روز سه شنبه ۱۴ آذر (۵ دسامبر۲۰۱۷) آخرین روزی بود که پرزیدنت ترامپ می توانست مانند روسای جمهوری سلف خود در مورد انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به اورشلیم (بیت المقدس) عمل کند.
در سال ۱۹۹۵ کنگره آمریکا به شناسایی اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل جنبه قانونی داد ولی پرزیدنت بیل کلینتون با این استدلال که اجرای قانون موجب عدم موفقیت مذاکرات صلح بین فلسطینیها و اسرائیلیها می شود، از امضای قانون خودداری کرد. پس از آن متممی به تصویب که امکان تعلیق قانون را برای مدت ششماه به رئیس جمهوری می داد و لذا کلینتون بلافاصله با استفاده از این متمم اجرای قانون را به مدت ششماه به تاخیر انداخت.
از بیل کلینتون تا جرج بوش و باراک اوباما برای مدت ۲۲ سال روسای جمهوری آمریکا با استفاده ازهمان متمم و به استناد کمک به پروسه صلح در کنار منافع امنیتی آمریکا از اجرای مصوبه ۱۹۹۵ خودداری کردند. اما از سال ۲۰۱۶ که دونالد ترامپ کارزار انتخاباتی خود را آغاز کرد وعده داده بود که در صورت پیروزی، سفارت آمریکا را به اورشلیم منتقل می کند. وی که می توانست این کار را شش ماه پیش هم انجام دهد تا به امروز وعده خود را عملی نکرده بود و در واقع با استفاده از همان متمم یکبار اجرای قانون ۹۵ را تعلیق کرده بود.
از این زاویه قضیه مشابهت هایی با نظر رئیس جمهور در مورد تائید یا عدم تائید توافق اتمی با ایران دارد. در هردو مورد می توان استدلال هایی در رد یا پذیرش وضع موجود ارائه کرد، اما پرزیدنت ترامپ با فرمان خود تصمیم گیری در باره توافق اتمی را به کنگره واگذار کرد در حالی که در اجرای قانون ۱۹۹۵، علیرغم وجود متمم و اجازه تعلیق، دستور جابجایی سفارت آمریکا در اسرائیل را همراه با تائید بیت المقدس ( اورشلیم) به عنوان پایتخت اسرائیل صادر کرد.
آظهارات ترامپ و مصوبات کنگره – مدتی پیش کنگره یک قطعنامه "غیر الزام آور" به مناسبت بزرگداشت پنجاهمین سال پیوستگی مجدد اورشلیم پس از جنگ شش روزه ۱۹۶۷ تصویب کرد.
در مفاد این قطعنامه به طور مشخص به قانون ۱۹۹۵ اشاره شده و از رئیس جمهور و مقامات دولت آمریکا خواسته شده که مطابق قانون موسوم به "قانون انتقال سفارت به اورشلیم" عمل کند. اما همان قطعنامه که با اکثریت ۹۰ در برابر صفر از تصویب سنای آمریکا گذشت در بخش دیگری تاکید مجدد می کند که "سیاست قدیمی و مورد تائید دو حزب دولت آمریکا مبنی بر این است که وضعیت نهایی اورشلیم موضوعی است که باید بین طرفین و از طریق مذاکرات دوجانبه و در راستای رسیدن به راه حل ایجاد دو دولت [فلسطینی – اسرائیلی] حل و فصل شود.
گفتار رئیس جمهور به صورت مبهم برنکات بالا تاکید می کند و به همین دلیل نمی توان آن را از جانب کشوری که خود عضو مهم روند صلح است گفتاری بیطرفانه تلقی کرد. البته رئیس جمهور آمریکا به غیر از اعلام انتقال سفارت به اورشلیم به نکاتی اشاره کرد که کمتر به آن توجه شده است: ترامپ در بخشی از سخنان خود اظهار داشت:
«من میخواهم یک نکته را روشن بکنم. این تصمیم به هیچ وجه به معنای عدول از تعهد قوی ما برای مساعدت در امر رسیدن به یک قرارداد صلح پایدار نیست. ما خواهان توافقی هستیم که معاملهای بزرگ برای اسرائیلیها و فلسطینیها باشد. ما در قبال موضوعات مربوط به حل و فصل نهایی هیچگونه موضع گیری نمی کنیم، از جمله در قبال موضوع حدود و ثقور مرزهای مشخص از حاکمیت اسرائیل در اورشلیم یا حل و فصل مرزهای مورد منازعه. آنها بر عهده طرفین است.»
