«آقای احمدی نژاد در ملاقاتمان می خواست به من کمک هزينه درمانی پرداخت کند؛ اما مشاورش نظرش را عوض کرد.»
اين بخشی از صحبت های آمنه بهرامی نوا قربانی اسيدپاشی بود که در برنامه زنده «ساعت ششم» در راديوفردا بيان کرد.
خانم بهرامی نوا، که پس از چشم پوشی از قصاص «چشم در برابر چشم» در اين برنامه حضور يافت، از جمله به شرح جزئيات ملاقاتش با رئيس جمهوری اسلامی ايران پرداخت.
به گفته او، محمود احمدی نژاد در اين ملاقات به خانم بهرامی نوا وعده داد يک سوم هزينه های درمانی را تقبل کند، اما شخصی که به گفته آمنه «کنارش ايستاده بود» با نظر رئيس جمهوری مخالفت کرد، و آن را موکول به «بررسی های کارشناسی» کرد.
اين دومين حضور آمنه بهرامی نوا در ساعت ششم بود. بار گذشته، او يک روز پيش از موعد قصاص، از لذت انتقام گفته بود؛ قصاصی که در آن شنبه خردادماه اجرا نشد و موکول شد به هفته ای که گذشت.
اين بار مصاحبه با آمنه، از اينجا شروع می شود که او چگونه تصميم گرفت پای مفهوم اساطيری «چشم در برابر چشم» را از کتاب های مذهبی، به ايران قرن بيست و يکم باز نکند؛ و با حاشيه های سياسی و غير سياسی تصميمش ادامه می يابد.
خانم آمنه، سه ماه پيش در همين برنامه گفتيد لذتی را که می خواهيد فردا در روز اجرای حکم احساس کنيد، با هيچ لذتی تاخت نمی زنيد. چه اتفاقی افتاد؟
آمنه: من آن روز هم می دانستم که قرار است چنين اتفاقی بيافتد و به خوبی می دانستم لذتی که در عفو وجود دارد، در انتقام نيست.
يعنی همان روز هم شما قصد داشتيد که در نهايت مجيد موحدی را ببخشيد؟
بله. من در طول اين هفت سال که برای صدور اين حکم تلاش کردم، هرگز نمی خواستم که اين حکم را اجرا کنم. ولی می خواستم حکم قصاص را برای اتهام اسيدپاشی بگيرم. می دانيد که برای اولين بار بود که اين حکم صادر شده و به مرحله اجرا می رسيد.
من می خواستم اين حکم را به مرحله اجرا برسانم. می دانستم کسی که می تواند اين کار را انجام بدهد منم، اين کار را انجام دادم. اما در انتها گذشت کردم. در اين هفت سال هم می خواستم همين کار را بکنم.
حکم قصاص گرفته شده است، از اين به بعد هر کسی به شخص ديگری اسيد بپاشد ، حکمش قصاص است. يعنی وقتی می خواهد اين کار را بکند به خوبی می داند که عاقبت کارش چيست؟
امروز آمنه گذشت کرد، شايد فردا که اين اتفاق افتاد کس ديگری نگذرد.
در آخرين لحظه ای که حتی آمپول بيهوشی را به مجيد موجدی تزريق کردند و برادرم آمد تا قطره اسيد را توی چشمهايش بپاشد، او زار زار گريه می کرد و به من فحش می داد. اما من در آخرين لحظه به برادرم گفتم که بگذر. برادرم گفت چرا؟ من پاسخ دادم که هرگز نمی خواستم اين کار را بکنم.
ولی اين مهم است که اين حکم الان تاييد و به مرحله اجرا رسيده است و بعد از من، عاقبت اسيدپاشی قصاص است.
در اين تصميم گيری، عامل بيرونی ديگری هم وجود داشت، يا تصميم خودتان بود؟
خير عامل خارجی وجود نداشت. بعدها به من گفتند که اين تصميم، تحت تاثير مسائل حقوق بشر بوده است. من اصلا برای حقوق بشر يک ذره هم ارزش قائل نيستم و از اين سازمان ها و کمپين های حقوق بشری و حقوق زنان و از اين کمپين های عجيب و غريب بدم می آيد.
