در قلمرو ادب

دربرنامه در قلمرو ادب در گفت وگو با فرخنده آقايی نويسنده رمان «از شيطان آموخت و سوزاند»، به ارزيابی شخصيت اصلی اين رمان پرداخته و همچنين پرخواننده ترين کتاب هفته آمريکا يعنی «رازدار و دخترش» به قلم کيم ادواردز معرفی شده است.


رمان «از شيطان آموخت و سوزاند» به قلم فرخنده آقايی از سوی منتقدان نويسندگان و مطبوعات بهترين رمان سال ۱۳۸۴ شناخته شد.


پيشتر در باره اين رمان خوب با فرخنده آقايی گفت وگو کرده ايم. سرگذشت زن ارمنی بی خانمانی است که از جامعه طرد شده اما از فرهنگ و رفتاری که در دوران خوشی و نيکبختی اش داشته دست بردار نيست و همين امر او را تا حدی غير عادی جلوه می دهد ، زنی که در دوران بی خانمانی هم به رغم همه جفاهايی که جامعه بر وی روا می دارد حاضر نيست فرهنگ لمپن ها را بپذيرد.


رمان «از شيطان آموخت و سوزاند» به قلم فرخنده آقايی از سوی منتقدان نويسندگان و مطبوعات بهترين رمان سال ۱۳۸۴ شناخته شد

فرخنده آقایی در باره اين جنبه از شخصيت ولگا قهرمان رمان می گويد شايد هنگام نوشتن رمان «از شيطان آموخت و سوزاند» به اين جنبه از شخصيت ولگا فکر نکرده بود اما حالابهتر متوجه شده است که ولگا برای حفظ فرهنگ خود و نيفتادن به ورطه زندگی لمپنی مقاومت می کند.


خانم آقايی می افزايد او تن به خيلی کارها نمی دهد. از زندگی روزانه اش يادداشت برمی دارد ، کاری که هرکسی در جامعه امروز ايران نمی کند و اين خودش نشانه حدی از فرهنگ بالای ولگاست.


در پاسخ به اين پرسش که متهم کردن ولگا به روان پريشی منصفانه نيست و شايد مردم جامعه ای که او درآن زندگی می کند به ستمگری در حق ضعيفان روی آورده و به اين شخص جفا می کنند فرخنده آقايی می گويد به هر حال همين که ولگا از همه جا طرد می شود و جامعه آماده کمک به او نيست شايد نشانه روان پريشی وی باشد.


هرچند جامعه امروز ايران دچار بحران است و به رغم تاکيد ها بر معنويات، ماديات حرف آخر را می زنند و در چنان جامعه ای تکليف آدمی مثل ولگا روشن است هرچند او با سرسختی در برابر سرنوشتی که جامعه برايش رقم زده است مقاومت می کند.


رمان «رازدار و دخترش»


مريم احمدی و شرح کوتاهی از رمان را ارايه کرده است. رمان «رازدار و دخترش» به قلم کيم ادواردز از نشر پنگوئن از ماه ها پيش در بالاترين فهرست پرخواننده ترين رمان های آمريکا بوده است.


رمان سرگذشت خانواده دکتر هنری ساکن لگزينگتن در ايالت کنتاکی آمريکا است . همسر دکتر هنری دوقلو می زايد پسر،پل، تندرست است اما دختر،فوئب، عقب افتاده.


چون زايش در مطب دکتر روی م دهد و کسی جز او و پرستار، کارولين، شاهد ماجرا نيست دکتر هنری با يک تصميم آنی به همسرش می گويد دختر، مرده به دنيا آمده و اورا به کارولين می سپارد تا به مرکز نگهداری عقب افتاده ها ببرد.


کارولين اين کاررا نمی کند. فوئب را به شهر ديگری می برد و بزرگ می کند.اين راز تا ۲۵ سال بعد هم بر ذهن و روان دکتر هنری سنگينی می کند.


با ما به نشانی
farda@radiofarda.com
و يا با تلفن های ۲۰۲۸۲۸۷۲۰۸ و ۲۰۲۸۲۸۷۲۳۸ تماس بگيريد. نقد و نظر شما برنامه را شنيدنی و پربار می کند