همین حالا که این متن را میخوانید،از خودتان بپرسید فمینیسم یعنی چه؟ فمینیست چه کسی است و چه اهدافی را دنبال میکند؟
دمدستیترین راه برای تطبیق تعریفی که از فمینیسم دارید، مراجعه به ویکیپدیای فارسی است تا این تعریف را بخوانید که «فمینیسم، گستره ای از جنبش های سیاسی، ایدئولوژی ها و جنبش های اجتماعی است که هدفی مشترک را دنبال می کنند: تعریف، برقراری و دستیابی به سطحی از حقوق زنان که در زمینه های سیاسی، اقتصادی، شخصی و اجتماعی، با مردان برابر باشد. این هدف شامل تلاش برای برقراری فرصت های برابر برای زنان در آموزش و پرورش و اشتغال برای زنان است.»
اما اگر کمی با خودمان صادق باشیم، فمینیسمی که در ذهن بسیاری از ما می گذرد با آنچه در تعاریف جاری در جامعه است، تفاوت دارد. مهرداد درویش پور، جامعه شناس ساکن سوئد دلیل تغییر مفهوم فمینیسم در جامعه ایران را ضدیت بنیانهای مذهبی با موضوع برابری جنسیتی می داند: «کافی است به آیات گوناگونی که رسما زنستیزانه است و حقوق زنان را پایینتر از مردها میبیند رجوع شود تا ببینیم هیچ اثری از برابری جنسیتی در هیچ یک از ادیان از جمله اسلام وجود نداشته و طبیعی هم هست.
مگر میشود دینی که مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش یا دوهزار سال پیش بوده، در قرآن یا انجیل، شما رد پای برابری جنسیتی را پیدا کنید؟ بنا براین ادیان به عنوان بخشی از باورهای قدیمی انسانها، متاثر از شرایط سخت خشن و پدرسالار آن دورهها شکل گرفتهاند و رد پای اندیشههای پدرسالار در این ادیان بسیار بسیار عریان است و این چیزی نیست که بشود انکار کرد. البته به آن معنی نیست که هیچ یک از مسلمانان یا پیروان دینهای گوناگون نمیتوانند خودشان را با برابری جنسیتی تطبیق بدهند. این کار عملی است. ولی لازمهاش این نیست که مثلا اندیشه فمینیستی یا زنان خود را با باورها و توقعات دینی تطبیق بدهند.»
زنان ایرانی و غربستیزی جمهوری اسلامی
نگاهی به روزهای آغازین انقلاب اسلامی نشان می دهد که یکی از قوانینی که در قالب جمهوری اسلامی شکل گرفت و به سرعت تثبیت شد، مسئله حجاب اجباری برای زنان بود، با این استدلال که بی حجابی فرهنگی برآمده از غرب است. موضوع حجاب با گذشت چهل سال از پیروزی انقلاب همچنان یکی از مهمترین چالش های زنان ایرانی است.
محبوبه عباسقلی زاده، فعال مسائل زنان، ساکن واشینگتن معتقد است که مبارزه با غرب یکی از اصلیترین محملهای ضدیت جمهوری اسلامی با مفاهیم فمینیستی بوده:
«در نظر داشته باشیم که ایدئولوژی جمهوری اسلامی ایران و یکی از مسائل هویتی جمهوری اسلامی ایران مبارزه با غرب و ضد غرب بودن است و این استعمار و مبارزات ضداستعماری ریشه در تاریخ ایران دارد که با سیاست و ایدئولوژی عجین شده. این فمینیسم یا ایده رهایی زن یا برابری زن و مرد، ماهیتا از نظر جمهوری اسلامی یک موضوع غربی است و از غرب آمده و حتی اگر زنانی در داخل حکومت و نظام اسلامی بخواهند به نحوی روی برابری یا مساوات، و کلا احیای حقوق زنان یا حتی بهبود مسائل اولیه زنان کار کنند، باید طوری این را پیش ببرند که بویی از این که آنها طرفدار برابری جنسیتی یا طرفدار فمینیسم هستند، به مشام سیاستگذاران نرسد. بنابراین موضوع فمینیسم موضوعی است که از نظر جمهوری اسلامی کلا با غربزدگی عجین شده است.»
