جورج هربرت واکر بوش، چهل و یکمین رئیسجمهور ایالات متحده (۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳) روز سیام نوامبر ۲۰۱۸ در سن ۹۴ سالگی درگذشت. او مدتی رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و برای دو دوره نیز معاون رونالد ریگان (رئیسجمهور وقت) بود ولی قبل از آن مشاغل سیاسی متعددی همچون نماینده مجلس، سناتور، دبیرکل کمیته حزب جمهوریخواه را برعهده داشته اشت. از جورج هربرت بوش، پس از انتخاب پسرش به ریاست جمهوری آمریکا (۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹) با عنوان جورج بوش «پدر» یاد میشود.
امروز، جامعه آمریکا از جورج بوش پدر به عنوان شخصیتی بزرگ و ماندگار در تاریخ سیاسی کشور یاد میکند و قدردان نقش بینالمللی او در سالهایی است که جهان دوران انتقال از نظم دو قطبی را پشت سر میگذاشت. گرچه به دلایل خاص اقتصادی و داخلی، مردم آمریکا در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری بیل کلینتون را بر جورج بوش پدر ترجیح دادند ولی حتی امروز در مقایسه با وضع موجود دو ویژگی بیمانند دوران جورج بوش پدر در حوزه شخصیتی و خانوادگی؛ و همچنین در حوزه سیاست خارجی مورد توجه و احترام قرار دارد.
طبیعت آرام او که علاقهای به تغییرات سریع نداشت، مثال زدنی است. او ثبات و آرامش را بر تغییرات ناگهانی ترجیح میداد -حتی در شرایطی که جهان دوره انتقال ژئوپولیتیکی خود را پشت سر میگذاشت و دنیای کمونیسم به سمت فروپاشی میرفت. او در مقطع فروپاشی کمونیسم به یاری گورباچف شتافت و از اعلام پیروزی امتناع کرد و همین کار مانع پیچیده شدن روابط آمریکا و روسیه شد. نمود ویژگی دوم وی علاقه به همسر و خانواده بود. او با همسرش به مدت ۷۲ سال زندگی کرد و چند ماه پس از فوت همسرش در گذشت.
سیاست خارجی) چهار سال ریاست جمهوری جورج بوش مقارن با رویدادهای حساسی دردنیا و به ویژه در خاورمیانه بود. بوش نشان داد که قادر است هم به صورت یکجانبه و هم در شکل چندجانبه اهداف سیاست خارجی خود را دنبال کند. در سال اول ریاست جمهوری جورج بوش حمله به پاناما دستگیری مانوئل نوریگا به خاطر دست داشتن در قاچاق مواد مخدر انجام شد که نمونه اقدام یکجانبه است.
گرچه در مسائل خاورمیانهای بخصوص در مورد مسئله فلسطین و اسرائیل، به دلیل گوناگونی بازیگران و دست اندرکاران سیاسی نمیتوان به اجماع رأی صادر کرد ولی بیتردید کوششهای جورج بوش توانست مسئله صلح بین فلسطینیها و اسرائیلیها را نیز وارد مرحلهای بینالمللی کند و با کنفرانس صلح مادرید در سال ۱۹۹۱ به آن رمق تازهای بدهد. هرچند امروز پس از گذشت قریب سی سال این رابطه نه تنها پیشرفتی نداشته بلکه سیر نزولی طی کرده است ولی در هر حال نقش مثبت جورج بوش پدر در آن مقطع را نمیتوان انکار کرد. جورج بوش در ۱۹۹۰ نظم نوین جهانی را اعلام کرد که به زعم او میبایستی عاری از هرگونه تهدید و ترور، جویای عدالت و امنیت بیشتر، و خواهان صلح باشد.
حرکت صدام حسین در خلیج فارس و اشغال کویت با نظم نوین و آرمانی جورج بوش در تعارض کامل بود ولی توجیهکننده نوعی پاسخ آمریکا در برابر اقدام صدام حسین در اشغال کویت بود و نشان میدهد که تا چه حد جورج بوش در تعقیب اهداف سیاست خارجی توانایی ایجاد ائتلاف قوی بینالمللی و اقدام چندجانبه را داشته است. در ائتلاف بینالمللی علیه عراق حتی کشورهای عرب مانند سوریه و مصر بر علیه عراق که خود یک کشور مقتدر عربی و در زمانهایی در ائتلاف با آنان بود شرکت داشتند.
برای برخی از عراقیها جورج بوش یادآور خاطرات تلخی است. پس از اشغال خاک کویت توسط صدام حسین (جنگ خلیج فارس ۱۹۹۰-۱۹۹۲)؛ تلخی تحریمهای سازمان ملل علیه عراق؛ و سختتر از آن عملیات نظامی «طوفان صحرا» بود که طی آن تقریباً همه شهرهای عراق توسط نیروهای ائتلاف آمریکا و در زمان جورج بوش هدف موشک باران قرار گرفتند. اما حتی در همان زمان بسیاری از عراقیها فکر میکردند جورج بوش باید به پیشروی خود تا حد سقوط رژیم صدام حسین ادامه میداد. پنج هفته پس از بمبارانهایی که توسط نیروی دریایی و هوایی آمریکا انجام شد، حرکت نیروی زمینی آغاز و تنها یکصد ساعت پس از عملیات زمینی بود که عراق مجبور به پذیرش آتشبس شد.