من را هيچ ارگان دولتی و سازمانی، نه پشتيبانی کرده است و نه از من خواسته است که رضايت بدهم.
دفعه پيش در مصاحبه تان با راديو فردا گفتيد که اگر کسی دو ميليون يورو به شما بدهد، حاضريد که از اين حکم بگذريد.
هيچ پولی به من پرداخت نشده است. آن دو ميليون يورو را می دانستم که هرگز سازمان حقوق بشر به من پرداخت نخواهد کرد.
پس اين حرف را برای چه گفتيد؟
به چند دليل اين را گفتم. وقتی به من گفتند که حکمت کنسل شده است، من می دانستم که فرصت خوبی است که سازمان های حقوق بشری بر عليه من شورش کنند و بريزند در خيابانها، مثل قضايای قبلی، برای همين هم سريع موضوع دو ميليون يورو را پيش کشيدم تا نه نتوانند کاری کنند.
حقوق بشر نتوانست در مورد حکم من تبليغات کند. چون من گفتم که من دو ميليون يورو می گيرم و رضايت می دهم. اين پول را به من بدهند من از اجرای حکمم می گذرم، اصلا هم مسئله ای با حقوق بشر و اينها ندارم، آنها کمکم کنند من رضايت می دهم.
اما می دانستم که آنها کمک بکن نيستند.
خانم آمنه می خواستم از شما به عنوان کسی که در مقام تصميم گيری درباره قصاص قرار داشته بپرسم که ترجيح می داديد مسئله قصاص به همين شکلش دست خودتان باشد، يا اينکه ترجيح می داديد در اين شرايط مقام و مرجع ديگری تصميم گيرنده باشد؟
در مورد مرجع ديگر، من مثلا به قاضی گفتم به مجيد موحدی حبس ابد بدهيد. چون وقتی مجيد موحدی فهميد که آزاد نمی شود و بايد مبلغ ديه را پرداخت کند ، دوباره شروع کرد با من بدرفتاری کردن .
من همان جا به دادستان گفتم ، ببينيد. اين آدم اصلاح نشده است. او همان آدمی است که هفت سال پيش توی صورت من اسيد پاشيد. پس اين مجرم برای اجتماع مخرب است، نبايستی از زندان آزاد شود.
به قاضی گفتم حبس ابد برايش صادر کنيد. گفت که چنين حکمی نداريم.
من هم گفتم که ديه ام را می خواهم. ايشان ديه مرا ندارد که پرداخت کند؟ برود تا آخرين لحظه عمرش در زندان کار کند و پول به دولت پرداخت کند تا دولت ديه مرا بدهد.
مادرش گفت که در زندان کار نيست. گفتم به او بدهند. من از حکم قصاص چشم های مجيد موحدی گذشتم. خيلی ها به من می گويند که چرا اين کار را کردم؟ بايد بدانند که پرونده من دوباره به دادگاه برگشت .
برگشت پرونده من به دادگاه به خاطر چند مورد بود. وقتی از اجرای حکم قصاص گذشتم به مجيد موحدی گفتم يک چيز را به خاطر بسپار. وقتی که زير پايم افتاده بود و داشت پاههای مرا می بوسيد به او گفتم، گفتم من هرگز از اين حکم به خاطر تو و به خاطر خانواده تو نگذشتم.
من اگر از اين حکم گذر کردم اول به خاطر خدا بود. درست است که مسئله قصاص در قرآن مطرح شده است ، ولی خداوند در انتها می گويد که ای بنده من بگذر و منتظر پاداش از سوی من باش.
بعد از آن به خاطر کشورم و مردمم و پس از آن به خاطر دکتر امير صبوری و ... که خيلی به من کمک کردند و در نهايت به خاطر آرامش روح خودم و خانواده ام .
اما به قاضی گفتم که من فقط از قصاص دو چشم مجيد موحدی گذشتم ولی از ديه ام نمی گذرم و ديه را کامل می خواهم .