برخی از مفسرین معتقدند این اظهارات نشان می دهد که بیانات رئیس جمهور با مصوبه کنگره هماهنگ است ولی برخی دیگر معتقدند دستور جابجایی سفارت و شناسایی رسمی پایتخت می تواند مذاکرات صلح فلسطینیها و اسرائیلی ها را که از مدتها پیش به بن بست رسیده به شدت تضعیف کند.
واکنشهای بین المللی – نمی توان به نحو قانع کنندهای ادعا کرد که شرایط بین المللی زمان مناسب را برای اجرای این قانون فراهم کرده است. در شرایطی که خاور میانه در گیر تنشهای متعدد است و هنوز هیچکدام از آنها به پایان قطعی خود نرسیده اند و یا اگر نزدیک به مراحل پایانی هستند، نقش رهبری ایالات متحده در آنها چندان پر رنگ نیست، اقدام پرزیدنت ترامپ فقط می تواند آغازگر منازعات جدیدی شده و اوضاع منطقه را پیچیده تر کند.
رهبران کشورهای عربی و حتی پادشاه اردن که کشورش در ۱۹۹۴ با اسرائیل پیمان صلح منعقد کرده است قبل از صدورفرمان ترامپ در اینمورد هشدار داده و آنرا برای پروسه صلح مضر و خطرناک دانسته اند. اردن متحد بسیار مهم آمریکا است و هرگونه آشوبی در اسرائیل خود بخود به همسایه آن، اردن، سرایت خواهد کرد. بخصوص آنکه توافق صلح ۱۹۹۴ با اسرائیل برای اردن در مورد اماکن مقدسه مذهبی حقوقی قایل می شود و اردن نخواهد توانست در برابر فشار افکار عمومی سکوت اختیار کند. عربستان سعودی علیرغم همکاریهای اطلاعاتی که با اسرائیل دارد از ترامپ خواسته است که از چنین اقدامی خودداری کند. توصیه ژنرال السیسی رئیس جمهور مصر نیزبه تاخیر انداختن این تصمیم گیری بود.
وضع موجود در خاور میانه - بحران سوریه هنوز سرد نشده و طرفهای درگیر هنوز حتی در کلیات یک راه حل سیاسی و قابل قبول توافق نکرده اند. شورای همکاری خلیج فارس به نحوی ناگهانی و غیر منتظره از هم پاشیده شده و رهبری عربستان سعودی دراین شورا با چالشی جدی برخورد کرده است.
روابط دیرینه قطر با برخی از اعضای شورای همکاری خلیج فارس گسسته شده و بین قطر و عربستان سعودی روابط خصمانهای برقرار است. روابط ایران وعربستان سعودی در شرایطی انفجاری قرارگرفته و از همه نا معلوم تر شرایط خود عربستان سعودی چه از نظر داخلی و چه از نظر ادامه و اداره جنگ یمن است. اصطکاک اسرائیل با سوریه و با واسطه سوریه با ایران و اصطکاک عربستان با لبنان و حزب الله و از طریق حزب الله با ایران، همچون دو لبه تیز یک شمشیر داموکلس ، به نحوی غیر قابل پیش بینی در منطقه آماده عمل هستند. آنوقت در چنین شرایطی خود آمریکا در گیرجنگ تعادل قدرت در شبه جزیره کره و ایجاد موازنه در مناطقی است که روسیه و چین در آن نفوذ بیشتری دارند.
ممکن است تصمیم گیرندگان در تل آویو و واشنگتن به این نتیجه رسیده باشند که تنها درچنین شرایط پر هرج و مرجی می توان تصمیمات خطیر را پیاده کرد ولی چنین استنباطی نادرست است چرا که می تواند به شدت انفجاری باشد. در واقع یک عامل مهم در این وسط مورد توجه قرار نگرفته است: در شرایطی که متحدین آمریکا در خاورمیانه درگیر بحرانهای داخلی و منطقهای هستند اگر انتفاضه جدیدی بین فلسطین و اسرائیل شروع شود، نمی توان روی نقش پادرمیانی و بازدارندگی مصر و عربستان و یا اردن حساب کرد. چراکه آنها خود درگیر بازی هژمونی و تروریسم منطقه هستند و برای کنترل بحران فلسطین امکانات کمتری خواهند داشت.
