«بستن تنگه هرمز»؛ ابزارها و پیامدها

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، عزم خود را جزم کرده که به طور کامل جلوی صادرات نفت ایران را بگیرد. به گفته برایان هوک، مشاور سیاستگذاری وزارت خارجه آمریکا، دور تازه تحریم‌های شدید ایالات متحده علیه ایران از ۱۳ مرداد، و بخش بعدی آن از ۱۳ آبان اعمال خواهد شد و هدف نهایی آن است که صادرات نفت ایران به صفر برسد.

پیش از این دونالد ترامپ از توافق خود با پادشاه عربستان سعودی برای افرایش تولید نفت به میزان دو میلیون بشکه در روز برای متعادل نگهداشتن ظرفیت بازار جهانی پس از کاهش صادرات نفت ایران، خبر داده بود.

به تازگی عربستان و امارات متحده عربی به صراحت اعلام کرده‌اند که به تولید نفت‌شان خواهند افزود تا با تشدید اعمال تحریم آمریکا علیه ایران، کمبود نفت در بازار را جبران کنند.

در واکنش به این اظهارات و بازگشت مجدد تحریم‌ها، حسن روحانی در جمع ایرانیان سوئیس گفت: «آمریکایی‌ها... معنی این حرف را نمی‌فهمند چرا که اصلاً معنی ندارد که نفت ایران صادر نشود و آن وقت نفت منطقه صادر شود. اگر شما توانستید این کار را بکنید تا نتیجه‌اش را ببینید».

قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه، هم در پیامی ضمن قدردانی از این سخنان حسن روحانی، اعلام کرد نیروی تحت فرماندهی او برای هر سیاستی که مصلحت نظام جمهوری اسلامی باشد،‌ آماده است.

سخنان روحانی که تهدیدی ضمنی است، در محافل سیاسی و نظامی غرب به بستن تنگه هرمز تفسیر شده است. به رغم اظهارات حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، که تعبیر سخنان حسن روحانی به بستن تنگه هرمز را رده کرده است، اسماعیل کوثری جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله سپاه، روز چهارشنبه ۱۳ تیرماه، گفت در صورت لزوم تنگه هرمز را به روی دنیا بسته خواهد شد.

حضور روحانی در یکی از مانورهای دریایی ایران در تنگه هرمز

یک روز بعد، محمدعلی جعفری، با «قاطعانه» دانستن موضع اخیر حسن روحانی، تصریح کرد: «در شرایط محتمل می‌توان به دشمنان فهماند که استفاده از تنگه هرمز برای همه یا هیچکس چه معنی و مفهومی می‌تواند داشته باشد».

به رغم این برداشت‌های گوناگون، واقعیت این است که با توجه به روابط تیره ایران با آمریکا و عربستان، حسن روحانی خواسته است در لفافه با به رخ کشیدن ابزارهای قدرت جمهوری اسلامی در خلیج فارس، این دو کشور را توجه دهد که اختلال در خطوط مواصلات دریایی و تردد نفتکش‌ها در خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان یکی از ابزارهای مطرح برای تهران است.

در این راستا پرسش‌هایی چند به ذهن خطور می‌کند. آیا بستن تنگه هرمز و اختلال در صادرات آزاد نفت از خلیج فارس شدنی است؟ از نظر نظامی، جمهوری اسلامی چه ابزارهایی برای اینکار دارد؟ آیا تجارب ایران در جنگ نفتکش‌ها در قالب جنگ هشت ساله ایران و عراق کاربرد خواهد داشت؟ واکنش آمریکا چگونه خواهد بود و چه پیامدهایی خواهد داشت؟

ابزارها

از زاویه نظامی، جمهوری اسلامی ابزارهای لازم را برای ایجاد اختلال در خطوط مواصلات دریایی و حتی برای مسدود کردن کوتاه مدت تنگه هرمز دارد؛ گو اینکه ناامن کردن آن بدتر از مسدود کردن آن است زیرا نفت‌کش‌ها دیگر امنیت لازم برای عبور از این آبراه را نخواهند داشت -آبراهی که یکی از راهبردی‌ترین مسیرهای کشتیرانی در جهان است و حدود یک پنجم نفت مورد نیاز جهان به میزان نزدیک به ۱۸.۵ میلیون بشکه نفت در روز از آن عبور می‌کند.