جورج بوش (پدر) حاضر نشد از قوای نظامی آمریکا برای استقرار در خاک عراق استفاده کند و در نتیجه با اینکه عراق مجبور به تخلیه کویت شد، اما ساختار رژیم صدام حسین دستنخورده باقی ماند. تنها در زمان جورج دبلیو بوش (پسر) بود که به دنبال وقایع یازدهم سپتامبر در سال ۲۰۰۳ با اشغال نظامی خاک عراق به حاکمیت حزب بعث و رژیم صدام خاتمه داده شد.
جورج بوش پدر، و ایران) رسانههای دولتی ایران خبر درگذشت پرزیدنت بوش در آخرین روز نوامبر امسال را تنها به نقل از گزارشات بینالمللی و بدون تفسیرهای طولانی منعکس کردند. بینندگان سیمای جمهوری اسلامی بر روی یک نوار باریک و متحرک خبری زیر صفحه تلویزیون دولتی از مرگ او با خبر شدند. نواری که در عین حال بوش را، مانند سایر رؤسای جمهوری آمریکا، «خواهان سقوط جمهوری اسلامی» معرفی میکرد.
جورج بوش در دو دوره ریاست جمهوری رونالد ریگان معاون رئیسجمهور بود و به همین دلیل میتوان گفت در چند رویداد عمده که به ایران مربوط میشود، نقش مستقیم و غیرمستقیم داشت. شاید مسئله گروگانهای غربی و آمریکایی در لبنان مهمترین آن باشد؛ ولی قضیه هدفگیری هواپیمای مسافربری ایرانایر در آخرین هفتههای جنگ ایران و عراق. (۳ ژوئیه ۱۹۸۸) موضوعی است که دستکم جورج بوش به عنوان معاون رونالد ریگان در مورد آن موضعگیری مشخصی داشته است. در این حادثه هواپیمای مسافربری شرکت هواپیمایی ایرانایر که از بندر عباس به سمت دوبی در پرواز بود هدف موشک فنیکس حرارتی شد که از عرشه ناو هواپیما بر نیروی دریایی آمریکا به نام ونسنس شلیک شده بود. تمامی ۲۹۰ سرنشین هواپیما از جمله ۶۶ کودک و ۴۶ غیر ایرانی در این حادثه جان باختند.
چهاردهم ژوئیه ۱۹۸۸، جورج بوش که هنوز معاون ریگان بود ولی خود را برای رقابت انتخاباتی دور بعد نیز آماده می کرد، ریاست نشست افتتاحیه شورای امنیت را بر عهده داشت. علیاکبر ولایتی وزیر خارجه وقت ایران در یک نطق ۹۰ دقیقهای به شرح ماجرای هدفگیری پرواز ۶۵۵ ایرانایر پرداخت و گفت بر خلاف آنچه آمریکا ادعا میکند «این فاجعه نمیتواند ناشی از اشتباه باشد» و نکات ضد و نقیض در توجیهات ارائه شده توسط آمریکاییها را برشمرد. او متن مکالمات انجامشده بین خلبان ایرانی هواپیمای ایرباس ۳۰۰ و برج مراقبت بندرعباس، تهران، و دوبی را با صدای بلند قرائت کرد و گفت که خلبان غیرنظامی بودن هواپیما را اعلام کرده بود و مکالمه با برج مراقبت به درستی انجام شده بود. مقامات آمریکایی ادعا کرده بودند که اطلاعات آنها هواپیما را نظامی نشان میداده است.
در این جلسه جدالی لفظی مستقیمی بین ولایتی و جورج بوش پیش آمد و بوش بنا بر آنچه در آرشیو واشینگتن پست آمده است، اظهارات ولایتی را «تهاجمی» و «پوچ» دانست و اتهام ایران را مبنی بر اینکه حمله ناو ونسنس از پیش برنامهریزی شده بود مردود دانست. بوش گفت ولایتی «میداند که این فاجعه یک حادثه بوده است». در ادامه اظهاراتش بوش گفت «مسئولیت اساسی» بر عهده ایران است، چون اجازه داده این هواپیما در منطقه جنگی پرواز کند.
گرچه بوش بلافاصله پس از حادثه ابراز تأسف و معذرتخواهی نکرده بود، ولی در جلسه شورای امنیت لحنی مسالمتجویانهتر داشت و گفت: «... البته ما احساس بدی داریم، البته ما احساس همدردی میکنیم، و البته برای ما مهم است». او در بخش دیگری از اظهاراتش، بوش اظهار امیدواری کرد که جلسه شورای امنیت بتواند «به خونریزی خاتمه بدهد و صلح را به ارمغان بیاورد». در عین حال بوش حمله موشکی به ایرانایر را «دفاع از خود» دانست و از شورای امنیت خواست به جنگ در خلیج فارس خاتمه بدهد.