مهرداد درویش پور اما از منظری دیگر به مخالفت جمهوری اسلامی با این مفهوم میپردازد و میگوید:
«اصلا پروژه انقلاب اسلامی تلاش برای به عقب راندن جامعه، احیای امپراطوری اسلامی بوده. انقلاب اسلامی به عنوان یک رویکرد مردانگی نوستالژیک که اقتدار به طور نسبی ضعیف شده مردان را [در معرض] تهدید می دید، بلافاصله بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی با مثلا تحمیل حجاب اجباری سعی کرد اقتدار اسلامی را با به عقب راندن زنان تحکیم کند. تاکید بر مادر شدنشان، ضرورت خانه نشین شدنشان، حجاب اجباری، جدایی جنسیتی، ممنوعیتشان از بسیاری رشتههای تحصیلی و شغلی... بنابراین نوعی آپارتاید جنسی را ترویج کرد. در یک کلام بگویم، ایدئولوژی رسمی جمهوری اسلامی ایران، زن ستیزی است.»
اما این ایدئولوژی چگونه توانسته زنان را تا به این حد عقب براند که درک درستی از مهمترین مفاهیم برابری حقوقی با مردان نداشته باشند؟ محبوبه عباسقلی زاده پاسخ میدهد:
«از آنجا که واژه فمینیسم از نظر جمهوری اسلامی و حزباللهی ها و انقلابیهایی که طرفدار آیتالله خمینی بودند و بعد به قدرت رسیدند، کلا یک واژه کاملا غربی بوده، برای همین از نظر آنها زنان سکولاری که از برابری زن و مرد حرف میزنند و طرفدار قوانین شرعی نیستند و شرع را منبع قوانین خانواده نمیدانند، اساسا از نظر اینءها فمینیست محسوب می شدند که به طور مشخص خانم عبادی، خانم مهرانگیز کار در آن دهه اول بعد از انقلاب، به دلیل این که مطالبشان قوانین خانواده را از زاویه غیر شرعی نگاه می کرد، به عنوان فمینیست جزو پروپاگانداهایی محسوب می شدند که باید کنار گذاشته می شدند و عوامل غرب بودند.»
اشاره محبوبه عباسقلیزاده به مقالههای مهرانگیز کار در بررسی شروط ضمن عقد در مجله زنان است و مقالات شیرین عبادی که از جمله به موضوع ولایت مرد در خانواده می پرداخت.
فمینیسم اسلامی در برابر فمینیسم سکولار
مارگوت بدران، پژوهشگر مصری تبار آمریکایی و متخصص مطالعات جنسیت در دانشگاه جورج تاون ایالات متحده معتقد است که تنها مسلمانان دو مدل از فمینیسم را تولید کردهاند: فمینیسم سکولار را در ابتدای قرن بیستم و فمینیسم اسلامی را در اواخر همان قرن؛ فمینیسم اسلامی که آزاده دواچی، پژوهشگر و کنشگر حقوق زنان، ساکن استرالیا میگوید فعالان زنان در ایران به فمینیسم سکولار بیش از آن احتیاج دارند:
«در اواخر دهه هفتاد [میلادی] و بعدتر با پیروزی انقلاب در ایران موجب رشد فمینیسم اسلامی و البته همکاری گسترده فمینیستهای اسلامی با سکولارها شد. دلیل رشد فمینیسم اسلامی در ایران، ایستادگی در برابر تفسیرهای متعصبانه از اسلام بود که سکولاریزم و فمینیسم اسلامی را به هم پیوند داد و در ایران برخلاف بعضی از کشورهای خاور میانه، تلاش فمینیستهای اسلامی در واقع مقابله با تحقق ارزش های ارائه شده از سوی محافظه کاران دینی بود.
اما نباید از نظر دور داشت که تلاش فمینیستهای سکولار تا پیش از شدت گرفتن اسلامگرایان، زمینه را برای رشد فمینیستهای مسلمان در ایران باز کرد. بعد از پیروزی انقلاب و در سالهای بعد یعنی اواخر دهه نود [میلادی]، فمینیزم اسلامی به شدت توسعه پیدا کرد. تلاشها در سالهای گذشته تغییر در تعبیر از دین و به خصوص تفسیر و قرائت متفاوت از وضعیت زنان درمتون دینی بوده.
در طول سالهای گذشته تغییر در وضعیت زنان به خصوص بعد از تظاهرات جنبش سبز در سال ۲۰۰۹ و سختگیریهای حکومتی بر اتحاد میان فمینیستهای سکولار و اسلامی تاثیر گذاشت. در واقع فمینیسم اسلامی بعد از انقلاب و با تغییر در شرایط اجتماعی و آگاه سازی زنان متوسط و زنانی با پیشینه سنتی و مذهبی پیش آمد و زنانی که پیشتر، در زمان شاه، از شرایط اجتماعی محروم شده بودند اکنون در گفتمان فمینیسم اسلامی میتوانستند در بدنه جنبشهای زنان شرکت کنند.»