دیدگاه ها: پیامدهای سیاسی حادثه یازدهم سپتامبر

  • جواد کوروشی

یازدهم سپتامبر عنوان نقطه عطفی ارزيابی می شود که زندگی انسان معاصر را دگرگون کرده است

اين هفته مصادف با ششمين سالگرد حادثه يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ ميلادی بود. حادثه ای که بباور بسياری از تحليلگران به عنوان نقطه عطفی ارزيابی می شود که زندگی انسان معاصر را دگرگون کرده است.


ويرانی برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی درنيويورک و اصابت يک هواپيما به ساختمان وزارت دفاع در واشنگتن در روز يازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ در پی عمليات تروريستی به حوادثی منجر شد که تا امروز همچنان پيامدهای آن ادامه دارد.


جرج بوش رييس جمهوری آمريکا بلافاصله پس از اين حادثه در سخنانی خطاب به جهانيان گفت: «ديگران زمان و شرايط جنگی را که شروع شده تعيين کردند ما چگونگی اين جنگ و تاريخ خاتمه آن را تعيين خواهيم کرد».


حادثه يازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ ميلادی بسياری از محاسبات بين المللی را تغيير داد که طبيعتا هيچ کشوری و از جمله ايران نيز نمی توانست از اين تغييرات کنار بماند.


اگرچه به باور برخی صاحب نظران واقعه يازدهم سپتامبرآسيب پذيری غرب و بويژه آمريکا را نشان داد همزمان اما دنيای اسلام را با چند پارچگی بيش از پيش روبرو کرد.


پيامدهای کوتاه مدت و عينی اين واقعه که در وحله اول خود را در حمله های آمريکا به افغانستان و عراق نشان داد، تاثيرات زيادی بر اوضاع جهان و بويژه منطقه خاورميانه گذاشت و ايران به عنوان يکی از بزرگترين کشورهای منطقه خاورميانه نيز ازاين تاثيرات بی نصيب نماند.


به ويژه ان که جرج بوش رييس جمهوری آمريکا در سخنرانی اش بعد از واقعه يازدهم سپتامبر از ايران به عنوان «محور شرارت» نام برد و جهانيان را در اين واهمه قرار داد که ايران می تواند هدف بعدی حملات آمريکا برای مبارزه با تروريسم باشد.


بسياری از کارشناسان سقوط حکومت های طالبان در افغانستان و صدام حسين در عراق را با منافع ملی ايران همسو ارزيابی می کنند اما همزمان بر اين نکته تاکيد دارند که ايران نتوانست از اين فرصت بزرگ تاريخی استفاده ممکن را ببرد.


که جامعه جهان را در حال حاضر تهديد می کند، مذهبی شدن سياست است هم در کشورهای مسلمان و هم در کشورهای غرب از جمله آمريکا. خطر اين فرايند در اين است که درگيری های کنونی تبديل به نبردی مذهبی ميان دنيای اسلام از يکسو و جامعه مسيحيت و يهوديت ار سوی ديگرشود
کاظم علمداری

«خطر مذهبی شدن سياست»


دکتر کاظم علمداری استاد دانشگاه در کاليفرنيا در باره دلايل پيدايش پديده يازدهم سپتامبر می گويد تلاش دنيای غرب برای گسترش تمدن خود از راه جهانی شدن از يکسو و ازسوی ديگر مقابله کشورها يی که برای حفظ تمدن های پيشا مدرن تلاش می کنند از يکسو و سقوط بلوک شرق و ايجاد خلا در ساختار قدرت در جهان و تلاش آمريکا برای پر کردن اين خلا و از سوی ديگر و مهمتر از همه لا ينحل ماندن مساله فلسطين از جمله عواملی هستند که نيروهای بنيادگرای اسلامی را به مقابله در برابر غرب و مظاهر تمدن غرب واداشته است.


به باور آقای علمداری یکی از پيامد های واقعه يازدهم سپتامبر شد ت يافتن اختلافات ميان کشورهای منطقه و اختلاف های بين شيعه ها و سنی ها است.


در باره تاثير واقعه يازدهم سپتامبر بر روی روابط ايران و آمريکا آقای علمداری می گويد: «شکست سياست آمريکا در منطقه و در عراق دولت جمهوری اسلامی را گستاخ تر کرده است. از سوی ديگر موقعيت آمريکا در عراق برای دولت جمهوری اسلامی فرصت و فرجه ای بوجود آورده است که ناتوانی خودرا برای فائق آمدن بر مشکلات درونی و از جمله مشکلات اقتصادی بپوشاند در حاليکه همزمان فشار جامعه جهانی به جمهوری اسلامی برای رعايت موازين حقوق بشر کاهش پيدا کرده است».


آقای علمداری می آفزايد:« خطری که جامعه جهان را در حال حاضر تهديد می کند، مذهبی شدن سياست است هم در کشورهای مسلمان و هم در کشورهای غرب از جمله آمريکا. خطر اين فرايند در اين است که درگيری های کنونی تبديل به نبردی مذهبی ميان دنيای اسلام از يکسو و جامعه مسيحيت و يهوديت ار سوی ديگرشود».


دکتر کاظم علمداری استاد دانشگاه در کاليفرنيا می گويد بايد ميان گروه های بنيادگرای اسلامی هم تفاوت گذاشت زيرا بنياد گرايی جمهوری اسلامی مثلا با بنيادگرايی نوع طالبانی و القاعده ای يکسان نيستند.