جمهوری اسلامی در بدترین شرایط جنگ نفت‌کش‌ها در خلیج فارس نتوانست تنگه هرمز را ببندد و به عملیات ایذایی و ایجاد ناامنی در خطوط مواصلات دریایی کشورهای جنوب خلیج فارس بسنده کرد و در نهایت رویارویی مستقیم آمریکا با جمهوری اسلامی، آن را به قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت وا داشت.

یکی از ابزارهای جمهوری اسلامی برای ناامن کردن خطوط مواصلاتی، مین‌های دریایی است. مین یک عامل بازدارنده بسیار قوی در جنگ‌های دریایی محسوب می‌شود و شمار مین‌های نیروهای دریایی سپاه و ارتش از جمله مین‌های پیشرفته «ای ام ۵۲» چینی، دو هزار تخمین زده شده که یک توان نسبی قابل قبول است.

دیگر ابزارهای عمده جمهوری عبارتند از: قایق‌های تندرو و ناوچه‌های توپدار و موشک‌انداز؛ یکانهای سطحی از جمله ناوهای گشتی و ناوشکن‌های مجهز به موشک و اژدر؛ یکان‌های زیرسطحی از جمله زیردریایی‌های «کلاس کیلو» با قابلیت مین‌گذاری و زیردریایی‌های کوچک؛ موشک‌های ساحل به دریا در طول سواحل ایران در کرانه‌های خلیج فارس و دریای عمان؛ عملیات کماندویی برای صدمه زدن به تأسیسات فراساحلی کشورهای عرب؛ و عملیات انتحاری با قایق‌های مملو از مواد منفجره.

تجربیات

در طول جنگ نفت‌کش‌ها که از بهمن ۶۲ به مدت چهار سال از سوی صدام با هدف قطع صادرات نفت ایران آغاز شد و منجر به بین‌المللی شدن جنگ در عرصه خلیج فارس گردید، سپاه پاسداران تجریباتی را از نظر مین‌گذاری کسب کرد که منجر به صدمه شدید به «نفتکش بریجتون» و «ناوشکن ساموئل بی رابرتز» شد و این غرق شدن کشتی مین‌گذار «ایران اَجر» و اجرای «عملیات آخوندک» از سوی آمریکا را به دنبال داشت.

اینکه سپاه بتواند از تجربیات و اشتباهات گذشته‌اش درس بگیرد، معلوم نیست ولی این نیرو و یا نیروی دریایی ارتش در صورت داشتن فرصت و میدان مناسب برای مین‌گذاری توان آن را دارند که بخش‌هایی از خلیج فارس و حتی مسیر کشتیرانی در دریای عمان به طرف باب‌المندب و تنگه مالاگا را آلوده کند -کاری که در صورت تحقق می‌تواند نظم بازار نفت در جهان را دچار پریشانی کند.

عملیات مین‌روبی

فرماندهان سپاه اغلب به سبب نداشتن دانش نظامی لازم و پردازش نادرست اطلاعات و یا به علل سیاسی با بزرگنمایی توان و ظرفیت سپاه، برداشتی نادرست و عوامانه از توانایی‌های آمریکا و یارگیری‌های نظامی- سیاسی بازیگران منطقه‌ای دارند و می‌توانند با القا اعتماد به نفس کاذب به مسئولین اجرایی کشور، فاجعه به بار آورند.

عملیات مین‌روبی برای پاکسازی مناطق آلوده بر خلاف تصورات عمومی، برای آمریکا و دیگر کشورهای غربی کاری بس مشکل خواهد بود که زمان می‌برد، هزینه‌بر است و به منابع بسیار زیاد انسانی و غیرانسانی از جمله ناوها و هلی‌کوپترهای مین‌روب و یکان‌های گوناگون سحطی و هوایی نیاز دارد.

بر پایه یک بررسی جامع از سوی یک کارشناس آمریکایی، کیتلین تامَج (استاد دانشگاه جورج تاون) مین‌روبی تنگه هرمز و آب‌های اطراف آن از سوی آمریکا به ۲۸ تا ۴۰ روز وقت نیاز دارد و اگر زمان لازم برای اجرای عملیات دیگر به منظور دفع توان واکنش ایران مانند از بین بردن باتری‌های موشکی ساحل به دریا، پدافند هوایی و توان دریایی آن را نیز به عملیات مین‌روبی اضافه شود، مدت زمان این اقدامات ترکیبی در بهترین شرایط ۳۷ روز و در بدترین شرایط ۱۱۲ روز خواهد بود.