شاید کاخ سفید حساب می کند که علیرغم صدای مخالفتی که از قاهره و ریاض یا عمان شنیده شده آنها دربرابر پیاده شدن طرح تثبیت پایتخت در اورشلیم و انتقال سفارت آمریکا به آن سکوت خواهند کرد؛ و یا حتی ممکن است فکر کرده باشند که قریب ۷۰ سال جنگ بیحاصل رهبران عرب منطقه و حتی فلسطینیها را خسته کرده و دیگر حاضر نیستند بابت آن هزینه بدهند. این محاسبهها خطرناک است چراکه عدم واکنش به موقع رژیمهای سیاسی منطقه در قبال فلسطین، موجب خیزش مردم علیه آنها شده راه را برای جریانهای افراطی در درون جامعه و گروههای تروریستی باز می کند. در عمل همان گروهها به صورت یک عامل برهم زننده وضع موجود عمل می کنند و از دو شیوه اقدام انقلابی و همدردی با فلسطینیها و یا از طریق بروز یک شیوه جدید تروریستی عمل خواهند کرد. این شکل اخیر می تواند نه تنها در کشورهای خاورمیانه، بلکه در اسرائیل و آمریکا و اروپا نیز ظهور و منشا تهدیدات امنیتی جدیدی باشد.
واکنش اروپا و جهان مسیحیت - بیت المقدس هزاران سال قدمت دارد ودر دوهزار سال اخیر دو پیامبر جدید در سرزمینی که موسی پیامبر آن بوده، ظهور کرده است. هر نقطه از خاک اورشلیم برای پیروان هر سه آئین یهودیت، اسلام و مسیحیت مقدس است و اماکن مقدسه هر سه آئین در آن وجود دارد. گرچه پیروان هر یک از ادیان به تعداد برابر در آن زندگی نمی کنند ولی در این مورد بخصوص باور مذهبی بیش از باورمندان اهمیت دارد و پایه و اساس رفتارهای اجتماعی را شکل می دهد. علاوه بر باور مذهبی، کوچکی سرزمین و محدود بودن اراضی، اورشلیم و سرتاسر اسرائیل را تبدیل به یک مِلک بسیار گران قیمت کرده است که مالکان آن حاضرند با خون و جان خود از آن حفاظت کنند. بنا بر این به عنوان یک واقعیت تاریخی باید قبول کرد که کوشش برای تغییر مالکیت به سادگی می تواند موجب جنگ و خونریزی شود.
پیش از نطق پرزیدنت ترامپ، پاپ فرانسیس رهبر کاتولیکهای جهان و واتیکان به عنوان متولی بخشی از اماکن مسیحی اورشلیم از دونالد ترامپ خواست که حرمت وضعیت کنونی این شهر را حفظ کند. شورای جهانی کلیساها در ژنو نیز از رئیس جمهور امریکا خواست مشابهی داشت.
میشل عون رئیس جمهور مسیحی لبنان؛ روسای جمهور چندین کشور اروپایی که در روند صلح بین فلسطینیها و اسرائیلیها نقش دارند؛ از جمله امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه یا از طریق تماس مستقیم و یا با صدور بیانیه از دونالد ترامپ خواسته بودند که از انجام چنین کاری خودداری کند. خانم ترزا می نخست وزیر انگلیس و امانوئل مکرون هردو در مورد به خطر افتادن مذاکرات فلسطینیها و اسرائیلیها در مورد رسیدن به توافق نهایی ابراز نگرانی کردند. و ترزا می تاکید کرد که اورشلیم باید پایتخت مشترک دو دولت آتی اسرائیل و فلسطین باشد.
موافق و مخالف – شاخه های مختلف فلسطینی مانند تشکیلات خودگردان، حماس، و جهاد اسلامی، اقدام آمریکا را اعلام جنگ و پایان دادن به نقش آمریکا توصیف کردند که تا کنون میانجی روند صلح بوده است. یعنی آمریکا به حامی یک طرف در برابر طرف دیگر تقلیل جایگاه داد و اعتبار خود را بر سر این کار معامله کرد. به دنبال مجادلات سعد حریری نخست وزیر لبنان مبنی بر لزوم بیطرف ماندن حزب الله در مسایل بیرونی لبنان و در نهایت ناباوری در ساعات اولیه حزب الله هیچگونه واکنشی نشان نداده است. گروه پارلمانی حزب الله روز پنجشنبه به شدت اقدام آمریکا را محکوم کرده و «مقاومت» را تنها راه حل دانستند.
چین هم به صف منتقدین تصمیم ترامپ پیوسته، اما در کمال ناباوری روسیه نیز مانند حزب الله ساعات اولیه را در سکوت سر کرده است.