خانم آمنه، شما بعد از گذشت از حکم قصاص، با آقای احمدی نژاد ملاقات کرديد. می خواستم بدانم که در اين ملاقات چه گذشت. ايشان به شما چه گفتند؟
ايشان گفتند که داريم پيگيری می کنيم که برای معضل (اسيدپاشی) چه کاری بايد بکنيم. گفتند داريم ريشه يابی می کنيم.
درباره خود شما چه گفتند؟ شما از آقای احمدی نژاد درخواستی داشتيد؟
بله. من درخواست کمک مالی از ايشان داشتم که البته خودشان قبول کردند، و سريع گفتند من يک سوم هزينه درمان شما را پرداخت می کنم ولی آقايی که کنار ايشان بودند ، گفتند که نه. صبرکنيد. بايد اين مسئله کارشناسی شود.
البته من الان اسمشان را نمی برم ولی اگر کمکی برای درمانم به من نشود حتما اسمشان را می برم.
يعنی آقای احمدی نژاد پذيرفتند که يک سوم هزينه درمان شما را پرداخت کنند ولی آقايی که در کنار ايشان بوده و آنقدر هم به ايشان نزديک بوده که بتواند نظرشان را تغيير دهد، گفتند که اين تصميم درستی نيست و بايد کارشناسی شود؟
بله. ايشان مشاور آقای احمدی نژاد بودند و گفتند که اين تصميم درستی نيست و بگذاريم اين مسئله کارشناسی شود. من همان جا گفتم که ببخشيد ها! وقتی ايشان دارند می بخشند، شما ديگر خرابش نکنيد.
وقتی مشاورشان تلاش کردند که نظر آقای احمدی نژاد را برگردانند، آقای احمدی نژاد چه گفتند؟
در اين شرايط من پرسيدم که ببخشيد اسم شما چيست؟ که آقای احمدی نژاد جواب دادند که ايشان مشاور من آقای فلانی است.
آقای احمدی نژاد چه گفتند؟ نظرشان عوض شد؟
بله. گفتند که بايد کارشناسی شود و بعد به شما پاسخ می دهيم. بعد از آن من و خانواده ام از او خواهش کرديم که يک بيمارستان برای اشخاصی که در معرض اسيدپاشی قرار می گيرند ، قرار دهند. البته نه يک بيمارستان- چون خوشبختانه و خدا را شکر هنوز تعداد قربانيان اسيدپاشی آنقدر زياد نيست که نياز به يک بيمارستان داشته باشد، هنوز هم مانند کشور ديگری که اسمش را نمی برم اما تعداد قربانيان اسيدپاشی بسيار زياد است، به آن مرحله نرسيده ايم و فرهنگمان آنقدر پايين نيامده است ولی اگر به همين شکل پيش برويم متاسفانه نياز به اختصاص يک بيمارستان برای قربانيان اسيدپاشی داريم.
ما درخواست کرديم که يک قسمتی از يک بيمارستان را به اين مسئله اختصاص دهند و آمادگی های لازم را داشته باشند، تا هر بيماری که بر اثر اسيدپاشی به اين بيمارستان منتقل می شود، تحت درمان های ويژه قرار بگيرد و اين بيمارستان بداند که بايد با بيمار چه کند؟
من حتی به آقای احمدی نژاد گفتم که بيمارستان رسالت و مطهری در حق من کوتاهی کردند و ايشان دقيق به حرف های من گوش می دادند، و به من گفتند که اگر در ايران عمل کنيد من تمام هزينه های عمل شما را پرداخت می کنم که من گفتم نه. من ديگر نمی خواهم تبديل به موش آزمايشگاهی بشوم.
من گفتم که نمی خواهم بيشتر از اين به من آسيب برسد. من می خواهم خارج از ايران درمانم را دنبال کنم . من به تيم پزشکی ايران احترام می گذارم ولی کوتاهی که در حق من شد يک عمر زندگی ام را تباه کرد.
