المپیک خونین مونیخ؛ پرونده‌ای گشوده برای پنجاه سال و بیشتر

روز ۲۶ اوت ۱۹۷۲ (۴ شهریور ۱۳۵۱) که بازی‌های المیپک در مونیخ آلمان کلید زده شد، امیدها این بود که این دومین المپیک در این کشور خاطره تلخ المپیک اول در رژیم هیتلری (۱۹۳۶) را از خاطره‌ها محو کند و به خصوص با حضور ورزشکاران اسرائیلی تصویری تازه از آلمان به دست دهد.

تصویری از یک کشور صلح‌دوست و پرآرامش، کشوری مهمان‌نواز و مهد فرهنگ و فناوری که پرونده پرخون و جنایت خود در نژادپرستی و یهودی‌ستیزی را بسته است و حالا به دنبال جایگاه و نقشی متفاوت در میان جامعه جهانی است.

اندک زمانی پیش از شروع بازی‌ها، در چارچوب تنش‌زدایی میان شرق و غرب حکومت‌های دو آلمان هم یکدیگر را به رسمیت شناخته بودند و برای اولین بار بازیکنان آلمان شرقی هم اجازه یافته بودند در در یک نبرد ورزشی در این سوی مرز با بیرق و پرچم خودشان حی و حاضر باشند

پوستر رسمی بازی‌های المپیک مونیخ

تا سه سال پیش بالابردن پرچم‌ها دو کشور در کشور دیگر غدقن بود. حالا اما برای ورزشکاران و مقام‌های سیاسی و ورزشی آلمان غربی این سؤال مطرح بود که برادران و خواهرانشان از آن سوی مرز را به عنوان رقیب تلقی کنند، به عنوان شهروندانی از یک کشور بیگانه یا به عنوان جزیی از جامعه آلمان بزرگ یا ...

تلاش برای ارائه تصویری دمکراتیک، مسالمت‌جو، موفق و خوش و آب رنگ از آلمان غربی برآمده از ویرانه جنگ جهانی دوم که راه آن را به درون جامعه جهانی بیش از پیش باز کند تا جایی پیش رفت که حتی افراد پلیس که مسئولیت حفاظت از دهکده المپیک و تأسیسات آن را به عهده داشتند از حمل اسلحه منع شده بودند.

این در حالی بود که از سال ۱۹۷۰ درگیری میان فلسطینی‌ها و اسرائیلی به گستره هواپیماربایی و گروگانگیری کشیده شده بود و خود آلمان غربی هم از ترکش اقدامات تروریستی فلسطینی‌ها در امان نمانده بود.

از جمله شش ماه پیش از شروع بازی‌های المپیک یک جوخه وابسته به یک سازمان مسلح فلسطینی در نقطه‌ای در جنوب غربی آلمان ۵ کارگر اردنی را به تصور این که همکاران سازمان موساد هستند را از پای درآورد.

در آستانه بازی‌های المپیک این ارزیابی و گمانه هم در میان کارشناسان امینتی آلمان مطرح بود که اقدامات تروریستی کلاً منتفی نیست، ولی تصور غالب این بود که بعید است که یک رویداد ورزشی هم آماج حمله تروریستی شود.

و طرفه این که بسیاری از ورزشکاران حاضر در دهکده المیپک به رغم تدابیر نرم امنیتی از «شدت این تدابیر» لب به شکایت گشوده بودند و مقامات امنیتی آلمان هم سعی داشتند که تا حد ممکن انعطاف نشان دهند، انعطافی که آثار خود را نشان داد و روز ۵ سپتامبر ۱۴ شهریور ۱۳۵۱)، یعنی در دهمین روز بازی‌ها، وقتی که حدود ساعت ۵ صبح چند نفری از حصار اطراف محل اسکان ورزشکاران بالا رفتند، کسی حواسش نبود و حتی ورزشکاران کانادایی به داخل‌شدن آنها کمک کردند.

تصور کانادایی‌ها که خود نیز از شهر برمی‌گشتند این بود که تروریست‌ها هم ورزشکاران کشور دیگری هستند که مثل خود آنها برای لهو و لعب به شهر رفته‌اند و حالا که دیرموقع برگشته‌اند و درها را بسته می‌بیینند از حصار بالا می‌روند.