فلسطینیها تصمیم ترامپ را بزرگترین اشتباه زندگی وی دانستند و با اعلام سه روز تظاهرات سراسری تحت عنوان "روز خشم" اولین واکنش خود را نشان دادند. باید امیدوار بود طرفین در طی سه روزی که برای تظاهرات اعلام کرده اند خوددار باشند و کار از تظاهرات و بیان مخالفت به کشت و کشتار و درگیری نکشد.
هشدار ترکیه در مورد قطع رابطه با اسرائیل، و بیانیه قطر که موضع آمریکا را "حکم اعدام مشتاقان صلح" خوانده در نوع خود کم سابقه است. در حالیکه واکنش ایران منعکس کننده نگرانی این کشور از "تحریک مسلمانان و شعله ور شدن انتفاضه جدید و تشدید تند روی" در منطقه است، در عین حال آمریکا و اسرائیل را مسئول آن می داند. ایران همچنین هدف اسرائیل را "جایگزین کردن" یهودیان با مسلمانان به قصد تغییر بافت جمعیتی در شهر بیت المقدس ( اورشلیم) دانسته و معتقد است "ورود یهودیان تندرو" به مسجد الاقصی موجب ویرانی اماکن مقدس اسلامی و "تعرض و هتک حرمت" به آن می شود.
طبعاً اسرائیل تنها موافق صد درصد طرح به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا به این شهر است. همه مقامات رسمی حزب لیکود و نتایاهو نخست وزیر اسرائیل از این رویداد بینهایت خوشنود هستند. مخالفان حزب لیکود ضمن اینکه از تثبیت وضعیت پایتخت خود استقبال می کنند در مورد مقطع زمانی آن برخورد احتیاط آمیزی دارند. برخی موافقان اقدام ترامپ را ضربهای به موقع در برابرضد سامیگری می دانند.
اما در این میان رسانههای اسرائیلی مدعی هستند که رودریگو دوئرته، رئیس جمهوری فیلیپین و همچنین دولت مجارستان در حال بررسی احتمال انتقال سفارتهای خود به اورشلیم هستند. بعید نیست برخی کشورهای دیگر نیز در همین ردیف به قصد کسب امتیازهایی از دولت پرزیدنت ترامپ یا اسرائیل چنین تصمیمی را بگیرند ولی به طور یقین تا تصمیم دونالد ترامپ به مرحله اجرایی نرسد سایر کشورها عجلهای در اینکار نخواهند داشت.
انگیزههای ترامپ – بسیاری از رسانههای آمریکا به شدت اقدام ترامپ را مورد انتقاد قرار داده و احتمال می دهند موجب آشفتگی و هرج و مرج در عرصه بین الملل وتحریک تروریسم در خاورمیانه شود. منتقدین می گویند این اقدام کاملا مغایر با اهداف آمریکا در خاور میانه است که از طرفی می خواهد با حرکت جهادی اسلامی مقابله کند و از طرف دیگر میخواهد به مهار نفوذ ایران بپردازد.
برخی دیگر رویداد چند ماه پیش را یاد آوری می کنند که به دنبال کشته شدن یک پلیس اسرائیلی دولت اسرائیل تصمیم گرفت از دستگاههای کنترل امنیتی برای بازرسی بازدیدکنندگان فلسطینی استفاده کند و قضیه به سرعت به تظاهرات فلسطینیها منجرو نهایتاً موجب عقب نشینی دولت شد.
ریشههای این تصمیم را می توان در سیاست داخلی جستجو کرد. به نظر می رسد راستگرایان، مسیحیان انجیلی (اونجلیک ها)، نفوذ لابی و محافل متعدد طرفدار اسرائیل و به ویژه جارد کوشنر داماد و مشاور ارشد ترامپ در سیاست خارجی، در این تصمیم گیری نقش داسته اند.
در هر صورت تا زمان اجرایی شدن تصمیم ترامپ باید منتظر مراحل جدیدی از بحران در خاورمیانه ماند. اگر بحرانی شروع شود دامنه آن به همان منطقه محدود نمی ماند و می تواند به سادگی از کنترل خارج شود، اما هنوز خیلی زود است که بتوانیم به نحو قاطع وقوع یا عدم وقوع درگیریها را تائید کنیم. اما هرچه که باشد گام بعدی در منازعه هفتاد ساله فلسطین و اسرائیل گامی تعیین کننده خواهد بود.
--------------------------------------------------------------
یادداشتها و گفتارها بیانگر آرا و نظرات نویسندگان خود هستند و نه بازتاب دیدگاهی از سوی رادیو فردا.
- جلیل روشندل استاد علوم سیاسی و امنیت بین المللی در دانشگه ایالتی کارولینای شمالی است.