شب ۱۹ ماه رمضان، آقايی که شيفت شب بيمارستان مطهری بود گفت که دارم به دکتر اصرار می کنم اما دکتر نيامد که مرا بشويد. آقای احمدی نژاد گفت که از اين موضوع متاسف است و من گفتم که امثال مجيد موحدی بمانند در زندان کار کنند و شما دسترنج آنها را بگيريد و صرف کسانی کنيد که به اين مرحله ای از آسيب می رسند .
گفتم امثال من و خانواده ام چه گناهی مرتکب شده اند که بايد هفت سال بسوزند؟ ايشان گفتند که حرف های مرا قبول دارند. دستور دادند که بررسی شود که چه کاری می شود برای من انجام داد و خبرش را به من بدهند.
حتی به من قول دادند که نماينده ای به سراسر دنيا بفرستند و تحقيق و بررسی کنند تا هر جا که چشم پزشک خوبی هست که بتواند برای من کاری انجام دهد، همان طور که قول دادند، يک سوم هزينه درمان چشم مرا بپردازند و امکان درمان مرا فراهم کنند.
ايشان به من قول دادند که اين کار را می کنند، جستجو می کنند تا چشم پزشک حاذقی پيدا کنند. ولی خوب! به شرطی که اطرافيانش بگذارند.
با توضيحاتی که داديد آيا می توان گفت که شما وارد عرصه يک کارزار اجتماعی شده ايد که بخواهيد با اين نوع خشونت و اشکال ديگر خشونت در جامعه مبارزه کنيد . البته شما الان با همين تصميم خودتان، سهمتان را در مبارزه با خشونت پرداخت کرده ايد و تا همين جا هم اين مبارزه را انجام داده ايد. آيا بيشتر از اين هم می خواهيد در مورد قربانيان خشونت و بخصوص قربانيان اسيدپاشی کاری بکنيد؟
من مسير زندگی خودم را انتخاب کرده ام. من از جنجال پرهيز می کنم.
درست است که مشکل من يک موضوع جنجالی است. ولی شما به خوبی می دانيد که آمنه فقط يک فرد است.
قبل از مصاحبه با شما، به من گفتند که آمنه داری وارد موضوعات سياسی و تبليغات سياسی می شوی، چرا وقتی آقای احمدی نژاد دعوتت کرد به آنجا رفتی؟
من گفتم که دعوت ايشان را به عنوان يک انسان بزرگوار پذيرفتم که می خواستند از من بابت گذشتم تشکر کنند.
همان طور که وقتی آقای خاتمی در اينترنت برايم پيام تبريک فرستاد، من جواب تبريک ايشان را هم دادم.
من دوست ندارم کار سياسی کنم. بلکه من يک انسانم و به انسان هايی که برايم احترام قائلند، احترام می گذارم.
به عنوان سوال آخر، خانم آمنه، اگر الان آقای احمدی نژاد و يا مشاورشان حرف های شما را بشنوند، چيزی داريد که به آنها بگوييد؟
بله، پيش از هر چيز من شماره حسابم را دادم خدمتتان و از شما می خواهم که حتما در اختيار شنوندگانتان قرار دهيد.
حتما...
من همينجا دوباره از آقای احمدی نژاد و آقای خاتمی تشکر می کنم، و به آقای احمدی نژاد می گويم به حرف اطرافيانتان زياد اهميت ندهيد، و به همان حرفی که زديد عمل کنيد. من منتظر عمل شما هستم. من هر دستی را که به سويم دراز شود حتما می گيرم.
و در پايان می خواستم اين جمله را بگويم که: وقتی قدرتی در دست داری و می دانی که می توانی هر بلايی بخواهی بر سر فرد مقابلت بياوری، در آن زمان، بخشيدن خيلی قشنگ است.
***
لينک صفحه فيس بوک آمنه بهرامی نوا، حاوی راه های تماس و شماره حساب به درخواست ايشان و شماری از شنوندگان راديو فردا:
http://www.facebook.com/ameneh.bahrami
اين بخشی از صحبت های آمنه بهرامی نوا قربانی اسيدپاشی بود که در برنامه زنده «ساعت ششم» در راديوفردا بيان کرد.