«تشديد احساس فقدان امنيت»


تشديد احساس عدم امنيت در جهان ابزار خطرناکی را بدست سياستمداران داده است که با مخلوط کردن امنيت و ترس سياست های خود را پياده کنند
علی اکبر مهدی

دکتر علی اکبر مهدی استاد دانشگاه در ايالت اوهايوی آمريکا می گويد بدون توجه به عواملی که باعث حادثه يازدهم سپتامبر شد، ما در حال حاضر شاهد يک سلسله الگوهای رفتاری و احساسی در کشورهای جهان هستيم.


بگفته آقای مهدی، يکی از پيامدهای واقعه يازدهم سپتامبر اين است که صحنه بين المللی دچار قطب بندی های تازه ای شده است. بدين معنی که اگر در دوران جنگ سرد و دوقطبی بودن جهان، قطب بند ی ها از نوع ايدئولوژيکی بودند، در حال حاضر قطبی شدن يک چهره ناسيوناليسم دينی و ناسيوناليسم تمدنی گرفته.


آقای مهدی می افزايد از سوی ديگر اين قطبی شدن کشورهای غرب را در برابر دنيای اسلام قرارداده است. اين قطب بندی به تعصب و متعصب بودن روی ارزش ها چه در ميان مسلمانان و چه در غرب دامن زده است.


آقای مهدی جنبه مثبتی اين قطب بندی را جبری می داند که اين قطب ها برای بازنگری و نگاه بدرون خود با آن روبرو هستند. هرچند که اين بازنگری در دنيای اسلام هنوز نتوانسته سربلند کند و رشد داشته باشد اما در غرب هم باندازه کافی متاسفانه نگاه به درون انجام نگرفته است.


از ديگر پيامدهای واقعه يازدهم سپتامبر بگفته آقای دکتر مهدی تشديد احساس عدم امنيت در جهان ابزار خطرناکی را بدست سياستمداران داده است که با مخلوط کردن امنيت و ترس سياست های خود را پياده کنند. از طرف ديگر کشورهای غرب اين احساس را دارند که مورد تنفر دنيای اسلام هستند. افزايش هزينه اقتصادی نيز از ديگر پيامدهای اين واقعه است بطوريکه مردم بخاطر امنيت متحمل هزينه های بيشتری شده اند.


دکتر علی اکبر مهدی می گويد واقعه يازدهم سپتامبر آمريکا را در موقعيتی قرار داده است که خواست خود آمريکا هم نبوده است، از جمله رشد يک جريان شيعه بنيادگرا در منطقه، ضعيف شدن نيروهای سکولار منطقه و رانده شدن آنان از صحنه سياست و دادن يک اعتماد به نفس به جريان های بنيادگرايی اسلامی.


«رویکرد نظامی راه حل مبارزه با بنيادگرايی نيست»


ايرانيان با عبرت از تجربه سه دهه گذشته گرايشی به بنياد گرائی ندارند و از اين جهت است که ايران شريک استراتژيک کشورهای دموکرات است و می تواند در تغيير وتحولات دموکراتيک در منطقه نقشی مهم بازی کند
علی کشتگر

علی کشتگر تحليل گر سياسی در پاريس ميان سياست آمريکا درافغانستان و عراق تفاوت می گذارد.


بگفته وی حمله به طالبان توجيه داشت زيرا حمله به دژ تروريسم بود اما اينکه چرا آمريکا به عراق که دارای حکومتی استبدادی اما مخالف جريان های بنيادگرا بود ، حمله کرد ناروشن است.


بگفته آقای کشتگر مديريت جنگ در عراق و افغانستان باعث دامن زدن هرچه بيشتر به خشونت و رشد بنيادگرايی شده است. گذشته از آن حمايت يک جانبه آمريکا از اسرائيل هم عاملی بوده است که به بنياد گرائی دامن می زند.


آقای کشتگر بر اين باور است که خطر غلبه جريان بنيادگرايی بر جوامع اسلامی و مانع شدن آنها از تحولات دموکراتيک در اين جوامع بسيار محسوس است. مثلا اگر امروز انتخاباتی آزاد در پاکستان و يا بسياری ديگر از کشورها ی مسلمان برگذار شود، شانس موفقيت بنياد گرايان بسيار زياد است. تنها ايران است که از اين قاعده مستثنی است.


آقای کشتگر در باره تاثير حادثه يازدهم سپتامبر بر فرايند سياسی در ايران می گويد اگرچه بنيادگرايان در ايران در آغاز از تصميم آمريکا برای مبارزه با تروريسم هراسان شدند و حتی طرح شعار «مرگ بر آمريکا» را برای چند هفته ای متوقف کردند، اما به تدريج و به ويژه پس از آنکه آمريکا به اهداف خود در عراق نرسيد، حاکمان جمهوری اسلامی فضائی را بوجود آوردند که برشد جريان های بنيادگرا و بحاشيه رانده شدن اصلاح طلبان انجاميد. همزمان سرکوب را شد ت دادند.


بگفته آقای کشتگر درايران، برخلاف گرايش به حکومت بنيادگرا در ديگر کشورهای مسلمان، ايرانيان با عبرت از تجربه سه دهه گذشته گرايشی به بنياد گرائی ندارند و از اين جهت است که ايران شريک استراتژيک کشورهای دموکرات است و می تواند در تغيير وتحولات دموکراتيک در منطقه نقشی مهم بازی کند.


علی کشتگر تحليل گر سياسی در پاريس می گويد زمان آن فرا رسيده است که عقلای جهان بيشتر به ريشه ها و عواملی که باعث فاجعه يازدهم سپتامبر شد بپردازند، چون بگفته آقای کشتگر با مبارزه نظامی با بنيادگرايی کاری به پيش برده نمی شود.