یکی از گروگان‌گیران فلسطینی بر بالکن محل نگهداری گروگان‌ها در دهکده المپیک مونیخ

به این ترتیب هشت تروریست فلسطینی با آمادگی کامل و با طرحی که با داده‌های متحدان آلمانی‌شان و نیز همکارانی شاغل در محوطه المپیک تهیه کرده بودند به راحتی به سه آپارتمان محل استقرار تیم المپیک اسرائیلی رسیدند. دو نفر از آنها را در دم کشتند و ۹ نفر را به گروگان گرفتند. مطالبه آنها برای آزادی گروگان‌ها آزادی حدود ۲۴۰ نفر از افراد فلسطینی زندانی در اسرائیل بود و نیز آزادی آندریاس بادر و اولریکه ماینهوف، رهبران گروه مسلح معروف آلمان غربی موسوم به «فراکسیون ارتش سرخ».

دولت گلدا مایر در اسرائیل اما سرسختی نشان داد، استدلال این بود که کوتاه‌آمدن ممکن است بدعت گروگان‌گیری را رونق و رواج بخشد. در تل‌آویو هم تصور غالب این بود که تروریست‌ها تهدید خود را عملی نخواهند کرد. دولت آلمان تقاضای ورود نیروهای امنیتی اسرائیل به ماجرا را هم نپذیرفت.

عدم آمادگی نیروهای امنیتی آلمان برای مقابله با تروریسمی که به درون اقامتگاه ورزشکاران المپیک راه گشود و تاکتیک‌های اشتباه این نیروها در حدود ۲۱ ساعتی که برای مهار بحران و نجات جان گروگان‌های اسرائیلی تلاش می‌کردند نهایتا به مرگ این گروگان‌ها و یک پلیس آلمان انجامید.

اشتباه پشت اشتباه، شکستی فاجعه‌بار

از جمله این اشتباهات یکی این بود که استقرار تک تیراندازان آلمانی در لباس شخصی در اطراف ساختمانی که گروگان‌گیرها و گروگان‌ها در آنها بودند به طور زنده از شبکه‌های تلویزیونی پخش می‌شد و تروریست‌ها هم شاهد این استقرار بودند و خواهان توقف آن شدند. بعدتر که دولت اسرائیل از قبول شرط گروگان‌گیرها امتناع کرد و آنها خواهان هلی‌کوپتر و هواپیما شدند که با گروگان‌های خود به مصر بروند هم اشتباهات کم نبود. تا لحظه آخر هم مقام‌های امنیتی آلمان نمی‌دانستند که گروگانگیرها چند نفرند.

بعد از آن هم اشتباه پشت اشتباه بود که نهایتاً به فرجامی شوم انجامید.

خدمه هواپیمایی که در نزدیکی مونیخ برای انتقال گروگانگیرها و گروگان‌ها آماده شده بود از نیروهای امنیتی بودند تا در فرصت مناسب گروگان‌گیرها را غافل‌گیر کنند. ولی اندکی پیش از ورود دو هلی‌کوپتر به فرودگاه این خدمه (نیروهای امنیتی در لباس خدمه) را ترس گرفته بود و هواپیما را ترک کرده بودند.

ساعت ده و نیم شب که دو هلی‌‌کوپترها در فرودگاه به زمین نشستند، پشتشان به برج بود و به رغم تابیدن نور از بالای برج به صحن فرودگاه شناسایی چهره‌ها و شمار گروگان‌گیرها همچنان ناممکن ماند. دو گروگانگیر به درون هواپیما رفتند و متوجه شدند که خدمه‌ای در کار نیست، وضعیتی که برای مقام‌های امنیتی هم حالا آچمزکننده بود و این سؤال را مطرح می‌کرد که تاکتیک بعدی چه باید باشد. فکرشده یا نشده تک‌تیراندازان مستقر در اطراف فرودگاه با یا بدون فرمان وارد عمل شدند، تک‌تیراندازانی که هنوز هم نامشان مخفی نگه داشته می‌شود. دو تن از گروگان‌گیرها کشته شدند و یک پلیس هم.

تیراندازی حالا جسته و گریخته ادامه یافت، بدون آن که معلوم باشد چه تعداد از گروگان‌‌ها و گروگان‌گیرها هنوز زنده‌اند. تا بالاخره در نیمه شب خودروهای زرهی از میان جمعیت ازدحام‌کننده در جاده‌های اطراف فرودگاه راه خود را باز کردند و به درون محوطه فرودگاه رسیدند.

وقتی که یک خودرو به طرف یکی از هلی‌کوپترها روانه شد، یکی از تروریست‌ها پایین آمد و نارنجکی به درون هلی‌کوپتر انداخت و آن را به آتش کشید که دستکم یک گروگان به دلیل دود ناشی از آتش خفه شد. در هلی‌کوپتر دیگر هم صدای تیراندازی به هوا بود. نیم ساعت بعد از نیمه شب ۶ سپتامبر پایان قطعی گروگانگیری شوم بود. همه گروگان‌ها کشته شدند و نیز ۵ گروگان‌گیر. سه نفر دیگر بازداشت شدند.