خانم بهرامی نوا، که پس از چشم پوشی از قصاص «چشم در برابر چشم» در اين برنامه حضور يافت، از جمله به شرح جزئيات ملاقاتش با رئيس جمهوری اسلامی ايران پرداخت.
به گفته او، محمود احمدی نژاد در اين ملاقات به خانم بهرامی نوا وعده داد يک سوم هزينه های درمانی را تقبل کند، اما شخصی که به گفته آمنه «کنارش ايستاده بود» با نظر رئيس جمهوری مخالفت کرد، و آن را موکول به «بررسی های کارشناسی» کرد.
اين دومين حضور آمنه بهرامی نوا در ساعت ششم بود. بار گذشته، او يک روز پيش از موعد قصاص، از لذت انتقام گفته بود؛ قصاصی که در آن شنبه خردادماه اجرا نشد و موکول شد به هفته ای که گذشت.
گفتوگوی نیوشا بقراطی با آمنه بهرامی نوا، قربانی اسيدپاشی در برنامه ساعت ششم
Your browser doesn’t support HTML5
اين بار مصاحبه با آمنه، از اينجا شروع می شود که او چگونه تصميم گرفت پای مفهوم اساطيری «چشم در برابر چشم» را از کتاب های مذهبی، به ايران قرن بيست و يکم باز نکند؛ و با حاشيه های سياسی و غير سياسی تصميمش ادامه می يابد.
خانم آمنه، سه ماه پيش در همين برنامه گفتيد لذتی را که می خواهيد فردا در روز اجرای حکم احساس کنيد، با هيچ لذتی تاخت نمی زنيد. چه اتفاقی افتاد؟
آمنه: من آن روز هم می دانستم که قرار است چنين اتفاقی بيافتد و به خوبی می دانستم لذتی که در عفو وجود دارد، در انتقام نيست.
يعنی همان روز هم شما قصد داشتيد که در نهايت مجيد موحدی را ببخشيد؟
بله. من در طول اين هفت سال که برای صدور اين حکم تلاش کردم، هرگز نمی خواستم که اين حکم را اجرا کنم. ولی می خواستم حکم قصاص را برای اتهام اسيدپاشی بگيرم. می دانيد که برای اولين بار بود که اين حکم صادر شده و به مرحله اجرا می رسيد.
من می خواستم اين حکم را به مرحله اجرا برسانم. می دانستم کسی که می تواند اين کار را انجام بدهد منم، اين کار را انجام دادم. اما در انتها گذشت کردم. در اين هفت سال هم می خواستم همين کار را بکنم.
حکم قصاص گرفته شده است، از اين به بعد هر کسی به شخص ديگری اسيد بپاشد ، حکمش قصاص است. يعنی وقتی می خواهد اين کار را بکند به خوبی می داند که عاقبت کارش چيست؟
امروز آمنه گذشت کرد، شايد فردا که اين اتفاق افتاد کس ديگری نگذرد.
در آخرين لحظه ای که حتی آمپول بيهوشی را به مجيد موجدی تزريق کردند و برادرم آمد تا قطره اسيد را توی چشمهايش بپاشد، او زار زار گريه می کرد و به من فحش می داد. اما من در آخرين لحظه به برادرم گفتم که بگذر. برادرم گفت چرا؟ من پاسخ دادم که هرگز نمی خواستم اين کار را بکنم.
ولی اين مهم است که اين حکم الان تاييد و به مرحله اجرا رسيده است و بعد از من، عاقبت اسيدپاشی قصاص است.
در اين تصميم گيری، عامل بيرونی ديگری هم وجود داشت، يا تصميم خودتان بود؟
خير عامل خارجی وجود نداشت. بعدها به من گفتند که اين تصميم، تحت تاثير مسائل حقوق بشر بوده است. من اصلا برای حقوق بشر يک ذره هم ارزش قائل نيستم و از اين سازمان ها و کمپين های حقوق بشری و حقوق زنان و از اين کمپين های عجيب و غريب بدم می آيد.
