سالهاست که آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی هیچ ابایی از تاکید بر اولویت نقش خانهداری برای زنان ندارد. حامیان و مروجان افکار او نیز از تلاش برای تثبیت این تفکر در جامعه سر باز نمیزنند. از حذف مطالعات فمینیستی در رشته مطالعات زنان گرفته تا رواج انواع مجلههایی که با عنوان پرداختن به موضوع خانواده، زنان را به سوی خانهداری و القای تفکر سنتی هدایت میکنند تنها نمونههایی کوچک از این تلاش پردامنه برای محدود نگهداشتن زنان در قالب همسر، مادر، خواهر و دختردر خانه است.
Your browser doesn’t support HTML5
منصوره شجاعی، فعال حقوق زنان، ساکن هلند در پاسخ به این پرسش که چرا جمهوری اسلامی کمر به حذف و قلب مفهوم فمینیسم در ایران بسته، میگوید:
[این موضوع] حکایت از یک چیز دارد: ستیز نظام حاکم، با حقوق زنان. این ستیز مبتنی بر دلایل بسیاری است. اما نکته کلیدی قابل تاکید، ستیزی است که با زبان ادبی فمینیستی دارند و به طور مشخص با واژه فمینیست. متاسفانه این امر فقط از سوی نظام حاکم و قوانین نیست. در جامعه هم حتی نوعی موضعگیری [نسبت به این واژه]دیده میشود. در حالی که سالهاست به شنیدن واژههایی مثل سوسیالیسم، کمونیسم، مارکسیسم و هزاران ایسم دیگرعادت داشتهایم که این میزان حساسیت نسبت به آن وجود نداشته. به نظر من یکی از دلایل، یقینا این است که فمینیسم در زندگی روزمره و واقعی جامعه وجود دارد و جاری است و این، نظام سلطه جو را به واهمه میاندازد که میبیند فرهنگی با زندگی روزانه زن و مرد عجین شده. روزمرگی و ضرورت فمینیسم در جامعه هرگز به اندازه سوسیالیسم و دیگر ایسم ها، تن رژیم سلطه جو را نلرزانده.
خانم شجاعی، شما در حالی ادعای ورود فمینیسم به زندگی روزمره را مطرح میکنید که ما همچنان در شبکههای اجتماعی تصاویری میبینیم از مردی که در کنار خیابان زنش را با چاقو به قتل میرساند و رو به دوربین میگوید «زنم بود، حقم بود، کشتمش». آیا شما این را واکنش به تفکرات فمینیستی جامعه میدانید؟ در حالی که زنان ایرانی در حال حاضر تحت یکی از نابرابرترین قوانین علیه زنان زندگی میکنند.
مصلحت اندیشی شمشیری است که نظام سلطه جو و زن ستیز در دست گرفته و بالای سر ماستمنصوره شجاعی
به نظر من خشونت در واقع بیشتر کنش است تا واکنش. و اتفاقی که کنار خیابانهای تهران یا شهرها و روستاهای دیگرمیافتد، کنشی است برخاسته از قوانین و قدرتی که در جامعه، قوانین اسلامی و مردسالار به مرد داده و سنت را تقویت کرده و بازدارنده نبوده است. این جاست که من باز بر میگردم به [اهمیت] نقش زبان و فرهنگ سازی در رواج یک رویکرد مدرن.
زبان با خود، فرهنگ خود را میآورد. اگر بر فرض استراتژیهای دانشآفرینی را از طریق متون درسی و دروس پایه دبیرستانی و دانشگاهی در جامعه تقویت کنیم، این ادبیات و واژهها فرهنگ خود را دارد. کما این که ما از طریق انتشارات آلترناتیو در سالهای گذشته واژههایی مثل خشونت خانگی، آزار جنسی، یا آزار خیابانی را میبینیم که وارد جامعه شده. و این معنایش این نیست که به دلیل این که ما این ادبیات را داریم، دیگر آزار خیابانی یا آزار جنسی اتفاق نمیافتد. تولید ادبیات و دانش و زبانی کهفرهنگ مربوط به خودش را بیاورد، کمک میکند تا گفتمانی در جامعه رایج شود و بر روی آن کار شود.