خودروی زرهی پلیس مونیخ در شامگاه ششم سپتامبر ۱۹۷۲

عملیات رهایی گروگان‌ها توسط پلیس مونیخ به طرز فاجعه‌باری شکست خورد، از جمله به دلیل ضعف و ناآشنایی در مدیریت بحران‌های مبتنی بر تروریسم، موافقت فوری با خروج گروگانگیرها و گروگان‌ها از محوطه المپیک با این ایده که بازی‌ها دچار وقفه نشوند، و نیز به علت عدم ارتباط تک‌تیراندازان با یکدیگر در فرودگاه، تعداد کم آنها در قیاس با شمار گروگان‌گیرها، تجهیزات غیرمناسب آنها و فقدان آموزش کافی و ...

ساعت ۱۰ صبح روز ۶ سپتامبر گویی که حادثه مهمی اتفاق نیفتاده با بزرگداشت مختصری برای بازیکنان اسرائیلی کشته‌شده، آوری براندیج، رئیس آمریکایی و باسابقه کمیته بین‌المللی المپیک در پشت میکروفون استادیوم مونیخ اعلام کرد که بازی‌ها ادامه خواهند یافت ("The Games must go on!"). بازیکنان سایر کشورها به جمع‌کردن مدال مشغول شدند و همزمان ترتیب انتقال تابوت اسرائیلی‌ها به کشورشان هم داده شد.

قبول دیرهنگام مسئولیت

آوری براندیج، رئیس وقت کمیته بین‌المللی المپیک

شائبه‌ها و نشانه‌هایی مطرح بود که براندیج دارای گرایشات ضدیهودی بوده است. او سال ۱۹۳۶ به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک آمریکا به رغم فشارها و تقاضاها برای تحریم بازی‌های المپیک در آلمان هیتلری، حضور ورزشکاران آمریکایی در آن المپیک را به کرسی نشاند.

خیابانی هم در پارک المپیک مونیخ به اسم او پلاک خورده است، در حالی که پرونده کشتار ۵ سپتامبر ۱۹۷۲ هنوز هم که هنوز است نقاط سیاه و مبهمی دارد که بر بازماندگان قربانیان نامکشوف مانده است.

و تا سال ۲۰۱۷ در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی با برپایی یک مرکز یادبود برای قربانیان اسرائیلی در محوطه المپیک مونیخ موافقتی نبود.

بازماندگان قربانیان هم که پیگیر دسترسی به اسناد و گرفتن غرامت از دولت آلمان بودند تلاششان برای دهه‌ها ناموفق بود و با جواب‌های سربالا روبرو بودند. آنها حتی با این اتهام از سوی پلیس مونیخ روبه‌رو شدند که حضور ورزشکاران اسرائیلی در المپیک سبب شد که تروریسم به خاک آلمان وارد شود.

کمک چهار و نیم میلیون یورویی دولت آلمان به بازماندگان هم تحت عنوان «خدمات انسانی» ارائه شد، چرا که پرداخت غرامت مستلزم آن بود که دولت آلمان مسئولیت سیاسی اتفاق و قصور خود در بروز و روند فاجعه‌ را به عهده بگیرد و عذرخواهی کند.

ورزشکاران اسرائیلی بازمانده از حمله مونیخ در حال سوار شدن بر هواپیما برای بازگشت به اسرائیل در هفتم سپتامبر

۲۰ سالی از ماجرا می‌گذشت که فردی ناشناس ۸۰ صفحه از پروتکل دوائر امنیتی آلمان در روز ۵ سپتامبر را به دست خانواده‌های بازماندگان قربانیان ترور داد و آنها تا حدودی به جزئیات آنچه که در آن روز اتفاق افتاد و قصور مقام‌های سیاسی و امنیتی آلمان واقف شدند.

ولی تلاش‌ها برای یافتن سرنخ‌های بیشتر یا مقیدکردن دولت آلمان به قبول مسئولیت و پرداخت غرامت همچنان ناموفق ماند. تنها یک هفته پیش، یعنی در آستانه پنجاه سالگی المپیک خونین بود که دولت آلمان از جمله از بیم بایکوت مراسم ویژه این روز از سوی خانواده‌های قربانیان بالاخره مسئولیت سیاسی آن فاجعه را پذیرفت، متعهد شد که ۲۸ میلیون یورو غرامت بپردازد و با ایجاد یک کمیسیون مشترک از کارشناسان امنیتی و مورخان اسرائیلی برای بازخوانی آن فاجعه و انتشار اسناد مربوطه موافقت کرد، اسنادی که طبق قانون بخشی از آنها تا سال ۲۰۴۷ باید محرمانه بمانند.