من را هيچ ارگان دولتی و سازمانی، نه پشتيبانی کرده است و نه از من خواسته است که رضايت بدهم.
دفعه پيش در مصاحبه تان با راديو فردا گفتيد که اگر کسی دو ميليون يورو به شما بدهد، حاضريد که از اين حکم بگذريد.
هيچ پولی به من پرداخت نشده است. آن دو ميليون يورو را می دانستم که هرگز سازمان حقوق بشر به من پرداخت نخواهد کرد.
پس اين حرف را برای چه گفتيد؟
به چند دليل اين را گفتم. وقتی به من گفتند که حکمت کنسل شده است، من می دانستم که فرصت خوبی است که سازمان های حقوق بشری بر عليه من شورش کنند و بريزند در خيابانها، مثل قضايای قبلی، برای همين هم سريع موضوع دو ميليون يورو را پيش کشيدم تا نه نتوانند کاری کنند.
حقوق بشر نتوانست در مورد حکم من تبليغات کند. چون من گفتم که من دو ميليون يورو می گيرم و رضايت می دهم. اين پول را به من بدهند من از اجرای حکمم می گذرم، اصلا هم مسئله ای با حقوق بشر و اينها ندارم، آنها کمکم کنند من رضايت می دهم.
اما می دانستم که آنها کمک بکن نيستند.
خانم آمنه می خواستم از شما به عنوان کسی که در مقام تصميم گيری درباره قصاص قرار داشته بپرسم که ترجيح می داديد مسئله قصاص به همين شکلش دست خودتان باشد، يا اينکه ترجيح می داديد در اين شرايط مقام و مرجع ديگری تصميم گيرنده باشد؟
در مورد مرجع ديگر، من مثلا به قاضی گفتم به مجيد موحدی حبس ابد بدهيد. چون وقتی مجيد موحدی فهميد که آزاد نمی شود و بايد مبلغ ديه را پرداخت کند ، دوباره شروع کرد با من بدرفتاری کردن .
من همان جا به دادستان گفتم ، ببينيد. اين آدم اصلاح نشده است. او همان آدمی است که هفت سال پيش توی صورت من اسيد پاشيد. پس اين مجرم برای اجتماع مخرب است، نبايستی از زندان آزاد شود.
به قاضی گفتم حبس ابد برايش صادر کنيد. گفت که چنين حکمی نداريم.
من هم گفتم که ديه ام را می خواهم. ايشان ديه مرا ندارد که پرداخت کند؟ برود تا آخرين لحظه عمرش در زندان کار کند و پول به دولت پرداخت کند تا دولت ديه مرا بدهد.
مادرش گفت که در زندان کار نيست. گفتم به او بدهند. من از حکم قصاص چشم های مجيد موحدی گذشتم. خيلی ها به من می گويند که چرا اين کار را کردم؟ بايد بدانند که پرونده من دوباره به دادگاه برگشت .
برگشت پرونده من به دادگاه به خاطر چند مورد بود. وقتی از اجرای حکم قصاص گذشتم به مجيد موحدی گفتم يک چيز را به خاطر بسپار. وقتی که زير پايم افتاده بود و داشت پاههای مرا می بوسيد به او گفتم، گفتم من هرگز از اين حکم به خاطر تو و به خاطر خانواده تو نگذشتم.
من اگر از اين حکم گذر کردم اول به خاطر خدا بود. درست است که مسئله قصاص در قرآن مطرح شده است ، ولی خداوند در انتها می گويد که ای بنده من بگذر و منتظر پاداش از سوی من باش.
بعد از آن به خاطر کشورم و مردمم و پس از آن به خاطر دکتر امير صبوری و ... که خيلی به من کمک کردند و در نهايت به خاطر آرامش روح خودم و خانواده ام .
