سایرین به نوعی رهبری را در دست بگیرد و حتی تا سطح رهبری ملی پیش برود. چنین تحولی بدون حمایت نظامیان تقریبا غیر ممکن خواهد بود.
۳ – کودتای نظامی – ورود نظامیان میتواند دو شکل پیدا کند؛ اول در جهت تحکیم رژیم موجود با توسل به سرکوب و تحکیم رهبری مذهبی؛ دوم در شکل حذف رهبری مذهبی و روی کار آوردن رهبری نظامی در شکل گروهی آن. ساختار نظامیان در ایران احتمال کودتای یک فرد قدرتمند و یک دیکتاتور نظامی را به تنهایی تقریباً غیر ممکن میسازد. اما احتمال یک حرکت جمعی توسط گروهی از نظامیان وجود دارد.
۴ – رنگ عوض کردن رهبران موجود – همانطور که در مورد تاریخی شورش دهقانان انگلیس در بالا گفته شد، امکان اینکه نظام موجود با شورشیان به توافق برسد و پس از کنترل اوضاع به قلع و قمع و از بین بردن آنان بپردازد نیز غیر ممکن نیست.
۵ – امکان تبدیل به یک جنبش واقعی – نوع مطلوب تحول وقایع جاری است ولی نظر به اینکه آلترناتیو سیاسی مورد اجماعی وجود ندارد، و از طرفی طبقه متوسط و مولد کشور در صحنه حاضر نیست و نشانههای حمایت از چنین حرکتی را از جانب فرد یا اندیشه خاصی نمیتوان پیش بینی کرد. هرچند شورشیان از خواستههای معیشتی به سمت خواستههای سیاسی حرکت کردهاند ولی چنان خواستههایی در نبود یک رهبری مشخص به دست نمیآید و معمولاً نظام سیاسی موجود در برابر آن به هر نحوی شده مقاومت میکند.
مجموعه موارد بالا هرج و مرج و ناامیدی نسبت تبدیل وضع موجود به وضع مطلوب را دامن میزند ولی شاید باید زمان بیشتری بگذرد تا بتوان سناریوی مشخصی را مشاهده کرد که احتمال بالاتری برای وقوع داشته باشد. متاسفانه تا آن زمان انرژی و ثروت جامعه ایرانی و همچنین جان انسانهایی بباد میرود که جز حقوق اولیه خود چیزی مطالبه نمیکنند.
-------------------------------------
آرا و نظرات بیانشده در این یادداشت بیانگر دیدگاههای نویسنده آن است و نه بازتابدهنده دیدگاهی از سوی رادیو فردا.