جورج بوش با لحنی احترامآمیز سخن میگفت و عنوان کامل «جمهوری اسلامی ایران» را در سخنان خود به کار میبرد. بعدها و به دنبال شکایت ایران به دادگاه لاهه، ایران و آمریکا برای پرداخت غرامت به ایران در صورت عدم پیگیری قضیه در دادگاه به توافق رسیدند و بنابراین بدون اینکه آمریکا مسئولیت این حادثه را بپذیرد و یا دادگاه رأی صادر کند قضیه مختومه شد. ویلیام راجرز فرمانده ناو جنگی امریکا در پایان خدمت خود مدال شجاعت گرفت و هیچ یک از خدمه ناو مورد پیگرد قرار نگرفتند.
گروگانهای آمریکایی در لبنان) وجود گروگانهای غربی و آمریکایی و تعدادی آمریکایی مفقودالاثر در لبنان یکی از مهمترین مسائلی بود که جورج بوش پس از آغاز کارش به عنوان رئیسجمهور در پیش رو داشت. در اواخر دوره رونالد ریگان ایران و آمریکا در حل اختلافات خود توفیقی به دست نیاورده بودند و ماجرای ایران-کنترا با یک افتضاح سیاسی خاتمه یافته بود، بدون اینکه بتواند روابط دو کشور را بهبود ببخشد.
بوش در سخنرانی شروع دوره ریاست جمهوری خود چراغ سبزی به ایران نشان داده بود و با عبارت معروف خود «حسن نیت، حسن نیت به دنبال میآورد» خواسته بود که مسائل بین ایران و آمریکا از طریق حسن نیت حل و فصل شود.
مدت کوتاهی قبل از آن جنگ ایران و عراق خاتمه یافته بود و هاشمی رفسنجانی نفر دوم در سلسله مراتب قدرت ایران نیز شخصاً به برقراری روابط با آمریکا علاقهمند و خوشبین بود. رفسنجانی در یک سخنرانی تلویزیونی، رسماً گفته بود «ایران این آمادگی را دارد با آن کشورهایی از غرب که آمادگی داشته باشند بر اساس برخورد مساوی و بدون بازخواهی و توسعهطلبی و انحصارطلبی، کار بکند».
با درگذشت آیتالله خمینی و جانشینی سریع علی خامنهای، جرج بوش مایل بود از نفوذ ایران در میان حزبالله استفاده کند به آزادی گروگانهای امریکایی در لبنان مبادرت ورزد. در مقابل آزادی گروگانها وعده آزاد شدن داراییهای بلوکه شده ایران مطرح بود. طبعاً ادامه این راه میتوانست به حدود ۱۰ سال اختلاف بین ایران و آمریکا (تا آن زمان) خاتمه دهد و با توجه به فروپاشی شوروی رابطه ایران با غرب را سر و سامان بدهد.
اما قضیه به همین سادگیها پیش نرفت و علیرغم پادرمیانی جیان دومینیکو پیکو، معاون مدیرکل وقت سازمان ملل در امور سیاسی، و علیرغم اینکه دولت هاشمی رفسنجانی به عنوان اولین دولت پس از جنگ عراق نیز سعی در برقراری نوعی رابطه با امریکا داشت، پیچیدگیهای دیگری ایجاد شد. از جمله اینکه ایران خواهان آزاد شدن چهار گروگان ایرانی شد که گفته میشد در زندانهای اسرائیل دیده شده بودند.
در این ضمن ویدیویی منتشر شد که به دار آویختن یک ستوان نیروی دریایی آمریکا بنام ویلیام هپکینز را نشان میداد. این ماجرا پس از آن اتفاق افتاد که هاشمی رفسنجانی از آمریکا خواسته بود به اسرائیل فشار بیاورند تا شیخ عبید از فرماندهان مقاومت فلسطین را آزاد کنند. به دار آویخته شدن ویلیام هپکینز انگشت اتهام را متوجه ایران کرد و در مجموع خواستهها و فاکتورهای مؤثر چنان متعدد و پیچیده شدند که ایران بدون اینکه بتواند از فرصت بهرهبرداری مناسبی کند، ابتکار عمل را از دست داد و جورج بوش اقدام متقابل را مشروط به آزاد شدن کلیه گروگانهای غربی و آمریکایی کرد و در نتیجه گره رابطه ایران و آمریکا همچنان بسته ماند.
امروز نزدیک به ربع قرن از سالهای ریاست جمهوری جورج بوش و چهل سال از تشکیل جمهوری اسلامی ایران میگذرد. اما هر قدر که زمان بیشتر میگذرد یافتن راه حلی برای اختلافات ایران و آمریکا مشکلتر و مشکلتر به نظر میرسد.