اما به قاضی گفتم که من فقط از قصاص دو چشم مجيد موحدی گذشتم ولی از ديه ام نمی گذرم و ديه را کامل می خواهم .
خانم آمنه، شما بعد از گذشت از حکم قصاص، با آقای احمدی نژاد ملاقات کرديد. می خواستم بدانم که در اين ملاقات چه گذشت. ايشان به شما چه گفتند؟
ايشان گفتند که داريم پيگيری می کنيم که برای معضل (اسيدپاشی) چه کاری بايد بکنيم. گفتند داريم ريشه يابی می کنيم.
درباره خود شما چه گفتند؟ شما از آقای احمدی نژاد درخواستی داشتيد؟
بله. من درخواست کمک مالی از ايشان داشتم که البته خودشان قبول کردند، و سريع گفتند من يک سوم هزينه درمان شما را پرداخت می کنم ولی آقايی که کنار ايشان بودند ، گفتند که نه. صبرکنيد. بايد اين مسئله کارشناسی شود.
البته من الان اسمشان را نمی برم ولی اگر کمکی برای درمانم به من نشود حتما اسمشان را می برم.
يعنی آقای احمدی نژاد پذيرفتند که يک سوم هزينه درمان شما را پرداخت کنند ولی آقايی که در کنار ايشان بوده و آنقدر هم به ايشان نزديک بوده که بتواند نظرشان را تغيير دهد، گفتند که اين تصميم درستی نيست و بايد کارشناسی شود؟
بله. ايشان مشاور آقای احمدی نژاد بودند و گفتند که اين تصميم درستی نيست و بگذاريم اين مسئله کارشناسی شود. من همان جا گفتم که ببخشيد ها! وقتی ايشان دارند می بخشند، شما ديگر خرابش نکنيد.
وقتی مشاورشان تلاش کردند که نظر آقای احمدی نژاد را برگردانند، آقای احمدی نژاد چه گفتند؟
در اين شرايط من پرسيدم که ببخشيد اسم شما چيست؟ که آقای احمدی نژاد جواب دادند که ايشان مشاور من آقای فلانی است.
آقای احمدی نژاد چه گفتند؟ نظرشان عوض شد؟
بله. گفتند که بايد کارشناسی شود و بعد به شما پاسخ می دهيم. بعد از آن من و خانواده ام از او خواهش کرديم که يک بيمارستان برای اشخاصی که در معرض اسيدپاشی قرار می گيرند ، قرار دهند. البته نه يک بيمارستان- چون خوشبختانه و خدا را شکر هنوز تعداد قربانيان اسيدپاشی آنقدر زياد نيست که نياز به يک بيمارستان داشته باشد، هنوز هم مانند کشور ديگری که اسمش را نمی برم اما تعداد قربانيان اسيدپاشی بسيار زياد است، به آن مرحله نرسيده ايم و فرهنگمان آنقدر پايين نيامده است ولی اگر به همين شکل پيش برويم متاسفانه نياز به اختصاص يک بيمارستان برای قربانيان اسيدپاشی داريم.
ما درخواست کرديم که يک قسمتی از يک بيمارستان را به اين مسئله اختصاص دهند و آمادگی های لازم را داشته باشند، تا هر بيماری که بر اثر اسيدپاشی به اين بيمارستان منتقل می شود، تحت درمان های ويژه قرار بگيرد و اين بيمارستان بداند که بايد با بيمار چه کند؟
من حتی به آقای احمدی نژاد گفتم که بيمارستان رسالت و مطهری در حق من کوتاهی کردند و ايشان دقيق به حرف های من گوش می دادند، و به من گفتند که اگر در ايران عمل کنيد من تمام هزينه های عمل شما را پرداخت می کنم که من گفتم نه. من ديگر نمی خواهم تبديل به موش آزمايشگاهی بشوم.
من گفتم که نمی خواهم بيشتر از اين به من آسيب برسد. من می خواهم خارج از ايران درمانم را دنبال کنم . من به تيم پزشکی ايران احترام می گذارم ولی کوتاهی که در حق من شد يک عمر زندگی ام را تباه کرد.