در این ارتباط یکی از عمده‌ترین ضعف‌های ایران نداشتن توان مین‌روبی است، بدین معنی که در صورت مین‌گذاری و محاصره بنادر و جزایراستراتژیک ایران از سوی آمریکا، جمهوری اسلامی از روبیدن و یا خنثی کردن مین‌ها عاجز خواهد بود.

فرجام

جمهوری اسلامی در بدترین شرایط جنگ نفت‌کش‌ها در خلیج فارس نتوانست تنگه هرمز را ببندد و به عملیات ایذایی و ایجاد ناامنی در خطوط مواصلات دریایی کشورهای جنوب خلیج فارس بسنده کرد و در نهایت رویارویی مستقیم آمریکا با جمهوری اسلامی، یکی از عوامل عمده‌ای بود که جمهوری اسلامی را به قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت وا داشت.

در حال حاضر جمهوری اسلامی به بسته پیشنهادی کشورهای اروپا و همراهی نکردن آنها با تحریم‌های آمریکا و ادامه خرید نفت این کشورها از ایران چشم‌دوخته است و در حال حاضر تهدید ضمنی به ایجاد اختلال در خطوط مواصلات دریایی را باید یک تهدید متقابل در راستای تلاش آمریکا برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران تلقی کرد. با اینهمه اگر صادرات نفت ایران به طور کامل قطع شود، جمهوری اسلامی علاقه‌ای به جریان آزاد نفت از خلیج فارس نخواهد داشت و بیکار نخواهد نشست.

بستن تنگه هرمز و یا تلاش برای این کار مترداف با اعلان جنگ به آمریکا و کشورهای جنوب خلیج فارس خواهد بود. این کار واکنش شدید آمریکا را به دنبال خواهد داشت و به اقدامات آمریکا علیه ایران مشروعیت بین‌المللی خواد داد و چه بسا به اجماع اروپا و حتی چین و روسیه با آمریکا برای اعمال تحریم‌های بیشتر منجر شود.

فشارهای فزاینده داخلی و خارجی همه جناح‌ها را به هم نزدیک کرده و موضوع بقا حکومت اسلامی، فارغ از هرگونه هزینه‌هایی که مردم متحمل خواهند شد، بیش از پیش مد نظر است.

ناوگان پنجم آمریکا فعالیت‌های ایران را در تنگه هرمز از نزدیک تحت نظر دارد و هر گونه فعالیت نیروی دریایی سپاه از نظر مین‌گذاری از چشم این ناوگان دور نخواهد ماند. آمریکا حضور گسترده و پر توانی در هفت پایگاه ریز و درشت در کشورهای جنوب خلیج فارس دارد و در تحلیل نهایی در یک رویارویی نظامی با ایران توان آن را دارد که صدمات سنگینی به ایران وارد کند.

در این میان، هم‌رأیی حسن روحانی با مواضع و اظهارات فرماندهان سپاه پاسداران که خواهان سوق دادن ایران به درگیری نظامی هستند، باعث نگرانی است -فرماندهانی که اغلب آنها به سبب نداشتن دانش نظامی لازم و پردازش نادرست اطلاعات و یا به علل سیاسی با بزرگنمایی توان و ظرفیت سپاه، برداشتی نادرست و عوامانه از توانایی‌های آمریکا و یارگیری‌های نظامی- سیاسی بازیگران منطقه‌ای دارند و می‌توانند با القا اعتماد به نفس کاذب به مسئولین اجرایی کشور، فاجعه به بار آورند.

حسن روحانی قول و قرارهای به اصطلاح «اصلاح‌طلبانه» خود را کنار گذاشته و به خیل فرماندهان سپاه و اصولگرایان پیوسته است. جمله «دست شما را می‌بوسم» در پیام قاسم سلیمانی و حمایت محمدعلی جعفری از مواضع «قاطعانه» اخیر حسن روحانی و مسئولین اجرایی کشور به خاطر «رویکرد و نگاه انقلابی در صحنه نبرد با دشمن»، مبین این چرخش در عرصه سیاست داخلی ایران است. فشارهای فزاینده داخلی و خارجی همه جناح‌ها را به هم نزدیک کرده و موضوع بقا حکومت اسلامی، فارغ از هرگونه هزینه‌هایی که مردم متحمل خواهند شد، بیش از پیش مد نظر است.