در واقع زبان، فرهنگ خودش را ایجاد میکند. شاید اگر ما معادل مناسبی برای فمینیسم بسازیم و داشته باشیم، بتواند در جامعه جاری بشود. من مسئول این را دانشگاه،آموزش و پرورش و معلم ها میدانم. ما باید زبان مبارزه را از طریق استراتژیهای دانشآفرینی و کاربرد آن از طریق اکتیویستها و زنانی که تلاش میکنند، عمومی کنیم. کدام زن غیر فمینیستی را در جامعه میبینید که در حال حاضر روسریاش را بر میدارد، برای دفاع از حق طلاقش مبارزه میکند، یا برای دفاع از حق ارث، یا حق حضانت یا ولایت. اینها همه مفاهیم فمینیسم هستند. مگر فمینیسم چیست؟ اگر این واژه رایج نشده، کم کاری و کوتاهی کسانی بوده که طراح استراتژیهای دانش آفرینی فمینیستی بودهاند.»
خانم شجاعی، به نظر میرسد جمهوری اسلامی هم بسیار آگاهانه تمامی مواردی را که شما به آن اشاره کردید سد کرده و دقیقا مانع دانش آفرینی و جا افتادن کلمات و ایجاد این زبان ویژه در ایران شده. ما میدانیم رشته مطالعات زنان که در ایران با تلاشهای بسیار زیادی شکل گرفته بود، نه تنها متوقف شد، بلکه بعد از راه اندازی دوباره، به رشتهای با ماهیت مخالف تعریف اولیهاش تبدیل شده.کتابهایی که در مقاطع ابتدایی آموزش داده میشود و حتی در راهنمایی و دبیرستان، کاملا در آن دیدگاه جنسیتی وجود دارد و دانشآموزان از همان ابتدا با مبانی مخالف برابری جنسیتی، عدالت جنسیتی یا هر کلمه مشابهی که بخواهیم برای فمینیسم تعریف کنیم، بزرگ میشوند. و رسانههایی که تا پیش از این عنوان نشریات فمینیستی را داشتند، آن قدر تحت فشار قرار گرفتند که عملا دیگر نمیتوانند اطلاع رسانی درست و مناسب را داشته باشند. همه سایتهای ویژه زنان در ایران فیلتر شدهاند و فقط نشریاتی که به نقش زن در خانواده میپردازند، اجازه انتشار دارند. در این میانه بیاییم تلنگری هم به خودمان بزنیم. به نظر شما فعالان مسائل زنان، فمینیستهای ساکن ایران یا حتی خارج از ایران، چه کاستیای داشتند، چه کار باید انجام میدادند و ندادهاند که حالابا چنین شرایطی مواجهیم؟
بهتر است که ما این کاستی را در واقع درزمینهای ببینیم که چرا این کاستی اتفاق میافتد؟ این را به گردن اکتیویست ها نیندازیم. این را به گردن آن نظامی بیندازیم که اکتیویست ها را بابت استفاده از واژه فمینیسم زندانی میکند.
بله، عملاً اطلاق کلمه فمینیسم در جمهوری اسلامی یک جرم تلقی میشود.
دقیقاً. سالهای سال در ایران، نهادها، ان جی او ها، وبسایتهایی که الزاما مورد تایید حکومت نبودند، تولید محتوا و دانش کردند و از این واژه استفاده کردند آن هم زمانی که شبکههای اجتماعی به این صورت آزادانه در اختیار همه نبود. الان موقعیت خوبی است که بیشتر به دانشآفرینی و زبان سازی توجه بشود.
متأسفم که تضاد خیلی زیادی بین آموزشهای خانگی، آموزشهای غیر رسمی و نهادهای رسمی آموزشی در ایران وجود دارد. این تضاد، نتیجه عکس میدهد. یعنی به جای این که کودک یا فردِ طرفِ آموزش را رو به جلو سوق بدهد، او را متوجه فرهنگ پنهانی، فرهنگ مخفی میکند و او ریا و تزویر را یاد میگیرد تا بداند در چنین جامعهای، چه طور تعادل خود را حفظ کند. کجا از این واژه استفاده بکند و کجا نکند.
این ممکن است در ظاهر امر، نوعی هوشیاری، هوشمندی و ترفند محسوب شود، ولی نهایتاً به نوعی مصلحت اندیشی میرسد که هیچگاه تغییری را در جامعه ایجاد نمیکند. اتفاقی که الان میافتد این است که نه تنها واژه فمینیست که قرار است فرهنگی را با خود بیاورد، بلکه هیچ فرهنگ دیگری هم جامعه را متحول نخواهد کرد. این شمشیری دوسویه است که هم در نهایت به خودفرد آسیب میزند ، و هم مانع از ایجاد تحول در جامعه میشود. اما به خاطر داشته باشیم که این شمشیر، شمشیری است که نظام سلطه جو و زن ستیز در دست گرفته و بالای سر ماست.