شب ۱۹ ماه رمضان، آقايی که شيفت شب بيمارستان مطهری بود گفت که دارم به دکتر اصرار می کنم اما دکتر نيامد که مرا بشويد. آقای احمدی نژاد گفت که از اين موضوع متاسف است و من گفتم که امثال مجيد موحدی بمانند در زندان کار کنند و شما دسترنج آنها را بگيريد و صرف کسانی کنيد که به اين مرحله ای از آسيب می رسند .
گفتم امثال من و خانواده ام چه گناهی مرتکب شده اند که بايد هفت سال بسوزند؟ ايشان گفتند که حرف های مرا قبول دارند. دستور دادند که بررسی شود که چه کاری می شود برای من انجام داد و خبرش را به من بدهند.
حتی به من قول دادند که نماينده ای به سراسر دنيا بفرستند و تحقيق و بررسی کنند تا هر جا که چشم پزشک خوبی هست که بتواند برای من کاری انجام دهد، همان طور که قول دادند، يک سوم هزينه درمان چشم مرا بپردازند و امکان درمان مرا فراهم کنند.
ايشان به من قول دادند که اين کار را می کنند، جستجو می کنند تا چشم پزشک حاذقی پيدا کنند. ولی خوب! به شرطی که اطرافيانش بگذارند.
با توضيحاتی که داديد آيا می توان گفت که شما وارد عرصه يک کارزار اجتماعی شده ايد که بخواهيد با اين نوع خشونت و اشکال ديگر خشونت در جامعه مبارزه کنيد . البته شما الان با همين تصميم خودتان، سهمتان را در مبارزه با خشونت پرداخت کرده ايد و تا همين جا هم اين مبارزه را انجام داده ايد. آيا بيشتر از اين هم می خواهيد در مورد قربانيان خشونت و بخصوص قربانيان اسيدپاشی کاری بکنيد؟
من مسير زندگی خودم را انتخاب کرده ام. من از جنجال پرهيز می کنم.
درست است که مشکل من يک موضوع جنجالی است. ولی شما به خوبی می دانيد که آمنه فقط يک فرد است.
قبل از مصاحبه با شما، به من گفتند که آمنه داری وارد موضوعات سياسی و تبليغات سياسی می شوی، چرا وقتی آقای احمدی نژاد دعوتت کرد به آنجا رفتی؟
من گفتم که دعوت ايشان را به عنوان يک انسان بزرگوار پذيرفتم که می خواستند از من بابت گذشتم تشکر کنند.
همان طور که وقتی آقای خاتمی در اينترنت برايم پيام تبريک فرستاد، من جواب تبريک ايشان را هم دادم.
من دوست ندارم کار سياسی کنم. بلکه من يک انسانم و به انسان هايی که برايم احترام قائلند، احترام می گذارم.
به عنوان سوال آخر، خانم آمنه، اگر الان آقای احمدی نژاد و يا مشاورشان حرف های شما را بشنوند، چيزی داريد که به آنها بگوييد؟
بله، پيش از هر چيز من شماره حسابم را دادم خدمتتان و از شما می خواهم که حتما در اختيار شنوندگانتان قرار دهيد.
حتما...
من همينجا دوباره از آقای احمدی نژاد و آقای خاتمی تشکر می کنم، و به آقای احمدی نژاد می گويم به حرف اطرافيانتان زياد اهميت ندهيد، و به همان حرفی که زديد عمل کنيد. من منتظر عمل شما هستم. من هر دستی را که به سويم دراز شود حتما می گيرم.
و در پايان می خواستم اين جمله را بگويم که: وقتی قدرتی در دست داری و می دانی که می توانی هر بلايی بخواهی بر سر فرد مقابلت بياوری، در آن زمان، بخشيدن خيلی قشنگ است.
***
لينک صفحه فيس بوک آمنه بهرامی نوا، حاوی راه های تماس و شماره حساب به درخواست ايشان و شماری از شنوندگان راديو فردا:
http://www.facebook.com/ameneh.bahrami