سخنرانی اعتنابرانگیز فرانک-والتر اشتاین‌مایر، رئیس جمهور آلمان روز ۵ سپتامبر امسال در مراسم پنجاه سالگی المپیک خونین تردیدها در این باره که کشورش در پرداختن جدی به ماجرا عزم قاطعی دارد را تا حدود زیادی برطرف کرده است.

در این پنجاه سال به گفته اشتاین‌مایر تلاش‌ها در آلمان عمدتاً نه متوجه روشنگری و قبول مسئولیت که معطوف به پنهان‌کاری و فرستادن کل ماجرا به زیر آواری از فراموشی بوده است.

مراسم بزرگداشت پنجامین سالگرد حمله مونیخ با حضور رؤسای جمهور آلمان و اسرائیل

خواندن رمان و ماجرای پنهانکاری و تبانی‌های احتمالی

خانم اولریکه درسنر، شاعر و نویسنده معروف آلمانی که با استفاده از خاطرات دوران ۱۰ سالگی خود (سال ۱۹۷۲) و با تلاش برای دسترسی به اسناد مختلف، فاجعه المپیک سال ۱۹۷۲ را در قالب یک رمان (بازی‌ها / Spiele) ریخته است اخیراً در مصاحبه‌ای گفته است که سال ۲۰۰۵ که به دعوت کمیته ملی المپیک برای معرفی کتاب و خواندن بخشی از آن در سالنی در فرانکفورت بوده، به هنگام خواندن بخشی از کتاب در باره قصور پلیس مونیخ و این که کشته‌شدن برخی از گروگان‌ها با شلیک پلیس بی‌ارتباط نبوده است سالن به هم می‌ریزد، چرا که شماری از حاضران در المپیک ۱۹۷۲، از جمله اعضای تیم هاکی آلمان در جلسه بودند و تحمل شنیدن این میزان قصور و پنهانکاری را نداشتند.

کار به درگیری و از جمله حمله به مقام ارشد کمیته المپیک آلمان که در جلسه بوده می‌‌کشد، ولی بعداً در چارچوب پنهان‌کاری عمومی نسبت به کل ماجرا هیچ خبری از این درگیری در رسانه‌های بازتاب نمی‌یابد و بر آن سرپوش می‌گذارند.

به ویژه بستن پرونده یک سال بعد از ماجرا بدون هیچ تحقیق و مطالعه ویژه‌‌ای این شائبه را ایجاد کرده است که کشته‌شدن برخی از گروگان‌ها با تیر پلیس هم منتفی نیست.

Your browser doesn’t support HTML5

پنجاهمین سالگرد المپیک «خونین» مونیخ

البته دولت آلمان در همان ایام برای آن که بگوید پیگیر ماجراست و در مقابله با خطرهای بعدی هشیار شده، سه ماه بعد ۱۰۰ عرب اغلب فلسطینی را بازداشت و از آلمان اخراج کرد. در میان این‌ها مجدی جوهری هم دیده می‌شد که روز ۵ سپتامبر ۱۹۷۲ مسئولیت ترجمه مکالمات پلیس و مقام‌های امنیتی با گروگان‌گیرها را به عهده داشت. اخراج جوهری هم نمونه‌ای از اشتباه و دستپاچگی آلمانی‌ها در برخورد با ماجرا تلقی شده است.

اندکی بیش از هفت هفته بعد از فاجعه المپیک، ربایندگان یک هواپیمای مسافربری شرکت هواپیمایی لوفت هانزای آلمان غربی خواهان آزادی سه تروریست بازادشتی شدند. آلمان غربی بی‌درنگ آنها را آزاد کرد و به لیبی فرستاد. در لیبی سه نفر یادشده با «استقبال باشکوهی» روبه‌رو شدند و در گفت‌وگوی خبری جزئیات رویدادهای عملیاتشان را بیان کردند.

نحوه آزادی سه گروگان‌گیر بازداشت‌‌شده که با ربودن یک هواپیمای خطوط لوفت‌هانزای آلمان از سوی دسته‌ای دیگر از فلسطینی‌های مسلح رقم خورد نیز با ابهامات و شائبه‌های دیگری همراه است. وکیل خانواده قربانیان مدعی بوده که اسنادی دارد که ربودن هواپیما یک اقدام نمایشی و از پیش طراحی‌شده میان آلمان و فلسطینی‌ها بوده تا از شر محاکمه سه گروگان‌گیر رها شود، قال قضیه این پرونده را بکند و امتیازی هم به فلسطینی‌ها بدهد که دیگر در خاک آلمان تروری انجام ندهند.

در مستندی چهار قسمتی که با سفارش شبکه اول تلویزیون آلمان به مناسبت پنجاهمین سالگرد المپیک خونین تهیه شده، مسئول وقت دائره امنیتی تشکیلات سازمان آزادی‌بخش فلسطین بر این مدعا مهر تایید می‌زند.

در میانه بحث و سکوت و مناقشه‌ای ادامه‌دار

در مستند شبکه اول تلویزیون آلمان همچنین با محمد صفدی، یکی از سه گروگان‌گیر بازداشتی که گمان می‌رفت پس از خروج از آلمان مثل دو همدست دیگرش در جریان عملیات ویژه موساد کشته شده هم گفت‌وگو شده است. او در این مصاحبه می‌گوید که «گروگان‌ها را من کشتم، به این کار افتخار می‌کنم و پشیمان هم نیستم و هیچوقت هم پشیمان نخواهم شد و اگر موقعیتی مشابه پیش بیاید همان کار را خواهم کرد. این که بعد از آن عملیات شب‌ نصف شب از خواب می‌پرم هم به عادت تبدیل شده است».

صفدی همچنین از این می‌گوید که یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین و رئیس تشکلیلات خودمختار فلسطینی‌ها «شخصاً به اردوگاه آنها آمده و سه نفر گروگان‌گیر بازمانده را مورد تفقد قرار داده است».

بیشتر در این باره: خطی که امروز به تهران رسیده است؟

در آستانه پنجاهمین سالگرد المپیک خونین گرچه در محافل سیاسی و رسانه‌ای اسرائیل و آلمان آن فاجعه به طرزی گسترده به مورد بحث و بررسی و تحلیل بود، در مناطق فلسطینی سکوت برقرار بود، و گفته می‌شد که این سکوت به دستور تشکیلات خودمختار بوده است.

البته محمود عباس، رئیس تشکیلات چند هفته پیش در آلمان با پاسخی که به پرسش مربوط به احتمال عذرخواهی فلسطینی‌‌ها از کشتار المپیک داد جنجال به پا کرد او در پاسخ خود گفت که «اگر شما بخواهید به گذشته بازگردید، بفرمایید. اسرائیل (هم) مرتکب ۵۰ هولوکاست در قبال فلسطینیان شده... از سال ۱۹۴۷ تا امروز ۵۰ قتل عام را در ۵۰ مکان فلسطینی مرتکب شده است».

این اظهارات عباس موجی از انتقاد و انزجار در عرصه بین‌المللی برانگیخت. او متهم شد که با قیاس مع‌الفارق خود به نسبی‌کردن هولوکاست و جنایات آلمان هیتلری علیه یهودیان دست زده است.

گرچه عباس بعدتر گفت که قصدش «انکار ویژگی‌های هولوکاست که در قرن گذشته رخ داد، نبوده» ولی فاصله‌گیری جدی و عذرخواهی در کار نبود. با توجه به سابقه امر مادام که خشم و نفرت و مناقشه بر مناسبات میان فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها حاکم است و صلح و امنیت میان دو طرف برقرار نشده شاید این اظهارات انزجارآور و عدم آمادگی فلسطینی‌ها برای برخوردی منتقدانه با رویکردها و مواضع خود در ۷۰ سال گذشته هم متاسفانه همچنان منتفی نشود.

واقعیت فعلاً این است که نه آن عملیات تروریستی فاجعه‌بار، نه قراردادهای اسلو و نه چندین جنگ میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها حق و حقوق فلسطینی‌ها و صلح و امنیت برای اسرائیل را تأمین نکرده است. لازمه رسیدن به این وضعیت‌ها ظاهراً تغییر و تحولاتی ذهنی و کاهش سوءظن‌ها و خشونت‌ها و غلبه‌کردن اندیشه صلح و امنیت و همزیستی مشترک در دو سوست که فعلاً نشانه‌ای از آنها در دست نیست.

بیشتر در این باره:

آلمان از بازماندگان قربانیان حمله به المپیک ۱۹۷۲ درخواست بخشایش کردرئیس‌جمهور اسرائیل برای شرکت در مراسم یادبود قربانیان اسرائیلی المپیک مونیخ به آلمان می‌رودآلمان به بازماندگان ورزشکاران اسرائیلی در المپیک مونیخ غرامت پرداخت می‌کندانتقاد شدید از محمود عباس در آلمان در پی اتهام ارتکاب «هولوکاست» توسط اسرائیل